سرنوشتی مبهم در انتظار خاورمیانه

بهاری در راه نیست

۱۲ فروردین ۱۳۹۲ | ۱۷:۳۸ کد : ۱۹۱۴۲۹۸ نگاه ایرانی خاورمیانه ویژه‌نامه نوروز 92
محمد علی مهتدی،‌ کارشناس مسائل خاورمیانه در یادداشتی برای دیپلماسی ایرانی با مروری بر تحولات مهم منطقه در یک سال گذشته و اشاره به این که آسمان خاورمیانه را ابرهای سیاه دربر گرفته و افق بسیار تیره است معتقد است بعید نیست که در ماه های آغازین سال جدید، منطقه شاهد تحولاتی ژرف و ویرانگر باشد ولی همه نشانه ها حاکی ازآن است که بهاری در کار نخواهد بود.
بهاری در راه نیست

دیپلماسی ایرانی: دوسال پس از آغاز خیزش های مردمی در چند کشور عرب، که از آن با عنوان بهار عرب یاد شده، اینک به وضوح دیده می شود که این بهارهر گز فرانرسیده و یا پیش از آمدن، خزان آن فرا رسیده است.

دو سال پیش، نخستین جرقه این تحول با خودسوزی جوانی به نام محمد بوعزیزی، در تونس، زده شد. مردم از هر طیف وقشر به خیابان ها ریختند و در مبارزه با ستم وخودکامگی و فساد و سرسپردگی به خارج، شعار "الشعب یرید اسقاط النظام" را سر دادند. چیزی نگذشت که حاکم مطلق تونس، زین العابدین بن علی، از کشور گریخت و مردم این پیروزی را جشن گرفتند. آنگاه این رویداد به دیگر کشورها نیز سرایت کرد. در مصر، یمن، لیبی و بحرین نیز این وضعیت تکرار شد واین دیدگاه به وجود آمد که ملت های عرب پس از ده ها سال از خوابی گران بیدار شده اند واینک هویت وکرامت ملی خود را زنده می کنند و بهاری عاری از خودگامگی و ستم و تبعیض و فساد در راه است غافل از آنکه «عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکلها»!

اینک باز در تونس شاهد خودسوزی جوانان ناامید وسرخورده هستیم. در مصر پس از دوسال گوئیا انقلاب از سرگرفته شده، در حالی که جامعه به شدت از هم گسیخته است و بیم آن می رود که ایجاد وحدت ملی به سادگی میسر نباشد. در یمن با طرحی که عربستان اجرا کرد تنها رأس حکومت یعنی علی عبدالله صالح در ظاهر کنار گذاشته شد و ر‍ژیم یمن با همه ویژگی هایش به حیات خود ادامه داد. لیبی پس از سقوط معمر قذافی تبدیل به کشوری هزار پاره شد و در بحرین، مردم همچنان تظاهرات می کنند و سرکوب می شوند.

چرا چنین شد؟

در پاسخ به این سؤال باید به یک رشته علل داخلی وخارجی اشاره کرد. مهمترین مشکل همه این انقلاب ها این بود که رهبری دلسوز و کاریزماتیک در رأس آن وجود نداشت و همین امر باعث شد که بسیاری از پژوهشگران از چیزی به نام "رهبری جمعی" نام ببرند و پیرامون آن به بحث و کنکاش بپردازند. اما عملا ثابت شد که این نوع رهبری راه به جایی نمی برد و نتیجه آن تفرقه و رقابت های ناسالم گروه های مختلف عقیدتی است که نقطه ضعف بزرگی در این تحولات محسوب می شود. مشکل دیگر این بود که این انقلاب ها در مسیر حرکت خود هنگامی که به ارتش و دستگاه های امنیتی رسیدند متوقف شدند. و همین توقف راه را برای دخالت قدرت های خارجی که روابط پنهان و گسترده ای با ارتش ها ودستگاه های امنیتی داشتند باز کرد.

اسرائیل و قدرت های غربی و در رأس آنها ایالات متحده امریکا که مهره های مهم منطقه ای خود را از دست داده بودند برای کنترل اوضاع به تکاپو افتادند. نظام منطقه ای در آستانه بروز این خیزش ها شاهد دو محور بود: محور رژیمهایی که نقش خود را در چارچوب استراتژی خاورمیانه ای آمریکا وغرب  تعریف کرده بودند یعنی مصر، تونس، عربستان سعودی، اردن وطبیعتا دستگاه خودگردان فلسطینی. در مقابل، محور مقاومت قرار داشت به رهبری جمهوری اسلامی ایران و عضویت عراق، سوریه و مقاومت اسلامی در لبنان وفلسطین. فروپاشی در محور نخست این نوید را می داد که سراسر منطقه به نوعی اتحاد و یکپارچگی در جهت دست یافتن به استقلال از قدرت های خارجی برسد وعصری جدید از همبستگی وحرکت به سوی توسعه مستقل و تحقق آرمان های سرکوب شده را آغاز کند.

اما غرب که این خطر بزرگ را احساس کرده بود به استراتژی کنترل ومهار روی آورد و با پادر میانی چهره های حزب عدالت و توسعه حاکم در ترکیه و از طریق نفوذ خود در دستگاه های اطلاعاتی و امنیتی کشورهای دستخوش انقلاب، به ویژه مصر، پذیرفت که طی یک روند به ظاهر دموکراتیک، قدرت به گروه های اخوان المسلمین به عنوان "اسلامگرایان میانه رو" سپرده شود با این شرط که آنها اقدامی به زیان امنیت اسرائیل نکنند ودر عین حال راه را در برابر نفوذ احتمالی ایران و محور مقاومت در این انقلاب ها به طور جدی ببندند و این کاری است که اخوان تا این لحظه انجام داده و بدان پایبند مانده است.

این گونه بود که اخوانی ها در تونس ومصر روی کار آمدند. اما اشتباهات فراوان آنها در نتیجه نداشتن تجربه از یک سو و نادیده گرفتن مردم وانحصارطلبی وفقط به فکر حفظ قدرت به هرقیمتی بودن ودل خوش کردن به حمایت غرب ودست زدن به رفتارهای بی اندازه پراگماتیک و در نتیجه زیر پاگذاشتن اصول فکری و اخلاقی از سوی دیگر باعث شد که در اندک مدت محبوبیت محدود حود را نیز ازدست بدهند و این بار مردم با شعار سرنگونی رژیم اخوان وارد صحنه شوند. این روزها مصر با بحران های بزرگی روبروست که آقای محمد مرسی، رئیس جمهوری وتشکیلات اخوان از حل آنها عاجزند ودر عین حال حاضر به عقب نشینی هم نیستند. از دیدگاه اکثریت مردم مصر، هیچ چیز تغییر نکرده وتنها رأس نظام عوض شده است. در پورت سعید وسوئز و دیگر شهرهای ساحل کانال وداخل دلتا مردم دست به نافرمانی مدنی زده اند؛ نیروی انتظامی و دستگاه قضائی در حال فروپاشی است؛ کار به جائی رسیده که افسران پلیس که مأمور سرکوب مردم هستند خود دست به تظاهرات واعتصاب می زنند. از نظر اقتصادی، کشور در آستانه ورشکستگی قرار گرفته ومیلیاردها دلار قطر وعربستان هم نتوانسته کمکی بکند. وام 800/4 میلیارد دلاری از صندوق بین المللی پول هم همراه با شرایطی از جمله حذف یارانه ها وافزایش مالیاتهاست که فشار بر مردم را دوصد چندان خواهد کرد وعواقبی غیر قابل تصور به بار خواهد آورد. ثابت شده است که اخوان در این تجربه شکست خورده است وآقای مرسی شخصیتی نیست که از عهده مدیریت امور کشوری در سطح مصر برآید و بعید نیست که آمریکایی ها در صورت یقین به ناکارآمدی اخوان در کنترل اوضاع، دست ارتش را برای ورود به صحنه باز کنند.

در همین حال، غرب و ترکیه وچند کشورعرب به ویژه قطر وعربستان سعودی که فریفته سرنگونی سریع معمرقذافی در لیبی شده بودند تصمیم گرفتند این الگو را به محورمقاومت به ویژه به حلقه میانی آن یعنی سوریه ببرند. دولت سوریه با تصور داشتن مصونیت ناشی از مشروعیت مقاومت، در آغاز در برخورد با درخواست های به حق مردم که از فساد اقتصادی، فقر وفشار دستگاه های امنیتی بسیار متأذی بودند دچار اشتباهات بزرگی شد و زمانی به این اشتباهات خود پی برد که کار از کار گذشته بود وعربستان وقطر با صرف میلیاردها دلار وبا کمک ترکیه وکارگردانی افسران دستگاه اطلاعاتی امریکا سیل اسلحه وپول را به سوریه آغاز کرده ودهها هزار نفر از افراد تکفیری وابسته به سازمان های مرتبط با القاعده را از بیش از 30 کشور روانه سوریه کرده بودند. اینک پس از دو سال، ویرانی و کشتار در سوریه بیداد می کند و به رغم مواضع رسمی واعلام شده غرب مبنی بر حل بحران از طریق مذاکره، به نظر نمی رسد که آنها در این مواضع صادق باشند چرا که در همین حال که از حل مسالمت آمیز سخن می گویند به ارسال اسلحه وافراد مسلح به داخل سوریه ادامه می دهند.

در واقع آنچه در سوریه می گذرد برای همه بازیگران منطقه ای وبین المللی سرنوشت ساز است و لذا هیچ طرفی حاضر نیست کوتاه بیاید ودر ذهن همه بازیگران تنها راه حل نظامی است که نتیجه را مشخص خواهد کرد. در ادبیات سیاسی جهان عرب از یک بازی با عنوان "عضّ الاصابع" یعنی گازگرفتن انگشت حریف سخن می گویند بدین شکل که هر طرف انگشت طرف مقابل را زیر دندان های خود گرفته وفشار وارد می کند و آن که زودتر آخ بگوید بازی را باخته است چون با گفتن آخ دهانش باز وانگشت حریف آزاد می شود درحالی که انگشت خودش همچنان زیرفشار دندان های طرف مقابل است. به نظر نمی رسد که دولت بشار اسد و همپیمانان منطقه ای وبین المللی اش حاضر به گفتن آخ باشند در حالیکه طرف مقابل بویژه رژیم های ترکیه، قطر وعربستان سعودی هم که با همه امکانات وارد زمین سوریه شده اند وسرنوشت خود را به این بازی خطرناک گره زده اند همچنان حاضر به پذیرش شکست نیستند ومی خواهند بازی را تا آخر ادامه دهند.

ناکامی آنها در سوریه باعث شده که آنها به فکر منطقه ای کردن بحران وصدورآن به کشورهای همجوار بویژه لبنان وعراق بیافتند. برای این منظور هزاران نفر از افراد تکفیری را وارد لبنان کرده و در شمال وبیروت و صیدا در جنوب مستقر کرده اند. این افراد با برخورداری از حمایت و پول عربستان و خاندان حریری هدفی جز حمله به حزب الله با دامن زدن به غریزه وابستگی فرقه ای ندارند. جامعه لبنان به شدت دچار پراکندگی شده بطوری که حتی تفاهم بر سر قانون اتنخاباتی که قرار است در خردادماه انجام پذیرد غیر ممکن گشته و کشور در خطر یک جنگ داخلی ویرانگر قرار گرفته است. در عراق نیز وضع مشابهی به چشم می خورد و موج انفجارهای کور و کشتار مردم بیگناه در خیابان ها تحت عنوان اختلاف سنی و شیعی بالا گرفته است. در واقع در یک خط گسترده منطقه ای، از انفجارهای کراچی وکویته پاکستان گرفته تا کشتار در بغداد و دمشق و حمص و حلب و طرابلس و بیروت و صیدا یک هدف دنبال می شود: فروبردن منطقه اسلامی خاورمیانه در موجی از درگیری های فرقه ای که نتیجه اش چیزی جز ناآرامی وهرج ومرج نخواهد بود.

آیا بروز این وضعیت ناشی از ضعف آمریکا وعقب نشینی از خاورمیانه است؟ یا این شرایط طرح نومحافظه کاران دوران جورج بوش در مورد مهندسی جدید خاورمیانه و تجزیه کشورها بر اساس وابستگی های فرقه ای وقومی است؟  طرحی با هدف تضمین امنیت اسرائیل ونابود کردن پدیده ای به نام مقاومت در منطقه که مراکز قدرت در دوره باراک اوباما آن را اجرا می کنند تا تهدیدی را که در اثر خیزش های مردمی در منطقه علیه منافع آنها پدید آمده نه تنها مهار بلکه تبدیل به فرصت کنند ؟

آنچه مسلم است این که آسمان خاورمیانه را ابرهای سیاه دربر گرفته و افق بسیار تیره است و بعید نیست که در ماه های آغازین سال جدید، منطقه شاهد تحولاتی ژرف و ویرانگر باشد. در هر حال همه نشانه ها حاکی ازآن است که بهاری در کار نخواهد بود.

انتشار اولیه: شنبه 10 فروردین 1391 / باز انتشار : دوشنبه 12 فروردین 1391

کلید واژه ها: سوریه ويژه نامه نوروز 92 محمد علی مهتدی


نظر شما :