میراث ایرانی بوش برای اوباما و مک کین
با وجودی که ایران پس از حادثه 11 سپتامبر و متعاقب آن حمله آمریکا به افغانستان، همکاری خوبی با واشنگتن در زمینه دستگیری نیروهای القاعده و معرفی آنان به نظامیان آمریکایی داشت، اما جورج بوش در میان ناباوری بسیاری از سیاستمداران ایرانی و حتی آمریکایی، ایران را در زمره کشورهای محور شرارت از نظر واشنگتن اعلام کرد.
از آن هنگام تا انتشار خبر احتمال بازگشایی دفتر دیپلماتیک آمریکا در تهران و گمانه زنی در مورد گشایش مناسبات ایران و آمریکا زمان زیادی سپری شد، اما این خبر حکایت از تمایل واشنگتن به مذاکره با ایران داشت. این درست همان نقطه ای بود که کاخ سفید پیش از طرح موضوع محور شرارت، از آن فاصله گرفته بود و حالا دیگر رجعت به این نقطه اقدامی غیرمترقبه و نامعقولانه تلقی می شد.
با همه اینها به زعم بسیاری از کارشناسان سیاسی این خبر معنایى جز ضرورت در دستور کار قرار دادن تعامل با ایران در ماه های واپسین روزهای زمامداری بوش نداشت. این ضرورت زمانی مطرح شد که گزارش هایی پیرامون تقویت احتمال حمله به ایران توسط اسرائیل نقل بسیاری از محافل خبری دنیا شده بود. در این گزارش ها آمد که دولت بوش با انجام چنین حمله ای مخالفت ورزیده و سعی در قانع کردن مقامات اسرائیلی برای عقب نشینی از تهاجم هوایی به ایران داشت.
وزیر امور خارجه آمریکا در مورد پیشنهاد گشایش دفتر دیپلماتیک در ایران گفت که واشنگتن می خواهد به تهران نشان دهد که از هر نشانه ای برای بهبود رابطه استقبال خواهد می کند.
اما در آستانه این تحول بود که واقعه جنگ روسیه و گرجستان توازن رویدادها و معادلات را به هم ریخت و موضوع بازگشایی دفتر دیپلماتیک آمریکا در هیاهوی اخبار این جنگ گم شد. پس از فروکش کردن آتش های این تهاجم اولین نشانه از بی نتیجه ماندن پیشنهاد مذکور بروز کرد. قطعنامه چهارم علیه ایران در شورای امنیت به تصویب رسید.
به فاصله کوتاهی پس از این اقدام بیشتر نمادین از سوی برخی مقامات آمریکایی خبر عقب نشینی دولت بوش از پیشنهاد تاسیس دفتر دیپلماتیک آمریکا در ایران به بیرون درز کرد. علت این عقب نشینی تاثیری بود که تصمیم نزدیکی به ایران می توانست روی انتخابات آمریکا و میزان محبوبیت مک کین به عنوان نامزد جمهوریخواهان در آمریکا داشته باشد.
این عقب نشینی به مذاق نئومحافظه کاران آمریکایی خوش نشست، زیرا آنان به هیچ وجه نمی خواستند که دولت بوش دولتی شکست خورده جلوه کند که در واپسین ماه های عمر خود به روش دموکرات ها توسل جسته و به جای زور "دیپلماسی واقع بین" را برای حل مسائلی نظیر ایران در دستور کار قرار دهد.
جان بولتون، فرستاده سابق آمریکا به سازمان ملل در این مورد گفت که هیچ کس از رجعت به دیپلماسی واقع بین استقبال نمی کند. او پیشتر علیه عمل کردن دولت بوش به گونه ای که باراک اوباما رئیس جمهور آمریکا است، اعتراض کرده بود.
به همین دلیل است که تحلیلگرانی نظیر گری سیک معتقدند که اگر واقعه جنگ روسیه و گرجستان رخ نمیداد، بروز گشایش در رابطه ایران و آمریکا با وجود احتمال تصویب قطعنامه ای شدیداللحن تر از آن چه بعد از جنگ گرجستان علیه تهران به تصویب رسید، چندان دور از ذهن نبود.
اکنون همه چشم ها برای بروز تحولی احتمالی در مناسبات تهران و واشنگتن به انتخابات ماه نوامبر آمریکا دوخته شده است. به عقیده بسیاری از کارشناسان بین المللی نتایج این انتخابات هرچه باشد، تحول در نحوه مواجهه آمریکا با ایران امری گریزناپذیر خواهد بود.
این واقعیتی است که طی تحولات پرفراز و نشیب نحوه تعامل با ایران در دوران 8 ساله بوش تا حد زیادی به اثبات رسید. روابط تیره آمریکا و ایران در هنگام جنگ عراق به اوج خود رسید، اما کاخ سفید در نهایت به کاراتر بودن دیپلماسی به جای قوه قهرانه علیه ایران رجعت کرد. اما فرصت نیافت که اقدامی در این زمینه به اجرا درآورد.
ویلیام برنز، مرد شماره سه وزارت خارجه آمریکا در این مورد می گوید: من یک چیز را یاد گرفته ام و آن این است که هیچ پیروزی دیپلماتیکی به دست نخواهد آمد مگر آنکه گفت و گو شروع شود. او می افزاید: به نظر من ما به پیشرفت مشخصی در مورد موضوع کره شمالی دست یافتیم، زیرا به مقامات این کشور نزدیک شدیم. ما اکنون باید همین اقدام را در مورد ایران به انجام برسانیم، درست مانند برخی دیگر از کشورهایی که با آنان دشمن هستیم.
در همین رابطه مادلین آلبرایت، وزیر خارجه آمریکا در دور دوم ریاست جمهوری بیل کلینتون هم معتقد است که یک نوع پیوستگی باید در مورد ایران از زمان زمامداری بوش تا دورانی که فرد دیگری بر جای وی تکیه خواهد زد، وجود داشته باشد. او تاکید می کند که رئیس جمهور جدید آمریکا باید به همکاری با روسیه، چین و اروپا برای ارائه بسته های تشویقی به ایران ادامه دهد.
فیلینت لورنت، یکی مشاوران امنیت ملی بوش که چندی پیش از همکاری خوب ایران با آمریکا علیه القاعده طی سال های 2002 تا 2004 خبر داده بود هم در این مور گفته است که همانند نیکسون که سیاست خارجی آمریکا را در دوران زمامداریش به سوی جمهوری خلق چین هدایت کرده بود، رئیس جمهور بعدی آمریکا باید تمام تمرکز در سیاست خارجی آمریکا معطوف به ایران کند.
او معتقد است که به کارگیری دیپلماسی در مورد ایران اکنون به نقطه غیرقابل بازگشتی رسیده است و دیگر نمیتوان تجربه ناکام تهدید علیه ایران را در دستور کار قرار داد. فیلینت لورنت تاکید می کند که حمایت 5 وزیر خارجه پیشین آمریکا از گفت و گو با ایران نشانه ای بارز از صحت این مدعا است.
شاید به دلیل همین حمایت ها بود که در آخرین مناظره نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری آمریکا دیگر بحثی در مورد اختلاف بر سر عدم استفاده از قوه قهریه به جای دیپلماسی مطرح نشد. در این مناظره نیز مک کین از تحریم ایران صحبت کرد و اوباما ایده جنگ علیه ایران را ایده ای کوته بینانه و فراموش شده خواند.
بدین ترتیب در حالی که بحث بر سر موضوع ایران در محافل انتخاباتی آمریکا از به کارگیری یا عدم به کارگیری دیپلماسی فاصله گرفته است، اکنون این بحث جای خود را به این داده است که هر یک از رقبا چه راهکاری را برای به نتیجه رساندن راه حل های دیپلماتیک خود در مورد موضوع ایران، پیشنهاد خواهند داد.
نظر شما :