وجود فضای سنگین به دور از تفاهم (بخش سوم)
تا زمانی که جنگ ارادهها هست خبری از مذاکره نیست

دیپلماسی ایرانی: در دو مطلب قبلی اشاره کردیم که چرا شرایط برای مذاکره ایران و امریکا مهیا نیست و تمایل به گفتوگو با اروپا به جای امریکا نیز راه به جایی نخواهد برد. همچنین اشاره کردیم که اروپا و امریکا هر چقدر هم با هم اختلاف داشته باشند بر سر موضوع ایران با هم اختلاف ندارند، تنها تفاوت رویکرد آنها در وضعیت فعلی این است که امریکاییها قلدرمآبانه برخورد میکنند و اروپاییها تمایل دارند همچنان در لفافه دیپلماتیک اختلافات خود با ایران را بیان کنند.
در اینجا این پرسش پیش میآید پس شرایط چه وقت برای مذاکرات ایران و غرب یا امریکا فراهم خواهد شد؟ پاسخ به این پرسش در یک جمله کلیدی نهفته است، تا زمانی که دو طرف همچنان به فکر تحمیل أراده بر یکدیگر هستند و جنگ أرادهها ادامه دارد، هیچ مصالحهای در کار نیست. حتی دونالد ترامپ، رئیس جمهوری امریکا که به ظاهر دست گفتوگو برای مذاکره به سمت ایران دراز کرده، وقتی که قبل از اظهار این تمایلش، دستورالعمل فشار حداکثری را امضا میکند، در حقیقت میخواهد پیام تحمیل أراده خود را بدهد، أراده او مذاکره و توافق نه تنها بر سر پرونده هستهای بلکه برسر تمامی مسائل است. این رویکرد نزد اروپاییها هم مشهود است. آنها هم رویکرد تحمیل اراده خود در تمامی زمینههای اختلافی با ایران را در پیش گرفتهاند. اهداف آنها به ظاهر امنیتی اما در حقیقت همهجانبه است. آنها میخواهند در لوای رفع نگرانیهای امنیتی خود دیگر مسائل خود با ایران را نیز حل کنند. بنابراین آنها هم در فضای جنگ اراده با ایران بهسر میبرند، بهویژه که در این صحنهی بازی، اسرائیل نیز حضور دارد و هم به اروپا و هم به امریکا اراده خود را دیکته میکند و بر تشدید فشارها تاکید دارد. اتفاقا هر سه طرف اروپایی، امریکایی و اسرائیلی اذعان دارند که نگرانیهایشان مشترک است، نگرانیهای یکدیگر را درک میکنند و برای رفع این نگرانیها باید با یکدیگر همکاری کنند.
بعد از عملیات ۷ اکتبر، ایران و منطقه به فضای جدیدی وارد شدند. حملاتی که متوجه جریان مقاومت شد و هزینههایی که جریان مقاومت متحمل شد به هیچ وجه برای ایران قابل گذشت نیست. اوج این ضربه سوریه بود که سبب شد موقعیت ایران در مقایسه با قبل از سقوط حکومت بشار اسد، تضعیف شود. در اینجا منظور بودن یا نبودن حکومت اسد در قدرت نیست، بلکه جایگاه و موقعیتی است که ایران در سوریه از آن برخوردار بود به واسطه آن برنامههای منطقهای خود را پیش میبرد و اکنون از آن برخوردار نیست. در چنین وضعیتی ایران همه تلاش خود را می کند تا کارتهای بازی بیشتری به دست آورد، یا جایگاه سابق خود را احیا کند یا کارتهای جدیدی را به کارتهایش بیفزاید، و تا زمانی که نتواند موقعیتهای از دست رفته را احیا یا جایگزین کند، دست از تلاش بر نمیدارد و در این چارچوب تن به مصالحه نه با امریکا و نه با اروپا خواهد داد. به عبارت دیگر ایران تلاش می کند قبل از هر چیزی اراده خود را تثبیت و مستحکم و حتی تحمیل کند.
در اینجا مساله اساسی این است که سقف این تحمیل ارادهها کجاست؟ هر کدام از طرفها تا کجا حاضرند هزینه دهند و کسب چه امتیازی آنها را راضی خواهد کرد؟ به نظر میرسد پاسخ روشنی برای این پرسشها فعلا وجود ندارد. بنابراین تا زمانی که فضا این گونه غامض باشد، باید بگوییم که جنگ ارادهها ادامه خواهد داشت و تا زمانی که پیروزیهای مطلوب در پی آن به دست نیاید، حداقل ایران پای میز مذاکره با هیچ طرفی نخواهد نشست. حتی اگر با اروپاییها هم به مذاکرات ادامه دهد در چارچوب تحمیل ارادهها خواهد بود.
ادامه دارد...
نظر شما :