لزوم رجعت امریکا و انگلیس به تاریخ

ایرانی ها مصدق را فراموش نکرده اند آقایان

۲۵ مهر ۱۳۹۱ | ۱۴:۰۷ کد : ۱۹۰۷۹۰۸ ترجمه برگزیده خاورمیانه
نویسنده خبر: پاتریک سیل
ایرانی ها هیچگاه فراموش نمی کنند که در سال 1953 سرویس های اطلاعاتی بریتانیا و امریکا با ترتیب دادن یک کودتا دولت منتخب محمد مصدق را ساقط کردند فقط به این دلیل که وی جرات کرده بود که صنعت نفت ایران را از دستان شرکت بریتانیایی نفت ایران و انگلیس (که بعد ها به BP تغییر نام داد) خارج کند.
ایرانی ها مصدق را فراموش نکرده اند آقایان

دیپلماسی ایرانی: ویلیام هیگ، لوران فابیوس و گیدو وستروله وزرای خارجه بریتانیا، فرانسه و آلمان در حال بازی با آتش در ایران هستند. آنها به دنبال این هستند که در نشست بعدی شورای امور خارجی اتحادیه اروپا در 15 اکتبر به توافقی با سایر وزرای خارجه کشورهای عضو دست یابند که بسته جدیدی از تحریم ها علیه ایران را شامل می شود.
افزایش تحریم های فعلی صادرات نفت ایران از سوی اتحادیه اروپا ؛ ممنوعیت مبادلات اقتصادی با بانک های ایرانی ؛ انجام اقدامات مشترک برای جلوگیری از دور زده شدن تحریم های از سوی ایران در رفع  محدودیت ها در کشتیرانی و ممنوعیت  صادرات هر ماده ای که به نوعی ممکن است در برنامه هسته ای ایران استفاده شود در زمره موارد مورد نظر این وزرای اروپایی است.
به عبارت دیگر، آنها در حال برنامه ریزی برای تشدید جنگ اقتصادی هستند  که ایالات متحده و متحدانش علیه ایران آغاز کرده اند. نبردی که از نخستین تبعات آن تورم بالا، افزایش قیمت ها ، نزول ارزش ریال و تحمیل فشارهای سخت اقتصادی بر عامه مردم در ایران است.
به نظر می رسد که بر اساس محاسباتی که سه وزیر اروپایی در ذهن دارند ایرانی که با اقتصاد فروپاشی شده مواجه شود  ،به راحتی به درخواست غربی ها و اسرائیل برای تعلیق تمامی تکنولوژی هسته ای اش تن خواهد داد.

قدمت بخش عمده ای از دشمنی تاریخی ایران با آمریکا و انگلیس به دخالت متکبرانه امپریالیستی آنها در امور داخلی ایران برمی گردد. مصدق سه سال را در زندان گذراند، و تا زمان مرگش در سال 1967 تحت حصر خانگی بود. وی برای اغلب ایرانیان یک قهرمان وطن پرست بزرگ باقی مانده است.
یکی از دلایل سقوط شاه در سال 1979 این بود که به نظر می رسید وی از غرب و به ویژه امریکا و انگلیس تبعیت می کند. جمهوری اسلامی، که پس از آن انقلاب پدید آمد ارزش به سزایی به حق حاکمیت و استقلال ایران گذاشته است

اما احتمال اشتباه در محاسبه از سوی این افراد نیز وجود دارد. چرا این سه قدرت پیشرو اروپایی چنین رویه ای را در پیش گرفته اند؟ ایران با آنها چه کرده است که مستحق چنین مجازاتی است؟ به نظر می رسد آنها اعتقاد دارند که ایران به دنیال این است که به باشگاه اختصاصی سلاح هسته ای بپیوندد. اما با این حال هیچ دلیل قانع کننده ای وجود ندارد که ایران چنین تمایلی داشته باشد. بر عکس، ایران بارها اعلام کرده که به دنبال دستیابی به سلاح هسته ای نیست و رهبر معظم این کشور آیت الله خامنه ای با صدور فتوایی با این اقدام مخالفت کرده است.
دستگاه های اطلاعاتی همه کشورهای غربی و اسرائیل تائید می کنند که تهران تا به این لحظه تصمیمی برای ساخت چنین تسلیحاتی نگرفته است. اگرچه با توجه به تهدیدات بی امان اسرائیل، شگفت آور نیست که ایران برای محافظت از خودش در برابر چنین حملاتی به دنبال وسیله ای باشد.
محمود احمدی نژاد بارها – از جمله در کنفرانس خبری ماه گذشته اش در نیویورک- اعلام کرده که ایران آماده این است در صورتی که تضمینی برای تامین اورانیوم مورد نیاز برای راکتور تهران برای مصارف پزشکی را دریافت کند از غنی سازی 20 درصد – که گام اول برای غنی سازی 90 درصد مورد نیاز برای ساخت بمب اتم است- دست بکشد.
احمدی نژاد در موارد متعدد قبلی هم این تعهد را تکرار کرده است اما به نظر می رسد قدرت های غربی نمی خواهند این سخنان وی را بشنوند. این اقدام آنها این سو ظن را تقویت می کند که هدف واقعی آنها نه تنها توقف غنی سازی ایران به مراحل بالاتر نبوده بلکه به دنبال این هستند که ایران به تمامی فعالیتهای غنی سازی خود پایان دهد و در بهترین حالت بتوانند حکومت ایران را سرنگون کنند.
ایران یک کشور پر افتخار 70 میلیونی است. تاریخ و تمدن آن به هزاران سال قبل باز می گردد. ایرانی ها همانطور که در سالهای تلخ جنگ 8 ساله ایران – عراق نشان دادند به شدت وطن پرست هستند. ایرانی ها هیچگاه فراموش نمی کنند که در سال 1953 سرویس های اطلاعاتی بریتانیا و امریکا با ترتیب دادن یک کودتا دولت منتخب محمد مصدق را ساقط کردند فقط به این دلیل که وی جرات کرده بود که صنعت نفت ایران را از دستان شرکت بریتانیایی نفت ایران و انگلیس (که بعد ها به BP تغییر نام داد) خارج کند.
قدمت بخش عمده ای از دشمنی تاریخی ایران با آمریکا و انگلیس به دخالت متکبرانه امپریالیستی آنها در امور داخلی ایران برمی گردد. مصدق سه سال را در زندان گذراند، و تا زمان مرگش در سال 1967 تحت حصر خانگی بود. وی برای اغلب ایرانیان یک قهرمان وطن پرست بزرگ باقی مانده است.
یکی از دلایل سقوط شاه در سال 1979 این بود که به نظر می رسید وی از غرب و به ویژه امریکا و انگلیس تبعیت می کند. جمهوری اسلامی، که پس از آن انقلاب پدید آمد ارزش به سزایی به حق حاکمیت و استقلال ایران گذاشته است؛ انقلاب می خواست که با ایران با احترامی که شایسته یک قدرت بزرگ منطقه ای است رفتار شود. تسلط بر چرخه سوخت اورانیوم  یک پیروزی برای مدرنیته ایرانیان بوده و پیشرفت علمی را به همراه داشته است.
به نظر حمیرا مشیرزاده، استاد علوم سیاسی ایرانی "مسئله هسته ای ایران به یک مسئله هویتی تبدیل شده است." هیچ کشوری خواسته یا ناخواسته به راحتی هویتی را که به سختی به دست آورده از دست نمی دهد.
آیا آن طور که اسرائیل و پروپاگاندای آن می گویند ایران اسرائیل و بقیه دنیا را تهدید می کند؟ یقینا مدرکی وجود ندارد که ایران در حال حاضر چنین تهدیدی باشد. اما اگر با "تحریم های فلج کننده" غربی ها به زانو درآید، ایران می تواند به خوبی به شکل های مختلف به آنها پاسخ دهد؛ راه اندازی یک جنگ منطقه ای از عواقب غیر قابل پیش بینی است.
به راحتی می توان دید که نتایج فاجعه بار سیاست فعلی ضد ایرانی امریکا که توسط اسرائیل و لابی گر های امریکایی هدایت می شود چگونه خواهد بود. اروپائیان به خصوص هیگ، فابیوس و وستروله به جای اینکه در این ماجراجویی نقش یک میانجی را ایفا کنند بنزین در آتش آن می ریزند؛ غافل از آنکه سیاست هایشان را به سمتی پیش می برند که اشتباه تاریخی در سرنگونی مصدق 59 سال قبل برد.
کلاید پرستوویتز، ژانویه گذشته در مجله فارن پالیسی درباره دلایل موضع گیری اخیر نظامی امریکا علیه چین نوشت: " امریکا پیش فرض  تهدید را جایی که وجود خارجی ندارد در نظر می گیرد ، جایی که همین پیش فرض ها  به پیشگویی های خود ارضا شده تبدیل می شود."
می توان درباره سیاست امریکا و اسرائیل درباره ایران هم همین را گفت. ما در دوران مدرن به ندرت شاهد چنین حماقت سیاسی بوده ایم.
جنگ اعلام نشده بی احتیاط با ایران فاجعه جنگ سوئز در 1956 را به ذهن متبادر می سازد؛ زمانی که بریتانیا ، فرانسه و اسرائیل برای سرنگونی جمال عبدالناصر، رئیس جمهور مصر اقدام کردند؛ تا اینکه مانند یک بچه مدرسه ای شرور توسط دوایت ایزنهاور رئیس جمهور امریکا تادیب شدند. افتضاح سوئز پایانی بود بر سلطه بریتانیا بر خاورمیانه.
نزدیک تر به زمان تاریخی امروز ، جنگ اعلام نشده علیه ایران شباهت هشدار دهنده ای به کمپین تبلیغاتی که منجر به فاجعه تهاجم و اشغال عراق در سال 2003 شد دارد. این جنگ توسط  جورج بوش، رئیس جمهور امریکا و تونی بلر نخست وزیر اسبق بریتانیا بر اساس اطلاعات ساختگی جنگ طلبان امریکایی حامی اسرائیل اتفاق افتاد. دقیقا همانطور که اسرائیل و دوستانش امریکا و بریتانیا را به یک جنگ داخل عراق هل دادند اکنون بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر اسرائیل –حتی با بی شرمی بیشتر- فشار بیشتری به امریکا برای اقدام نظامی علیه ایران وارد می کند.
هیچ رمز و رازی در درک انگیزه های اسرائیل وجود ندارد: آنها می خواهند با اقدامات نظامی بر منطقه تسلط پیدا کنند و امریکا را برای از بین بردن رقبایی که برتری آنها را به چالش می کشند به استخدام درآورده اند.
آیا رئیس جمهور بعدی امریکا به اندازه کافی سیاستمدار خواهد بود که از طریق مذاکره به یک توافق با ایران دست یابد؟ آیا وی آماده پذیرش حق قانونی ایران برای غنی سازی اورانیوم تحت پیمان ان.پی.تی و برای مصارف صلح امیز مانند تولید برق خواهد بود؟ آیا وی به قدری شجاع خواهد بود تحریم های ایران را ملغا کند؛ اقدامی که به معنای به چالش کشیدن کنگره نادان، رشوه خوار و شستشوی مغزی داده شده و حامی اسرائیل امریکا است. آیا وی به قدری نیرومند است که بتواند در برابر جنگ طلبان اسرائیلی و نئوکان های امریکایی مقاومت کند؟
اینها چالش هایی است که در انتظار اوباماست اگر وی مجددا انتخاب شود و یا احتمالا خدای نکرده، میت رامنی!
*پاتریک سیل مفسر و نویسنده چندین کتاب درباره مسائل خاورمیانه است.

ترجمه: تحریریه دیپلماسی ایرانی

انتشار اولیه: شنبه 22 مهر 1391 / بازانتشار: سه شنبه 25 مهر 1391

 

پاتریک سیل

نویسنده خبر

کلید واژه ها: امریکا اسرائیل بریتانیا برنامه هسته ای ایران


نظر شما :