آیا ریاضیات در اقتصاد لازم است؟ (بخش پنجم)

زمینه ظهور مکتب اقتصاد اتریشی

۱۱ مرداد ۱۴۰۳ | ۱۵:۰۰ کد : ۲۰۲۷۳۳۲ اخبار اصلی اقتصاد و انرژی
محمد طبیبیان در یادداشتی می نویسد: گرچه وون میزز و وون هایک اندیشه ورزی را در سایه معارضه با کمونیسیم و نظام های توتالیتر و استبدادی سطح اروپا، مانند افکار مارکسیستی، و روال های امپراتوری اتریش – مجارستان، حکومت پروس و حکومت ناپلئون انجام می‌دادند، اصولاً نوع استبداد شرقی و سیستم سلطانی را مورد عنایت خود نمی‌دانستند (که لاجرم اندیشمندان ایران باید مورد توجه قرار دهند). اما این مجموعه‌ها در نیمه دوم قرن بیستم و تا کنون چه در ایران و یا کشور‌های پیشرفته اندیشه خود را در چالش با اقتصاد نئوکلاسیک می‌بینند و نقد کننده دستگاه اندیشه ورزی نئوکلاسیک هستند.
زمینه ظهور مکتب اقتصاد اتریشی

نویسنده: محمد طبیبیان، استاد سابق دانشگاه صنعتی اصفهان و موسسه عالی پژوهش در برنامه‌ریزی و توسعه

دیپلماسی ایرانی: این روزها در مباحث اقتصادی داخل کشور عده ای بحث اقتصاد اتریشی را مطرح می‌کنند و خود را از اهل این مکتب فکری اقتصاد می‌دانند و چنانکه گویی شاکله فکری خود را از برداشتشان از آموزه‌های این مکتب وام گرفته‌اند و سیاست های اقتصاد مورد علاقه خود را نیز در این راستا می‌پندارند. گرچه تا کنون لااقل اینجانب ندیده‌ام که برداشت‌های خودشان را در یک جزوه یا مقاله به صورت منسجم و تکمیل ارائه کنند اما از محتوای صحبت‌ها و بحث‌های پراکنده می‌توان نکاتی را دریافت. به نظر می رسد برخی از این برداشته‌ها بر اساس آموزه‌های مکتب اتریش و برخی دیگر بر اساس برداشت‌‌های شخصی افراد بوده باشد. از جمله تاکید بر دیدگاه‌های دو اندیشمند مهم نیمه اول قرن بیستم، فون میزز (۱۸۸۱-۱۹۷۳) اندیشمند اتریشی – امریکایی و فون هایک (۱۸۹۹-۱۹۹۲) اندیشمند اتریشی – انگلیسی؛ که هردو از متفکرین تاثیر گذار قرن بیستم بوده اند. 

در حیطه سیاست به نظر می‌رسد در کلیت در جهت عدم قائل بودن به نقش اقتصادی برای دولت و بلکه ضرورت عدم دخالت دولت در اقتصاد استدلال می‌کنند. به عنوان چاشنی بحث هم مخالف استفاده ریاضی و آمار و روش های آماری هستند. به طور خلاصه طرفدران این مکتب در داخل و یا محافل علمی کشور‌های پیشرفته، در بهترین شکل، اندیشمندانی از اندیشه نیمه اول قرن بیستم هستند که در نیمه اول قرن بیست و یکم نازل شده اند. گرچه وون میزز و وون هایک اندیشه ورزی را در سایه معارضه با کمونیسیم و نظام های توتالیتر و استبدادی سطح اروپا، مانند افکار مارکسیستی، و روال های امپراتوری اتریش – مجارستان، حکومت پروس و حکومت ناپلئون انجام می‌دادند، اصولاً نوع استبداد شرقی و سیستم سلطانی را مورد عنایت خود نمی‌دانستند (که لاجرم اندیشمندان ایران باید مورد توجه قرار دهند). اما این مجموعه‌ها در نیمه دوم قرن بیستم و تا کنون چه در ایران و یا کشور‌های پیشرفته اندیشه خود را در چالش با اقتصاد نئوکلاسیک می‌بینند و نقد کننده دستگاه اندیشه ورزی نئوکلاسیک هستند.

برای درک بهتر مطلب ضروری است هر دو مکتب را به اجمال مرور کنیم. طبعاً هر مرور مختصر نمی‌تواند ارزش کار این مکاتب را به حد کافی معرفی کند اما شاید مقدمه‌ای باشد برای آشنایی با این اندیشه‌ها که بر روند تحول تمدن بشر از اواخر قرن نوزدهم تا کنون تاثیر بنیادی داشته اند.

مکتب اتریشی، زمینه تاریخی و مبانی فکری

پایه‌گذار مکتب اقتصاد اتریش کارل منگر (۱۸۴۰ – ۱۹۲۱) اقتصاددان، سیاستمدار، فیلسوف و اندیشمند بنام اتریشی اواخر قرن نوزدهم و اوائل قرن بیستم است. او کتاب های تاثیرگذار بسیاری منتشر کرد که شاید مهمترین آن‌ها کتاب ‘مبانی اقتصاد’ است که در سال ۱۸۷۱ منتشر شد. در این کتاب مبانی پایه‌ای مکتب اقتصاد اتریشی تشریح شده است. کتابی شامل هشت فصل و چند ضمیمه و حدود ۳۲۰ صفحه. مکتب اتریش از تاثیر گذارترین رشته های اندیشه در قرن بیستم به حساب می‌آید و نام افراد دیگری مانند وون میزز، وون هایک، بوهم – باورک و وایزر در این رده قابل ذکر است.

ظهور مکتب اتریش در یک زمینه خاص تاریخی، سیاسی و فکری انجام شد و مرور این زمینه برای شناخت اهمیت و نقش این مکتب ضروری است.

حکومت اتریش – مجارستان (۱۸۶۷ – ۱۹۱۸) شکل و سازمان خاصی داشت، در واقع دو حکومت بودند شامل امپراتور اتریش و پادشاه مجارستان هر کدام مجلس خاص خود را داشتند اما اتحادی تشکیل داده بودند در جهت مشارکت در قدرت. امپراتوری و سلطنتی بود که متحد شده بودند و گرچه تلاش در ایجاد نظام مجلس انتخابی داشتند اما کماکان نقش عناصر استبدادی و حکومت اشرافی برخوردار از امتیازات وافر در این سیستم بارز بود. گرچه مردم حق رای داشتند اما حق رای محدود بود و بر مبنای جنسیتی، قومی و دارامندی املاک تبعیض آمیز بود. و چون بخش بزرگی از جمعیت نمایندگی نداشت این نظام یک دموکراسی محدود به حساب می‌آمد و برابری مردم از نظر حقوق سیاسی و اجتماعی مطرح نبود.

از طرف دیگر در پروس، همسایه، یک حکومت مطلقه، بر حسب تصور اختیار از طرف خدا (البته به نماینگی پاپ)، بر قرار بود و نظم و انضباط نظامی بر امور مختلف اعمال می‌شد. این حکومت دست‌آوردهای علمی و اقتصادی و فرصت پیشرفت فنی قابل ملاحظه ای را فراهم کرد (ازجمله آموزش عمومی اجباری) اما به دلیل بحران های اجتماعی ناشی از نبود آزادی های فردی و بحران های منطقه ای در سال ۱۸۷۱منتفی شد. در سال مزبور پروس با برخی دیگر مناطق آلمانی تبار ادغام شدند و کشور آلمان با یک حکومت مشروطه با نقش محدود برای قیصر تشکیل شد. تمایل به ساختارمندی و سازمان و برنامه اجتماعی متمرکز از میراث این دوران است، همچنین است ظهور علاقه به حفظ آزادی های فردی در بین اندیشمندان به عنوان عکس العمل منفی نسبت به سنت‌های استبدادی همین دوران. این ترکیب شامل درک ضرورت وجود ساختار اجتماعی و سازماندهی اجتماعی و اما نقش‌آزاد و مبتکرانه فرد در چارچوب آن ساختار، در اندیشه اقتصادی اتریشی به شکل خاصی جایگیر شده است.

به این نحو که به جای نظم های تحمیلی از طرف حکومت، اندیشمندان این مکتب این چنین استدلال می‌کردند که جوامع از طریق نظم‌های خودجوش بهتر و کارآمدتر سازمان می‌یابند. یعنی هر نظم و شاکله و سازمانی که لازم می شود بر جامعه بار شود به جای اقدام دولتی، به صورت نظم خود جوش کارآمدتر به ثمر می نشیند. برای مثال عموم نهادهای مفید جامعه مانند زبان و سنت‌های عرفی نظم های خودجوش هستند. زبان را کسی ابداع نکرده خود بخود و در فراگرد تاریخی فرادست جوامع و اقوام آمده است. به همین ترتیب قانون نیز بهتر است به صورت مراوده و تجربه بین مردم ظهور کند. البته اگر قرار باشد کُد برخی قانون‌ها را یک مجلس بنویسد نیز بهتر آن‌که به نحوی تنظیم شود که انعکاس سنت‌ها و هنجارها و اراده مردم باشد. از دیگر سازمان های خودجوش نظم‌های مربوط به مراوده و معامله داوطلبانه یا بازارها هستند. بنابراین دولت ها در این نظم های خودجوش نباید دخالت کنند بلکه لازم است اجازه دهند با آزمون و خطا تحول یابند.

آیا خود حکومت یک نظم خود جوش است؟ به نظر می رسد که به صورت تاریخی حکومت‌ها بر اساس تسلط طلبی و نیروی قاهره تنظیم شده‌اند و تا زمان کارل منگر به تدریج رسم حکومت های مشروطه در اروپا جایگیر می‌شد. بنابراین در مورد این دسته نهادها و با توجه به تجربه حکومت‌های‌ استبدادی یا نیمه استبدادی آن زمان، که نمونه امپراتوری اتریش – مجارستان و امپراتوری پروس معرفی شد، پیشنهاد این بود که اقل نقش را برای دولت قائل باشیم.

ادامه دارد

کلید واژه ها: اقتصاد مکتب اتریش لودویگ فون میزس فون هایک اقتصاد کلان اقتصاد سیاسی محمد طبیبیان مکاتب اقتصادی


( ۳ )

نظر شما :

اقتصاد خوانده ۱۶ مرداد ۱۴۰۳ | ۰۹:۲۱
گام مثبتی است که مخالفت با ریاضیات در یکی از مکاتب بزرگ اقتصادی دست کم بعنوان یک چاشنی پذیرفته شده است و معلوم شد که می توان اقتصاددان بزرگی بود و هنوز هم ایده های مطرحی داشت و درعین حال به ریاضی در اقتصاد باور نداشت. البته ماهیت باورهای این مکتب نمی تواند رویکرد این مکتب به ریاضیات بعنوان زبان علم را تحت‌الشعاع قرار دهد و در سلسله نوشتارهایی در خصوص لزوم ریاضیات در اقتصاد جایگاه بحث را به جایگاهی حاشیه‌ای و در حد چاشنی بحث تنزل دهد.