بررسی عملکرد دولت هشت ساله بوش در ارتباط با ایران
جهان بینی نئوکان ها حاکم بر روابط امریکا و ایران
نویسنده خبر:
دکتر علی بیگدلی
حکومت آقای بوش بدلیل آنکه مبتنی بر تفکرات وعقاید دینی بود شاید با همه اشکال دولت های روی کار آمده در ایالات متحده امریکا، تفاوت بنیادین داشت... یادداشتی از علی بیگدلی برای دیپلماسی ایرانی
دیپلماسی ایرانی با توجه به نزدیکی انتخابات ریاست جمهوری ایالات متحده امریکا، در قالب پرونده ای، عملکرد دولت هشت ساله جرج بوش را در رابطه با ایران به بوته بحث و بررسی گذاشته و از نظر اساتید و کارشناسان بهره گرفته است.
گفتاری از دکتر علی بیگدلی، استاد دانشگاه و متخصص روابط بین الملل:
حکومت آقای بوش بدلیل آنکه مبتنی بر تفکرات وعقاید دینی بود شاید با همه اشکال دولت های روی کار آمده در ایالات متحده امریکا، تفاوت بنیادین داشت، جرج بوش به عنوان یکی از رهبران جناح نئوکان ها (نئومحافظه کاران) امریکایی به ریاست جمهوری ایالات متحده رسید و این جناح به لحاظ ایدئولوژیک معتقد به هدایت جهان به سوی صلح و آرامشی مبتنی بر منشور نئوکان ها است.
این تفکر یک ترکیبی از دیانت یهود و پروتستان متعصب است که جنبه های افراطی در کلیه پدیده های دنیوی دارد، پیروان این تفکر به شدت در انتظار ظهور حضرت مسیح در جهان هستند و در نهایت معتقدند که " هر که با ما نیست، علیه ماست".
این نظرات مذهبی تا حدودی باعث شد که آنها بسیاری از تعهدات جاری بین المللی و حتی منشور ملل متحد را نادیده بگیرند- این امر بخصوص در دوران اول ریاست جمهوری جرج بوش نمایان بود- با جهان بینی خاص نئو کان هرکس که خلاف نظر و منافع امریکا حرکت می کرد، باید از میان می رفت و عملکرد دولت هشت ساله بوش در ارتباط با ایران نیز در این چهارچوب قابل ارزیابی است.
طی این دوران عنوان هایی چون " محور شرارت"، " حامی تروریست" و " کشوری بنیادگرا" بر ایران نهاده شد که همه ناشی از دیدگاه مذهبی بود که بوش و همکاران وی در دولت داشتند.
در طرف دیگر قضیه، بوش نیز چندان استحقاق ریاست جمهوری امریکا را به لحاظ خرد اجتماعی و سیاسی را به نسبت همکارانش در دولت های گذشته نداشت و این باعث شد که نه تنها با ایران بلکه با بسیاری از دولت های اسلامی به مبارزه بپردازد.
اگر بخواهیم دولت جمهوری خواه بوش را با دولت دموکرات کلینتون در ارتباط با کشورهای اسلامی خاورمیانه و به خصوص با ایران مقایسه کنیم؛ کلینتون بر طبق خط مشی های حزب دموکرات حرکت می کرد که اغلب نگاهش به درون جامعه امریکایی بود، بر عکس نگاه جمهوری خواهان که بیشتر به پشت مرزهای ایالات متحده امریکاست، یکی از تفاوت های اساسی کلینتون و بوش در نگاه به مسائل خاورمیانه بود که آقای کلینتون با طرح نقشه راه توانست تا حدود زیادی از التهاب روابط سیاسی امریکا و کشورهای خاورمیانه بکاهد اما آقای بوش توجه به حل مسئله اسرائیل و فلسطین را به اواخر عمر ریاست جمهوری خود حتی در دوره دوم، کشاند که در نهایت چندان موفق نبود.
در خصوص رابطه امریکا و ایران نیز در طول دوران هشت ساله امریکا باید گفت که اشتباه جرج بوش این بود که همواره از ایران به عنوان یک دشمن فرضی یاد می کرد و این دشمن فرضی را در کنار چند کشور دیگر برای خود تجسم بخشیده بود تا شاید در پناه وجود این دشمنان بتواند به اهداف مورد نظرش دست یابد، البته در طی این دوران، ایران نیز از امریکا تصویر یک دشمن فرضی را ساخته بود و هیچ یک از دو کشور حاضر نبودند کوچکترین عقب نشینی را برای رسیدن به یک نقطه مشترک داشته باشند.
به همین دلیل است که بسیاری از کشورهای منطقه و از جمله ایران این تصور را دارند که با انتخاب باراک اوباما، خاورمیانه و امریکا بتوانند به نقطه مشترکی در حل اختلافات دست یابند.
یادداشت شفاهی دکتر علی بیگدلی برای دیپلماسی ایرانی
نظر شما :