نگاه الحیات به تحولات اوکراین

پوتین چهره مخوفی از خود به جهان نشان داد

۱۴ اسفند ۱۳۹۲ | ۱۲:۳۰ کد : ۱۹۲۹۵۳۱ اخبار اصلی اروپا
روسیه ترسناک شده است و همه از این روسیه ترسیده‌اند. بحران اوکراین «گورباچف کاخ سفید» را لرزانده است. سناریوی اوکراین خود را بر اولاند و کامرون و مرکل و بان کی مون تحمیل کرده است.
پوتین چهره مخوفی از خود به جهان نشان داد

دیپلماسی ایرانی: در دو روز گذشته چیزهایی شنیدیم که از زمان فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی تا کنون نشنیده بودیم. روسیه ترسناک شده است و همه از این روسیه ترسیده اند. بحران اوکراین «گورباچف کاخ سفید» را لرزانده است. سناریوی اوکراین خود را بر اولاند و کامرون و مرکل و بان کی مون تحمیل کرده است. مشورت ها در داخل اتحادیه اروپا و میان ژنرال های پیمان آتلانتیک شمالی سرعت گرفته اند.

این بحرانی بزرگ و حقیقی است. بحرانی در خاک قاره قدیم و در مرزهای جمهوری فدرال روسیه. ناگهان لحن سخنان مخاطب ها به یکدیگر تغییر کرد. باراک اوباما به ولادیمیر پوتین نسبت به هزینه هایی که می تواند تمامیت ارضی و یکپارچگی و ثبات اوکراین را له خطر اندازد، هشدار می دهد. غربی ها تلویحا می گویند که نشست گروه 8 که قرار است امسال در سوچی برگزار شود را تحریم می کنند و نشانه هایی مبنی بر وجود تصمیمی برای اخراج روسیه از این گروه اگر بخواهد همچنان به تحریک های خود ادامه دهد، مشاهده می شود. دبیر کل پیمان آتلانتیک شمالی تحرکات روسیه در اوکراین را «تهدیدی برای امنیت و سلامت اروپا» می داند. صداهایی نیز نسبت به عرل اقتصادی روسیه در جهان شنیده می شود.

به هیچ وجه مدبرانه نیست که قدرت ها بخواهند یکدیگر را محک بزنند. چرا که این آزمایش می تواند تحدیدی وجودی برای هر کدام از طرف ها باشد. در عین حال قدرت ها نمی توانند از این آزمون – توطئه فرار کنند. شکست هم نمی توانند بخورند. آزمون سرنوشتی برای وجهه و هیبت و مشروعیت و چهره کشورهایشان محسوب می شود و جایگاه آنها را در محیط پیرامونی شان و جهان تعریف می کند. چنین آزمونی بسیار خطرناک است و باید فکری برای مهار آن کرد.

ولادیمیر پوتین زمانی که بحران موشکی کوبا در سال 1962 به وجود آمد، 10 ساله بود، حادثه ای که جهان را در برابر یک رویارویی هسته ای قرار داد. جان اف کندی در آن روز احساس کرد که کشورش نمی تواند هزینه های چنین شکستی را آن هم در سواحل آب های کشورش بپردازد و از این آزمون دوری گزید. در مقابل نیکیتا خروشف، رهبر اتحاد جماهیر شوروی نیز چاره ای جز کوتاه آمدن نداشت. یک عنصر میان گذشته و حال مشترک است. بدون این که قصدی داشته باشیم، باید بگوییم آن عنصر مشترک بحران ساخت و پرداخته ای در دروازه های جمهوری فدرال روسیه است. در سال 1954 و در چارچوب مراسم بزرگداشت 300 ساله اتحاد اوکراین با روسیه تصمیم گرفته شد تا شبه جزیره کریمه به اوکراین ملحق شود. در آن موقع به هیچ وجه به ذهن رهبران اتحاد جماهیر شوروی خطور نمی کرد که چنین اتفاقی می تواند به قیمت خودکشی و فروپاشی تمام شود. شبه جزیره کریمه نوعی از زخم های ملتهب جغرافیایی و تاریخی را تجربه می کند.  

مردم کلید تغییر هستند. اما همین مردم هم مشکل دارند. اگر شکست بخورند طغیان می کنند و اگر پیروز شوند از هم گسسته می شوند. پیروزمندان کیف از این که رئیس جمهور ویکتور یانوکوویچی که پوتین را راضی کرده بود از پروژه شراکت با اتحادیه اروپا کوتاه بیاید و آن را پاره کند، به زیر آورده اند، خشنودند. اما فراموش کردند که بند اول برنامه پوتین ممانعت غرب از محاصره کشورش از طریق کشورهای متحد با اتحادیه اروپا یا پیمان آتلانتیک شمالی است.

پیروزمندان کیف از این که رئیس جمهور ویکتور یانوکوویچی که پوتین را راضی کرده بود از پروژه شراکت با اتحادیه اروپا کوتاه بیاید و آن را پاره کند، به زیر آورده اند، خشنودند. اما فراموش کردند که بند اول برنامه پوتین ممانعت غرب از محاصره کشورش از طریق کشورهای متحد با اتحادیه اروپا یا پیمان آتلانتیک شمالی است.

پوتین هیچ گاه استقلال کشورهایی را که از زندان اتحاد جماهیر شوروی فرار کردند به ویژه اوکراین را نمی بخشد. او سال ها با سیاست محاصره روسیه جنگید، برگه های بازی بسیاری هم در اختیار دارد، اقلیت های روس در آن کشورها، نفت و گاز، حضور امنیتی، بازی با برگه های بازیگران داخلی آن کشورها، همه اینها تنها بخش کوچکی از برگه های تحت اختیار روسیه در این کشورها است.

افراد پیروز در خیابان های کیف به هیچ وجه فکر نمی کردند که شبه جزیره کریمه می تواند برای آنها گران تمام شود. منطقه ای که اکثریت جمعیت آنها روس هستند و خود را به مسکو بیش از کیف نزدیک می بینند. آنها همچنین به تاریخ هم توجه نکردند. شبه جزیره کریمه همواره جایی برای حضور یا گسترش روسیه در منطقه بوده است. از همین جا بود که به سزار روسیه خیانت شد و مسکو را به آتش کشیدند و هیچ کس نتوانست جز "ایوان مخوف" به آنها بتازد. در همین سرزمین بود که خون های بسیاری از روسیه و امپراطوری عثمانی در جنگ های متعدد ریخته شد. مساله فراتر از بقای ناو روسی در سواحل دریای سیاه است. روسیه و بخش اوکراینی آن رو به زوال هستند.

ما در دهه شست نیستیم که پوتین ارتش سرخ را به خیابان های کیف روانه کند. به هیچ وجه هم آسان نیست که تجربه تادیبی گرجستان را این بار علیه اوکراین تکرار کند. مجبور است با طرف های مختلف این نقشه بازی کند. اما نمی تواند چنگال خود را از طریق شبه جزیره کریمه در کالبد اوکراین فرو کند. اوباما خودش منکر وجود مصالح روسیه در اوکراین می شود اما سوال این است که آیا کشورهای بزرگ می توانند چنگال خود را در کالبد همسایگانشان فرو کنند؟

پوتین شاید بتواند شکست در عراق یا لیبی و حتی سوریه را بپذیرد اما نمی تواند به هیچ وجه از کریمه که دروازه قلعه او محسوب می شود، بگذرد. این بار غربی که توانسته بود با فرستادن اتحاد جماهیر شوروی به موزه ها دستاورد بزرگی به دست آورد، در برابر روسیه چه می تواند بکند؟ آیا غرب می تواند چنگال پوتین را از کریمه بیرون بکشد یا این که ما شاهد چارچوب تازه ای از جنگ سرد و تلاش برای بیرون کشیدن ناخن های ولادیمیر پوتین مخوف هستیم؟ باراک اوباما آدم بد شانسی است، او توانست از بحران سوریه فرار کند اما ناگهان خود را در برابر بحران روسیه که به اندازه غیر قابل مقایسه ای خطرناک تر از بحران سوریه است، می بیند.

منبع: الحیات

کلید واژه ها: روسیه اوکراین اتحاد جماهیر شوروی شبه جزیره کریمه اتحادیه اروپا پیمان آتلانتیک شمالی


( ۲ )

نظر شما :