سرچشمه‌ هراس سعودی‌ها کجاست؟

انحطاط ژئوپولیتیک عربستان در سوریه

۱۲ بهمن ۱۳۹۴ | ۱۷:۵۲ کد : ۱۹۵۶۱۰۰ اخبار اصلی خاورمیانه
دیاکو حسینی، کارشناس مسائل استراتژیک در یادداشتی برای دیپلماسی ایرانی می‌نویسد: انسداد روابط دیپلماتیک ایران و عربستان سعودی، دستیابی به صلح را در سوریه دشوارتر نخواهد کرد.
انحطاط ژئوپولیتیک عربستان در سوریه
نویسنده: دیاکو حسینی، کارشناس مسائل استراتژیک
دیپلماسی ایرانی: همزمان با تلاش های بین المللی و در شرایطی که به نظر می رسید بحران سوریه در ماه های آتی به مراحل پایانی خود نزدیک تر خواهد شد، قطع ارتباط دیپلماتیک ایران و عربستان سعودی، بسیاری را در سوریه، جوامع منطقه و جهان غرب ناامید کرد. اعلام خبر اعدام 47 شهروند عربستان از جمله شیخ النمر جهانیان را در بهتی غم انگیز فرو برد و در پی ابراز احساسات گروهی در ایران، حمله به سفارت و کنسولگری عربستان سعودی در تهران و مشهد، تلنگری بود که آخرین رشته باریک ارتباط دیپلماتیک میان تهران و ریاض را گسیخت. حتی پیش از حمله به سفارت عربستان سعودی در تهران، سطح گفتگوهای دیپلماتیک به نازل تر از سطح متعارف کاهش یافته بود؛ تا جایی که از دیدگاه ریاض، قطع روابط دیپلماتیک ارزش مخابره پیامی همزمان به تهران و واشنگتن و ابراز نارضایتی از وضع موجود را داشت . آیا اکنون باید انتظار داشته باشیم که این حادثه، احتمال دستیابی به راه حل های سیاسی را به هدف خاتمه دادن جنگ سوریه بکاهد؟ به اعتقاد نگارنده پاسخ منفی است. مذاکرات بین المللی به هدف خاتمه بحران سوریه به ندرت به نیات صادقانه کشورهای حاضر در محورهای درگیری وابسته بوده است. این موضوع هرچند امیدواری به نتایج موثر را کاهش می دهد اما نشان دهنده کمترین حد تاثیرگذاری قطع مناسبات دیپلماتیک عربستان سعودی و ایران بر جریان مذاکرات است. ناظران اغلب فراموش می کنند که عربستان سعودی نمی تواند نفس مذاکرات سوریه را تایید کند؛ به ویژه اگر تضمین هایی برای برکناری کامل بشار اسد و تسهیم قدرت با گروه هایی که عربستان سعودی سال ها بر روی آنها سرمایه گذاری کرده وجود نداشته باشد. عربستان سعودی تحت فشارهای ایالات متحده و به هدف گریز از انزوای سیاسی بود که به جریان مذاکرات پیوسته است و در صورت عقب نشینی ناگزیر است با احتمال کناره گذشته شدن از نتایج سیاسی مذاکرات مواجه شود. از طرف دیگر کناره گیری از جریان مذاکرات چندجانبه، عربستان سعودی را که به سبب آشکار شدن حمایت های مالی و نظامی گسترده از گروه های سلفی در معرض اتهام جهانیان غرب قرار داده، به تغییر رویه گسترده تری در روابط عربستان و متحدان غربی اش گرفتار خواهد کرد.
 از دیدگاه عربستان سعودی، تلاش های دیپلماتیک در سوریه به این علت که به اندازه تلاش های بین المللی برای دست یافتن به صلح، گستره یکپارچه جنگ های منطقه ای را از یمن تا لبنان نادیده می گیرد، رویکردی ناقص به صلح را دنبال می کند. از این زاویه نگاه، صلح در سوریه نمی تواند بدون دست یافتن به موازنه ای فراگیرتر که مانع از بازخیزی تشیع در سرتاسر آسیای غربی و خلیج فارس شود، به سرانجام برسد. چرا عربستان سعودی اینگونه می اندیشد؟ نحوه و سرچشمه نگرش عربستان سعودی به جهان پیرامون، پاسخ بسیاری از پرسش هایی است که به آینده صلح در سوریه، عراق، یمن و سرتاسر اوراسیای باختری مربوط می شود. کشف سرچشمه نیات عربستان سعودی، به تشخیص نگرش عربستان به جهان پیرامونش و آنچه در آینده تمایل به انجام آن خواهد داشت، یاری خواهد رساند.
بازخوانی نیات عربستان سعودی
میان ناظران، توافق عمومی در این رابطه وجود دارد که نه تنها سیاست خارجی عربستان بلکه بطور کلی تری به منزله یک واحد سیاسی، نقطه عطف بی سابقه ای را تجربه می کند. ارتباط نزدیک میان سیاست های داخلی و خارجی عربستان سعودی اغلب تشخیص انگیزه های واقعی این کشور را در راه تشخیص اینکه کدامیک از رفتارها نشات گرفته از هراس ها و امیدهای آن به مثابه یک کشور عادی است و کدامیک، به ملاحظات سیاست درونی عربستان پیوند خورده، دشوار کرده است. این مسئله سایر بازیگران را دراین باره که چگونه باید به نیات عربستان سعودی و خط سیر سیاست خارجی آن بنگرند، سردرگم می کند. یک راه حل برای تسهیل درک رفتارهای عربستان و خروج از این دشواری، استخراج الگوهایی برای ساده سازی آن است به هدف پاسخ دادن به این پرسش که چگونه ساختارهای سیاسی و حکمرانی عربستان سعودی، انگیزه های بیرونی آن را حرکت می دهد و چگونه پیش خوانی آنچه در اذهان سعودی می گذرد، می تواند از رفتارهای آتی عربستان سعودی رمزگشایی کند. تا جایی که به سیاست خارجی مربوط می شود، حکومت عربستان سعودی محصول تعادل داخلی میان سه ستون حیاتی در شکل دادن به کشوری است که می شناسیم؛ یعنی نفت، خاندان سلطنتی و ایدئولوژی وهابی. نیات سیاست خارجی عربستان سعودی در یک واحد یکپارچه ژئوپولیتیکی از یمن تا لبنان ثمره نحوه اثرگذاری های سه جانبه در این ستون های تشکیل دهنده عربستان سعودی است.
• نفت 
به همان اندازه که تصاحب بزرگترین ذخیره نفت خام جهان، مهمترین عامل قدرت عربستان سعودی است، سرمنشاء یکی از بزرگترین دشواری ها و نقاط ضعف آن نیز هست. تکیه عربستان به صادرات بی رقیب نفت، نقش بین المللی آن را به رهبر بلامنازع کشورهای صادرکننده نفت با توانایی بکارگیری نفت به عنوان ابزاری برای تشویق و تنبیه دوستان و دشمنانش و همچنین منبعی سرشار برای پرداخت های پولی فریبنده به گروه های هم کیش و یا کشورهای ضعیفی که همراهی آنها با عربستان ارزشمند قلمداد می شود، ارتقا داده است. درآمد یک و نیم تریلیون دلاری عربستان که 90 درصد ارزش آن از صادرات نفتی حاصل می شود، منبع مالی قابل اعتمادی را برای خریدهای تسلیحاتی و واردات سایر کالاهای مورد نیاز را در کنار تامین مالی اشتغال دولتی ایجاد کرده است ( دوسوم کارگران – شهروندان عربستان توسط دولت بکارگرفته شده اند). بعلاوه علاقه مندی قدرت های صنعتی و وارد کننده نفت به تثبیت جریان انتقال انرژی، چتر دفاعی پهناوری را بر فراز سرزمینی امن زیر آفتاب، گسترانده است. ناگهان پس از این نقاط قوت، ضعف هایی که نفت بر سیاست خاندان سعودی تحمیل می کند، آشکار می شوند. کاستی نخست به موجب نوسان قیمت نفت پدیدار می شود. یکی از علل کاهش بهای هر بشکه نفت از 110 دلار در 2014 به کمتر از 30 دلار امروز، تصمیم عربستان به حفظ سهم خود در بازارهای جهانی است. با این وجود بهای پایین نفت بمب ساعتی برای کشوری است که با نفت اداره می شود و 90 درصد از درآمدهای دولت به آن وابسته است. کسری بودجه در سال گذشته به 15 درصد از تولید ناخالص داخلی رسید. بعلاوه، عربستان پیش از این، 650 میلیارد دلار ذخیره ارزی داشت اکنون این مقدار به 100 میلیارد دلار کاسته شده است. (1) دومین مشکل با توجه به تمرکز جغرافیایی منابع و زیرساخت های نفتی عربستان در ناحیه شیعه نشین استان شرقی نمایان می گردد.(به تصویر پایین نگاه کنید)        
                                         
قرار گرفتن منابع عمده نفت عربستان در مرزهای آسیب پذیر شرقی و جایی که شیعیان ناراضی آن 15 درصد از جمعیت عربستان را تشکیل می دهند، یک معمای استراتژیک برای حکومت سعودی است. اتصالات جغرافیایی استان شرقی با شش کشور همسایه با جمعیت چشمگیر شیعه شامل، عراق ( 57 %)، کویت (36 %)، بحرین (70 %)، قطر (14 %)، امارات متحده عربی (15 %) و یمن (44 %)، آینده امنیت استان شرقی را تهدید می کند. تهدیدی که عربستان سعودی از سوی این کشورها دریافت می کند، برابر نیست. اتصال این ناحیه بواسطه بزرگراه 25 کیلومتری ملک فهد به بحرین به دلیل اکثریت شیعه در بحرین و بی ثباتی سیاسی آن، چیرگی نیروی دریایی ایران در جناح خاوری خلیج فارس و همدلی تاریخی ایران و بحرین که تاثیرگذاری این همسایه قدرتمند را اجتناب ناپذیر می کند، مهمترین تهدیدی است که عربستان سعودی در میان کشورهای مزبور با آن مواجه است. این پل ارتباطی، ضمن مزایای استراتژیک برای عربستان سعودی در مواقعی مانند اسفند 1389 و سرکوب انقلاب بحرین، ناقل بحران های سیاسی است که می تواند از بحرین آغاز شده و به سرتاسر شرق عربستان سرایت کند. اگر بواسطه بازخیزی شیعیان و یا به هر ترتیب دیگری، ریاض کنترل حکومت مرکزی بر استان شرقی را از دست بدهد، اقتصاد و حکومت نفتی سعودی درهم خواهد پاشید و اگر این فروپاشی ناشی از سلطه یک کشور خارجی به بحرین و در دسترس قرار گرفتن کنترل استان شرقی باشد، علاوه بر تهدیدات اقتصادی، خطرات نظامی نیز افزوده خواهد شد. گروهی در کشورهای دموکراتیک پیشنهاد می کنند که در صورتیکه عربستان سعودی حقوق دموکراتیک به شهروندانش از جمله شیعیان اعطا کند، خواهد توانست این سرچشمه های تهدید را از میان بردارد. البته که روزی احتمال برقراری حکومت دموکراتیک در عربستان وجود دارد اما نه تحت حکومت خاندان سعودی و نه در آینده نزدیک.
• ایدئولوژی وهابیت
  مشروعیت خاندان سعودی در راس قدرت بطور کامل وابسته به قرائت وهابی از اسلام و حمایت روحانیون وهابی از آنها طی دویست سال گذشته بوده است. چنین پیوندی در دوران معاصر نمی تواند بدون در نظر گرفتن این واقعیت کامل باشد که شریعت وهابی همچنان معتبرترین قرائت رایج و مورد حمایت اکثریت مردم عربستان است. برخلاف تصورات در بیرون از عربستان، به هیچ وجه آماده مدرنیته و یا حتی خوانش های ملایم و معقول تر از اسلام نیست. طبق یک نظرسنجی اکثریت زنان عربستان مخالف برداشته شدن ممنوعیت رانندگی زنان هستند و آن را مقدمه ای بر بی بند و باری جنسی و برداشته شدن روبنده می دانند.(2) بدون تردید در جامعه عربستان حمایت قابل توجهی از به حاشیه راندن شیعیان و سایر ادیان و مذاهب غیروهابی وجود دارد و این تنها دلیلی است که خاندان سعودی غرق در لذت های اشرافی نمی تواند تابعیت از روحانیون وهابی را به هدف ابقای سلطنت نادیده بگیرد و همچنین علت شکست همه اصلاحاتی است که هرازگاه در عربستان سعودی وعده داده می شود. ترکیب نفت و وهابی گری، این ایدئولوژی را به توانایی بی رقیب در جذب، آموزش و سازمان دهی جوانان اسلام گرای سنی در سرتاسر جهان رسانده است. وظیفه ای که اجرای آن بر عهده سومین ستون عربستان، یعنی حکومت سعودی واگذار شده است. نشانه هایی دال بر رابطه قوی میان شیعه هراسی در جوانان سنی مذهبی که ایران را در حال بلعیدن جهان اسلام می دانند با گرایش آنها به وهابیت به عنوان تنها مدافع جهان سنی مذهب در برابر ایران و تشیع، حتی در سوریه وجود دارد.(3) توماس فریدمن نویسنده آمریکایی کوشش سلطه جویانه عربستان وهابی را اینگونه تشریح کرده است: 
هیچ چیز تباه کننده تر از میلیاردها میلیارد دلاری که عربستان سعودی از دهه 1970 به هدف محو کردن کثرت گرایی اسلام – صوفیان، سنی های میانه رو و شیعیان- و تحمیل سلفی گری ضدمدرن، ضد زن، ضدغرب و ضد کثرت گرایی که بواسطه نهادهای مذهبی سعودی تشویق شده، بر ثبات و مدرنیزاسیون جهان عرب و وسیعتر، جهان اسلام موثر نبوده است. تصادفی نیست که چندین هزار سعودی به داعش ملحق شده اند و یا کشورهای خلیج (فارس) به داعش مساعدت مالی می کنند. چون این گروه های جهادی سنی- القاعده، داعش و جبهه النصره- اعقاب ایدئولوژیکی وهابیسمی هستند که عربستان سعودی در مساجد و مدارس از مراکش تا پاکستان و اندونزی تزریق کرده است.(4)
• خاندان سلطنتی
  خاندان سعودی تنها به دلیل ریشه های دویست ساله و فقدان جایگزینی که بتواند سازمان قبیله ای – سرزمینی عربستان را اداره کند، نیست که همچنان در راس قدرت قرار دارد بلکه به این دلیل توانسته از بحران های متعدد در دهه های اخیر جان سالم به در ببرد که تنها مجری موفق فرامین وهابیت و کنترل کننده تعادل میان نفت، ایدئولوژی و نهادهای حکمرانی است. درون چنین مسئولیتی است که حکومت در راه ارضای ایدئولوژی وهابی، چاره ای جز تزریق تنها منبع ثروت شبه جزیره عرب به استراتژی دشمنی ابدی با شیعیان و سایر ادیان و مذاهبی ندارد که به احتزاز درآمدن بیرق وهابیت را بر زندگی اجتماعی شان برنمی تابند. در این تعادل ویرانگر، شکست وهابیت (در برابر سایر قرائت های اسلامی و یا دموکراسی غربی)، اثری معادل از دست رفتن کنترل منابع انرژی را بر علت وجودی (Raison d'être) عربستان سعودی برجای می گذارد. عدم رواداری به درون عربستان سعودی محدود نمی شود بلکه دکترین وهابیت در جستجوی سلطه ای غیرقابل چالش بر سراسر جهان اسلام است. به منظور درک نیات عربستان سعودی آنچه تا بدین جا گفته شد، به تنهایی ممکن است، این کشور را به هیولایی شباهت دهد که فاقد کمترین محاسبه گری در رفتارها و انتخاب هایش است اما خوشبختانه اینطور نیست. همانقدری که حکومت سعودی به برقراری تعادل میان نفت و ایدئولوژی نیازمند است، مانند هر کشور عادی دیگری به استراتژی بقا وابسته است. حکومت سعودی ( صرف از نظر آنکه چه کسی بر مسند پادشاهی نشسته باشد) پیش از آنکه بتواند رسالت اش را در دنبال کردن ایدئولوژی وهابی و متاثر از آن رهبری جهان عرب و جهان اسلام تعقیب کند، باید بتواند بقایش را از گزند مداخلات خارجی و شورش های داخلی محافظت کند. این همان نقطه ای است که عربستان سعودی را به بازیگری عاقل تبدیل می کند که بطور مداوم سود و زیان رفتارهایش را می سنجد و البته بسیار علاقه مند به موازنه های منطقه ای. در رهگذر چنین محاسباتی، خاندان سعودی ضمن حمایت از سلفی گری در منطقه و جهان، باید از تبدیل شدن آن به جریان سیاسی که خواستار حکومت بی واسطه بر عربستان و اقمارش در حاشیه خلیج فارس است، جلوگیری کند. آذرماه گذشته، ابوبکر بغدادی در پیامی صوتی حاکمان عربستان را «مستبدان مرتد» نامید و از مردم عربستان خواست علیه آنها قیام کنند.(5) با اعدام 43 عضو سابق القاعده در هفته های گذشته، داعش تهدید کرد که زندان های عربستان سعودی را ویران خواهد کرد. نفرت از خاندان سعودی در میان سلفیون به شهرت طولانی آن در سرسپردگی به ایالات متحده مربوط می شود. ایجاد توازن میان حمایت از سلفی گری و مراقبت نسبت به برتری سیاسی آنها، تنها موضوعی نیست که خاندان سعودی باید نگران باشد (خاندان سعودی در این اضطراب با برخی از مهمترین علمای وهابی از جمله شیخ عبدالعزیز آل الشیخ، مفتی اعظم عربستان شریک است). دولت عربستان به عنوان مسئول اداره سرزمین باید بتواند سیاست خارجی این کشور را با توانایی های داخلی هماهنگ کند.
سرچشمه های هراس عربستان سعودی
از دیدگاه عربستان ظهور ایران مهمترین روایت از پویایی های ژئوپولیتیکی پس از 2003 میلادی است.(6) سرنگونی صدام حسین و به قدرت رسیدن شیعیان در عراق که اغلب متهم به پیروی از جمهوری اسلامی ایران هستند، سه ستون عربستان سعودی را به لرزه درآورد. مجاورت شیعیان با مناطق نفت خیز عربستان سعودی در استان شرقی، خطر میان مدتی برای تداوم بازخیزی شیعیان در آسیای غربی و خلیج فارس و متعاقب آن درون نواحی به حاشیه رانده شده در عربستان سعودی است. بازخیزی شیعیان تهدیدی دیگر برای غلبه ایدئولوژی وهابی در عربستان و شیخ نشین های عرب خلیج فارس نیز شمرده می شود و در صورت موفقیت نهایی، نه تنها مشروعیت خاندان سعودی را زایل خواهد کرد بلکه شایستگیِ خودخوانده آن را در اداره حرمین شریفین و در نهایت، رهبری جهان اسلام را به نابودی خواهد کشاند. به همین دلایل عربستان سعودی در حال نبردی آشتی ناپذیر برای بقاست و این مسئله عربستان را به انگیزه ای بیش از سایر بازیگران در رقابت های منطقه ای مجهز کرده است. با وجود تصویر هولناکی که عربستان سعودی از ظهور ایران در ذهن دارد، این تنها عامل هول انگیز ریاض نیست. آغاز انقلاب های عربی در دسامبر 2010 که به سرنگونی متحدان عربستان سعودی در تونس و مصر منتهی شد، احساس ترس از سرایت انقلاب ها به عربستان و کشورهای مجاور را توأم با حسی از انزوا به عربستان تحمیل کرد. به قدرت رسیدن اخوان المسلمین در مصر، هشدار دیگر را با این محتوا مخابره کرد که جهان عرب با کنار ایستادن عربستان سعودی، استعداد حکومت جریان هایی را در اسلام سیاسی سنی دارد که به اندازه شیعیان و نظام های لیبرال دموکراسی برای عربستان سعودی زیان بارند. سومین عامل هراس در عربستان سعودی، احتمال کاهش ارزش استراتژیک عربستان نزد ایالات متحده است. از دیدگاه ریاض، هنگامی که ایالات متحده تعهدی به حمایت از حسنی مبارک در جریان انقلاب مصر نشان نداد، این گمان را تقویت کرد که در آینده تعهدی بیشتر به عربستان نخواهد داشت. عدم تمایل ایالات متحده به دخالت مستقیم در سوریه حتی زمانی که طبق ادعای رایج، حکومت بشار اسد از خط قرمز استفاده از تسلیحات شیمیایی عبور کرد، حکایت از تجدید نظر در سیاست های آمریکای اوباما در آسیای غربی دارد. اشتیاق دولت اوباما به مذاکرات هسته ای با ایران و دستیابی به توافق نهایی نه تنها صلح را میان دو کشور دست کم تا زمان تعهد طرفین تضمین کرد بلکه با گسستن زنجیرهای محدودیت ایران، چشم اندازی تازه ای را از تنش زدایی تدریجی میان واشنگتن و تهران گشود. از نگاه عربستان، توافق هسته ای غرب و ایران، تاییدی بود بر تغییر توازن قدرتی که برتری ایران را به رسمیت می شناسد. این گمانه زنی ها در ترکیب با نگرش هایی که ایالات متحده را ابرقدرت در حال افول می پندارد، عربستان سعودی را وادار کرده تا در جنب و جوشی بی سابقه به دفاع از بقای خود برخیزد. مطابق با نگرش عربستان سعودی، مبارزه برای بقا، مشتمل بر استراتژی کل نگری است که سرتاسر جهان عرب و سنی مذهب را در یک واحد ژئواستراتژیک یکپارچه دربرمی گیرد؛ بطوریکه جنگ و صلح را از طرحی منفرد برای کشورها، به ایده ای لایتجزا برای کلیت این واحد هویتی تبدیل می کند. از این منظر، توافق صلحی در سوریه که ضامن بازگشت توازن قدرت با جمهوری اسلامی ایران در سراسر آسیای غربی و خلیج فارس نباشد، نمی تواند امتیازی برای عربستان سعودی شمرده شود. 
ضداستراتژی جمهوری اسلامی ایران؛ راه حل دستیابی به صلح 
انسداد روابط دیپلماتیک ایران و عربستان سعودی، دستیابی به صلح را در سوریه دشوارتر نخواهد کرد همانطور که تاکنون جریان مناسبات دیپلماتیک میان دو کشور، دستیابی به صلح را تسهیل نکرده بود. جمهوری اسلامی ایران باید این نکته را بپذیرد که عربستان سعودی خود را در وضعیتی متزلزل و مستاصل می بیند که ظهور ایران تنها علت آن نیست و به همین دلیل تهران به هدف دلجویی از عربستان سعودی، کار زیادی نمی تواند انجام دهد. ولی نصر در «تجدید حیات شیعه» می نویسد: 
«از آنجایی که عربستان سعودی نمی تواند برتری سنی ها را در منطقه حفظ کند، در داخل و در سراسر منطقه، کاهش مشروعیت مذهبی اش را شاهد است....برای پادشاهی سعودی بدون حمایت از شورش ها در عراق ] و سوریه[ دشوار است که ادعای دفاع از امتیاز ویژه برای اهل سنت در منطقه داشته باشد. تجدید حیات شیعه در عراق احتمالا بیشتر از دموکراسی و شکوفایی موجب تغییر رژیم در عربستان سعودی و سایر بخش های منطقه خواهد شد».(7)
 جمهوری اسلامی ایران نمی تواند مانع از بیداری سیاسی در توده های خاموش دیروز شود. همچنین نمی تواند بی میلی ایالات متحده را به شور و اشتیاق دهه های قبل بازگرداند. ایران نمی تواند، خاندان سعودی را از ایدئولوژی وهابیت برهاند و یا شهروندان عربستان را وادار کند که با تکیه بر اراده جمعی، نظامی دموکراتیک برپا کنند و بدتر از همه اینکه نمی تواند صدها میلیون مسلمان سنی مذهب و تحت هدایت های عربستان سعودی را مهار کند. با این وجود جمهوری اسلامی ایران می تواند به نحوی موازنه قوا را اداره کند که متضمن کمترین آسیب و بیشترین سودمندی باشد.
• برای جمهوری اسلامی ایران بسیار حیاتی است که در درجه اول از تثبیت تقسیم بندی ها و ائتلاف هایی که بر اساس تعلقات مذهبی و فرقه ای شکل می گیرند، جلوگیری کند. به این منظور ایران باید تلاش خستگی ناپذیری را برای یافتن مجاری همکاری با گروه های سنی غیروهابی در سوریه و ماورای آن آغاز کند. احتمالا دستیابی به زمینه همکاری های مشترک با کشورهای سنی مذهب غیرعرب مانند ترکیه، پاکستان و کشورهای آسیای مرکزی به مراتب آسان تر از کشورهای سنی عرب زبان خواهد بود. هرچند چنین اقداماتی دامنه آزادی عمل ایران را محدود خواهد کرد اما قویاً ایده رقابت های شیعه و سنی را تحت الشعاع قرار خواهد داد. فعالیت های ایران در این راستا باید در جهت کسب این اطمینان باشد که در یک جنگ احتمالی، جهان سنی مذهب بصورت یکپارچه رودرروی ایران قرار نخواهد گرفت. یک دیپلماسی هوشمندانه که قادر به کشف حفره های میان این قبیل کشورها و دکترین وهابیت است، می باید از این هدف حمایت کند. تا جایی که به سوریه مربوط می شود، تعدد معارضان سوری و تمایز دیدگاه های اصولی آنها پیرامون آینده سوریه به ایران اجازه می دهد، تلاش هایی را برای آغاز گفتگو با شماری از موثرترین آنها که فاقد همسویی با دکترین وهابیت سعودی هستند، آغاز کند.
•  دومین گام حیاتی ایران جلوگیری از شکل گیری اتحادی بادوام میان عربستان، اسرائیل و ترکیه است. خوشبختانه موانع داخلی، اختلاف نظر و جهت گیری های متفاوت ژئوپولیتیکی میان این سه، مانعی است که رسیدن به آن مرحله از تعمیق همکاری های نظامی را بسیار دشوار می کند اما متاسفانه این محدودیت ها آنقدر نیست که مانع از شکل گیری ائتلافی اعلام نشده میان آنها شود؛ به ویژه اگر توافقی میان آنها در رابطه با اولویت خطر ایران وجود داشته باشد. ایران باید به ارزش ترکیه به منزله محور خرد کننده ژئوپولیتیکی در چنین ائتلاف احتمالی پی ببرد. یک گشایش جدی و موثر در روابط دو جانبه تا حد زیادی عربستان را انزوای ایران ناامید کرده و انعطاف بیشتری را برای گفتگو با ایران موجب خواهد شد. 
• تا زمانی که عربستان سعودی به حمایت ایالات متحده در رویارویی با دشمن مشترک امید داشته باشد، خطرپذیری بالاتری را به نمایش خواهد گذاشت. جمهوری اسلامی ایران باید مشاهدات خود را در شکل گیری اعتراضات مدنی و سیاسی در جامعه آمریکایی و در رابطه با حمایت عربستان سعودی از تروریسم قوی تر کند. از دیدگاه ایالات متحده، عربستان سعودی ارزش استراتژیک دهه های گذشته را از دست داده است اما تا وقتی ایران همچنان تهدید شماره یک در خلیج فارس و آسیای غربی تلقی شود، ادامه روابط استراتژیک واشنگتن و ریاض توجیه خواهد داشت. پیشبرد دستور مذاکراتی میان جمهوری اسلامی ایران و ایالات متحده که هدف آن تقویت آن دسته از نظراتی در جامعه سیاسی آمریکاست که خواستار تجدیدنظر در مناسبات عربستان سعودی و ایالات متحده هستند، یک ضرورت بنیادین است. در میان مدت، موفقیت مذاکرات دوجانبه ایران و ایالات متحده پیرامون سوریه بستری را برای ترسیم نقشه ژئوپولیتیکی پهناوری از لبنان تا بحرین تدارک خواهد دید که در آن عربستان سعودی در قعر سلسله مراتب کشورهایی جای خواهد گرفت که مفهوم و مصادیق توازن قدرت را تعریف می کنند.
منابع:
1_ The Saudi blueprint, The Economist, 10 Jan 2016. Available at:
http://www.economist.com/news/leaders/21685450-desert-kingdom-striving-dominate-its-region-and-modernise-its-economy-same
2_ Ahmed Abdel-Raheem, Word to the west: many Saudi women oppose lifting the driving ban, The Gurdian, 2 November 2013. Available at:
http://www.theguardian.com/commentisfree/2013/nov/02/saudi-protest-driving-ban-not-popular
3_ Claude Moniquet, The Involvement of Salafism/Wahabism In The Support and Supply of Arms TO Rebel Groups Around The World, Brussels: Policy Department of EU . 2013
http://www.europarl.europa.eu/RegData/etudes/etudes/join/2013/457137/EXPO-AFET_ET(2013)457137_EN.pdf
4_ Thomas L. Friedman, Our Radical Islamic BFF, Saudi Arabia, New York Times, 2 sept, 2015. Available at :
 http://www.nytimes.com/2015/09/02/opinion/thomas-friedman-our-radical-islamic-bff-saudi-arabia.html?_r=1
5_ ISIS leader threatens Israel, calls for revolt in Saudi Arabia, RT, 26 December 2015. Available at: 
https://www.rt.com/news/327165-isis-threats-israel-saudi/
6- دیاکو حسینی، بحران خاورمیانه در چشم انداز ژئوپولیتیک، اندیشکده تبیین، 9 آذر 1393 
http://tabyincenter.ir/index.php/menu-examples/child-items-5/%D8%A8%D8%AD%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D8%AE%D8%A7%D9%88%D8%B1%D9%85%DB%8C%D8%A7%D9%86%D9%87-%D8%AF%D8%B1-%DA%86%D8%B4%D9%85-%D8%A7%D9%86%D8%AF%D8%A7%D8%B2-%DA%98%D8%A6%D9%88%D9%BE%D9%88%D9%84%DB%8C%D8%AA%DB%8C%DA%A
7_ Vali Nasr, The Shia Revival: How Conflicts within Islam Will Shape the Future, New York, published by W. W. Norton & Company.2006.P:151151

کلید واژه ها: وهابی عربستان سعودی ایران و عربستان عربستان و آمریکا خاورمیانه دیاکو حسینی


نظر شما :