بر بشار اسد و متحدانش چه گذشت؟
پذیرش ایران از سوی غرب در سوریه
دیپلماسی ایرانی: دو سال از بحران سوریه می گذرد و درگیریهای داخلی در این کشور همچنان ادامه دارد. طی این مدّت فراز و فرودهایی در منازعه نظامی داخلی و رویارویی سیاسی خارجی بویژه خلال یک سال گذشته وجود داشته؛ امّا پرواضح است به دلیل فقدان توانایی لازم برای فائق آمدن کامل یکی از طرفین دعوا بر دیگری، بحران سوریه گرفتار بن بست پیچیده ای گردیده است. ورود متغیرهای جدید و مؤلفه های گوناگون تأثیرگذار بر این نابسامانی موجب گردیده همچنان در داخل سوریه شاهد استمرار بی ثباتی و در خارج نیز نظاره گر بی نتیجه بودن تحرکات سیاسی باشیم. البته بن بست موجود هرگز به معنای ایستایی و سکون و توقف در دو صحنۀ نظامی و سیاسی نبوده بلکه این بحران به دلیل اهمیت جایگاه ژئوپلتیک و ژئواستراتژیک سوریه، شاهد تحولات و تکانهای مهم و گسترده و حیاتی بویژه طی سال 91 در سه سطح داخلی، منطقه ای و بین المللی بوده ایم؛ به طوری که ارزیابی تحولات یک سال گذشته وضعیت را در مقایسه با سال قبل از آن کاملاً متفاوت نشان می دهد. این تغییر و تحول هم در حوزۀ عملّیات میدانی و هم در حوزۀ رویدادهای سیاسی وجود داشته است که پرداختن به تمام ابعاد آن شاید در حوصلۀ این نوشتار نباشد لذا تلاش گردیده صرفاً به مهمترین محورهای تأثیرگذار و اساسی در بحران یکسال گذشته سوریه پرداخته شود.
الف- در میدان عملیات نظامی داخل، تحولات زیر قابل اهمیت است:
1. به کارگیری سلاحهای سنگین و نیمه سنگین از سوی دو طرف طی سال گذشته موجب گردید به یکباره میدان درگیریهای دولت و گروه های مسلح مخالف بشدت آسیب دیده و تخریب گردند. میزان تلفات و آسیب دیدگان به سرعت افزایش یافته و تعداد آوارگان در مقایسه با سال قبل از آن به مناطق امن تر یا به کشورهای همسایه از رشد چشم گیری برخوردار شود. برابر برخی آمارها تعداد کشته های دو طرف در سال 91 نسبت به سال قبل از آن یکباره 5 برابر افزایش را نشان می دهد که این امر ناشی از به کارگیری خشونت بیشتر و استفاده از ابزارهای نظامی سنگین تر از جمله سلاح هوایی، توپخانه، یگانهای زرهی، انواع خمپاره، موشک، بمب های دست ساز دارای قابلیت تخریب گسترده از سوی دو طرف علیه یکدیگر بوده است.
2. افزایش حضور عناصر غیرسوری در برخورد با نظام از کشورهای مختلف و با تابعیت های گوناگون و با گرایشات فکری سلفی و عمدتاً نزدیک به جریان القاعده که در بین آنها علاوه بر اتباع برخی کشورهای عربی، عناصر غیرعرب نیز وجود دارد. گزارش رسمی دولت سوریه حکایت از حضور اتباع بیش از 27 کشور عربی و غیر عربی از جمله جنگجویانی از تونس، لیبی، اردن، کویت، عراق، عربستان و تندروهایی با تابعیت انگلیسی، هلندی، استرالیایی، کانادایی، پاکستانی، افغانی، چچن و تاتارستان دارد. حضور این عناصر تندرو اسلامگرای سلفی صحنه سوریه را هم درابعاد داخلی و هم خارجی دگرگون ساخته و تبدیل به بحران جدیدی نموده است. این جنگجویان در ابتدای امر با حمایت برخی دولت های عربی حاشیۀ خلیج فارس مانند قطر و عربستان و با هماهنگی ترکیه برای هموار نمودن مسیر ورود آنان به خاک سوریه وارد معرکه شدند اما بتدریج میدان اصلی عملیات نظامی را با توجه به دو عامل انگیزه و تجربه از کف مخالفان مسلّح سوری خارج کرده اسباب نگرانی جدّی جبهۀ غرب و آمریکا را نسبت به تحولات آیندۀ سوریه فراهم نمودند. گروههای تندرو مذکور گرچه درمراحلی دردسرساز اصلی نظام حاکم در سوریه شده و دستاوردهایی نیز برای مخالفان به ارمغان آوردند امّا از سوی دیگر تحولی در نگاه اردوگاه غرب برای سرنگونی بشار اسد بوجود آوردند و عاملی برای توقف ارسال سلاح پیشرفته به معارضۀ سوری شدند. البته این دیدگاه جدّی نیز نزد ناظران سیاسی منطقه وجود دارد که حضور تروریست های همسو با جریان القاعده که با هدف جهاد مقدس علیه نظام کافر بعثی اسدی وارد نزاع سوریه شده اند با هدایت غرب و هموار کردن هدفمند مسیر آنها انجام می شود تا یکجا مورد هجوم نیروهای ارتش اسد قرار گیرند. در این معرکه، تلفات بیشتر از دو طرف مایه شادمانی بیشتر غربی هاست. به هرصورت هرگونه به این مسئله نگریسته شود اما افزایش چشمگیر نیروهای تندرو غیرسوری طی سال گذشته در صحنۀ تقابل با نظام بشاراسد قابل کتمان نیست.
3. یکی دیگر از تحولات میدانی داخلی، تحویل مناطق کردنشین سوریه توسط حاکمیت موجود به یکی از تشکل های سیاسی کردی تحت عنوان حزب اتحاد دمکراتیک کردی طی یک بازی حساب شده بود. این حزب کردی که بزرگترین تشکل سیاسی کردهای سوریه است نزدیک به حزب کارگران کرد( پ.ک.ک) بوده و برخی معتقدند شاخه سوری پ.ک.ک است. حکومت سوریه در توافقی پشت پرده با این حزب معارض گذشته، کنترل مناطق کرد نشین کشور واقع در شمال شرقی سوریه شامل استان حسکه و بخشهایی از استانهای دیرالزور، الرّقه و حلب را در اختیار این حزب قرار داد و نیروهای نظامی خود را از این مناطق خارج کرد. برآورد می شود جمعیت کردهای سوریه حدود 10% مردم این کشور یعنی قریب به 5/2 میلیون نفر باشند. رابطه حکومت بشاراسد با حزب کارگران ترکیه (پ.ک.ک) بطور سنتی رابطۀ حسنه ای بوده و معمولاً در تعامل سیاسی با دولت آنکارا این رابطه مدّنظر بوده است. نزدیک بودن دو حزب کردی ترکیه که امروز در مناطق جنوبی ترکیه با نظامیان این کشور در حال جنگ است با حزب اتحاد دموکراتیک کردهای سوریه فضای تنفسی مناسبی را برای دولت سوریه فراهم نمود تا عملاً این مناطق از تعرض نیروهای مخالف مصون باشد. اخیراً مسعود بارزانی رئیس اقلیم کردستان عراق که پیگیر استراتژی آشتی ملی کردها برای تشکیل کردستان واحد است و این روزها روابط نزدیکی را با آنکارا دنبال می کند تلاش دارد مواضع پ.ک.ک را به آنکارا نزدیک و توافق بین حزب اتحاد دمکراتیک با دولت مرکزی سوریه را به سود معارضان سوریه برهم زند.
4. تحول دیگر، ریزش های سیاسی و نظامی از بدنه نظام بشاراسد طی ماههای تیر و مرداد سال گذشته است. این ریزش ها در قالب ترور یا فرار برخی مقامات وابسته به حکومت رخ داد که در زمان خود ضربه روانی سنگینی به بدنۀ نظام محسوب گردید؛ اما تغییری درساختار قدرت یا علائمی مبنی بر فروپاشی ایجاد ننمود. ابتدا فرار ژنرال مناف مصطفی طلاس فرمانده لشکر 105 گارد ریاست جمهوری و یار دیرینۀ بشاراسد به پاریس، و سپس و به فاصلۀ چند روز انفجار مرکز امنیت ملّی سوریه توسط مخالفان در قلب پایتخت و در منطقه ای حفاظت شده که منجر به کشته شدن چهار مقام ارشد نظامی امنیتی از جمله داماد بشار اسد شد و دو هفته بعد فرار «ریاض فرید حجاب» نخست وزیر سوریه از کشور در کنار جدا شدن تعدادی از سفرا و دیپلماتهای نظام از پیکرۀ حکومت، ظن بسیاری را به سمت آغاز فروپاشی از داخل سوق داد؛ لکن بشاراسد توانست به سرعت بر این مشکل فائق آید و وضعیت را به گونه قبل بازگرداند.
5. در میدان عملیات خارجی، تحول بسیار مهم و خطرناکی طی سال گذشته رخ داد که تبعات آن حوزه های پیرامونی سوریه و حتی فراتر از کشورهای همسایه سوریه را نیز در برگرفت و آن پررنگ شدن اختلافات طائفه ای و نزاع مذهبی بود که البته آثار آن نه تنها همچنان باقی است بلکه سالها نیز برجای خواهد ماند. این رویکرد با هدف منطقه ای کردن جنگ و گسترش آن به مناطق پیرامونی مانند لبنان و عراق از طریق رفتار سیاسی و تبلیغاتی برخی دولت های عربی و نیز اسرائیل دنبال گردید و به تدریج وارد حوزه های دورتر مانند مصر و یمن و کویت نیز گردید. ابتدای امر با سخن گفتن از حاکمیت اقلیت علوی براکثریت اهل سنت و سپس طرح حمایت جمهوری اسلامی ایران از نظام بشاراسد تحت عنوان گسترش تشیع و تهدید اهل سنت منطقه، فضای مناسبی را برای حضور بیشتر تندروهای سلفی در سوریه از یکسو و از سوی دیگر زمینۀ لازم برای تبلیغات ایران هراسی برای اسرائیل که در درون خود شیعه هراسی را نیز به همراه داشت فراهم نمود و ژئوپلتیک منطقه را به شدت تحت تأثیر قرار داد که تا امروز نیز ادامه دارد. درگیریهای مناطق همجوار دوطایفه در شمال لبنان و در استانهای غربی عراق و گسترش بمب گذاریها و انفجارات بسیار خونین و بی سابقه که دامنه آن تا پاکستان امتداد یافته ناشی از تحریکات حساب شده برخی طرفهای خارجی درگیر در بحران سوریه است. طرفهایی که از قدرت یابی محور مقاومت طی دو دهۀ اخیر بویژه در جنوب لبنان رضایت نداشته و جایگاه آنان در منطقه مدتها به ضعف کشیده شده بود.
ب- درحوزۀ تحولات سیاسی مربوط به بحران سوریه، موارد زیر طی سال گذشته از اهمیت بیشتری برخوردار بوده است:
1.انسجام بیشتر اپوزیسون پراکنده با تلاش و حمایت قطر، عربستان، ترکیه و ایالات متحده آمریکا. گروه های مخالف خارج که از ابتدای بحران به دلیل اختلاف دیدگاه سیاسی و طیف بندیهای متنوع فکری از هماهنگی لازم برای مقابله با نظام حاکم برخودار نبودند سرانجام در اواسط آبان ماه سال گذشته با دخالت مستقیم آمریکا و تهدید حامیان مالی مخالفان همانند قطر در دوحه گردهم آمده و جبهه ای را تحت عنوان " ائتلاف ملی معارضه سوریه" تشکیل دادند. آنها امام جماعت مسجد اموی دمشق آقای احمد معاذ الخطیب را به عنوان رئیس خود انتخاب کرده و متعهد شدند کمک های مالی و تسلیحاتی کشورهای مخالف سوریه را در اختیار ارتش آزاد قرار دهند. البته این به معنای پایان اختلاف مخالفان نیست؛ جریانهای معارض تندرو سلفی و دوستان خارجی آنها که در داخل سوریه می جنگند این ائتلاف را به رسمیت نشناخته و نشان دادند اختلافات داخلی جریان معارضۀ مسلح جدی است.
به هرصورت برای ایجاد یک تشکل همسو که سایر اقشار معارضه را در برگیرد از ابتدای بحران تلاشهای متعددی در قالب اجلاس به اصطلاح «دوستان سوریه» انجام گرفته و نشست های گوناگونی در استانبول، قاهره، پاریس، توکیو، رباط و رم برگزار شده است اما این نشست ها فارغ از نتایج آن تنها بخشی از معارضان سوریه را شامل می گردد. لااقل دو دستۀ دیگر از مخالفان آقای بشاراسد در صحنه سیاسی و عملیاتی حضور دارند که با ائتلاف ملی مخالف هستند. گروههای نزدیک به جریان القاعده و در رأس آنها جبهه النصره و نیز مخالفان مسالمت جو و دمکراتیک داخل کشور دو گروهی هستند که اختلافات آنها با یکدیگر و با ائتلاف ملی فضای مناسبی را برای بازیگری نظام سوریه فراهم نموده است.
2. نقش و جایگاه سیاسی روسها طی سال گذشته برجسته تر گردید و امروز به عنوان عنصر تعیین کنندۀ خارجی در صحنۀ بین الملل و در حمایت از نظام بشاراسد مورد اعتراف جامعۀ جهانی قرار گرفته است. روسها در ابتدای بحران سوریه هرگز این جایگاه را نداشتند. پروندۀ سوریه و بازنگری دقیق مسکو موجب گردید روسها از وضعیت انفعالی در صحنه بین الملل که پس از فروپاشی شوروی گریبانگیر آنان شده بود خارج شوند و فضای جدیدی را برای نفوذ خود حتی در سایر حوزه های بین المللی باز تعریف کنند. این امر یادآور بازگشت جهان به دورۀ جنگ سرد است. بدون تردید غرب و ایالات متحده آمریکا امروز ناگزیر است در موضوع سوریه با روسها مذاکره کند. مسکو طی سال گذشته و در حال حاضر مرکز دیدارها و تبادل نظرهای متعدد سران و مقامات دولتهای تأثیرگذار در بحران سوریه است کما اینکه معارضۀ خارج نشین بشار اسد نیز نقش مهم و تعیین کنندۀ سوریه را پذیرفته و با مقامات روسیه دیدار می کند.
محور طرح روسها برای پایان دادن به اوضاع بحرانی سوریه، توافقنامۀ ژنو است. اجلاس ژنو که در اواسط تیرماه گذشته با ابتکار کوفی عنان و با حضور سایر بازیگران مؤثر در تحولات سوریه به جز ایران و عربستان برگزار گردید ابتدا به نظر می رسید برای همراه سازی روسیه با سناریوی غرب و مهار بلندپروازیهای پوتین طراحی گردیده است اما ایستادگی روسها منجر به صدور بیانیه ای گردید که تأکید بر تشکیل دولت انتقالی با حضور دو طرف موافق و مخالف حاکمیت فعلی داشت. در این نشست روسها بر سرموضوع کناره گیری بشاراسد کوتاه نیامده و تلاش آمریکا برای هماهنگ نمودن دولت انتقالی بدون حضور بشار اسد را ناکام گذاشتند. در آن روز اراده لازم برای حلّ وفصل سیاسی بحران از طریق مذاکره یا گفتگو فراهم نبود امّا امروز به دلیل بن بست ناشی از اوضاع میدانی و نگرانی از قدرت یابی جریانات تندرو سلفی در آیندۀ سوریه، راهکار گفتگو و حل بحران از طریق رویکرد سیاسی بیش از هر زمان دیگر مطرح بوده و لذا نقش روسیه به عنوان طرف تأثیرگذار برحاکمیت سوریه کاملاً برجسته گردیده است.
3. از دیگر تحولات مهم صحنه سوریه طی روزهای پایانی سال، پذیرش گفتگو با مخالفان مسلح توسط دولت سوریه است. درگذشته حاکمیت هرگز انجام مذاکره با معارضۀ مستقر در استانبول را نمی پذیرفت. این امر به معنای اعتراف و شناسایی مخالفان مسلح است. می توان گفت پذیرش این امر ناشی از شرایط میدانی داخل و البته فشار روسهاست. در مقابل ائتلاف ملی و رئیس آن معاذالخطیب نیز در 11 بهمن 91 اعلام کرد حاضر است با نمایندگان رئیس جمهور سوریه ملاقات و مذاکره کند بنابراین می توان گفت در مواضع دو طرف تحول صورت گرفته و راه برای نشست مشترک باز شده و زمینه تشکیل دولت انتقالی بیش از هر زمان دیگر فراهم شده است. علت این تغییر موضع همان بن بست میدانی و ناکارآمدی دو طرف نسبت به حذف طرف دیگر است و حاکی از آن است که بحران سوریه راه حل نظامی ندارد.
4. ترمیم جایگاه جمهوری اسلامی و بهتر شدن شرایط سیاسی ایران در سطح منطقه در مقایسه با آغاز بحران سوریه است. به دلیل حمایت های یک جانبۀ اولیه کشورمان از حکومت سوریه جایگاهی برای مشارکت فعال جمهوری اسلامی در پایان دادن به درگیریهای خونین سوریه وجود نداشت. دولتهای مؤثر منطقه ای و بین المللی و نیز گروههای مسلح مخالف حاضر به پذیرش ایفای نقش ایران نبودند. این روند تا اواسط سال 91 ادامه داشت اما تحولات سمت و سوی دیگری پیدا کرد. یافتن راه حل سیاسی بر راه حل های نظامی از طریق دخالت خارجی غلبه کرد. تنظیم و ارائه مواضع واقعی تر رسمی کشور که در آن علاوه بر حمایت از کیان سیاسی سوریه بر حمایت و جانبداری از خواسته های مردمی نیز تأکید داشت عامل امیداورکننده ای برای حضور مؤثرتر ایران در صحنۀ سیاسی تلقی گردید. ارتقاء جایگاه ایران با ارائه طرح 6 ماده ای به منظور پایان بحران در اواخر آذرماه گذشته آغاز گردید. این طرح که طرفین درگیر را برای مذاکره دعوت می نمود در بند اول خود سخن از توقف خشونتها از سوی دو طرف و سپس آغاز گفتگوهای ملّی فراگیر با حضور همۀ طرفهای معارضه و دولت به میان می آورد. هدف گفتگوها در این طرح تشکیل دولت توافقی انتقالی برای برگزاری انتخابات پارلمانی و ریاست جمهوری بود که به هرحال در آن نوعی تعدیل مواضع دیده می شد. پیش از آن، تهران در 28 آذرماه اقدام به برگزاری نشستی برای مذاکرۀ مخالفان بدون حضور نمایندگان دولت سوریه نموده بود که بدلیل همزمانی با اجلاس قطر و تشکیل ائتلاف ملی مخالفان، فضای رسانه ای و تبلیغاتی مناسبی را به خود جلب نمود. اعتراف محمد مرسی و جریان اخوان المسلمین مصر که در واقع مادر جریان اخوان در سایرکشورها محسوب می گردد به جایگاه منطقه ای ایران در سوریه، یکی دیگر از عوامل ارتقاء جایگاه جمهوری اسلامی در مقایسه با سال اول بحران سوریه بود. مرسی در اجلاس کشورهای اسلامی در ریاض طرح چهارجانبۀ مصری، ایرانی، سعودی و ترکی را برای پیگیری تحولات سوریه و یافتن راه حل مشترک ارائه داد که سپس چند نوبت در قاهره این نشست (البته بدون مشارکت عربستان) ادامه یافت. گام بعدی در تقویت حضور سسیاسی ایران در حل بحران سوریه، موافقت رئیس ائتلاف ملی، معاذالخطیب مبنی بر ملاقات با وزیرخارجه کشورمان در حاشیه اجلاس امنیتی مونیخ در 15 بهمن ماه گذشته است که نوعی عقب نشینی ائتلاف نسبت به مواضع قبلی خود محسوب می گردد. اظهارات اخیر جان کری وزیرخارجۀ جدید آمریکا در مورد یافتن یک راه حل سیاسی برای برون رفت از بحران سوریه با مشارکت همۀ طرفهای تأثیرگذار از جمله ایران خود دلیل دیگری بر ترمیم جایگاه جمهوری اسلامی و پذیرش نقش مؤثر آن از سوی سایر طرفهای منطقه ای و بین المللی است./16
انتشار اولیه: چهارشنبه 7 فروردین 1392/ باز انتشار: چهارشنبه 14 فروردین 1392
نظر شما :