پرونده فارن افرز از بازگشت ترامپ به قدرت (بخش نهم)

ترامپ و رسیدن به صلح با اعمال قدرت

۰۲ دی ۱۴۰۳ | ۲۰:۰۰ کد : ۲۰۳۰۱۴۵ اخبار اصلی آمریکا
ترامپ در سپتامبر ۲۰۲۰ در مجمع عمومی سازمان ملل متحد در سخنرانی خود اعلام کرد، ایالات متحده "سرنوشت خود را به عنوان صلح طلب انجام می دهد، اما صلح از طریق قدرت به دست می آید."
ترامپ و رسیدن به صلح با اعمال قدرت

دیپلماسی ایرانی: یک سیستم نظامی کارآمدتر به تنهایی برای خنثی کردن و بازدارندگی محور جدید پکن – مسکو – تهران کافی نخواهد بود. انجام این کار همچنین مستلزم اتحادهای قوی در میان کشورهای آزاد جهان است. ایجاد اتحاد در دوره دوم ترامپ به همان اندازه مهم خواهد بود که در دوره اول. اگرچه منتقدان اغلب ترامپ را دشمن ائتلاف‌های سنتی توصیف می‌کردند، اما در واقعیت، او بیشتر آنها را تقویت کرد. ترامپ هرگز اقدامی که به ثبات ناتو کمک کند را لغو یا به تعویق نینداخت. فشار او بر کشورهای عضو ناتو برای هزینه‌های بیشتر برای دفاع، این اتحاد را قوی‌تر کرد.

مقامات دولت جو بایدن دوست دارند اهمیت اتحادها را جدی بگیرند و بایدن می گوید که او معتقد است که ایالات متحده درگیر رقابتی است که دموکراسی های متحد را در مقابل خودکامگی های رقیب قرار می دهد. اما دولت وقتی که اصول دموکراتیک رهبران منتخب محافظه کار در کشورهای متحد با ایالات متحده از جمله رئیس جمهوری سابق برزیل، ژایر بولسونارو، نخست وزیر مجارستان، ویکتور اوربان، نخست وزیر اسرائیل، بنیامین نتانیاهو و رئیس جمهور لهستان، آندری دودا را زیر سوال می برد، مأموریت فرضی خود را تضعیف می کند. در واقع، این رهبران به خواسته‌های مردم خود پاسخ می‌دهند و به دنبال دفاع از دموکراسی هستند، اما از طریق سیاست‌هایی متفاوت از سیاست‌هایی که از سوی آن دسته از مردمی که دوست دارند در داووس سرگرم باشند، حمایت می‌کنند. با این حال، به نظر می رسد دولت بایدن کمتر به تقویت روابط خوب با متحدان دموکراتیک مانند «نظم بین المللی مبتنی بر قوانین» در دنیای واقعی علاقه مند است تا دفاع از انتزاعات خیالی. چنین لفاظی هایی منعکس کننده نخبه گرایی لیبرال و جهانی است که به عنوان حمایت از آرمان های دموکراتیک ظاهر می شود. لفاظی‌هایی که بیش از آن که واقعی باشد رنگ و بوی پوچ روشنفکری دارد.

انتقاد از این رهبران دموکراتیک در مقایسه با میزان کم توجهی مقامات بایدن به مخالفان در کشورهای اقتدارگرا بسیار تلخ تر است. رئیس جمهور و دستیاران ارشد او به ندرت از رویکرد روسای جمهوری سابق پیروی می کنند که مخالفان بازداشت شده را برای نشان دادن سوء استفاده های اقتدارگرایانه و برجسته کردن برتری مدل جهان آزاد از حقوق مسلم فردی و حاکمیت قانون مورد توجه قرار می دادند. کارتر شخصاً به آندری ساخاروف، مخالف شوروی، نامه نوشت. ریگان با ناتان شارانسکی ناراضی شوروی در دفتر بیضی و با دیگران در سفارت ایالات متحده در مسکو ملاقات کرد. در مقابل، بایدن به ندرت در مورد مخالفان فردی صحبت کرده است؛ افرادی مانند جیمی لای، ناشر هنگ کنگی و مدافع دموکراسی که مقامات چینی او را به اتهامات ساختگی زندانی کرده است. اگرچه وزارت امور خارجه اعتراضاتی را درباره رفتار چین با شهروندانش صادر کرده است، اما آنها در برابر پس زمینه ای از تعامل بی قید و شرط سطح بالا با چین قرار گرفته اند که هیچ جزء جدی حقوق بشری ندارد.

فشار ترامپ بر کشورهای عضو ناتو برای هزینه بیشتر برای دفاع، این اتحاد را قوی‌تر کرد. ترامپ به نوبه خود ترجیح داد در تلاش برای ایجاد روابط با رهبران خارجی و دادن فرصت به دیکتاتورهایی مانند کیم جونگ اون، رهبر کره شمالی، بیشتر بر آمریکایی هایی تمرکز کند که به ناحق در خارج از کشور بازداشت شده اند تا مخالفان. اما او به نیروهای اپوزیسیون در کشورهای خودکامه که رقبای ایالات متحده هستند نیز توجه کرد. در ژانویه 2020، او پس از اینکه علناً ابراز امیدواری کردم که مردم ایران روزی بتوانند رهبران خود را انتخاب کنند، ترامپ در شبکه‌های اجتماعی این گونه پیگیری کرد: «معترضان خود را نکشید»، و به این ترتیب او به دین‌سالاران در تهران توصیه کرد. دور دوم ریاست‌جمهوری ترامپ افزایش توجه در سطح ریاست‌جمهوری به مخالفان و نیروهای سیاسی را باعث می‌شود که می‌توانند دشمنان ایالات متحده را به چالش بکشند. این تلاش بر اساس اقدامات گذشته است، مانند زمانی که وزیر امور خارجه ترامپ، مایک پمپئو، و سایر مقامات ارشد با فعالان خواهان آزادی در چین دیدار کردند و زمانی که مت پوتینگر، معاون مشاور امنیت ملی، از کاخ سفید به زبان ماندارین برای مردم چین سخنرانی کرد و به مردم چین گفت که او بسیاری از نگرانی های آنها را درباره حکومت سرکوبگر حزب کمونیست چین درک می کند.

برخی ممکن است بگویند که برای ایالات متحده ریاکارانه است که برخی از دولت های سرکوبگر، مانند دولت های چین و ایران را محکوم کند، در حالی که با دیگران، مانند کشورهای غیر دموکراسی عرب شریک می شود. اما مهم است که ظرفیت کشورها برای تغییر در نظر گرفته شود. بیشتر پادشاهی‌های عرب امروز نسبت به ده یا ۲۰ سال پیش آزادتر و لیبرال‌تر هستند، تا حدی به دلیل تعامل با ایالات متحده. این را نمی توان در مورد دولت های چین یا ایران گفت که نسبت به همسایگان خود تهاجمی تر شده اند.

ایالات متحده کامل نیست و امنیت آن مستلزم آن نیست که همه ملت های روی زمین از نظر سیاسی به آن شباهت داشته باشند. در طول بسیاری از تاریخ ایالات متحده، اکثر آمریکایی ها معتقد بودند که به جای تلاش برای تحمیل یک سیستم سیاسی بر دیگران، کافی است به عنوان یک الگو برای دیگران ایستادگی کنند. اما آمریکایی ها نباید دستاوردهای کشورشان را دست کم بگیرند یا موفقیت آزمایش آمریکا در بیرون کشیدن مردم در داخل و خارج از کشور را از سرکوب، فقر و ناامنی کم اهمیت جلوه دهند.

آیا احیای آمریکا امروز در یک کشور تقسیم شده رخ می دهد، زمانی که نظرسنجی ها نشان می دهد که اکثریت قریب به اتفاق شهروندان معتقدند کشورشان در مسیر اشتباه است؟ همان طور که انتخاب ریگان در سال 1980 نشان داد، ایالات متحده همیشه می تواند اوضاع را تغییر دهد. در نوامبر، مردم آمریکا این فرصت را داشتند تا رئیس‌جمهوری را که صلح را از طریق قدرت باز می‌گرداند و می‌تواند دوباره این کار را انجام دهد، به قدرت بازگرداندند. اگر این کار را انجام دهند، کشور منابع، نبوغ و شجاعت لازم برای بازسازی قدرت ملی خود، تضمین آزادی خود و تبدیل شدن به آخرین و بهترین امید برای نوع بشر را دارد. «Si vis pacem, para bellum» یک عبارت لاتین است که در قرن چهارم پدیدار شد و به این معناست که "اگر صلح می خواهید، برای جنگ آماده شوید." منشأ این مفهوم به زمان امپراتور روم قرن دوم یعنی هادریان برمی‌گردد، که به او اصل موضوع «صلح از طریق قدرت – یا در صورت عدم موفقیت، صلح از طریق تهدید» نسبت داده می‌شود.

جورج واشینگتن، رئیس جمهوری ایالات متحده، این را به خوبی درک کرده بود. او در سال 1793 به کنگره گفت: «اگر می‌خواهیم صلح، یکی از قوی‌ترین ابزارهای رفاه فزاینده ما را تضمین کنیم، باید بدانیم که ما همیشه آماده جنگ هستیم. ما باید دستورالعمل: "آرام صحبت کنید و یک چوب بزرگ حمل کنید." را همواره مدنظر داشته باشیم.» رونالد ریگان، رئیس جمهوری اسبق ایالات متحده امریکا نیز مستقیماً از هادریان وام گرفت که قول داد به «صلح از طریق قدرت» دست یابد، و بعداً هم به آن وعده عمل کرد.

در سال 2017، رئیس جمهور دونالد ترامپ، پس از دوره باراک اوباما، این اخلاق را به کاخ سفید بازگرداند، که طی آن، ایالات متحده رئیس جمهوری داشت که احساس می کرد لازم است برای گناهان ادعایی سیاست خارجی آمریکا عذرخواهی کند و قدرت ارتش ایالات متحده را تضعیف کرد. این با روی کار آمدن ترامپ به پایان رسید. همان طور که او در سپتامبر 2020 در مجمع عمومی سازمان ملل متحد در سخنرانی خود اعلام کرد، ایالات متحده "سرنوشت خود را به عنوان صلح طلب انجام می دهد، اما صلح از طریق قدرت به دست می آید."

منبع: فارن افرز / تحریریه دیپلماسی ایرانی/۱۱

ادامه دارد...

کلید واژه ها: دونالد ترامپ انتخاب ترامپ بازگشت ترامپ دولت ترامپ دولت بایدن انتخابات ریاست جمهوری امریکا انتخابات امریکا مردم امریکا صلح امنیت


( ۱ )

نظر شما :

MR ۰۲ دی ۱۴۰۳ | ۲۰:۲۵
عجب مزخرفاتی فعلا که پاچه کانادا و مکزیک و پاناما را گرفته و می‌خواهد آنجا را اشغال کند! قلدری و تهدید از طریق نظامی و اقتصادی با متحدین آمریکا نام مناسبی است.
اندیشمند ۰۳ دی ۱۴۰۳ | ۱۷:۳۵
در پاسخ به آقای MR کانادا ساخت اروپایی ها است و ترامپ هم یک اروپایی تبار سفیدپوست ... دوما درمورد پاناما و مکزیک مانند اکثریت جهان بدون علم جهان متمدن(اول) حتی نمی‌تواند برق خود را تولید کنند، آب را تصفیه و آشامیدنی کنند و حتی یک مترو بسازند باید بروند از چین گدایی کنند