پیش بینی سردبیر القدس العربی از سیاست اوباما در قبال ایران
تشدید تحریم ها شاید،جنگ هرگز
ديپلماسي ايراني: باراك اوباما در سخنراني تاريخياي كه به مناسبت پيروزياش براي دور دوم انتخابات رياست جمهوري امريكا ايراد كرد، به دو نكته اساسي اشاره كرد كه هر دو متعلق به منطقه عربي بودند، كه ميتوان آنها را برجسته دانست و به ترتيب زير آنها را مورد تحليل قرار داد:
1. تاكيدش بر اين كه دوران جنگهاي خارجي امريكا پايان يافته است كه اشارهاش به جنگ عراق و تغيير نظام در آن در كنار تغيير نظام در افغانستان و ليبي بود كه هر دو با دخالت نظامي ميسر شد.
2. اشاره روشنش به اين كه عزم خود را جزم كرده است كه خود را از وابستگي به نفت خاورميانه رها كند، جايي كه گفت: "لازم است كه خود را از واردات خارجي نفت خلاص كنيم."
اوباما در سخنراني 25 دقيقهاياش كه در فصاحت كامل بود هيچ اشارهاي به منطقه عربي و خاورميانه و بحرانهاي آن نكرد، از جمله به پرونده صلح اعراب و اسرائيل يا تلاشهاي هستهاي ايران يا چگونگي برخورد مسالمتآميز يا خصمانه با آن. اما اين بدان معنا نيست كه بياعتنايياش به آنها براي مدت طولاني ادامه خواهد داشت به خصوص كه بحران سوريه را نيز پيش روي خود دارد.
طبيعي است كه نظرات مختلفي درباره پيروزي اوباما و شكست نامزد جمهوريخواهان، ميت رامني وجود داشته باشد، بسياري از افراد از اين كه اولي پيروز شد و دومي شكست خورد نفس راحتي كشيدند و هر كسي كه مايل بود عكس آن رخ دهد فقط به اين دليل بود كه به دنبال منافع شخصي و مصالح سياسياش بود.
عربستان سعودي و بيشتر كشورهاي عربي حاشيه خليج فارس ترجيح ميدادند كه رامني جمهوريخواه كه نسخه ديگري از جورج دبليو بوش، رئيس جمهوري سابق بود و عراق را اشغال كرد و باعث سرنگوني صدام حسين، رئيس جمهوري سابق عراق شد، و جنگ با تروريسم را اعلام كرد، پيروز شود. سناتور رامني بر طبل جنگ با ايران ميكوبيد و از اين كه رقيبش اوباما براي سرنگوني نظام پرزيدنت بشار اسد در سوريه از گزينه نظامي استفاده نكرده از او انتقاد ميكرد. براي همين شكست او اميدها را در پايتختهاي عربي مذكور از بين برد.
در اين ميان بنيامين نتانياهو، نخست وزير اسرائيل نيز اميدهايش را بر باد رفته ميبيند. براي اين كه همه تخممرغهاي خود را در سبد رامني چيده بود و بر سر پرونده هستهاي ايران به رويارويي با اوباما برخواسته بود، اما اوباما از رويارويي با او اجتناب ميكرد و ترجيح ميداد كه خشمش را فرو خورد، براي همين نتانياهو به وزرايش دستور داد كه هيچ اظهار نظري درباره نتايج انتخابات امريكا نكنند.
(((عربستان سعودي و بيشتر كشورهاي عربي حاشيه خليج فارس ترجيح ميدادند كه رامني جمهوريخواه كه نسخه ديگري از جورج دبليو بوش، رئيس جمهوري سابق بود و عراق را اشغال كرد و باعث سرنگوني صدام حسين، رئيس جمهوري سابق عراق شد، و جنگ با تروريسم را اعلام كرد، پيروز شود. سناتور رامني بر طبل جنگ با ايران ميكوبيد و از اين كه رقيبش اوباما براي سرنگوني نظام پرزيدنت بشار اسد در سوريه از گزينه نظامي استفاده نكرده از او انتقاد ميكرد. براي همين شكست او اميدها را در پايتختهاي عربي مذكور از بين برد)))
اوباما به اسرائيل كمكهاي تسليحاتي گستردهاي كرد كه تا كنون هيچ كدام از رهبران ديگر امريكا چنين كمكهايي نكرده بودند، فشارهاي نتانياهو را تحمل كرد و اهانتهاي او را يكي پس از ديگري ناديده گرفت، در طول چهار سال گذشته، از زماني كه تنشهاي اسرائيل بر سر شهركسازي در سرزمينهاي اشغالي فزوني گرفت، تا زماني كه نتانياهو تلويحا اعلام كرد كه ميخواهد حمله يك جانبهاي را به تاسيسات هستهاي ايران انجام دهد، نتانياهو توانسته بود از امريكا امتيازها و كمكهاي بزرگي را دريافت كند.
انتظار ميرود كه اوباما از همه فشارهايي كه تا كنون لابي يهوديها در حمايت از نتانياهو به وي ميآوردند، رها شود، البته ممكن است كه به دليل عدم همكاري با دولت اسرائيل زيانهايي را متحمل شود چرا كه نتانياهو كنترل كاملي از طريق جمهوريخواهاني كه اكثريت مجلس سنا و كنگره را بر عهده دارند، بر كنگره دارد.
در برابر اوباما چهار پرونده حساس وجود دارد كه بيدرنگ و بدون فوت وقت مجبور است خواه ناخواه با آنها برخورد كند:
1. پرونده سوريه، آيا براي حل آن از طريق نظامي وارد عمل خواهد شد يا اين كه به سراغ چارچوبهاي "رهبري از پشت" روي خواهد آورد، بدين ترتيب كه اين پرونده را به كشورهاي منطقهاي درگير مثل تركيه و اردن واگذار كند و تصميمي مثل ليبي بگيرد؟
جدالهاي بسياري بر اين كه اوباما بايد مخالفان سوري را به طور مستقيم يا غير مستقيم از طريق كشورهاي عربي حاشيه خليج فارس با سلاحهاي سنگين پيشرفته مسلح كند، وجود دارد، البته پس از آن كه مطمئن شد كه اين سلاحها به دست جريانهاي جهادي كه ميخواهند پرونده را به نفع خود تمام كنند، نيفتد، هيچ بعيد نيست كه به تشكيل "نيروهاي بيداري" شبيه عراق مبادرت ورزد.
2. پرونده ايران، روشن است كه بر اساس سخنراني ديروز اوباما، وي به جاي گزينه نظامي به سياست انزوا و تحريمهاي اقتصادي بسنده كند، مگر اين كه با نتانياهو توافق كند تا ابتداي بهار آينده عمليات نظامي عليه ايران را به تاخير بيندازد.
اوباما معتقد است كه گزينه نظامي بايد آخرين گزينه باشد، اما جنگ نيرنگ است، حضور خيل عظيمي از نيروهاي امريكايي و بريتانيايي در منطقه خليج فارس (چهار ناو هواپيمابر و صدها كشتي و قايق جنگي) نشان ميدهد كه اعمال گزينه نظامي چندان بعيد نيست.
3. فرايند صلح در خاورميانه و تشكيل دو دولت كه در حال حاضر در سكرات موت به سر ميبرد، اما پيشبيني نميشود فعلا كاري از پيش ببرد، تا زماني كه فشار عربي يا فلسطيني براي بازگشت به اين پرونده وجود داشته باشد. حكومت خودگردان در حال حاضر در ورشكستگي مالي و سياسي توامان به سر ميبرد. رئيس آن نيز معروف است كه بيشتر اوقات كه با فشار و تهديد مواجه شده از مواضعش بازگشته است، براي همين هيچ گاه به جز اطرافيان معدودش كسي به او اعتماد نداشته است.
4. چگونگي برخورد با جريانهاي اسلامي سياسي، چه جريانهاي معتدلي كه از طريق صندوقهاي راي به خصوص در مصر و تونس به قدرت رسيدند چه جريانهاي تندرويي مثل القاعده و جريانهاي وابسته به آن كه وجود خود را با زور در ليبي، سوريه، يمن و مناطق ساحلي آفريقا به خصوص مالي تقويت كردهاند.
سوالي كه در اين ميان مطرح است اين است كه آيا اوباما ميخواهد جبهه تازهاي را عليه القاعده در ليبي و سواحل آفريقا بگشايد و با استفاده از هواپيماهاي بدون خلبان (درونز) يا جنگ زميني در كشورهاي آن منطقه مثل الجزاير، نيجريه، چاد و موريتاني وارد عمل شود؟
خطاي بزرگ امريكاييها كه هميشه هم تكرار شده اين است كه براي درمان بيماريهاي بزرگ و اساسي از طريق نظامي وارد عمل شدهاند، نتيجه آن شده است كه حكومتها و سازمانهايي بر سر كار آمدهاند كه بيش از گذشته آنها را مورد تهديد قرار دادهاند، مثل ليبي و قبل از آن افغانستان و عراق.
دور دوم رياست جمهوري اوباما بسيار سختتر از دور اولش خواهد بود، چرا كه مسيرش پر از مينهاي سياسي است، به خصوص كه با ظهور اقتصادي چين، امريكا ديگر تنها قدرت بزرگ دنيا محسوب نميشود و روسيه نيز به دوران عظمتش بازگشته است، در اين ميان ببرهاي هند و برزيل و افريقاي جنوبي نيز هستند كه ميخواهند قدرت خود را به رخ بكشند.
نتايح انتخابات امريكا ثابت كرد كه اين كشور تغيير كرده و ديگر چندان سفيد نيست و بيشتر سبزه است، و اين دقيقا در سياستهاي داخلي و خارجي آن خود را نشان ميدهد، اين تفسيري است كه فقرا، محرومان و جوانان از پيروزي مجدد اوباما و شكستي كه رامني ميليونر (با سرمايه 500 ميليون دلاري) كه با هواپيماي اختصاصي سفر ميكرد و فقط به فكر ثروتمندان بود، ميكنند.
سوالي كه در اين جا وجود دارد اين است كه آيا اعراب پيشبيني اين تغييرها و متغيرها را ميكردند؟ گمان نميكنيم آنها همچنان كما في السابق در گمراهي به سر ميبرند و به فكر بازارگرمي سلاحها و ميزباني از پايگاههاي جنگي امريكا هستند.
نويسنده: عبدالباري عطوان/ منبع: القدس العربي
نظر شما :