قمار موافقان و مخالفان ظریف با منافع بینالمللی کشور
سیاست خارجی گروگان رقابتهای داخلی

نویسنده: سید محمدصادق امامیان، عضو هیات علمی دانشگاه امیرکبیر و بنیانگذار اندیشکده حکمرانی شریف
دیپلماسی ایرانی: تفکیک متداول بین منافع بینالمللی و رقابتهای سیاسی داخلی در اغلب جوامع بشری، حاصل تجارب پرهزینهای است که عرصه پرچالش و گاه قطبیده سیاست داخلی بر سیاست خارجی کشورها بار کرده است. از منظر نهادی، تاکید بر تخصصی و غیرحزبی بودن دستگاه سیاست خارجی و ارتباط نزدیک آن با لایه عمیق ساختار سیاسی از درک چنین چالش راهبردی ناشی است. در موارد متعددی، اصول کلان و مسیر راهبردی سیاستهای خارجی کشورها، حتی بعد از تغییر در رژیمهای سیاسی آنها هم ثابت و پایدار مانده است.
در عمل اما، سیاست خارجی در مواردی، نقش هیزم آتش سیاست داخلی را ایفا کرده است. از جدیدترین موارد آن شاید بتوان به رفتارهای عوامفریبانه دونالد ترامپ در خروج از برجام، تغییر فاحش در سیاست امریکا در قبال اوکراین و ادامه حمایت پرهزینه از اسرائیل با مصرف سیاست داخلی آمریکایی و همینطور تطویل جنگ غزه توسط بنیامین نتانیاهو برای حفظ حیات سیاسی خود اشاره کرد.
این اصل مهم، در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران هم با ارجاع تصمیمات سیاست خارجی به جایگاه رهبری مورد تاکید قرار گرفته است. در اجرا اما، سایه رقابتهای داخلی بر مهمترین مقاطع تاریخ سیاست خارجی ایران سنگینی میکند: از تسخیر لانه جاسوسی تا ماجرای مکفارلین، بعدتر حواشی حکم امام در باب سلمان رشدی و همینطور ایده گفتوگوی تمدنهای رئیس دولتهای هفتم و هشتم. اوج این تداخل پرآسیب مرزهای سیاست خارجی با رقابتهای داخلی، در مناظرات انتخاباتی دولت یازدهم در سال ۱۳۹۲ و تشکیل کمپینهای انتخاباتی حول دوگانه مذاکره یا جنگ شکل گرفت؛ مسیری که به عقیده نگارنده اصلیترین علت ناکامی داخلی برجام در سالهای بعد بود. فارغ از مناقشات فنی در باب متن و فرامتن برجام، این سند بزرگترین ظلم را از ناحیه دولت مستقر و متبوع خود تجربه کرد؛ جاییکه آن را به چماقی برای کوبیدن و تحقیر رقبای سیاسی خود تبدیل کرد و در مقابل هم، تلاش برای شکست برجام به راهبرد اصلی سیاسی جریانات رقیب تبدیل شد.
تشکیل دولت چهاردهم با ورود تمامقد دکتر ظریف به کمپین انتخاباتی رئیس دولت همراه بود. فارغ از انگیزههای این ورود – که گاه به حضوری واکنشی و ناگزیر در پاسخ حملات جریان مقابل تعبیر شده است – و نیز تاثیر ویژه آن بر افزایش مشارکت انتخاباتی، حضور ایشان در قامت یک سیاستمدار داخلی، تراز جدیدی از تداخل سیاست خارجی و رقابتهای داخلی را به نمایش گذاشت، و سرریز تمام مناقشات سیاسی بر شخصیت و فعالیتهای بینالمللی ایشان را به همراه داشت. در دوران کوتاه مسولیت ایشان در جایگاه معاون رئیس جمهوری هم، حضور ویژه ایشان در اجلاس داووس سال جاری و مواجههشان با فرید زکریا (مجری معروف سیانان) به یادگار ماند؛ مواجههای ۲۷ دقیقهای که ۲۰ دقیقه طوفانی در دفاع بدون لکنت از منافع ملی را با ۷ دقیقه ورود غیرحرفهای به مناقشات داخلی جمع کرده بود.
بهعنوان یک پژوهشگر و فعال عرصه «دیپلماسی نخبگانی»، توانمندیهای دکتر ظریف را، علاوه بر سابقه دیپلماتیک ایشان و فارغ از جهتگیری سیاست داخلیشان، بهعنوان یکی از معدود نمادها و چهرههای دارای تاثیر و مخاطب فراملی کشور، دارای «ارزشی راهبردی برای تخاطب با نخبگان بینالمللی و دفاع رسانهای» از منافع ملی کشور در مقابل حملات مداوم دشمنان ایران میدیدم. ظرفیتی که خلاء آن را با تمام وجودم در اجلاسهای مهم منطقهای و بینالمللی حس میکنم. ازینرو عمیقا فرایند «داخلیشدن» این ظرفیت ارزشمند فراملی را در یک دهه گذشته و بهویژه در سال جاری، چه از ناحیه شخص ایشان و طرفدارانشان، و چه از منظر منتقدین و مخالفان سیاسیشان، هزینه هنگفت و جبرانناپذیر میپندارم. هرچند سیاست ایران تاریخی غمبار از سوزاندن ظرفیتهای فرهنگی، دینی، انقلابی و علمی در تنور رقابتهای انتخاباتی خود دارد.
خروج لاجرم ایشان از جایگاه دولتیشان، قطعا میتواند شروع فعالیتی جدید و مؤثر در عرصه دیپلماسی نخبگانی ایشان محسوب شود. اما آثار حبوبغضهای مرسوم و غالبا طبیعی سیاست داخلی ایران بر این چهره بینالمللی بهراحتی قابل پاک شدن و ترمیم نیست. از منظر سیاستی، کشور عزیزمان به نوعی «سیاستزدایی از سیاست خارجی» و ظرفیتهای بینالمللی خود نیازمند است که امکان حیات فراسیاسی و ثبات چهرههای بینالمللی ایران را فراهم میکند. ضرورتی که میتواند در کنار فرایند تربیت، بازتولید و چهرهسازی از ظرفیتهای جدید، جبههای از بازیگران رسمی و غیردولتی بینالمللی برای کشور بسازد که بتوانند اندکی از «ناترازی تصویر بینالمللی» کشور را در طوفان هجمههای رسانهای و کمپینی دشمنان این مرزوبوم محافظت کنند.
نظر شما :