طرح تبادل زندانیان ایران و آمریکا به معنای تلاش برای مذاکره نیست
اروپا تا چند ماه آینده کاری نکند یعنی در خفا با امریکا همراه است
گفت و گو از عبدالرحمن فتح الهی، عضو تحریریه دیپلماسی ایرانی
دیپلماسی ایرانی – با نزدیک شدن به اولین سالگرد خروج دونالد ترامپ از برجام به نظر می رسد که دایره تنش متحده آمریکا با جمهوری اسلامی ایران به قدری افزایش پیدا کرده که کل منطقه خاورمیانه و جهان را هم تا اندازهای درگیر خود کرده است. اما در این بستر و فضا برخی از اقدامات تهران مانند طرح مسئله تبادل زندانیان دو کشور از دیدگاه برخی کارشناسان تلاش ایران برای انجام مذاکره با آمریکا تعبیر و تفسیر شد. دیپلماسی ایرانی برای بررسی این مهم، گفت وگویی را با محمد جواد جمالی نوبندگانی، دبیر کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس شورای اسلامی انجام داده است که در ادامه می خوانید:
با مطرح شدن مسئله تبادل زندانیان ایالات متحده آمریکا با ایران، برخی از کارشناسان آن را پالس و نشانه ای برای مذاکره میان تهران و واشنگتن ارزیابی کردند. آیا در این شرایط که دایره تنش میان دو طرف به بیشترین حالت ممکن رسیده است، می توان مسئله مذاکره را نزدیک به واقعیت دانست؟
خیر. به هیچ وجه مسئله تبادل زندانیان جمهوری اسلامی ایران با آمریکا نمی تواند دال بر تلاش هایی در خصوص انجام مذاکرات با کاخسفید قلمداد شود، چرا که دولت کنونی ایالات متحده آمریکا با بازیگری دونالد ترامپ در یک سال اخیر بیشترین تخاصم و تحریمهای اقتصادی، سیاسی، دیپلماتیک و امنیتی را علیه جمهوری اسلامی ایران روا داشته؛ تحریمهایی که بیشترین و سخت ترین فشارها را بر تهران وارد آورده که بعضاً در تاریخ بی سابقه بوده است. از آن طرف یقیناً شخصی مانند دونالد ترامپ نمی تواند طرف مطمئنی برای مذاکرات در هر سطحی و در خصوص هر مسئله ای باشد. چون وی اردیبهشت ماه سال گذشته شمسی با یک اقدام یک جانبه، توافق نامه ای را که تلاش دو ساله و یک پروسه سخت و پیچیده دیپلماتیک با 6 کشور دیگر به همراه جمهوری اسلامی ایران به ثبت رسیده بود و با ضمانت قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل همراه بود را نقض کرد. حال با چنین کارنامه ای اساسا نمیتوان با دونالد ترامپ و دولت او مذاکره ای داشت.
از طرف دیگر، هم خود رئیسجمهور، هم مایک پمپئو، وزیر امور خارجه ایالات متحده آمریکا و جان بولتون به صراحت از پیش شرط های عجیب و غریب برای مذاکره با جمهوری اسلامی ایران سخن گفتند. پیش شرط هایی که یقیناً مسئله را به سمت مذاکره سوق نمیدهد، بلکه هدف غایی آن حضور ایران از موضع ضعف در پای میز مذاکره و نهایتا تسلیم شدن بی قید و شرط تهران است. حال با این نکات اساسا مسئله مذاکره در این شرایط محلی از اعراب ندارد؛ حداقل تا پایان دولت دونالد ترامپ به نظر نمی رسد که تلاش هایی از جانب جمهوری اسلامی ایران برای مذاکره با آمریکا صورت گیرد. اساًسا کدام کشور میتواند این تضمین را به جمهوری اسلامی ایران بدهد که هرگونه مذاکره با دونالد ترامپ در هر مسئله ای می تواند تحقق پیدا کند، نه در دولتهای دیگر حتی در دولت خود دونالد ترامپ؛ پس مذاکره ای وجود ندارد.
پس طرح مبادله زندانیان ایران و آمریکا بر چه اساسی مطرح شد؟
همان گونه که آقای دکتر ظریف، وزیر امور خارجه عنوان داشتند این مسئله صرفاً و صرفا یک اقدام انسان دوستانه در راستای پیگیری حقوق بشر است، نه چیز دیگر. آن هم از طرف کشوری که دیگر حامیان تروریسم آن را ناقض حقوق بشر می داند در صورتی که ایران با تنها همین اقدام خود ثابت کرد که تمام این ادعاها جز اتهاماتی بیش نیست.
اما مواضع آقای ظریف مبنی بر این که در دور زدن تحریمها دکترا داریم، ناقض راهبرد خود دولت یازدهم و دوازدهم در نقد مسئولین دولت نهم و دهم نیست که آنان را کاسبان تحریم می نامیدند؟ آیا اکنون دولت به سمت دور زدن تحریم حرکت می کند؟
ببینید من در خصوص این سوال شما اساساً نمی خواهم معیار تحلیل را بر مبنای شعارهای انتخاباتی دوران ریاست جمهوری بگذارم. چون این مواضع اکنون در تحلیل ما جایگاهی ندارد. ما در طول یک سال گذشته با خروج دونالد ترامپ از برجام شاهد شدیدترین تحریمها علیه جمهوری اسلامی ایران بوده و هستیم. لذا در شرایط کنونی یقیناً دولت متناسب با وضعیت باید اقدامات مقتضی خود را انجام دهد. یکی از این اهرم ها و اقدامات می تواند دور زدن تحریم باشد. البته با برخی راهکارها نظیر افزایش نظارت می توان از تبعات سوء این اقدامات کاست.
نکته مهم دیگری هم که نباید فراموش کرد این است که ما در طول دولتهای پیشین پروسه مذاکره را با آمریکا و دیگر کشورهای غربی پی گرفته ایم که در دوره آقای لاریجانی، دبیر وقت شورای عالی امنیت ملی این مهم انجام گرفت. چنان که در دوره خود آقای حسن روحانی در همین سمت (دبیر شورای عالی امنیت ملی)، وی مسئولیت مذاکرات سعدآباد را بر عهده داشت. در دولت های نهم و دهم این پروسه بر عهده دکتر جلیلی بود و اکنون هم این مسئولیت بر عهده وزیر امور خارجه است. اما نکته اینجا است که در دوره های پیش از آقای دکتر ظربف مذاکرات به نقطه چندان مطلوبی نرسید. لذا قطعاً هر دولت دیگری هم که بود باید به سمت دور زدن تحریم ها پیش می رفت. اما با حضور آقای دکتر روحانی مسئله مذاکره و برجام پیش آمد. در این رابطه تهران با خویشتن داری و مسئولیتپذیری در عین حفظ عزت، در طول دو سال مذاکره با 6 قدرت جهانی، توافق هستهای را تحقق بخشید. حتی در یک سال گذشته که دونالد ترامپ از برجام خارج شد و آن منفعت اقتصادی دیگر برای ایران از قِبَل آن وجود ندارد باز ایران خویشتنداری خود را نشان داده است. لذا در این شرایط که بیشترین تحریمها بر ایران اعمال شده است، چه با مذاکره و چه بی مذاکره یقیناً ما باید به سمت دور زدن تحریم ها پیش رویم، حال اگر آقای حسن روحانی رئیسجمهور باشند یا نباشند.
در راستای این نکته مهم شما اساساً تهران تا کی می تواند از یک سو تحریم های ایالات متحده آمریکا را تحمل کند و از سوی دیگر در برابر وعده های اروپا از خود خویشتنداری نشان دهد؟
من معتقدم که اکنون نوعی از همراهی، همکاری و هماهنگی میان ایالات متحده آمریکا با سه کشور اروپایی حاضر در برجام شکل گرفته است. چون به موازات اقدامات آمریکاییها این سه کشور هم بر مسئله نفوذ منطقه و توان موشکی ایران اصرار دارند و سعی میکنند برجام 2 و3 را برای آن رقم بزنند. لذا اگر در طول چند ماه آینده اروپا اعلام کند که توان لازم برای تقابل با تحریمهای ایالات متحده آمریکا را ندارد، مطمئناً این هماهنگی از همان ابتدا شکل گرفته بود.
اقدام تهران در آن موقع چه خواهد بود؟
اکنون نمی توان گفت که اقدامات احتمالی ایران چه خواهد بود. اما در آن صورت جمهوری اسلامی هر واکنشی را حق مسلم خود می داند. لذا در این خصوص باید گفت که تصمیم یا تصمیمات هر چه باشد باید در بررسی های دقیق با حضور مسئولین و با ارزیابی تمام تبعات آن انجام شود. یعنی باید تمام ابعاد و زوایای هر سناریو و اقدامی سنجیده شود. مضافاً اینکه ما با ۱۵ کشور دیگر همسایه آبی و خاکی هستیم و این یعنی ۱۵ فرصت برای تقابل با تحریم های ایالات متحده آمریکا. لذا با این ظرفیت ژئوپلیتیک و ژئواکونومیک و نیز توان داخلی، مسئله فشار بر ایران برای تغییر رفتار تهران معنا ندارد. در همین راستا اکنون فعالیتهای دیپلماتیک با همسایگان و کشورهای همسو با ایران به شکل جدی تر انجام گرفته است تا مناسبات تجاری و اقتصادی هم پررنگتر شود.
همزمان با اقدام دوشنبه هفته گذشته کاخ سفید در عدم تمدید معافیت های ۸ کشور از خرید نفت ایران، عربستان سعودی و امارات متحده عربی صراحتاً از تلاش برای افزایش سقف تولید خود به منظور پر کردن خلاء سهم ایران در بازار نفت سخن گفتند. اما در مقابل برخی از مسئولین کشور این مواضع را صرفاً تلاش هایی در زمینه جنگ روانی عنوان کردند. ارزیابی شما در این خصوص چیست؟
اکنون عربستان سعودی با تمام ظرفیت خود در حال تولید و صادرات نفت است و بیش از این هم نمی تواند بر صنعت نفت خود فشار بیاورد. از سوی دیگر امارات متحده عربی که شامل هفت امیرنشین است، صادرات چندان قدرتمندی ندارد، به گونهای متوسط صادرات این کشور زیر ۲ میلیون بشکه بوده است. چون از مجموع این امیرنشین ها بیشتر ظرفیت به ابوظبی و راس الخیمه بازمیگردد. پس نتیجه می گیریم که تمام این موارد در راستای همان جنگ روانی برای افزایش فشار بر جمهوری اسلامی ایران است که البته در آن سوی داستان ریاض و ابوظبی با این مواضع سعی در عدم ایجاد تنش در بازارهای جهانی و به تبع آن افزایش قیمت نفت هستند. مضافا اینکه در واقعیت حتی اگر این کشور ها بتوانند در نهایت ظرفیت بالقوه و بالفعل خود نسبت به افزایش صادرات کاری انجام بدهند، نمی تواند در بلند مدت این خلأء را پر کنند. لذا به نظر می رسد در سایه تحولاتی که در آفریقا، به خصوص الجزایر و لیبی در حال وقوع است و به موازات اقدامات خصمانه آمریکا علیه صنعت نفت ونزوئلا، فعلا برای نفت سنگین در بازارهای جهانی جایگزینی پیدا نشود. از این رو من بر این باورم که اقدام احتمالی آمریکا برای حمله به ونزوئلا به منظور در اختیار گرفتن صنعت نفت کشور و تزریق آن به بازار جهانی نفت برای عدم افزایش قیمت های جهانی است.
در روزهای اخیر شاهد اخباری دال بر سفر محمد جواد ظریف به کره شمالی شنیده شد. از نگاه شما این سفر حاوی چه پیام هایی برای بازیگران منطقه ای و فرامنطقه ای، به خصوص ایالات متحده آمریکا است؟
در زمانی که کیم جونگ ایل، رهبر سابق کره شمالی در سایه مذاکره با آمریکا چند مرکز هسته ای خود را نابود کرد تا در ازایش تنها کمک های چند ده میلیون دلاری آمریکا را دریافت کند، پیونگ یانگ نهایتا با خلف وعده کاخ سفید مواجه شد. اکنون هم کیم جونگ اون با تکرار همان مسیر پدرش دست به یک قمار سیاسی و دیپلماتیک زد و نتیجه آن شکست در مذاکرات هانوی بود. از این رو به نظر میرسد سفر آقای دکتر ظریف به کره شمالی می تواند نشانگر این واقعیت باشد که در سایه رفتارهای مزورانه آمریکا تنها می توان با حمایت و همراهی دیگر کشورها نسبت به زورگویی های کاخ سفید واکنش جدی نشان داد، اگر چه احتمال دارد این سفر از نگاه غرب تفسیرها و تعبیرهای معناداری را به همراه داشته باشد.
نظر شما :