ايران، محوری‌ترین چالش خارجی رئیس جمهور جدید

۱۵ آبان ۱۳۸۷ | ۲۱:۴۲ کد : ۳۱۲۱ اخبار اصلی
گفت و گو روزنامه کارگزاران با جمشيد اسدى درباره انتخابات امريکا و مواضع رئيس جمهورى آينده اين کشور در برابر ايران.
ايران، محوری‌ترین چالش خارجی رئیس جمهور جدید

دکتر جمشید اسدی، استاد اقتصاد در دانشگاه‌های فرانسه با دقت تحولات بین‌المللی را دنبال می‌کند. در واپسین ساعات باقی‌مانده به روز موعود آمریکایی‌ها، مصاحبه‌ای با او انجام داده‌ایم حول محور انتخابات چهل‌وچهارمین رئیس‌جمهور آمریکا. به‌نظر شما چرا انتخابات ریاست‌جمهوری آمریکا می‌تواند برای ما ایرانیان دارای اهمیت باشد؟

 

انتخابات ریاست‌جمهوری در ایالات متحده آمریکا، پژواکی جهانی دارد. سیاست‌های ثروتمندترین دموکراسی (20 ‏درصد کل درآمد) و نخستین قدرت نظامی (45 درصد کل هزینه‌ها) جهان، خواه ناخواه، مستقیم و غیرمستقیم، بر ‏سیاست دیگر کشورها، به ویژه در منطقه نفت‌خیز و پرجنب‌وجوش خاورمیانه، تاثیر می‌گذارند.

 

بر اساس آخرین نظرسنجی‌ها در آخرین ساعات باقی‌مانده به انتخابات، باراک اوباما از رقیب جمهوریخواه خود پیش افتاده است، این مسئله را چطور ارزیابی می‌کنید؟

جدا از نتیجه این انتخابات، برآمدن اوباما تا این رتبه، ‏بیانگر تحول جامعه‌شناختی مثبت و ستودنی در کشور آمریکاست. پس از گزینش دو رنگین‌پوست به عنوان وزیر امور ‏خارجه در دوران زمامداری جورج بوش، حالا شاید بالاترین مقام اجرایی این کشور هم یک سیاهپوست باشد. این ‏احتمال بیش از هر چیز نمونه‌ای است از پویایی مسالمت‌آمیز و نه الزاما آسان دموکراسی برای حل مشکل‌های ‏اجتماعی. در حدود چهل و چند سال پیش، سیاهان آمریکا از بسیاری حقوق اجتماعی محروم بودند و حالا، با وجود جان‌‏سختی بسیاری از تبعیض‌ها، شهروندان رنگین‌پوست تا بالاترین مقامات کشوری و لشکری هم برمی‌آیند. این نکته ‏نمی‌تواند و نمی‌بایستی در نزد هیچ آزادی‌خواهی کم بها بماند. اما ‏به این لحاظ و به ویژه از دیدگاه منافع ملی ایران، من وی را الزاما به مک کین برای ریاست‌جمهوری آمریکا ترجیح نمی‌‏دهم.

 

شما چگونه سیاست خارجی کاندیداها را بررسی می‌کنید؟

‏در حال حاضر و تا زمان امکان سنجش در عمل، ‏چاره‌ای جز بررسی گفته و برنامه نداریم. اما در بررسی گفته و برنامه هم می‌بایستی میان دو دوره مبارزه ‏انتخاباتی تمایز‌گذارد. در دوره نخست مبارزه انتخاباتی که نامزدها در پی پشتیبانی حزب و گروه خودند، شعارها غالبا افراطی‌اند تا رای ‏تندرو‌ترین هواداران نیز جلب شود. اما در دوره دوم، یعنی از زمانی که نامزد‌های هر حزب انتخاب شدند و هر یک ‏برای پیروزی در انتخابات ریاست‌جمهوری می‌بایستی در پی جلب نظر و رای‌دهندگان غیرحزبی و مستقل باشند، ‏گفته‌ها رنگ دیگر می‌گیرند و معمولا بیش از پیش به راه میانه می‌روند. ‏بدیهی است که در شرایطی ممکن است نامزدهایی ‏از همان آغاز پشتیبانی بسیاری از شهروندان را به خود جلب کنند، مثل مسئله ملی شدن صنعت نفت در ‏زمان دکتر مصدق. با وجود این، توافق‌های همگانی همیشه مبارک نیستند و ممکن است ناشی از عوام‌زدگی و عوام‌‏فریبی باشند، مثل برآمدن هیتلر در سال 1933 در آلمان. اما گذشته از برنامه‌ها و قول‌ها و مناسباتی که از این راه ‏میان نامزدها و مردم ایجاد می‌شوند، شخصیت و فرهمندی نامزدها نیز در اقبال مردم و نتیجه انتخابات بسیار موثرند. ‏اما این بحث دیگری است، بماند برای وقت خود.

 

از ‏دیدگاه منافع ملی ایران، شما بر اساس چه معیاری برنامه کاندیداها را ارزیابی می‌کنید؟

پیشنهاد من بررسی و مقایسه این دو نامزد بر مبنای شاخص‌هایی است که بر ‏سرنوشت ایران تاثیر مستقیم دارند، مانند پرونده هسته‌ای جمهوری اسلامی، مذاکره با ایران، حضور نظامی در ‏همسایگی ما و به ویژه در عراق. تاثیر سیاست‌های دو نامزد بر زندگی شهروندان آمریکا بی‌تاثیر یا کم تاثیر بر ایران‌اند و بنابراین در تحلیل من قرار ندارند.

 

خب، بگذارید از پرونده هسته‌ای و مذاکره با ایران شروع کنیم.

بله. هر دو نامزد ایران اتمی را خطر و تهدیدی جدی برای اسرائیل ‏و نیز صلح و حکومت‌های منطقه می‌دانند و از همین رو با ادامه غنی‌سازی اورانیوم و امکان دستیابی جمهوری ‏اسلامی به سلاح اتمی به شدت مخالفند. به‌رغم چنین رویکرد مشابهی، روش ایشان برای رویارویی با این ‏مشکل متفاوت است. ‏شیوه مک کین، ادامه شیوه کنونی است. یعنی گسست مناسبات دیپلماتیک و در نظر داشتن جمهوری اسلامی به عنوان ‏کشور «حامی تروریسم». به باور وی جمهوری اسلامی به دنبال بمب اتمی است و هم اکنون به عراق سلاح‌هایی می‌‏فرستد که باعث افزایش تنش و کشته شدن سربازهای آمریکایی می‌شود. با چنین نگاهی، مک کین با مذاکرات مستقیم ‏بدون پیش‌شرط با ایران مخالف است. الگوی وی رونالد ریگان است که با برژنف، آندرپف و چرننکو مذاکره نکرد و ‏گورباچف را تنها بعد از سیاست بازگشایی (گلاسنوت و پرسترویکا) برای مذاکره پذیرفت. یا همچون نیکسون که ‏مذاکره خود با چینی‌ها در زمان مائو را به ملاقات‌های مقدماتی کیسینجر وزیر امور خارجه وقت با مقامات چینی منوط ‏کرده بود. مک کین گفت‌وگو با ایران را تنها با پیش‌شرط و دست‌کم در آغاز در سطحی پایین‌تر از سطح سران دو کشور ‏می‌پذیرد. ‏پیشنهاد ویژه مک کین برای مقابله با غنی‌سازی اورانیوم توسط جمهوری اسلامی تشکیل اتحادیه‌ای از کشورهای ‏دموکراتیک پیشرفته‌ای است که بخش بزرگی از اقتصاد جهان را در اختیار دارند و بر همین مبنا می‌توانند مجازات‌‏های سنگینی علیه ایران در نظر گیرند.‏ اوباما هم معتقد است که ایران به دنبال سلاح اتمی است و این را تهدیدی برای اسرائیل و منطقه می‌داند. وی اما، شیوه ‏دیگری برای حل این مشکل پیشنهاد می‌کند. در دوره نخست مبارزات انتخاباتی، وی به روشنی هوادار گفت‌وگوی بدون ‏پیش‌شرط با جمهوری اسلامی بود، اما به تدریج این موضع را تعدیل کرد. به اعتباری شیوه او در برابر ایران را می‌‏توان کاربست پیشنهادهای گزارش کمیسیون بیکر‌ـ ‌هامیلتون دانست که در پایان سال 2006 میلادی عنوان شدند‏. البته اوباما کماکان هوادار مذاکره با ایران است، اما پیشنهاد می‌کند که از طریق گسترش مجازات‌های سخت و فشار بر ‏کسانی که کماکان با ایران داد و ستد بازرگانی دارند، هزینه ادامه برنامه اتمی برای جمهوری اسلامی را به شدت بالا ‏برد و ایران را سرانجام به نرمش وادارد‏. از آن گذشته اوباما هم همچون مک کین موافق تشدید تحریم‌هاست اما به ‏جای اتحادیه‌ای از دموکراسی‌ها، ترجیح می‌دهد چین و روسیه را به این راه بکشاند. ‏به کوتاه سخن شیوه اوباما در مورد ایران، گفت‌وگو و در عین حال بالا بردن هزینه سرسختی برای جمهوری اسلامی ‏است. وی خواهان مذاکرات مستقیم، اما سرسختانه با ایران، در عین تحریم است. از این رو بر خلاف آنچه گمان برخی ‏رسانه‌های برون یا درون مرزی است، رویکرد اوباما درباره جمهوری اسلامی سرسختانه است و در صورت ناکامی ‏در نخستین مذاکرات، سرسختانه‌تر خواهد شد. ‏

نگرش کاندیداها به رابطه اسرائیل و فلسطین چگونه است؟

در مورد پشتیبانی از اسرائیل به عنوان متحد اصلی ایالات متحده در خاورمیانه هیچ تفاوتی میان دو ‏نامزد انتخابات ریاست‌جمهوری این کشور وجود ندارد. پشتیبانی از اسرائیل نه تنها اصل ثابت سیاست خارجی آمریکا ‏در منطقه است، بلکه در عین حال خواست مردم آمریکا نیز هست‏. در نتیجه هریک از دو نامزد، اوباما یا مک کین، که به ریاست‌جمهوری رسند، همان سیاست حمایت از اسرائیل و از ‏چنین زاویه‌ای از سر گرفتن مذاکرات صلح میان اسرائیل و فلسطین را دنبال خواهند کرد، نه بیش، نه کم. از همین رو، ‏از دیدگاه منافع ملی ایران، نتیجه سیاست‌های اوباما و مک کین یکسان است.

 

در مورد عراق چطور؟ شما چه تفاوتی میان مواضع این دو کاندیدا در مورد عراق می‌بینید؟

اختلاف باراک اوباما و جان مک کین در مورد عراق از هر پرونده دیگری در سیاست خارجی ‏آمریکا بیشتر است. اوباما از همان آغاز با جنگ عراق مخالف بود، در حالی که مک کین حتی پیش از جورج بوش هوادار تغییر رژیم در ‏این کشور بود. اوباما نه تنها در سال 2003 با جنگ عراق مخالف بود، بلکه با افزایش نیروهای ایالات متحده در این ‏کشور نیز در سال 2007 موافقت نکرد. مک کین اما، از همان سال 2003 هوادار افزایش نیروهای آمریکایی در ‏عراق بود و به همین لحاظ به استراتژی نظامی آمریکا در عراق در زمان دونالد رامسفلد سخت انتقاد داشت. ‏اما مک کین عراق را جبهه اصلی مبارزه با تروریسم می‌داند و پیروزی در این جبهه را باور دارد. به گمان وی خروج ‏نیروهای نظامی از عراق پیش از پیروزی مطلق می‌تواند شکستی سخت برای کل سیاست‌های آمریکا و بلکه جهان ‏آزاد به دنبال داشته باشد و به افزایش نفوذ ایران در این کشور بینجامد که این خود باعث درگیری‌های قومی و عقیدتی ‏و مذهبی در منطقه خواهد شد. به نظر مک کین استراتژی کنونی آمریکا در عراق کارآمد است و نیروهای این کشور ‏تنها پس از پیروزی باید به آمریکا بازگردند. نشانه‌های موفقیت به نظر وی، متحدین ثابت قدم در عراق و دموکراسی ‏شکوفا در این کشور است. مک کین به دنبال درخواست نخست وزیر عراق نوری المالکی برای تعیین تاریخی برای ‏خروج نیروهای آمریکایی، سرانجام با تاریخ پایان سال 2011 نظر موافق نشان داده است. اما هنوز درباره مناسبات ‏آمریکا و نیز دولت اکثرا شیعی عراق با صد هزار میلیشای سنی دستمزدبگیر برای جنگ علیه القاعده سیاست روشنی ‏اعلام نکرده است. اوباما معتقد است که باید اولویت نظامی از عراق به افغانستان منتقل شده و به همین دلیل هوادار خروج نیروهای آمریکا ‏از عراق است. بنا بر برآوردهای وی، جنگ عراق ماهی 10 میلیارد دلار برای آمریکا هزینه دارد. باراک اوباما ‏ترجیح می‌دهد این پول را صرف بالا بردن سطح اشتغال در خود آمریکا کند. هرچند که اوباما در آغاز مبارزات انتخاباتی از بیرون کشاندن سریع نیروهای آمریکایی از عراق صحبت ‏می‌کرد، اما کم کم در این مورد راه میانه‌تری پیش گرفت. اوباما امروز متعهد شده است که در صورت پیروزی در ‏انتخابات، حداکثر تا شانزده ماه پس از آغاز زمامداری‌اش، یعنی اواسط سال 2010 میلادی، کار خروج نیروهای آمریکا ‏از عراق را به پایان رساند و تنها شمار کمی سرباز و سپاه برای نگهبانی از سفارت آمریکا، تربیت نیروهای نظامی ‏عراق و مبارزه با القاعده در خاک عراق نگه دارد. سیاست اوباما در مورد سرانجام جنگ و بازگشت نیروها ازعراق روشن نیست. آیا شمار کمی سرباز آمریکایی در ‏عراق، برای رویارویی با القاعده، در عین آموزش ارتش این کشور و نگهبانی سفارت آمریکا کافی است؟ وانگهی اگر ‏شرایط برگردد و القاعده بیشتر هجوم آورد و ارتش عراق حریف نشود، چه بر سر این کشور و منطقه خواهد آمد؟ ‏باراک اوباما در این مورد هیچ نمی‌گوید و حتی در دو رویارویی نخست تلویزیونی‌اش با مک کین، از پاسخ روشن در ‏این مورد می‌گریخت. ‏به باور من موضع اوباما در مورد عراق نگران‌کننده است. چه با وجود پیشرفت‌های چشمگیر نیروهای ائتلاف ‏در عراق، ثبات در این کشور، همچنان که ژنرال دیوید پترائوس، فرمانده نیروهای ائتلافی بارها ‏تکرار کرده است، شکننده و قابل بازگشت است. اگر بازگشت نیروهای نظامی آمریکا از عراق به هرج و مرج و در پی ‏آن فرادستی طالبان و القاعده در این کشور بینجامد، کشور ما در معرض تهدید جدی قرار خواهد گرفت. هواداران به ‏اصطلاح سنی طالبان و القاعده شیعیان را رافضی و نامسلمان و دشمن می‌دانند و از همین رو از حمله به مسجد سامره ‏و دیگر بناهای مذهبی شیعیان در عراق هیچ پرهیزی از خود نشان ندادند. سال‌ها پیش از این هم، در افغانستان دیپلمات ‏های ایرانی را به قتل رسانیده بودند. اشاره من به بحث نادرست و نامبارک سنی و شیعی نیست. بحث بر سر اقلیت ‏بسیار محدودی از به اصطلاح سنی‌های طالبان و القاعده است که بنا بر برداشتی ابتدایی و دشمنانه (لابد مثل برخی از ‏شیعیان و ملی‌گرایان و سوسیالیست‌ها و لیبرال‌ها)، اگر قدرت را در عراق به دست گیرند روزگار را بر بزرگ‌ترین ‏کشور شیعی جهان سخت خواهند کرد. در پرتو آنچه شرحش رفت، به باور من در مورد پرونده عراق، مواضع جان مک کین بیش از مواضع باراک اوباما ‏با منافع کشور ایران همخوانی دارند.


نظر شما :