جنگی که تکلیف مصر و سوریه را مشخص می کند
سرایت تب دمشق به غزه
دیپلماسی ایرانی: غزه بار دیگر غیرت اعراب را قلقلک داد. شیوخی که از قطر تا عربستان ، از اردن تا امارات تبدیل به متحدان استراتژیک آمریکا در منطقه شده اند بار دیگر بر سر دوراهی قرار گرفته اند. غزه میزبان تکرار تاریخ جنگ است و اعراب میان واشنگتن دست در دست تل آویو و حماس که اختیار نوار غزه را در دست دارد، گرفتار شده اند. در این میان دولتمردان جدید که داعیه دار دفاع از ایدئولوژی اسلامی در حکومت داری و مبارزه با ظلم و ستم هستند از تونس تا مصر بر مسند قدرت نشسته اند. مردانی که بسیار زودتر از آنچه تصور می کردند باید پایبندی خود را به اصول مقاومت و هم ریشه های سیاسی خود در غزه و جهان ثابت کنند. مصر با در اختیار داشتن محمد مرسی رئیس جمهوری برآمده از اخوان، نگاه همه را به سمت خود معطوف کرده است. آیا محمد مرسی قید معاهده ای چون کمپ دیوید را می زند یا حماس را برای پذیرش آتش بس تحت فشار قرار می دهد؟ تاثیر بحران سوریه بر آغاز جنگ در غزه چه بود؟ آیا محور مقاومت این روزها شکافی جدی را تجربه می کند؟ پرسش هایی از این دست را با مسعود اسداللهی کارشناس مسائل خاورمیانه در میان گذاشتیم . متن این گفتگو به شرح زیر است:
موضع گیری اعراب و در نگاهی جزئی تر دولتی سربرآورده از انقلاب چون مصر در قبال تحولات غزه را چگونه ارزیابی می کنید؟ آیا دولت اخوانی محمد مرسی آنگونه که پیش بینی می شد به کمک غزه شتافت؟
اخیرا وزیر امورخارجه قطر در سخنان خود در نشست اتحادیه عرب در قاهره اعراب را گوسفند خواند و سید حسن نصرالله خطاب به این فرد گفته است که ملتها اینگونه نیستند و امروز صحنه حضور شیرها و نیروهای مقاوم است.بحث جنگي كه امروز در غزه اتفاق افتاده، مسائل جديدي را در منطقه به وجود آورده، به ویژه آنکه این اولین جنگی است که پس از انقلاب هاي عربي اتفاق مي افتد و دولتهای جدیدی در چند کشور عربی بر سر قدرت آمدند. از میان آنها مصر كه همسايه غزه و فلسطين اشغالي است، از اهمیت خاصی برخوردار است. بنابراین تمامی نگاهها معطوف به این است که دولت های ماحصل انقلاب در جهان عرب، چه واكنشي نسبت به اين جنگ نشان ميدهند.
همچنین دولتهای جدید انقلاب در مقایسه با دوران گذشتهای که دوران قدرت حسنی مبارک و بنعلی بود چه نقش متفاوتی را نسبت به آنچه که در غزه میگذرد، در این پرونده ایفا خواهند کرد؟ از اين منظر نیز تحولات اخیر فارغ از خود جنگ مساله مهمی است و بسیاری نیز اميد داشتند و دارند كه نحوه تعامل دولتهاي جديد به ويژه دولت مصر کاملا با تعاملي كه دولت مبارك با جنگهای مشابه داشت، متفاوت باشد.
در همین راستا انتظار میرفت که دولت مصر بلافاصله مرز رفح را باز كند تا هم مردم غزه بتوانند وارد مصر شوند و هم از سوی دیگر از اين كشور نیز كمكهای انساندوستانه به شکل وسیع وارد غزه شود. باید اذعان داشت که تا اندازهای چنین روندی اتفاق نیفتاد، بدین معنا که دولت محمد مرسي تنها مرز را باز کرد تا مجروحين غزه وارد خاک مصر برای مداوا شوند. البته ناگفته نماند که کمکهای انسانی هم از مصر وارد غزه میشود، اما آنچه در سطح توقع مردم غزه بود برآورده نشد. در حقیقت انتظار آنها از دولت انقلابی مرسي اين است كه مواضع بسيار متفاوتي با مواضع مبارک بگيرد، اما تا به امروز تحول عمیقی مشاهده نكرديم. البته نحوه تعامل مرسی به طور قطع با تعامل مبارك متفاوت است. در توضیح باید گفت مبارک در آن دوران قصد داشت تا با فرستادن عمرسليمان رئیس اطلاعات مصر فشار شديدي به حماس و گروههای مقاومت آورد که هر نوع آتشبسی را پذيرفته و تسلیم شوند. اما در دولت جدید مصر شاهد موضع گیری های میانه هستیم، بدین معنا که از یک سو فشاری که مبارک داشت وجود ندارد، اما آن حمايتي كه از یک رئیس جمهوری اخوان المسلمينی انتظار میرود هم وجود ندارد.
مصر پس از حسنی مبارک آنچنان که گمانه زنی های سیاسی حکایت می کرد پیش نرفت و دولت اخوانی مرسی به نوعی تعامل آرام و بی صدا با آمریکا ادامه داد. انتظار واشنگتن از دولتمردی که بر کرسی رفیق شفیق آمریکایی ها حسنی مبارک تکیه زده است در این بحران چیست؟
امروز امریکاییها و سازمان ملل و کشورهای عربی همچون عربستان و قطر، دولت مرسی را تحت فشار قرار داده اند تا حماس را به پذیرش آتش بس متقاعد کند. همچنین جنگ قدرت دیپلماتیکی در جریان است به گونه ای که حماسیها و گروه مقاومت در این جنگ موفقیتهای بزرگی بدست آوردند و توانستند توازن قواي قبلي را شکسته و اهداف مهمی همانند تلاویو و بیتالحم را مورد حمله قرار دادند.در چنین شرایطی قطعا حماس حاضر نیست چنین موفقیتهایی را به راحتی از دست داده و آتش بس را تحت شرایط مورد نظر اسرائیلیها بپذيرد. در حقیقت گروه مقاومت شرایط خود را برای آتشبس اعلام کرده است.اگر فشار از سوی دولت مصر شديد شود و حماس بپذيرد و در مقابل این فشارها کوتاه بیاید، مي توان گفت که اسرائيليها برنده خواهند بود و این روند تحول مطلوبی برای اخوانیها و حماس نخواهد بود و در چنین شرایطی به گونهای با آنها رفتار خواهد شد که در دوران مبارک میشد. آنچه که امروزه در کنار یک جنگ تمامعیار وجود دارد جنگی دیپلماتیکی است که باید منتظر شد تا پیروز این میدان را شاهد باشیم
جنگ نوامبر 2012 غزه با آنچه در سال 2009 شاهد بودیم ، چه تفاوت هایی دارد؟
امروزه مقاومت در موضع دفاعی حضور دارد، چراکه این جنگ از سوی تلاویونشینها آغاز شده است. بنابراین طبق قوانین بینالمللی این حق مشروع مردم غزه است که از خود دفاع کنند. باید در اینجا به این نکته نیز اشاره کرد که در مقایسه با جنگ ۲۰۰۹ که ۲۲ روز به طول انجامید و در آن دوران توان موشکی و نظامی مقاومت بسیار مختصربود که حتی موشکها در آن زمان حداکثر ۱۵ تا ۱۶ کیلومتر برد داشت. اما در جنگ اخیر حماس بسیار قویتر شده و برد موشکهای آنها تا ۷۵ کیلومتر هم رسیده که در سرزمین فلسطین که از نظر مساحت بسیار کوچک است، یک سلاح استراتژیک به حساب میآید. در نتیجه این روند سبب شده تا نه تنها رژیم صهیونیستی از نظر امنیتی و نظامی در خطر قرار بگیرد، بلکه صنایع و اقتصاد آنها نیز فلج شود. از سوی دیگر وضعیت رعب و وحشتی ایجاد شده که تا به امروز چنین فضایی وجود نداشته است. حتی در جنگهای گذشته نیز وضعیت خود را در امان احساس میکردند، چراکه مردم تلاویو هیچگاه بمب و موشکی ندیده بودند. اما امروز این دیوار شکسته شد و به گونهای شده که اگر مردم غزه تحت حملات هوایی و بمبارانی قرار میگیرند، در مقابل صهیونیستها که در برد این موشکها هستند نیز چنین تهدیدی خواهند داشت. یعنی از نظر تاریخ درگیری میان فلسطینیها و رژیم اشغالگر تحول بسیار مهمی محسوب میشود و اگر نتانیاهو نتواند با دستاوردی مهم از این جنگ خارج شود، به دلیل آنکه چنین ضربهای متحمل شده، ممکن است که همانند اولمرت شده و از صحنه سیاسی خارج شود. بنابراین نتانیاهو تمام تلاش خود را میکند تا آتشبسی را تحمیل کند که در نهایت با شرایط اسرائیلیها باشد.
غزه سال 2012 مانند چهار سال پیش نیست که حمایت دولت مرکزی سوریه را با خود داشته باشد. حماس با موضع گیری های خود در قبال تحولات سوریه ، میان خود و بشار اسدی که سالها در کنار این گروه مقاومت ایستاده بود خط فاحشی کشید.دورنمای این رابطه پرفراز و نشیب را چگونه ارزیابی می کنید؟
باید اذعان داشت تحولاتی که امروز منجر به تقویت مقاومت شده در دورانی بود که گروه مقاومت روابط بسیار خوبی با سوریه داشته و سران مقاومت در سوریه مستقر بودند. بنابراین دولت سوریه از همه نظر مقاومت را حمایت میکرد. اما امروزه به دلیل مسائل داخلی سوریه این روابط قطع شده است. در نتیجه پس از این دوران چنین مسالهای خود را نشان خواهد داد، به دلیل آنکه امروزه آنچه که فلسطینیها از آن بهره میبرند، مربوط به دورانی میشود که تعامل نزدیکی با سوریه داشتند. امید است که پس از این جنگها نیز روابط بازهم بهبود پیدا کند و همانند سابق شود. اما اگر به نحوی باشد که روابط سوریه با گروه مقاومت بحرانی باشد، گروه مقاومت زیان بسیاری خواهد دید و نیروی مدافع بسیار قوی خود را از دست خواهند داد.
از سوی دیگر مسائلی که امروزه در سوریه شاهد هستیم، به دلیل آنکه توجه اعراب و جهان را به خود جلب کرده در واقع زمینه را برای اسرائیلیها برای انجام چنین جنایتی آماده کرده است. به معنای دیگر صهیونیستها احساس کردند که عربها متوجه مساله سوریه هستند، بنابراین فرصت را غنیمت شمرده تا چنین حملهای را به فلسطینیها آغاز کنند. شاید اگر این مسائلی در سوریه وجود نداشت، بیش از امروزه توجهات به فلسطین جلب میشد. البته این مساله نیز از محاسبات اشتباه نتانیاهو بود. بدین معنا که پس از شروع این جنگ واکنشهایی که در جهان عرب و سایر کشورها نسبت به این حمله نشان داده شد، اگر با واکنشهای مردمی که نسبت به مسائل سوریه در جریان است، مقایسه شود، نشان میدهد که افکارعمومی جهانی مساله فلسطین را موضوعی انسانی و در بالاترین سطح میپندارد. بنابراین به همین دلیل است که ما شاهد تظاهرات مردمی در بسیاری از شهرهای اروپایی و غیر اروپایی برای حمایت از مردم فلسطین بودیم. در حالیکه شاهد چنین تظاهراتی در آن شهرها برای آنچه که دولت های غربی و برخی اعراب، انقلاب سوریه نامیدهاند، نبودیم.
نظر شما :