خواستگاه آن کجاست و مفهومش چیست
الزامات و مختصات دولت در سایه
دیپلماسی ایرانی: حدود ده سال است که مفهومی به نام دولت سایه/ دولت در سایه (Shadow Cabinet) وارد ادبیات سیاسی کشور ایران شده است. این مفهوم به ویژه در موعد انتخابات بیش از هر زمان دیگری طنین افکن شده و بر سر زبان ها می افتد. دولت سایه کیست/ چیست، مبداء و منشاء آن کجاست و کارکرد و مختصات چگونه است؟
واژه "دولت سایه" گرچه مفهومی فراگیر و جهانشمول نیست، اما یک ایده و ابتکار و ابداع ایرانی هم محسوب نمی شود. در واقع دولت سایه، اشاره به نوع خاصی از سیاست ورزی است که ریشه در سیاست و حکومت در بریتانیا یا به تعبیر مصطلح کشور انگلیس دارد. احتمالاً مشابه این مدل در برخی کشورهای با نظام سیاسی مبتنی بر احزاب و پارلمان (بویژه کشورهای مشترک المنافع و مستعمرات سابق بریتانیا) نیز یافت می شود، اما نام آشناترین و شناخته شده ترین نمونه "دولت در سایه" را می توان در نظام سیاسی و مدل حکمرانی کشور انگلستان سراغ گرفت. اگر چه در نظام های حزبی و دموکراسی های پارلمانی، احزاب رقیب برای امر سیاست ورزی و حکمرانی تربیت شده و با چگونگی اداره جامعه در همه شئون و ابعاد آن هم به لحاظ نظری و هم از منظر عملی آشنا می شوند تا در بزنگاه انتخابات و در صورت پیروزی بتوانند طرح ها و برنامه ها و سیاست های مورد نظر خود را به مدد نیروهای کارآزموده به میدان عمل در آورند؛ اما ساخت سیاسی کشور انگلستان که مبتنی بر نظام دو/ چند حزبی پارلمانی است، الگوی "دولت در سایه" را تبدیل به یک سنت سیاسی دیرپا با قدمتی حدوداً دویست ساله کرده است.
در نظام های سیاسی پارلمانی، مجلس به عنوان اصلی ترین نماد و نهاد مردمسالاری، منشاء اصلی قدرت سیاسی است که از سوی مردم به نمایندگان منتخب و از مجلس نمایندگان به دولت منتخب (نخست وزیر و وزرای کابینه) تفویض و منتقل می شود. منطبق بر نظام انتخاباتی در انگلستان (که به طور معمول هر پنج سال یک بار برگزاری می شود) حزبی که بیش ترین تعداد کرسی را در انتخابات کسب کند و در پارلمان اکثریت را در اختیار گیرد، پیروز انتخابات معرفی شده و علاوه بر کنترل مجلس با تشکیل دولت اداره امور کشور و مردم را نیز بر عهده می گیرد. بدین ترتیب که رهبر حزب پیروز در انتخابات به عنوان رهبر حزب اکثریت در مجلس، به عنوان نخست وزیر انتخاب و مأمور تشکیل کابینه می شود. کابینه ای که اعضای آن یعنی وزراء همزمان عضو و نماینده مجلس نیز هستند. در چنین ساختاری، حزب/ احزاب مخالف در مجلس نیز کابینه خود (دولت در سایه) را تشکیل داده و رهبر حزب مخالف به عنوان رئیس دولت در سایه تعیین می شود و به تشکیل کابینه خود با حضور نمایندگانی از حزب متبوعش مبادرت می کند.
مهمترین کارکرد و ماحصل دولت سایه را می توان به چالش کشیدن و پاسخگو کردن دولت مستقر از طریق طرح سئوال در جلسات مجلس دانست. این سنت دیرینه یعنی مطالبه گری و پرسش گری احزاب مخالف و پاسخگوئی حزب حاکم و دولت مستقر به همراه تصویب قوانین پایه از جمله قانون بودجه سالیانه، مهم ترین جزء کارکردی پارلمان در نظام سیاسی و حکومتی انگلستان محسوب می شود. تشکیل دولت در سایه دارای وجه و جلوه بسیار مهم دیگری نیز هست و آن کادرسازی و تمهید مقدمات لازم برای در اختیار گرفتن دولت بدون فوت وقت است. از این رو، وجود دولت در سایه این امکان را فراهم می سازد که فرآیند انتقال قدرت از دولت و نخست وزیر قبلی به نخست وزیر و کابینه جدید به سرعت و بلافاصله پس از اعلام نتیجه انتخابات و در کمتر از یک روز انجام پذیرد. روشی کاملاً برخلاف انتخابات در نظام های ریاستی (مانند ایالات متحده آمریکا و ایران) که در آن رئیس جمهوری منتخب پس از مشخص شدن نتیجه انتخابات به صرافت شناسائی و انتخاب همکاران خود در کابینه افتاده و دو ماه پس از پیروزی در انتخابات کابینه جدید را تشکیل داده و شروع به کار می کند.
بدین ترتیب دولت در سایه متشکل از مجموعه ای از وزرای مجازی است که در مقابل وزرای واقعی دولت حاکم صف آرائی کرده و علاوه بر به چالش کشیدن و پاسخگو کردن نخست وزیر و اعضای کابینه در همه موضوعات و حوزه های سیاسی (داخلی، خارجی)، اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و حتی نظامی و امنیتی، خود نیز مهیای اداره جامعه و مدیریت اجرائی کشور در زمان مقتضی هستند.
با این توضیح کوتاه و مختصر می توان چند استنتاج در باب چیستی، چرائی چگونگی دولت در سایه مطرح کرد:
1. تشکیل دولت در سایه امری اختیاری، دلبخواهی و یک انتخاب شخصی نیست، بلکه یک مکانیزم مشخص با ساختار و کارکرد معین است که حاصل یک فرآیند تاریخی و انباشت تجربه (مشخصاً نظام سیاسی پارلمانی انگلستان) است.
2. دو هدف و انگیزه اصلی از تشکیل دولت در سایه یکی نظامند کردن امر مطالبه گری جامعه و پاسخگوی دولت در برابر آن و دیگری برقراری رابطه مستمر و با معنا میان ساختار – کارگزار از طریق کادرسازی و آماده سازی نیروهای سیاسی برای در اختیار گرفتن قدرت است.
3. ساختار و بافتار دولت در سایه برخلاف نام و ظاهر آن، نه در سایه و خفا که کاملاً شفاف و در علن است. این شفافیت و در معرض دید عموم بودن شامل اعضای دولت در سایه، دیدگاه ها و مواضع و سیاست های کاملاً مشخص و قابل عرضه عمومی و البته منابع مالی معین و مشخص می شود.
4. یکی از مهمترین وجوه دولت در سایه، منابع مالی تأمین فعالیت های آن است. در واقع اعضای دولت در سایه بابت فعالیت خود برای مخالفت و به چالش کشیدن و پاسخگو کردن دولت حاکم، از بودجه عمومی کشور حقوق دریافت می کنند. به عبارت دیگر منابع مالی دولت در سایه کاملاً قانونی و رسمی است و همانند وزرای کابینه، اعضای دولت در سایه نیز از حقوق و امتیازات مشابهی برخوردار هستند. لذا امکان نفوذ لابی گرها و گروه های ذینفع و ذی نفوذ بر دولت در سایه منتفی است.
5. مهمترین کارکرد دولت در سایه (به طور کلی حزب مخالف) مقابله و مخالفت در برابر دولت و حزب حاکم است. یعنی اعضای دولت در سایه از بودجه دولتی استفاده می کنند تا با دولت قانونی مستقر مقابله و مخالفت کنند. از دل این مقابله و تقابل است که جلوی انحراف ها گرفته میشود، از دیکتاتوری اکثریت بر اقلیت (یا برعکس) جلوگیری میشود و ابتکارات و نوآوری ها و اندیشه های تازه خلق می شود.
به تعبیر فلاسفه علم، علوم بشری با رد و ابطال است که پیشرفت می کند و نه با تأئید و پذیرش بی چون و چرای آن. مقوله سیاست و حکمرانی نیز این چنین است. در دنیای خاکی، هیچ نظریه سیاسی و حکمت عملی کامل و مطلق نیست و هرآئینه نیازمند تدبر، تعقل و تفکر تازه و متناسب با شرایط و اقتضائات زمانه است. وجود مخالف سیاسی و طرح نظریه مخالف یک موهبت برای مردمسالاری و یک ضرورت برای حکمرانی خوب است، مشروط بر اینکه هم مخالف و هم مخالفت به گونه ای روشمند، قانونمند و نهادمند باشد.
نظر شما :