تحلیل الحیات از محافظه کاری آمریکا در سوریه
ایران و روسیه آمریکا را به شک انداختند
دیپلماسی ایرانی: دیگر هیچ تحلیلگر یا سیاستمدار امریکایی باقی نمانده است که درباره افغانستان و شکست اتحاد جماهیر شوروی در آن و بازگشت نیروهای روسیه به مسکو چیزی نگفته یا ننوشته باشد. شکستی که در پی نتایج وحشتناک جنگ با مجاهدین افغان که بعدا طالبان را ایجاد کردند، به وجود آمد. پس از آن جنگی میان طالبان و مجاهدین افغان در گرفت که باعث تشکیل حکومت طالبان شد و کابل میزبان القاعده و اسامه بن لادن، رهبر آن شد که پس از آن فاجعه 11 سپتامبر در قلب امریکا رقم خورد و مابقی داستان را هم که همه می دانند.
شاید بتوان چیزی را هم در این جا اضافه کرد و آن عقب نشینی نیروهای امریکایی از عراق پس از نزدیک به 9 سال اشغال آن بود. امروز به خصوص که به دوران حمله و عقب نشینی نیروهای امریکایی از عراق می نگریم، می بینیم که اشغالگری آنها چه مشکلاتی را برای عراقی ها به وجود آورده و آنها را به مرز جنگ داخلی شیعه و سنی کشانده است. مساله ای که تا اعماق عراق را نگران کرده است. مشکلات متعدد از جمله فساد اداری و اقتصادی نیز سراپای عراق را فرا گرفته و مضافا بر آن تحت تاثیر شدید نفوذ خارجی ها نیز قرار دارد.
در این میان مساله سومی که وجود دارد و نمی توان به راحتی از کنار آن گذشت، مساله سوریه است، بیش از 60 هزار کشته و هزاران زخمی ماحصل جنگ خونینی است که دو سال است در این کشور جریان دارد. سوریه در سایه وجود جریان های سلفی و گروه های تروریستی بیش از هر زمانی به جنگ داخلی نزدیک شده است و در صورت وقوع آن می تواند کل خاورمیانه به دلیل این حادثه دراماتیک تحت تاثیر قرار بگیرد. در آن صورت برای امریکا راه گریزی نمی ماند جز این که، مطابق سیاست هایی که تا کنون از آن دیده ایم، در امور خاورمیانه دخالت کند و به طور جدی درگیر مساله سوریه شود و به طور مسقیم یا غیر مستقیم برای حل بحران آن اقدام کند.
در سایه وجود یا عدم وجود توافق با روسیه، لازم با تاکید است که وجود ایران و روسیه دلیل اصلی تردید امریکا برای درگیر شدن مستقیم در پرونده سوریه است. علاوه بر آن وجود مصالح اسرائیل و عدم اطمینان تلاویو از آینده سوریه نیز سبب شده است تا واشنگتن بسیار دست به عصا در این پرونده راه برود. در این میان باید اقلیت ها را نیز افزود، بسیاری از مسیحیان نسبت به اقدام شدید و یک جانبه غرب علیه اسد هشدار می دهند و نمی خواهند که امریکا و متحدانش علیه وی به شدت وارد عمل شوند. در عین حال مسائل اقتصادی امریکا را نیز باید در نظر گرفت. وضعیت اقتصادی بد موجود در امریکا و غرب و تجربه های دردآور سابق و پرهزینه جنگ باعث شده است تا بسیاری نسبت به موضوع حمله نظامی به سوریه به دیده تردید بنگرند. اما با این حال برای بسیاری نیز این دیدگاه وجود دارد که همه این عوامل جزئی از یک معادله بزرگ هستند و بنابراین یک سوء تفاهم تاریخی عمیق بر سر سوریه به وجود آمده است.
نگرش امریکایی ها همواره از تعقیب و تجزیه و تحلیل وقایع ناگهانی در جهان سوم ناتوان بوده و هیچ گاه نتوانسته به درستی و دقت تحرکات جاری در آن نقطه از جهان را زیر نظر داشته باشد.
بدین ترتیب همواره دموکراسی و حقوق بشر در بسیاری از موارد مهجور باقی مانده اند و متحمل هزینه های سنگین یکی از پس از دیگر شده اند. ما مشابه همین رویکرد امریکا را در عراق نیز شاهد بوده ایم. عراقی ها سال ها در محنت و ستم صدام حسین زندگی می کردند بدون این که غرب اشکالی به وضعیت حقوق بشر جاری در عراق بگیرد تا این که در سال 2003 عراقی ها برای نخستین بار توانستند به آزادی برسند و به عینه برای نخستین بار دموکراسی را تجربه کنند. پس از آن دیدیم عراقی ها از سیاست های امریکا دور شدند و راهی که خود می خواستند را پیمودند. در مصر نیز وضعیت به همین منوال است. در این کشور نیز قدرت به محمد مرسی منتقل شده و این مساله باعث شده تا حکومتی به وجود بیاید که نه دوست و نه دشمن امریکا باشد.
در مقابل، تعامل اعراب با غرب نیز با مشکلات جدی ای مواجه شده است که چندان قابل فهم نیست. مثلا ما در برقراری یک رابطه صریح و بی پرده با غرب به ویژه ایالات متحده امریکا ناتوانیم. همچنین در حل مساله القاعده و همکاری مان با غرب بر سر این شبکه نیز عاجز مانده ایم. در این میان خود را نیز گرفتار درگیری های سیاسی با یکدیگر کرده ایم و به رقابت های سیاسی مان رنگ و بوی طایفه ای و مذهبی داده ایم که این مساله نیز بر مشکلات ما افزوده است. در حالی که می بایست معادله ای طراحی می کردیم که مصالح هر دو طرف در آن لحاظ شده باشد. آیا الآن زمان بازنگری در سیاست هایمان نرسیده است؟
نویسنده: حازم صاغیه / منبع: الحیات
تحریریه دیپلماسی ایرانی
نظر شما :