هنر تبدیل تهدید به فرصت
نگذاریم تهدیدها سونامی شوند
دیپلماسی ایرانی: اعتراضات فروکش کرد و تلگراف رفع فلیتر شد. فروکاستن اعتراضات به دخالت و تحریکات خارجی و یا جناحی اگر فرافکنی نباشد حکایت کبکی را دارد که سر در برف فرو برده تا نبیند چه می شود. اعتراضات زنگ هشدار برای بیدار شدن و وارد عمل شدن بود. روزها و سال های دشواری پیش رو داریم و نباید از مشکلات گریخت بلکه باید در وفاقی ملی با صداقت و شفافیت برای معضلات راه حل یافت. جای برای خرسندی و راحتی خیال نیست. ماجرا تمام نشده و اعتراضات علایم بیماری جدی است که اگر در تحلیل علل آن ساده انگاری شود بیماری نه صعب العلاج، بلکه لاعلاج خواهد شد. می شود فرصت را به تهدید و تهدید را به فرصت تبدیل کرد. هنر رهبران صحنه سیاست، تبدیل تهدیدات به فرصت است. اعتراضات یک تهدید بود که باید با ایجاد تغییرات به فرصت تبدیل شد.
باید یاد بگیریم تغییر کنیم. اگر یاد نگیریم تغییرمان می دهند. می شد با تدبیر به جام زهر و برجام نرسید اما رسیدیم و سرمایه های عظیمی بر باد رفت. این دو حاصل فشار بیرونی بود اما باید نگران بود که اگر فشار از داخل وارد شود چه خواهد شد. نگذاریم بدست خویش خانه را به ویرانی کشیده و دشمن شاد شویم. دست های بسیاری آلوده است اما آنانی که بنوبت سال ها بر کشور حکومت کرده و سرنوشت مردم را بدست گرفته اند بی شک بیش از همه در شرایط امروز کشور مقصرند. باید یاد بگیریم پوزش طلبیده و اعتراف کنیم که ما نیز مقصریم. هنوز دیر نشده است، اما تعلل در درک، علت یابی و درمان می تواند عامل دیر شدن شود.
فریاد از درد، نشانه بیماری است. چشم ها را می شود بست و بیماری را نادیده گرفت، اما این بدترین شیوه مواجه با بیماریست، زیرا هم به بزرگ شدن آن منجر شده و هم درمان آن را پرهزینه می کند. اعتراضات روی داده در ایران را بجای تهدید باید فرصت تلقی کرد و به درمان آن پرداخت. این کار در حرکتی ملی و آن هم نه با مدیران بی انگیزه امتحان پس داده تکراری، بلکه با مدیران شیفته خدمت امکان پذیر خواهد بود.
انتساب اعتراضات به خارج از مرزهای ایران اگر از روی ساده لوحی نباشد به هدف نسخه پیچیی است که هدف آن نه درمان، بلکه حذف صورت مسأله است.
نظامی که می تواند اسد را از سقوط نجات دهد، داعش را از عراق بیرون براند و همه پرسی اقلیم را به شکست بکشاند، قوی تر از آن است که بستر اجتماعی آن به تحریک خارجی به غلیان آید. اعتراضات در ایران اگرچه محدود بود اما از نظر سطح گسترده بود. این اعتراضات اگر فقط با دید توهم توطئه ارزیابی شود، نه ابعاد آن درک می شود و نه می توان از آن برای جراحی ساختاری نظام سود جست. ایران در عین قدرت، بیمار است و این بیماری فراگیری است که به سراسر وجود آن سرایت کرده است. ایران بعلت قوی بودن همچنان روی پا ایستاده است، اما نیاز به مداوی سریع و محاسبه شده دارد. برخی از اصولگرایان در کنار برخی اصلاح طلبان که هر دو نیز حاملان ژن خوب هستند، از اعتراضات بعنوان فرصتی برای تخلیه نگرانی های خود و ادامه وضعیت موجود استفاده کرده و فکر می کنند که خاموش شدن اعتراضات می تواند تدوام آرامش خیال آنان را تا آینده دور سبب شود.
این در حالی است که باید به اعتراضات به عنوان فرصتی برای اصلاحات نگریسته و عملیات پاکسازی سیستمی و ساختاری را با همه دردهای آن آغاز کرد. اصلاحات نباید نان مردم را هدف بگیرد، بلکه کانون توجه اصلاحات باید ساختارهای بیمار نظام باشند تا با اصلاح و درمان آنها، نان بیشتری بر سفره مردم آورده شود. نارسای ها ابعاد اجتماعی، فرهنگی، زیست محیطی، و.... داشته و دارند. کانون اصلی بحران، نارسایی اقتصادی و وضعیت وخیمی است که ناشی از مدیریت ناکارآمد سال های طولانی است. حتماً یک شبه و کوتاه مدت رفع مشکلات ممکن نخواهد بود، اما اگر سیستم بتواند جسارت پاکسازی و جراحی را بدست آورد، احیا در ریکاوری ممکن خواهد شد. فساد گسترده و سازمان یافته مبتنی بر رانت ها، تقسیم غنایم، پست ها، مقامات و .... باید پایان یابد. مدیریت ها و مسئولیت های ناشی از میراث خواری باید برچیده شده و ایران نه در شعار بلکه در عمل برای همه ایرانیان باشد. الزامات علمی دست یافتن به شاخص های توسعه در تمامی سطوح و در رویکردهای داخلی و خارجی باید رعایت شده و شفافیت و قانونمندی مهمترین اصل اداره کشور شود. اگر بجای مدیریت حل بحران به مدیریت گذر از بحران پرداخته شود، تهدیدات امروز، فردا به سونامی تبدیل می شود که دیگر نه از تاک و نه از تاک نشین آثاری باقی نمی ماند. دو جریان غالب اصولگرا و اصلاح طلب کشور چه در اقتدار کامل خویش و چه در اتحادی که نام اعتدال گرفته است نه تنها کارنامه مطلوب نداشته اند، بلکه از نظر برخی می رود کارنامه مردودی دریافت کنند.
مردم خوبند و دوستدار کشور و همچنان پاسدار هر آنچه ایران را تهدید می کنند هستند، اما دیگر نباید به بهانه ها و بنام صبر، اصلاحات اجتناب ناپذیر را به تأخیر انداخته و مردم را از بهشت دنیا محروم کرد. باید با تحقق دولت کارآمد و پاسخگو و در سایه حمایت مردم آگاه، بسترهای اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی نفوذ را بست. سخن گفتن از نفوذ دشمن، از منظری اعتراف به ضعف است. دشمن، دشمن است و همان گونه که ما از حرکت و اعتراضات سیاسی و اجتماعی در آمریکا و یا سعودی خوشحال شده و بعضا تحلیل های آرمانی می دهیم، طبیعی است که ریاض و واشنگتن نیز بر موج خیال سوار شوند. باید خیال های دشمنان این سرزمین را بر باد داده و در کاستی ها بیشتر، بجای نشانه گرفتن دشمن، خود را نشانه بگیریم.
تلگرام، تلگراف دیروز است. ماهواره امروز، تلویزیون دیروز است. مردم پایه های قدرت این نظامند و اگر کارکردها صیحیح باشد هیچ رسانه و فضای مجازی قادر به ایجاد موج نخواهند بود. بجای جنگ با تکنولوژی، می توان از آن ها بعنوان ابزار و فرصتی برای آگاهی و کمک برای تغییرات ساختاری و اصلاحات بهره گرفت. فضای مجازی و دنیای ارتباطات، مردم، این آماتورهای صحنه های سیاسی دیروز را به بازیگران حرفه ای بازی های عرصه سیاست امروز تبدیل کرده است. همان میزان که مردم فریب دشمن را نمی خورند، فریب سخنان و وعده های دورغ داخلی را نیز نمی خوردند. باور کنیم نسل و جامعه سیاسی و اجتماعی امروز ایران، جامعه و نسل دیروز نیست. آنان هدف بازی های پیچیده انتخاب میان دوگانه امنیت و آزادی را می دانند. نباید آزادی و نان مردم قربانی این بازی دوگانه شود. مردم امروز به این درک سیاسی رسیده و می دانند که بسیاری از معضلات کشور حاصل تصمیمات سیاسی بوده لذا باید قبل از هر چیزی در این حوزه به تجدید نظر روی آورد. ما به عنوان ایرانیان و ایران می توانیم بر همه مشکلات غلبه کنیم بشرطی که خرد جمعی در خدمت عقلانیتی منطبق بر واقعیت های داخلی و خارجی باشد. مردم این سرزمین با عبور از بحران جنگ تحمیلی ترجمان توانستن بوده اند و اگر محور سیاست گذاری ها آنان باشد همچنان عامل و تکیه گاه اصلی عبور از بحران ها هستند. مردم را باورکنیم و اندکی به خویش نهیب بزنیم.
نظر شما :