ارجحیت واشینگتن بر تهران برای بروکسل باوجود همه اختلافات (بخش دوم)
همکاری اروپا با ایران در مقابل امریکا توهم است

دیپلماسی ایرانی: این روزها روابط اروپا و امریکا شکراب است. دونالد ترامپ، رئیس جمهوری ایالات متحده به صراحت گفته که اروپا طی چندین دهه گذشته از امریکا بهرهکشی میکرده و اکنون آن دوران تمام شده است. او اتحادیه اروپا را به چالش کشیده و گفته که این اتحادیه تشکیل شده است تا امریکا را تضعیف کند. او همچنین به خروج امریکا از ناتو تهدید کرده است. این مساله سبب شده است تا روابط اروپا و امریکا تیره شود.
روابط اقتصادی امریکا و اروپا بالغ بر یک تریلیون دلار در سال است. دولت امریکا قصد دارد تعرفه های سنگینی را بر محصولات اروپایی به ویژه در صنعت خودرو وارد کند، این موضوع نیز بر شدت اختلافات دو سوی آتلانتیک افزوده است.
در این بحبوحه، تنشهای ایران و امریکا مجددا سیر صعودی به خود گرفته است و امریکاییها اظهارات تنشزایی علیه ایران بیان میکنند اگرچه رئیس جمهوری امریکا همزمان با تهدید از آمادگیاش برای مذاکره نیز دم میزند. ایران هم در پاسخ به این رفتارها دائما تکرار کرده است که زیر بار فشار حداکثری و تهدید به انجام هیچ گونه گفت وگو و مذاکرهای حاضر نیست.
در یادداشت قبل اشاره شد که چرا شرایط برای مذاکره میان ایران و امریکا فراهم نیست و ما نمیتوانیم با امریکاییها به نتیجهای برسیم و هر آنچه در این باره گفته میشود صرفا آرزوهایی است که با واقعیتهای موجود همخوانی ندارد.
ایران و اروپا
در این میان و در بحبوحه تنشهای امریکا و اروپا، مذاکرات ایران و اروپا نیز آغاز شده است و تا کنون دو طرف چهار دور مذاکره کردهاند. این موضوع سبب شده است تا عدهای بگویند که ایران به جای مذاکره با امریکا با اروپا گفت وگو کند و با آن به تفاهم برسد. حداقل نتیجه این کار این است که سه کشور اروپایی مکانیسم ماشه را فعال نخواهند کرد یا آن را به تعویق خواهند انداخت. حتی برخی از کارشناسان میگویند که فعال کردن مکانیسم ماشه در راستای منافع اروپا نیست و اروپاییها قانع شدهاند که از مکانیسم ماشه نمیتوانند به عنوان ابزاری علیه ایران استفاده کنند. این خوشبینی در حالی بیان میشود که طی سه ماه اخیر اروپا فشارها را علیه ایران تشدید کرده، مراکز اسلامی ایران در آلمان و سوئد با سابقه چندین دهه فعالیت، تعطیل شدهاند و پروازهای هواپیمای جمهوری اسلامی ایران به کشورهای اروپایی ممنوع شده است. حتی آلمان و فرانسه به شرکتهای هواپیمایی خصوصی ایرانی اجازه برقراری پرواز به پایتختهایشان را ندادهاند.
روابط ایران و اروپا نزدیک به سه سال است که رو به تیرگی گذاشته است. حوادث اعتراضی سال ۱۴۰۱ در ایران مواضع آنها را علیه تهران تندتر کرد، تا آنجا که مقامات ارشد اروپایی چنان اظهارات شدیداللحنی را علیه ایران بیان میکردند که تا آن موقع سابقه نداشت.
از سوی دیگر اتهام ارسال تسلیحات ایرانی به روسیه برای استفاده در جنگ اوکراین نیز اروپاییها را به شدت خشمگین کرده و اگرچه تا کنون سند متقنی ارائه ندادهاند و حتی ولودیمیر زلنسکی، رئیس جمهوری اوکراین که دائما ایران را به ارسال تسلیحات به روسیه متهم میکرد، اذعان کرد که هیچ مدرکی دال بر ارسال موشکهای بالستیک از ایران به روسیه به دست نیامده و ایران هم بارها بر بیطرفی خود در جنگ اوکراین تاکید کرده و در مجامع بینالمللی نیز در پروندههای مربوط به جنگ اوکراین رای ممتنع داده، اما با این حال اروپاییها همچنان بر ادعای خود اصرار دارند و دائما در حال متهم کردن ایران هستند.
اگر در دور پیشین دوران ریاست جمهوری دونالد ترامپ، ایران و اروپا با هم همسو بودند و اروپا به تهران در بسیاری پروندههای سیاسی علیه امریکا کمک میکرد اکنون به نظر میرسد چنین فضایی نیست و روابط بیش از آنچه تصور میشود تیره است. حتی گفته می شود مذاکرات ایران و اروپا در ژنو چندان خوب و امیدوارکننده پیش نرفته است و اروپایی ها مواضع تند خود را در مذاکرات بیان داشتهاند. اگرچه گفته میشود دور اخیر مذاکرات میان ایران و اروپا بهتر از قبل بوده اما گویا اینها بیشتر تعارفات دیپلماتیک باشد که اگر مذاکرات خوب پیش رفته بود، رئیس جمهوری فرانسه و مقامات سوئدی علیه ایران اظهار نظر نمیکردند و کشورهای اروپایی همچنان به شهروندانشان نسبت به سفر به ایران هشدار نمیدادند. همین هفته گذشته بود که در نشست شورای حکام سه کشور اروپایی از فعالیتهای هستهای ایران به تندی انتقاد کردند.
واقعیت های موجود
در وضعیت فعلی روابط ایران و اروپا واقعیت هایی وجود دارد که نمی توان نادیده گرفت و بدون توجه به آنها به تحلیل وضعیت جاری پرداخت.
اول این که آنچه در روابط ایران و اروپا نادیده گرفته می شود، منافع اروپاست. در وهله کنونی روابط ایران و اروپا به قدری تیره است که اروپایی ها هیچ منفعتی در مد نظر قرار دادن منافع ایران متصور نیستند. اروپایی ها در تعاملات خود با ایران به مواضع امریکا چشم دوخته اند و قطعا در مسیر آن حرکت می کنند. همانطور که بعد از توهینهای رئیس جمهوری امریکا و معاونش به رئیس جمهوری اوکراین در کاخ سفید، اروپاییها در عین حمایت از اوکراین به رئیس جمهوری آن فشار میآوردند و او را قانع میکردند که با دولت ترامپ کنار بیاید، اکنون نیز قطعا امریکا را به ایران ترجیح میدهند و در کنار آن خواهند بود، حتی اگر با واشینگتن در نوع تعامل با تهران اختلاف داشته باشند اما به دلیل منافعشان در همراهی با امریکا، قطعا با واشینگتن همراه خواهند شد. کما اینکه در دور اول ترامپ در بسیاری از پروندهها، بهویژه پروندههای اقتصادی تسلیم فشارهای امریکا می شدند و از ایران صرفا عذرخواهی میکردند، اکنون حتی به نظر هم نمیرسد بابت همراهیشان با کاخ سفید از ایران عذرخواهی هم بکنند!
دوم این که، بر خلاف تصور در بسیاری از موضوعات مرتبط با ایران، اروپا و امریکا با یکدیگر همسو هستند. آنها رویکرد ضد غربی ایران را نمیپسندند، نزدیک شدن ایران به روسیه و چین را در ضدیت به منافع خود میدانند و همانند امریکا به مهار ایران باور دارند. به عبارت دیگر به نظر میرسد اگر در بسیاری پروندهها با هم اختلاف نظر داشته باشند در پرونده ایران تا اندازه زیادی همنظرند. برای همین شاید حتی در جهت تنظیم روابطشان در مثلث ایران – امریکا – اروپا مکانیسم ماشه را فعال هم بکنند.
سوم این که، به دلیل جنگ اوکراین و ادعاهایی که علیه تهران مطرح کردهاند، ایران را در رده تهدیدهای امنیتی خود ردهبندی کردهاند و به لزوم واکنش قاطع به ایران در این زمینه باور داشتهاند.
چهارم این که، بعد از عملیات ۷ اکتبر در اسرائیل، دولتهای اروپایی بر خلاف افکار عمومی خود، با دولت اسرائیل در برخورد با ایران همراه بودهاند. کما اینکه در حملات موشکی میان ایران و اسرائیل و بالعکس به اسرائیل کمکهای امنیتی کردند.
پنجم این که، آنها خوب میدانند که آنچه ایران را به مذاکره در برابر اروپا وا داشته، مکانیسم ماشه است، در حالی که آنها مکانیسم ماشه را ابزاری برای فشار به تهران و همراهی با امریکا و اسرائیل برای وادار کردن ایران به تغییر رفتار میدانند و به نظر میرسد صرفا نسبت به این که چه زمانی از آن استفاده شود و زمان مناسب استفاده از آن چه زمانی باشد، هنوز به جمعبندی نرسیدهاند.
ششم، فرض کنیم که ایران و اروپا به تفاهمی هم رسیدند و تهران توانست بسیاری از سوء تفاهمهایی که برای اروپاییها به وجود آمده است را حل کند، آنگاه تازه میرسیم به مرحله قبل از تشدید تنش روابط ایران و اروپا، در دوران ترامپ و نیمه اول دوران ریاست جمهوری جو بایدن. در آن موقع اروپاییها میگفتند ما مشکلی با شما نداریم، مشکل شما با امریکاییهاست باید با آنها مشکلتان را حل کنید. مثلا در دوره شهید رئیسی، قبل از جنگ اوکراین، اروپاییها به طرف ایرانی گفته بودند که ما با شما به توافق رسیدیم، باید توافق نهایی را با امریکا انجام دهید. به عبارت دیگر، برای اروپا هر چه امریکا بگوید ملاک عمل است. کما اینکه دیدیم در دوره ریاست جمهوری حسن روحانی، بهویژه در موضوعات اقتصادی، صرفا وعده دادند و عمل نکردند. آنها به ایران اطمینان میدادند که از تشدید تنش خودداری کند، آنها خود خلاء امریکا را بعد از خروجش از برجام پر خواهند کرد، در حالی که عملا هیچ کاری نکردند. از دولت وقت امریکا نسبت به رفتارش با ایران انتقاد می کردند ولی هیچ گام عملی به سود ایران ازجمله در برجام، بهویژه در زمینههای اقتصادی، بر نداشتند.
بنابراین نه می توان به وعده های اروپاییها اعتماد کرد و نه اصولا آنها به فکر همراهی با ایران و کاهش تنش با تهران هستند که اگر چنین بود حداقل گامها در این جهت برداشته میشد، نه اینکه در حین مذاکرات تهران و بروکسل، پروازهای ایران به اروپا تعلیق میشد و هر روز فشار تازهای را متوجه ایران کنند و اظهارنظر تندی را علیه آن بیان دارند.
فراموش نباید کرد که اروپاییها با امریکاییها همسو هستند و در بسیاری از موضوعات با یکدیگر مشکلی ندارند، اما با ایران مشکلات بسیاری دارند که هنوز حل نشده است، مشکلاتی که با بسیاری از مشکلات امریکاییها با ایران یکسان است، بنابراین نباید گمان کنیم میتوانیم اروپا را از امریکا جدا کنیم و با خود همراه کنیم.
ادامه دارد...
نظر شما :