نسبت سوریه با محور مقاومت و بازیگری آن پس از طوفان الاقصی
در سرزمین شام چه می گذرد
گفت وگو از: جواد میرگلویبیات
دیپلماسی ایرانی: پس از امواج استعمار زدایی از غرب آسیا پس از جنگ جهانی دوم و خروج استعمار از کشورهای منطقه و تشکیل کشورهایی با مرزهای مصنوعی، سوریه همواره به عنوان یکی از کشورهای قدرتمند و تاثیرگذار در منطقه و جهان عرب شناخته میشد. سوریه طی هشت دهه اخیر در معادلات منطقه یا حضور فعال داشته و یا اینکه نقش تاثیرگذاری بر روی روندهای خاورمیانه ایفا کرده است. از زمان تشکیل رژیم اشغالگر اسرائیل تا اتحاد با مصر و جنگهای اعراب با اسرائیل تا جنگهای داخلی لبنان و جنگ عراق علیه ایران تا شروع بهار عربی سوریه به عنوان یک وزنه مهم در منطقه شناخته شده میشد و نقش آفرینی میکرد. با شروع بهار عربی سوریه درگیر جنگ گسترده داخلی البته با حضور انواع قدرتهای منطقهای و بینالمللی شد و خسارات مادی و معنوی زیادی را تحمل کرد، هر چند که دولت سوریه توانست جان سالم از این مهلکه به در برد ولی تمام شاخصهای قدرت آن از نفوذ سیاسی و گفتمانی گرفته تا توان اقتصادی و نظامی و حتی مردمی آن به شدت تضعیف شد، تا جایی که پس از چند سال از تثبیت مجدد جایگاه بشار اسد در قدرت، هنوز نتوانسته حاکمیت خود را بر کل خاک خود اعمال کند و ناتوان از پاسخ به اقدامات نظامی کشورهای مانند اسرائیل و ترکیه است. در ذهن بسیاری از مردم این سوال به وجود آمده که سوریه با این پیشینه و اثرگذاری در معادلات، پس از طوفان الاقصی چه سیاست و اقداماتی را دنبال میکند و نسبت آن با محور مقاومت و حمایت از آرمان فلسطین و مبارزه با اسرائیل و حامیان آن در منطقه چیست و در این میان چه نقشی برای خود تعریف کرده است؟ برای جواب به این سوالات با علیرضا مجیدی، کارشناس مسائل منطقهای و خاورمیانه گفتوگویی داشتهایم که در ادامه میخوانید:
نکته اول: شیفت پاردایم در دمشق، آتش بس پایدار و ورود به مرحله بازسازی
برای پاسخ به این سوال باید زمینه بحث را بشناسیم و بدانیم که سوریه امروز در چه وضعیتی به سر میبرد. اولین نکتهای که در اینجا اهمیت دارد و بدون توجه به آن نمیتوان رفتار این روزهای سوریه را فهم کرد مساله چهار سال و نیم آتش بس در سوریه است که از مارس 2020 شروع شد. با توجه به اینکه آتش بس در این کشور چهار و نیم سال دوام آورده، میتوان گفت که سوریه از فاز جنگ واقعا عبور کرده است. این مساله اقتضائات و ملزوماتی دارد که میتوان درباره آن به طور مفصل بحث کرد، اما الان بنده فقط به یک جنبه از آن میپردازم.
پایداری آتش بس نشان میدهد که حکومت سوریه در دمشق به این نتیجه رسیده است که باید یک شیفت پاردایمی انجام دهد و وارد دوره بازسازی شود و از جنگ اجتناب کند. هنوز یک سوم از خاک سوریه خارج از سیطره دولت مرکزی قرار دارد، ولی دولت این کشور به آتش بس پایدار و فراگیر تن داده است. این در حالی است که اگر از مقطع کوتاه عملیات درع الربیع بگذریم، ارتش سوریه از 2016 تا مارس 2020 پیوسته در حال پیشروی بودند، یعنی اگر در مقاطعی عقب نشینی داشتند مانند عملیات تحریر الشام در حما که در ابتدای تاسیس تحریر الشام انجام شد وتا جبل زین العابدین تا 9 کیلومتری شهر حما رسیدند، بلافاصله با ضد حملهها ورق را برگرداندند و چنین شد که تحریر الشام مناطقی را که تصرف کرده بود از دست داد و به مواضعی عقبتر از نقطه شروع عملیات خودشان بازگشتند. شوخی نیست از سال 2016 ارتش سوریه و متحدینش مانند مقاومت و روسیه یک سره در حال پیشروی هستند. بعد از درع الربیع بود که دولت سوریه دچار شیفت پاردایمی شد و اساسا آزادسازی یک سوم باقی مانده از خاک سوریه از دست مخالفان از اولویت خارج شده یا با نگاه نظامی آن را دنبال نمیکند، در عوض بازسازی سوریه در دو سوم خاک کشور تحت حاکمیت دمشق، به اولویت دولت این کشور تبدیل شده است.
اولین سوالی که در اینجا مطرح میشود این است که بودجه بازسازی از کجا باید تامین شود؟
علاوه بر نابودی زیرساختها در طول جنگ، آن زیرساختهایی که باقی میماند هزینه استهلاک دارد، لذا هر چقدر که بازسازی به تاخیر بیافتد، همان ظرفیت موجود نیز تضعیف میشود، یعنی اینطور نیست که آنها ثابت باقی بمانند. یکی از نتایج این وضعیت افزایش سالیانه بودجه بازسازی سوریه است چون استهلاک آن روز به روز به سبب استفاده بیش از ظرفیت افزایش پیدا می¬کند. برآوردهای حداقلی در سال 2015 که می¬توان به آنها استناد کرد، هزینه بازسازی سوریه را 400 میلیارد دلار تخمین می زدند. در سال 2016 یک تیمی این موضوع را دقیقتر بررسی کرد آن تیم نیز چنین هزینهای را تصدیق کرد. در حال حاضر نسبت به 2016 وضعیت خیلی بدتر شده است، برای مثال الآن پایتخت به استثنای محلات خاص که حاصل فاصله طبقاتی عجیب و غریب در سوریه هستند، فقط 3 ساعت در طول شبانه روز برق دارد، در حالی که در اوج دوران جنگ هم چنین وضعیتی وجود نداشت. کسانی که فضای سوریه را میشناسند میدانند که سنت کافه نشینی در این کشور چقدر قدیمی و قوی است و یکی از مهمترین تفریحات مردم به حساب میرود. اما امروز کافههای قدیمی با سابقه چند صد ساله تعطیل شدهاند این مثال به این جهت بود که نشان داده شود که چقدر اوضاع اقتصادی در سوریه بغرنج است.
اگر هزینه بازسازی در 2016 حداقل 400 میلیارد بود، امروز این هزینه بسیار بیشتر است، هرچند که کار مطالعات مدونی انجام نشده ولی با برداشت شخص بنده از سوریه در حال حاضر قطعا بیش از 600 میلیارد دلار برای بازسازی سوریه نیاز است. برخی از کارشناسان آن را 1000 میلیارد دلار نیز تخمین میزنند.
این بودجه از کجا باید تامین شود؟
کل تولید ناخالص داخلی سوریه در بیشترین حالت تاریخی خود در سال 2010 تقریبا 60 میلیارد دلار بوده است، یعنی یک دهم حداقل بودجه بازسازی این کشور در حال حاضر! این نشان میدهد که با منطق رایج، این کشور نمیتواند بودجه بازسازی خود را تامین کند و آینده خوبی برای آن متصور نیست. و در چنین حالتی زمینه برای شورش بزرگتر بعدی که بسیار مهیبتر خواهد بود فراهم میشود.
باز باید این سوال پرسیده شود، این بودجه از کجا باید تامین شود، واقعیت قضیه این است، هیچ کدام از متحدین سوریه توان تامین این بودجه را ندارند، البته چین میتوانست از عهده بخشی از آن بر بیاید، اما علی¬رغم تلاش برای جلب نظر مساعد چین از همان سالهای زمان جنگ ولی چین سرمایهگذاری زیادی نکرد. منطق سوری راه تامین بودجه را کشورهای عربی و کشورهای حاشیه خلیج فارس میداند.
از آنجایی که در حال حاضر بحث بقا برای نظام سوریه اهمیت دارد، یعنی از یک طرف به مقاومت برای بقا از حیث امنیتی نیاز دارد، اما از طرف دیگر برای تامین حداقلهای معیشتی تا اوضاع از وضعیت موجود بدتر نشود، نیاز دارد که کشورهای حاشیه خلیج فارس حضور پیدا کنند. اما چالش اصلی، جمع این دو در کنار یکدیگر است و به این راحتی نیست. اگر هم بخواهد به سمت کشورهای حاشیه خلیج فارس به طور شتابان حرکت کند، به لحاظ تامین سوخت و انرژی که ایران آن را تامین میکند دچار مشکل جدی می¬شود و این به غیر بحث امنیتی وابسته به ایران برای ادامه بقایش است.
نکته دوم: نقش دولت سوریه در راهبرد "صبر استراتژیک" جمهوری اسلامی ایران در برابر حملات رژیم صهیونیستی
با توضیحاتی که آمد وارد نکته دوم میشوم، البته بحث مفصلی است و در اینجا اشاره کوتاهی به آن میکنم. ایده صبر استراتژیک به شدت از سوی دولت سوریه به فرماندهان مقاومت تزریق میشد و تاکید میکردند که شما واکنشی نسبت به حملات اسرائیل نداشته باشید، نه تنها واکنش نشان ندهید، بلکه توصیه میکردند حملات اسرائیلیها و حتی فراتر از آن ترکیهایها نه فقط به مواضع مقاومت بلکه به خود نیروهای سوری را هم سانسور کنید. چیزی که ما در رسانهها میدیدیم واقعا درصدی از حملات اصلی بود. فضای سانسور شدید بود و همواره توصیه میکردند نادیده بگیرید. آنها البته فقط منافع سوریه را در نظر نمیگرفتند و استدلال هم داشتند، یکی از استدلالها این بود که سوریه بارانداز لجستیک محور مقاومت است و همه ما در یک جبهه هستیم و شما باعث خفگی اسرائیل هستید و اسرائیل را محاصره کردید، در حالی که سوریه نقش خود را به خوبی ایفا میکند پس نیازی نیست که شما وارد زمین بازی اسرائیل بشوید که البته استدلال سخیفی است. استدلالی که مورد قبول نظامیان مرتبط نیز واقع شد و در ایران هم ترویج میشد که من نمیخواهم در اینجا وارد آن شوم. چیزی که ما در ایران به صبر استراتژیک میشناسیم از اساس مورد حمایت و ترویج مقامات سوری بود.
پس تا اینجا دانستیم که اولویت دولت سوریه بازسازی این کشور و تامین بودجه آن است، از سوی دیگر مایل به ورود به فاز نظامی چه در داخل و در خارج نیست چرا که اولویت آن نیست، در چنین فضایی درگیری ایران و اسرائیل در سوریه را نه به نفع این کشور نه محور مقاومت میداند. در تامین بودجه هم هدف دولت دمشق اقناع و جلب نظر دولتهای خلیج فارس است.
نکته سوم: فراز و فرود تحریمهای آمریکا (قیصر، زلزله، تشدید و چند لایه شدن تحریم)
در این فضا تحریمها آمریکا معنا دار است. شما ببیند از وقتی که تحریم آمریکا (قیصر) شروع شد، سقوطی که در لیر سوری اتفاق افتاد در مجموع کل سالهای جنگ نداشتیم. میزان تورمی که در این مدت سوریه تحمل کرد به اندازه مجموع کل سالهای جنگ نبود. بدتر از اینها کشور در برخی از مسائل دچار نزدیک به فروپاشی شد، حتی توان تامین نیازهای مالی پرسنل نظامی خود را نداشت. قوات الوطنیه از نیروهایی بود که باید سریع با آنها تسویه حساب میشد، و این بحران باعث شد تامین بودجه سپاه پنجم (فیرق الخامس) مشخصا از دمشق تامین بودجه نشود. یعنی یک برون سپاری شد و دولت درمانده شد.
ما یک واژهای در روابط بین الملل داریم به عنوان دولتهای بدهکار یا ورشکسته، این توصیف در منطقه ما مثلا در مورد مصر هم صادق است، در مورد سوریه هم واقعا صادق است. دولت سوریه اگر به یک معنا استقلال دارد، ولی در معنای دیگر همین قیود رفتار دمشق را مقید کرده است. همین الآن بعید میدانم که کسی بتواند بگوید که منابع مالی فیرق الخامس از کجا تامین میشود که حقوق آنها تا این حد با بقیه نظامیان تفاوت دارد. اگر خود دمشق است چرا چهار سپاه دیگر این دریافتیها را ندارد.
در این فضا، تحریم آمریکا باعث شبه فروپاشی اقتصاد ملی سوریه شد، مانند سقوط ارزش پول ملی، تورم، جمعیت زیر خط فقر که بنا به آمار اواخر 2022 به 75 درصد از جمعیت میرسد. در این وضعیت، در کنار بحران انرژی و سوخت و ... زلزله مهیب اتفاق افتاد. بعد از زلزله، آمریکا اجازه معافیت موقت تحریم را داد، این موجب موج گسترده اقبال جهان عرب نسبت به سوریه شد، اجلاس پارلمانهای عربی که بلافاصله گروهی نیز به سوریه رفتند، وزرای امور خارجه رفتند، مقامات کشورها رفتند و میتوان گفت یک موج راه افتاد، یک موج گسترده عربی بود. از طرف دیگر بشار اسد بعد از چندین سال در اجلاس اتحادیه عرب در اردن شرکت کرد. البته سخنرانی خیلی معناداری داشت و پرستِیژ سوری را حفظ کرد، ولی به هرحال موجی برای اصلاح روابط عربی با سوریه راه افتاد و امیدها در داخل سوریه زنده شد. اما واقعیت این بود که امریکا بعد از شش ماه معافیتها را تمدید نکرد، و تحریمها از سر گرفته شد و این آسیب بزرگی به سوریه زد و سوریه بعد از آن در چرخه بحران اقتصادی، که همزمان بر اعتراضات سویدا بود، افتاد و پیشبینی گسترش اعتراضات به درعا وجود داشت، که میتواند مقدمات و پیش لرزهای باشد برای ثوره الجیاع یا همان شورش گرسنگان.
شما بییند ما ربیع دمشق را در سال های 2000 و 2006 داشتیم، اعتراضات سال 2011 شروع شدند، اینجا هم ثوره الجیاع زمینه¬هایی در سالهای 2022 داشت و در 2023 جدیتر شد، این میتوانست که یک حرکت تدریجی باشد که در پنج شش سال کل سوریه را درگیر کند، چون چشم اندازی مثبتی هم وجود ندارد، همه چیز بدتر میشود، و دولت هم نمیتواند سوبسید بدهد، برای مثل قیمت سوخت و نان نرخ گذاری دولتی دارد، و در حال گران شدن است. اما این همه ماجرا نبود، آمریکا از سال 2023 شروع کرد که تحریم سوریه را چند لایه بکند، و این سوریه را فلج کرد. الآن فقط تحریم قیصر نیست و سه تحریم بزرگ و چند لایه وجود دارد.
با بازگشت تحریمهای قویتر آمریکا تمام پروژههای عربی متوقف شد، نه فقط تزریق سرمایه بلکه روند موسوم اعاده التاهیل و احیای جایگاه سیاسی سوریه در منطقه همه متوقف شد. بازگشایی سفارتها و فعالیتی عادی سفارتها هم متوقف شد. حتی اماراتی که در سال 2018 سفارتش را بازگشایی کرد و بسیار فعال بود؛ به حالت نیمه فعال تبدیل شده و بخش مهمی از فعالیتهاش جمع شد و دمشق به خوبی این را درک کرد که کشورهای عربی اگر ارادهای داشته باشند چون بالاخره باید ملاحظات امریکا را در نظر بگیرند، به یکباره ممکن است زیر پای سوریه را خالی کنند.
نکته چهارم: طوفان الاقصی و دولت سوریه: رویکرد دوگانه، "دست باز مقاومت برای حمله به پایگاه¬های آمریکایی در شرق" و "تلاش برای مرزبندی عملی سیاستی و هویتی با مقاومت در دمشق"
در چنین فضایی طوفان الاقصی اتفاق افتاد. من خیلی صریح در اینباره صحبت میکنم. در بحث طوفان الاقصی دمشق یک فرصتی دید تا بدون اینکه مساله خودش را با آمریکا به صورت جدی حل کند، در برابر امریکا و کشورهای عربی یک رویکرد دوگانه را پیش ببرد. از طرفی در مقابل آمریکا عرض اندام کند و نشان دهد فاز تسلیم ندارد و از سوی دیگر فاز متفاوت بودن سوریه با مقاومت را به رخ بکشد.
بنده در اکتبر سال گذشته یک تحلیل مبسوط نوشتم، چون در آن زمان خیلی بحث وحدت ساحات داغ بود، ما گفتیم که شما روی سوریه در این بحث وحدت ساحات هیچ حسابی نکنید، چون دمشق این را یک فرصتی میبیند، تا خصوصا به جهان عربی نشان دهد، که سوریه عضوی از محور مقاومت آن طور که شما فکر میکنید نیست و نسبت به ایران استقلال دارد. اساسا این را از این جنبه برای خود یک فرصت میدید، این قضیه برای قبل از سفر شهید امیر عبدالهیان به دمشق است که معتقد بودند سوریه نیز آمادگی لازم برای اقدام را دارد ولی چنین نبود و امروز میبینیم که سوریه حاضر به مشارکت نشد. اما سوریه همزمان میخواست قدرت خود را نیز به رخ آمریکا بکشد، دقیقا در طوفان الاقصی بستری مهیا شد که به مقاومت اجازه داد که در شرق سوریه آزادانه علیه امریکا عملیات کنند.
در اینجا باید توضیحاتی بدهیم، میدانیم که حدود 21 درصد از خاک سوریه، تحت کنترل ائتلاف سوریه دموکراتیک (قسد) است و پشتوانه اصلی اینها ائتلاف بینالمللی به فرماندهی امریکا به حساب میرود که بستر لازم را برای حضور آمریکا در عراق فراهم کردند. اینها در شرق فرات در عمده مناطق نفتی و نیمی از منابع گاز سوریه حضور دارند و تحت سیطره آنهاست. علاوه بر سوخت و انرژی و درآمد سوریه، بخشی از گندم و برنج سوریه نیز در این مناطق کشت میشوند، اینجا یعنی هم به لحاظ غذایی، انرژی و درآمد ملی به شدت دولت سوریه را در مضیقه قرار داده است.
بافت اجتماعی شرق فرات عمدتاً عرب هستند، و به شدت قبیلهای و عشیرهای زندگی میکنند، و نکتهای که وجود دارد، که PYD شاخه سوری PKK است، هرچند که PYD این مساله را انکار میکند و معتقد است ما با آنها فقط یک رابطه معنوی داریم. PYD به شدت در ریاست قسد انحصار طلب است. آنها حتی صالح مسلم را که خودش کُرد و رئیس PYD بود را تحمل نکردند چون که فقط این رویکرد تمامیت خواهانه را نداشت، این موضوع یک بحث مفصل و مجزایی را میطلبد.
از دو سال پیش از 2022 با سازماندهی عشایر شرق فرات تلاش شد که آنها را علیه قسد و آمریکا تحریک کنند، که جنبشی هم راه افتاد که به آن میگفتند حرکه الشعبیه للمقاومه السوری به معنای جنبش ملی مقاومت سوریه. در اوایل سال 2023 بخشی از قبایل عربی دیر الزور شورش کردند و مناطقی را هم از سیطره قسد خارج کردند. این سبب شد که در نقشههایی که از سوریه منتشر میشد، سوریه را چهار قطبی نشان میداد، یعنی دولت دمشق، معارضه، قسد و عشایر عربی شرق فرات. این شرایطی بود که در شرق سوریه وجود داشت.
با رخ دادن طوفان الاقصی دولت سوریه پیام داد که نه تنها دست مقاومت ملی در شرق سوریه باز است بلکه مقاومت عراق هم اجازه فعالیت مبسوط الید علیه آمریکا دارد و می تواند کاری کند که آمریکا تحت فشار قرار بگیرد و خارج شود. این تحلیل در مقاومت هم بسیار جدی بود، و سید حسن نصرالله نیز این نکته را مطرح کرد و گفت تنها طرفی که میتواند مانع تجاوز اسرائیل به غزه بشود همان کشوری است که طراح تجاوز اسرائیل به غزه است و حامی اصلی آن به شمار میرود، یعنی آمریکا. سید حسن حتی دو بار در سخنرانیهای ابتدایی خود بعد از طوفان الاقصی در مورد حملات به پایگاههای امریکاییها در شرق سوریه صحبت کرد و از نقش مقاومت در عراق و سوریه به خصوص عراق تقدیر کرد. او در سخنرانی دوم گفت که آمریکا از عراق خارج نمیشود، مگر اینکه از شرق سوریه خارج شود. و منظورش این بود که برای مقاومت اسلامی عراق علاوه بر هویت اسلامی، هویت ملی عراقی نیز ایجاب میکند که در شرق سوریه علیه منافع امریکا در عراق اقدام کند.
دولت سوریه بابت این موضوع چراغ سبز نشان داده و واقعیت داشت، اما تاکید میکنم تمام اینها برای شرق سوریه بود، اما به مقاومت در شمال، مرکز و جنوب سوریه به شدت هشدار داده شده بود که فعالیتی انجام نشود. در غرب سوریه هم که مقاومت حضور کمرنگی دارد. مقاومت هم این اقدامات سوریه را همسویی با خود میدید و با آن مشکلی نداشت.
پینوشت: در جنگ اطلاعاتی دست مقاومت باز است
نکته آخر، درست است که مقاومت در شمال و مرکز و جنوب سوریه محدود شده، اما خصوصا پس از ترور شهید زاهدی، بحث جنگ اطلاعاتی در دمشق بسیار جدی است، و در اینجا خود قصر ریاست جمهوری سوریه به مقاومت اجازه داده که بحث نفوذ اطلاعاتی اسرائیل را با جدیت و فوریت دنبال کنند و به مقابله با آن بپردازند. طبق شنیدهها از منابع عربی حامی نظام سوریه و یا مخالف سوریه، ادعا میشود که دست ایران بسیار باز است، در حدی که الآن خبری از بعضی از افراد در ردههای بسیار بالا (شاید جز 10 نفر اول حکومت سوریه) نیست، و گفته میشود که محدودیت آنها از طرف ایران است و تحت نظر هستند. حتی در مورد فوت یکی از اینها، گفته میشد که متهم به جاسوسی برای اسرائیل بوده و تسویه شده است. در واقع بعد از طوفان الاقصی دست ایران در سطح جنگ اطلاعاتی در دمشق بازتر شده است ولی در مورد جنگ نظامی نکاتی که در قبل عرض کردم وجود دارد.
نظر شما :