مفهوم شعر فولکلور «سوار بی تفنگ قدرت نداره»
ادبیات ایران و رئالیسم قدرت در نظام جهانی

دیپلماسی ایرانی: سیاستگذاری، جهان بیکران اندیشهها و انگارههایی است که در قالب سیاست، تاکتیک، ابزار و... برسازی شده و جهان را شکل میدهند. این برسازی جهان بر اساس اندیشه و انگاره را میتوان در ایده و سخنان تمام بزرگان جهان در همه حوزههای دانش بهویژه علوم سیاسی، اجتماعی و ادبیات به خوبی مشاهده کرد.
جهانی شکل گرفته بر اساس اندیشه "انسان گرگ انسان" توماس هابز تا این انگاره و باور محلی در ادبیات موسیقی ایرانی که میگوید "سوار بی تفنگ قدرت نداره" را باید جهانی واقعی و سیاستگذاری این جهان را نیز رئالیسم قدرت قلمداد کرد.
همانگونه که ادبیات فارسی ایران زمین در پهنه عمق راهبردی خود گنجینههای بیشمار از اندیشه و انگاره سیاستگذاری و حکمرانی مطلوب را داراست، ادبیات محلی یا همان باورهای محلی (فولکلوریک Folklore) ایران نیز از توصیههای واقعگرای تدبیر منزل، سیاست خاندان، طایفه، ایل و حکمرانی سرشار است که بیشتر بر رئالیسم قدرت استوار هستند.
در این مقاله از این گنجینه بزرگ اندیشه و انگاره سیاست و تدبیر امور عمومی، به این شعر در ادبیات فولکولور میپردازیم که باور محلی عشایر ایران زمین در بازی قدرت ملی و جهانی را برمیسازد. ترانهای زیبا در قالب حماسی که میگوید:
میگن اسبت رفیق روز جنگه مو میگویم از او بهتر، تفنگه
سوار بی تفنگ قدرت نداره سوار وقتی تفنگ داره، سواره
تفنگ دست نقرهم را فروختم برای وی [یارم] قبای ترمه دوختم
فرستادم، برایم پس فرستاد تفنگ دست نقرهم داد و بیداد
این چهار بیت شعر محلی که البته انگاره و باور ذاتی عصر روستانشینی و عشایری ایران زمین را نمایش میدهد، جهانی از اندیشه سیاستگذاری و حکمرانی است که سیاستگذاران و حکمران هر دولتی در نظام جهانی را به تفکر بر اساس مناسبات قدرت رهنمون میکند. چارچوب رئالیسم نظام بینالملل که مؤلفههای قدرت را بیان و برتری در این چارچوب را به داشتن تفنگ (اسلحه - زور) وابسته میداند.
گنجینه دانش سیاستگذاری خارجی این شعر در ادبیات محلی ایران را در محورهای زیر میتوان تفسیر کرد:
یکم – مؤلفههای قدرت: این شعر محلی ایران مؤلفهها یا منابع قدرت بهویژه در زمان جنگ را به خوبی بیان کرده و از حاشیهپردازی دوری کرده است. مؤلفههای قدرت در این شعر، اسب، تفنگ و قبای ترمه هستند که شاعر به صراحت میگوید:
میگن اسبت رفیق روز جنگه مو میگویم از او بهتر، تفنگه
در همین بیت اول شعر، اسب و تفنگ دو منبع اصلی قدرت برشمرده میشوند که البته برتری نیز به اسلحه داده میشود. داشتن اسب و تفنگ در میان عشایر و زندگی کهن در ایران زمین علاوه بر افتخار، ضرورت تضمین بقای یک خانواده، خاندان، طایفه، ایل یا دولت بوده که در این شعر به خوبی بیان شده است.
یک مؤلفه قدرت ابهامی نیز در این شعر وجود دارد که میتواند منبع قدرت و بلکه قدرت نرم در دوران سازش و آرامش قلمداد شود. این مؤلفه در بیت سوم بیان شده که همان "قبای ترمه" است.
دوم – همپوشی منابع قدرت: در مناسبات قدرت، منابع گوناگونی وجود دارد که میتوانند به تنهایی برتری بازیگر را تضمین کنند. اما بیشتر منابع قدرت زمانی کارآمدی دارند که همزمان و همسو با یکدیگر استفاده شوند.
این شعر در بیت دوم خود به همپوشانی و همسویی دو مؤلفه اصلی قدرت یعنی اسب و تفنگ اشاره دارد و میگوید:
سوار بی تفنگ قدرت نداره سوار وقتی تفنگ داره، سواره
این بیت از شعر به صراحت بیان میدارد که داشتن اسب و سوار بر اسب بودن ملاک برتری و داشتن قدرت نیست و برتری زمانی حاصل میشود که سوار، دارای تفنگ نیز باشد. شاعر در این بیت چنان بر قدرت زور تأکید دارد که میگوید سوار وقتی تفنگ دارد، سوار است و برتری دارد. جنگجوی سوار بی تفنگ مانند فردی پیاده تفسیر میشود.
سوم – تغییر سیاست: در یک چرخش که پیامد شرایط زمانی بوده است، حکمران، سیاستگذار یا جنگجو با یک تصمیم مهم اقدام به واگذاری یا فروش منبع اصلی قدرت یعنی تفنگ دسته نقره خود میکند!
تفنگ دست نقره م را فروختم برای وی [ یارم ] قبای ترمه دوختم
فروش تفنگ دست نقره و دوختن قبای ترمه برای دیگری (در برخی روایتها برای یار) در این بیت میتواند به معنای تغییر الگوی راهبردی یک بازیگر از سیاست سخت و جنگ به سیاست نرم و بلکه سازش باشد. در این الگو نیز میتوان قبای ترمه را یک مؤلفه قدرت دانست که در شرایط ابهام قرار گرفته و ابزار قدرت در زمان آرامش و سازش است.
چهارم – شکست سیاست جدید و حسرت اسلحه خاص: فرجام تغییر سیاست فروش تفنگ دست نقره و دوختن قبای ترمه برای دیگری، خوشایند سیاستگذار یا جنگجو نبوده، زیرا قبای ترمه ارسالی از سوی یار پس زده شده و پس فرستاده میشود در حالی که تفنگ دست نقره هم از دست رفته است!
فرستادم، برایم پس فرستاد تفنگ دست نقره م داد و بیداد
این بیت نشان میدهد سیاست فروش تفنگ و دوختن قبای ترمه برای یار، شایسته نظر یار نبوده و یار حاضر به پذیرش این پیشکش یا امتیاز نیست. "فرستادم، برایم پس فرستاد" مصداقی از مبادله امتیازات در یک مذاکره یا بازی قدرت است که نیازمند هوشیاری و زیرکی سیاستگذار در مقابل رقیب یا دشمن است تا در نهایت حسرت تفنگ یا اقتدارش را با داد و بیداد بیان نکند.
*
درس آموزی و سیاستگذاری تنها به اندیشه و انگاره فلاسفه، اندیشمندان و بزرگان محدود نیست، بلکه یک جمله یا شعر که گاهی نیز باور محلی یا همان فولکلور دانسته میشود نیز میتواند ارزشی راهبردی در سیاستگذاری داشته و درسهایی فراتر از اندیشه بزرگانی مانند: هابز، ماکیاولی و ... داشته باشد.
شعر "تفنگ دست نقره" ازجمله درسهایی است که توصیههای راهبردی در سیاستگذاری خارجی برای هر دولت در نظام جهانی دارد. این چند بیت شعر را میتوان نقشه راه سیاستگذاری خارجی و الگوی حکمرانی در عصر آشوب نظام جهانی دانست که منابع سه گانه قدرت: اسب، تفنگ و قبای ترمه را مشخص کرده و به صراحت میگوید: تا زمانی اقتدار دارید که تفنگ خود را حفظ کنید.
این چند بیت شعر باید سرمشق سیاستگذاری خارجی و روابط بینالملل بهویژه در عصر آشوبناک کنونی باشد که رئالیسم قدرت یا فهم بازی قدرت بهخصوص دوگانه مذاکره و جنگ را برای تضمین بقای بازیگران نظام جهانی، ضروری میسازد. برسازی و حفظ همزمان سه مؤلفه قدرت در این توصیه ادبیات فولکلور که همان:" اسب، تفنگ و قبای ترمه" هستند، یک سیاستگذاری خارجی مطلوب و کارآمد را شکل میدهد.
ادبیات ایران و باورهای محلی ایران زمین از انگارهها و ایدههایی سرشار است که سیاستگذاران و حکمرانی میتوانند از آنها بهره برده و از دوگانهسازی "مذاکره و جنگ" دوری گزینند، زیرا در سیاستگذاری خارجی همانگونه که به تفنگ نیاز است، به قبای ترمه نیز احتیاج است البته برتری همواره با قدرت زور بوده است.
نظر شما :