بازخوانی سفر مقامات عربستانی به تهران:

دفتری جدید در مناسبات تهران و ریاض

۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۴ | ۱۲:۰۰ کد : ۲۰۳۲۸۰۷ اخبار اصلی خاورمیانه
محمدرضا بابایی در یادداشتی برای دیپلماسی ایرانی می‌نویسد: ایران و عربستان به عنوان دو بازیگر تاثیرگذار سنتی خاورمیانه محسوب می‌شوند؛ به ویژه بعد از دوران جنگ جهانی دوم و در آستانه جنگ سرد، این دو کشور نقش و جایگاه ویژه‌ای در چینش و صف‌آرایی‌های منطقه‌ای داشتند. 
دفتری جدید در مناسبات تهران و ریاض

نویسنده: محمدرضا بابایی، کارشناسی ارشد مطالعات منطقه‌ای خاورمیانه و شمال آفریقا از دانشگاه تهران

دیپلماسی ایرانی: روابط ایران و عربستان در خلال چند دهه گذشته، فراز و فرودهای فراوانی را تجربه کرده است. تحولات موسوم به بهار عربی بیش از هر چیزی نقش کاتالیزور را در روابط دو جانبه تهران_ریاض ایفا کرد. 

ایران و عربستان به عنوان دو بازیگر تاثیرگذار سنتی خاورمیانه محسوب می‌شوند؛ به ویژه بعد از دوران جنگ جهانی دوم و در آستانه جنگ سرد، این دو کشور نقش و جایگاه ویژه‌ای در چینش و صف‌آرایی‌های منطقه‌ای داشتند. 

در واپسین سال دهه 1970، مناسبات تهران و ریاض متاثر از تحولات داخلی و فضای امنیتی منطقه تغییر کرد. بعد از پایان جنگ سرد، نظم تک قطبی با محوریت ایالات متحده آمریکا بر سیاست بین‌الملل حاکم شد که مناسبات سیاسی و هندسه امنیت منطقه را تحت تاثیر قرار داد. عربستان با هدف حفظ نقش و جایگاه سنتی خودش در منطقه با این نظم همسو شد؛ اما این قاعده در باب ایران چندان مصداقیتی نداشت. زیرا تهران، توزیع و باز توزیع قدرت در این نظام تک قطبی که ایالات متحده هژمون بلامنازع آن است را نپذیرفت و با این نظم همسو نشد. همسویی عربستان با نظم تک قطبی و عدم همسویی ایران با این نظم یکی از اصلی‌ترین عواملی است که اختلافات سیاسی میان این دو بازیگر تاثیرگذار منطقه را برای دهه‌ها "حل نشده" باقی گذاشت. 

فرسایش نظم تک قطبی و ظهور کنشگران بین‌المللی موثر در معادلات سیاست جهانی، جملگی از نشانه‌های گذار به سوی یک نظام چند قطبی در عرصه بین‌الملل است و این امر می‌تواند افق جدیدی را در مناسبات دوجانبه ایران و عربستان باز کند. عصر نظم جهانی در حال گذار، فرصت دیپلماسی متمایزی را به تهران و ریاض اعطا کرد تا در مناسبات و روابط دیپلماتیک دوجانبه خود تجدید نظر کنند.

جزر و مد در مناسبات ایران و عربستان

تحولات پسا بهار عربی در سال 2011، نقطه آغاز یک سلسله رقابت‌ها و منازعاتی را در منطقه رقم زد. خلاء قدرت بر آمده از این فضای آنارشی و پر هرج و مرج، بستر را برای بازیگران و کنشگران منطقه‌ای فراهم کرد تا نقش و جایگاه خود را در سیاست بین‌الملل باز تعریف کنند. فضای امنیتی نا آرام و بی‌ثبات منطقه در سایه تلاش ایالات متحده آمریکا برای پیشبرد دکترین "چرخش به شرق" با هدف مهار چین در شرق آسیا و خروج تدریجی از خاورمیانه، واشینگتن را در مدیریت و پایان دادن منازعات در منطقه به سود خود، ناکام گذاشت. به بیان دیگر، تحولات یک دهه و نیم منطقه عامل کاتالیزوری برای شکل‌گیری نظم جدید جهانی است که بر ویرانه‌های نظم قدیم در حال شکل‌گیری است. 

فضای آنارشی حاکم بر نظام بین‌الملل و در سایه این فضای در حال گذار، مناسبات دیپلماتیک کنشگران منطقه‌ای را متأثر کرد. در طول یک دهه گذشته، ایران و عربستان روابط پر فراز و فرودی را تجربه کردند. اختلافات میان تهران و ریاض از منطقه لوانت تا یمن امتداد پیدا کرد. 

ایران در دوره دوم ریاست جمهوری باراک اوباما در آستانه توافق هسته‌ای با ایالات متحده بود و این امر به مثابه زنگ خطری برای عربستان محسوب می‌شد و این امر فضای بی‌اعتمادی میان ریاض و واشینگتن را تشدید کرد. از سوی دیگر، ایالات متحده و به طور خاص تصمیم‌سازان کاخ سفید، استراتژی واضح و شفافی را در تعریف و حتی بازنگری مناسبات دیپلماتیک واشینگتن با متحدان خود در خاورمیانه اتخاذ نکردند. این امر شرکای عربی ایالات متحده در منطقه  را وادار کرد تا با تنوع‌بخشی به شرکای سیاسی و اقتصادی خود، از وابستگی صرف به آمریکا بکاهند. فضای تشکیک و بی‌اعتمادی متحدان عربی واشینگتن، فضا و بستر جدیدی را برای چین فراهم کرد تا مناسبات سیاسی و تجاری خود را با کشورهای عربی منطقه از جمله عربستان سعودی توسعه دهد.  

تقلیل وابستگی صرف عربستان به ایالات متحده و تنوع‌بخشی به متحدان و شرکا، نقطه آغازین تغییر رویکرد ریاض در قبال همسایگان منطقه‌ای خود بود. اگر چه عربستان در حوزه دفاعی و امنیتی همچنان به واشینگتن وابسته است اما از نظر اقتصادی سهم چین از شراکت با عربستان رشد چشمگیری پیدا کرده است. ناگفته نماند که نسل جدید و جوان از نخبگان سیاسی عربستان درصدد تصحیح خطاهای محاسباتی خود در خلال یک دهه اخیر است و بر این نکته اتفاق نظر دارند که تشدید تنش با همسایگان و تاکید بر بعد سخت‌افزاری قدرت از طریق مشارکت مستقیم و غیر مستقیم در منازعات منطقه‌ای می‌تواند تبعات بسیار خطرناک و ویرانگری را بر اقتصاد این کشور داشته باشد. از این رو، تعمیق و توسعه شراکت میان ریاض و پکن و همپوشانی اهداف سند چشم‌انداز2030 با کلان پروژه کمربند و راه چین باعث شد تا نخبگان عربستان، مساعی خود را بیشتر معطوف به تنش‌زدایی با همسایگان کنند یا در بدبینانه‌ترین سناریو از تنش و درگیری مستقیم و غیر مستقیم نظامی با آنها خودداری می‌کنند و بیشتر توجه خود را به رقابت در بعد اقتصادی و فرهنگی معطوف کردند.

آغاز یک چرخش

تحولات موسوم به بهار عربی و پیامدهای بعد از آن، مقدمه‌ای برای تغییر تدریجی در خط و مشی سیاسی نخبگان ریاض بود. در سال‌های نخستین این رویداد مزبور، ایران و عربستان روابط پرتنشی را تجربه کردند و همچنین طرف سعودی، نه تنها رغبت و تمایل چندانی نسبت به توافق میان ایران و گروه 1+5 بر سر مسائل هسته‌ای نداشتند؛ بلکه این توافق را خطری برای منافع و امنیت ملی خود تعبیر می‌کردند.

افزایش کنشگری چین در مناسبات منطقه‌ای و جهانی به عنوان یک بازیگر تاثیرگذار در عرصه سیاست بین‌الملل و روابط نزدیک پکن به تهران و ریاض در سایه عصر گذار از نظم تک قطبی، فرصت دیپلماسی ویژه‌ای را برای طرف‌های ایرانی و سعودی فراهم کرد تا گام‌های موثری را برای حل اختلافات خود بردارند. پکن درصدد است تا از طریق مجموعه‌ای متکامل و درهم تنیده از کریدورهای زمینی و دریایی به بازارهای جهانی دست پیدا کند. این رویکرد، می‌تواند یک مدل جدید از همکاری‌های چند جانبه مشترک در حوزه‌های سیاسی_اقتصادی میان کشورهای منطقه‌ای ارائه دهد. در این نگرش جدید، رقابت‌های ژئوپلتیکی و ژئواکونومی میان کنشگران منطقه‌ای دیگر تابعی صرف از منازعات و درگیری‌های نظامی نخواهد بود؛ بلکه، هر یک از کنشگران منطقه‌ای می‌توانند از طریق همکاری‌های دو یا چندجانبه مشترک گامی مؤثر در جهت کسب بیشترین میزان سود و منافع سیاسی و اقتصادی بردارند.

در سال‌های اخیر، تنش در روابط میان ایران و عربستان در مقایسه با یک دهه گذشته کاهش یافته است. نزدیکی هر چه بیشتر تهران و ریاض می‌تواند به حل منازعات یمن و بازگشت ثبات و استقرار سیاسی در عراق کمک نماید. مناسبت‌های امنیتی بر آمده از فضای پسا جنگ سردی که بیش از سه دهه بر مناسبات میان کشورهای منطقه تاثیر گذاشته است، مراحل پایانی افول و زوال خود را تجربه می‌کند. از این رو، مقتضیات نظام چند قطبی پیش‌روی در عرصه سیاست بین‌الملل، فضای جدیدی را لازم و ایجاب می‌کند که در آن کنشگران ضمن تعریف و باز تعریف نقش و جایگاه خود، در مناسبات دیپلماتیک خود با شرکا و رقبای خود بازنگری می‌کنند. فضای برآمده از یک نظم جدید در حال شکل‌گیری مستلزم پذیرش این مفروضه است که شکل و الگوی رقابت‌ و همکاری‌ها تغییر کرده است و بازیگران برای ایفای نقش در این نظم جدید، چاره‌ای جز پذیرش و در عین حال همسویی با این تغییرات را ندارند.

تا یک دهه گذشته، عربستان رویکرد آشتی‌ ناپذیری در قبال ایران اتخاذ می‌کرد و از مخالفان سر سخت توافق میان تهران و واشینگتن بود؛ اما در سه سال اخیر، ایران و عربستان با میانجی‌گری چین گامی مهم در جهت اعتماد‌سازی متقابل و دستیابی به نقاط تفاهم مشترک برداشتند. اگر چه نقاط اختلاف میان تهران و ریاض هنوز بر سر برخی مسائل همچنان حل نشده باقی مانده است و یا حل آنها زمان بیشتری را می‌طلبد؛ اما با این وجود، رویکرد مثبت مقامات عربستانی به مذاکرات غیر مستقیم میان ایران و آمریکا و سفر مقامات عالی‌رتبه این کشور به ایران و دیدار با مقامات ایرانی، دال بر هم‌افزایی اعتماد متقابل و تفاهم مشترک بر سر برخی مسائل سیاسی مهم است.

تنش‌زدایی در روابط دیپلماتیک میان ایران و عربستان، حکایت از این مسئله دارد که هر دو کشور خود را برای استقبال از عصر جهان چند قطبی پیش‌رو آماده می‌کنند و هر یک از طرفین ضمن تلاش برای باز ترسیم معادلات قدرت در این فضا، درصدد هستند که به عنوان معماران سیاسی_امنیتی این نظم جدید ایفای نقش نمایند و حتی فراتر از آن، به عنوان یکی از عناصر نظم‌ساز در این نظم جدید به ایفای نقش بپردازند.

کلید واژه ها: ایران عربستان عربستان سعودی ایران و عربستان عربستان و ایران محمدرضا بابایی منطقه کنشگران منطقه ایران عربستان نظم تک قطبی


( ۱ )

نظر شما :