بازیگرانی که دخیلند
جنگ بر سر قرەباغ و دو سناریو
دیپلماسی ایرانی: با شعله ور شدن دوباره آتش جنگ بر سر قرەباغ این پرسش مطرح است که آیا مانند دوره 1988_ 94 باید شاهد یک درگیری گسترده و بزرگ مقیاس بود یا مانند سال 2016 و اوایل امسال، درگیری کوتاه مدت است و به زودی خاتمه می یابد؟
اختلاف بر سر قره باغ یکی از غامض ترین مناقشات نیم سده اخیر است که مانند مساله کشمیر و اراضی اشغالی 1967 فلسطین، یافتن راه حلی پایدار و دائمی برای آن دشوار است.
قفقاز جنوبی منطقه ای متنوع به لحاظ قومی و از نظر سرگذشت تاریخی، بالکانی کوچک است. قدرت های بزرگتر روسیه، ایران و عثمانی در دوره های مختلف بر آن تسلط داشته اند و اکنون هم جزء متغیرهای ژئوپولتیک اساسی و عوامل اصلی موازنه ساز آن محسوب می شوند.
در حالی که ترکیه آشکارا جانب آذربایجان را گرفته است، ایران و روسیه در نقش قدرت های موازنه ساز، آماده اند، مانع تحولات ژئوپولتیک بزرگ در منطقه شوند. با این وصف درباره جنگ اخیر می توان دو سناریو را متصور شد.
سناریوی اول این است که آذربایجان که در جنگ بزرگ مقیاس دهه اوایل نود، ناگوروقره باغ را از دست داد، هر از گاهی با درگیری های کوتاه مدت، درصدد کسب برخی دستاوردهای نظامی کوچک است. این امر برای کشوری که در جنگ شکست خورده و تمامیت ارضیش را از دست داده، مفری برای غلبه بر حس ناامیدی عمیق ناشی از تبدیل شدن وضعیت حاکم به امر واقع است. باکو از این رهگذر می خواهد با روند دائمی شدن اشغال قره باغ مقابله و جامعه جهانی را برای اعمال فشار بر ارمنستان و یافتن یک دستور کار اساسی ترغیب کند. مضافا بر آن در داخل هم با برانگیختن شور ناسیونالیستی، به احساسات مردمی در این باره پاسخ دهد و همزمان باعث تحکیم نظم سیاسی اندک سالار و غیردموکراتیک حاکم شود.
سناریوی دوم اما قدری بدبینانه تر است: اگر لفاظی های تند و ضد ارمنی مقامات ترکیه به معنای حمایت مستقیم و جدی این کشور از باکو در جنگ اخیر باشد، باید منتظر یک درگیری دامنه دار و بزرگ مقیاس بود. آذربایجان در سال های اخیر با افزایش بودجه نظامی و برقراری روابط نزدیک امنیتی و نظامی با اسرائیل، درصدد افزایش توان نظامی و بهینه سازی ارتش و نیروهای مسلح خود برآمده است. در درگیری های سال 2016 و تابستان امسال رگه هایی از این تغییر مشهود بود، اما هنوز زود است که ارتش این کشور از لحاظ شکاف میان دارا بودن جنگ افزارهای پیشرفته و فقدان کارامدی در میدان عمل، با ارتش عربستان مقایسه شود. از این رو بدون ورود ترکیه و حمایت تمام قد آن، تصور تغییری اساسی در معادلات فعلی دور از انتظار است. ورود ترکیه هم البته به این سادگی نیست. قفقاز حیات خلوت روسیه است و این کشور به دقت مراقب تغییر در موازنه های ظریف فعلی است. با این وصف احتمالی ضعیف وجود دارد که ترکیه از رهگذر حمایت بیشتر، تغییری معنادار در مولفه های نظامی ایجاد کند. در صورت تحقق این امر، تحول یادشده به این معنا خواهد بود که روسیه هم به مداخله بیشتری بپردازد و در نهایت مطابق الگوی سالیان اخیر، ولادیمیر پوتین و رجب طیب اردوغان با بده بستان و تاخت زدن قره باغ به پرونده های دیگر نظیر سوریه و لیبی، درصدد مهار و مدیریت آن برآیند.
همان گونه که گفته شد، به علت حساسیت حوزه قفقاز جنوبی و نزدیکی آن به مرزهای روسیه و اروپا، فرضیه اخیر، ضعیف و فرض اول معقول تر است. علاوه بر آن این پرونده بازیگران مهم دیگری چون ایران، آمریکا، سازمان امنیت و همکاری اروپا و ... هم دارد که جلوی یکه تازی ترکیه و تبدیل بازی به فوتبال میان مسکو و آنکارا گرفته شود.
حتی اسرائیل به عنوان یکی از حامیان مهم دولت باکو که اخیرا سطح روابطش با ایروان را هم گسترش داده است، در صورت بروز یک منازعه منطقه ای بزرگ و ایفای نقش فعال ترکیه در آن به عنوان رقیب منطقه ای اصلی اسرائیل در ده سال گذشته، محتمل است در موضع فعلی خودش دچار تردید شود.
نظر شما :