در حالی که امریکا و اسرائیل پسروی دارند
تلاش ایران برای تثبیت نرم جدید
نویسنده: ویلیام وکسلر William F. Wechsler، معاون دستیار وزیر دفاع در عملیات ویژه و مبارزه با تروریسم
دیپلماسی ایرانی: نخستین منظور از حمله شنبه شب تهران این بود که اسرائیل را از هدف قراردادن دوباره اماکن دیپلماتیک – یعنی ساختمان هایی که پیش از این فکر می کرد از امنیت کافی برای مقاصد نظامی برخوردارند – باز دارد. بنابراین تهران بی گمان نمی خواهد که بقیه پناهگاه هایش به بخشی از میدان نبرد تبدیل شوند.
ایران از حملات دوربردی استفاده کرد که می توانست به آسانی با سامانه های شناخته شده دفاعی اسرائیل خنثی شود و آسیب احتمالی ای هم به تاسیسات آمریکایی نرساند. همه این کارها را در حالی انجام داد که بیانیه های نامعمولی (به انگلیسی) منتشر کرد که "موضوع را می توان خاتمه یافته تلقی کرد" و "آمریکا باید برکنار بماند!"
نگاه بسیاری از مردم سراسر خاورمیانه، که ذهنشان آکنده از تصاویر مصائب فلسطینی است، به ایران، که به تنهایی جلوی اسرائیل ایستاده، هیچگاه تا این اندازه مثبت نبوده است. گزارش هایی که می گوید اردن، بصورت فعال از اسرائیل در برابر حملات شنبه دفاع کرده نیز، بیش از پیش تضاد میان ایران – که خود را رهبر مقاومت علیه "رژیم صهیونیستی" جا می زند – با دولت های عربی پر رنگ کرد که در نگاه بسیاری از شهروندانشان مخفیانه با اسرائیل همراهی می کنند.
در این هنگامه، برنامه هسته ای ایران از صفحه نخست روزنامه ها دور شده و تاحدود زیادی بدون نظارت و کنترل، به پیش می رود. ضمنا ایران تا به این جا، از به خطر انداختن واقعی حزب الله پرهیز کرده است. ایران خواهان خروج آمریکا از منطقه است اما به هیچ روی مایل به تحریک یک جنگ منطقه ای نیست که می تواند به درگیری مستقیم نظامی با آمریکا بینجامد.
از نگاه راهبردی هم تهران خواهان آن است که یک سُنّت یا پیشینه نوین را تثبیت کند که سرشت منازعه ادامه دار با اسرائیل را به سود ایران دگرش می دهد. اینکه تهران می تواند مستقیما به اسرائیل حمله کند و می تواند این کار را از قلمروی ایران انجام دهد و می تواند غیرنظامیان داخل اسرائیل را هدف قرار دهد.
بنابراین ایران سرمشقی را دنبال می کند که که دهه هاست آن را صیقل داده است: آزمودن مجموعه ای از گام های آسیب زا، ارزیابی واکنش دشمنان و – چنانچه این واکنش ها موقت یا کمینه بودند – تثبیت آن گام ها بعنوان یک نُرمالِ تازه که تلویحا پذیرفته می شود. با همین الگوست که ایران اکنون سلاح های نقطه زن را به نیابتی های غیردولتی خود می دهد و به آنها دستور می دهد که اهداف را در آن سوی مرزها هدف بگیرند و جهان هم تا به آنجا به این واقعیت خو گرفته است که حتی به ندرت درباره آن حرفی زده می شود.
در ماه های اخیر، ایران چندین "نرمال تازه" را هم با موفقیت تثبیت کرده که برایش امتیازی درازمدت به شمار می آید: با بکارگیری حوثی ها، توانایی تازه ای را نشان داد تا تنگه باب المندب را، هر گاه بخواهد و روی هرکه بخواهد، ببندد؛ با حزب الله نشان داده که توانایی تهدید اسرائیلی ها در داخل را دارد و اکنون هم آنها را به جابه جایی گسترده وادار کند؛ و با اقدامات خودش، یک بار دیگر توانایی اش در انجام ممانعت دریایی در نزدیکی تنگه هرمز را نشان داده است که با محکومیت اندک بین المللی هم روبه رو شد.
اگر تهران به همین شکل، سنت تازه ای را تثبیت کند که می تواند مستقیما اسرائیل را از قلمروی ایران هدف بگیرد، این نرمال تازه بویژه زمانی ارزشمند می شود که ایران یک قدرت هسته ای اعلام شده باشد.
در سپهر دیپلماتیک هم تهران امیدوار بود که هم محدودیت های قدرت آمریکا و هم اعتبار و قابلیت اتکای به خودش را نشان دهد. با همه تعهدی که آمریکا به امنیت اسرائیل دارد، باز هم تهران توانسته مستقیما اسرائیل را تهدید کند بی آنکه به یک واکنش نظامی آمریکا منجر شود یا دست کم امیدواری تهران است که اینگونه نشود.
ایران با این حمله، احتمالا می خواهد که عربستان سعودی و دیگر دولت های عربی درسی بگیرند که نباید به یک چتر امنیتی بی تاثیر و غیرقابل اتکای آمریکایی تکیه کنند و نه بویژه اگر این کار به ازای عادی سازی با اسرائیل باشد.
همچنین ایران امیدوار است که متحدانش را ترغیب کند، منظور روسیه و شریک مهم اقتصادی اش چین، تا اسرائیل را به خاطر تشدید سرزنش کنند و در شورای امنیت سازمان ملل از تهران حفاظت کنند. این احتمالا یک راهبرد موفق است؛ بعد از شش ماه، شورای امنیت هنوز به محکومیت حماس به خاطر حمله تروریستی به اسرائیل قادر نشده است، بنابراین این امکان هست که شورای امنیت هیچ قطعنامه ای در محکومیت آشکار ایران صادر نکند.
گام های بعدی برای اسرائیل و آمریکا: اهداف ایران، منطقی و حساب شده هستند و بر پایه ذهنیت "اقتدار خود" و "ضعف حریفان" عمل می کنند. بنابراین باید، پاسخی به اقدامات ایران داده شود. نه اسرائیل و نه آمریکا نباید به ایران اجازه دهند تا به اهدافی که در بالا ترسیم شد، دست یابد اما مطالبه یک کارزار نظامی فوری علیه قلمروی ایران، به همان اندازه بی پروایی است که بیخردی. به جای آن تمرکز باید بر دستور کار زیر باشد:
در ماه های پیشِ روی، اسرائیل باید – حتی همزمان با ادامه بدون بازداریِ رویکرد "جنگ بین جنگ ها" – اولویت خود را دستیابی رضایتبخش به اهداف نظامی علیه حماس قرار دهد: زدن رهبرانش، ویران سازی زیرساخت های تونلی اش و انهدام باقیمانده گردان های رزمی اش. اسرائیل باید این کار را همراه با همکاری با آمریکا برای حفاظت بهتر از غیرنظامیان غزه انجام دهد تا امنیت داخلی را در آنجا برقرار کند، از جان گرفتن دوباره حماس هم جلوگیری کند و شرایط بشری برای فلسطینی های بیگناه را به طور گسترده ای بهبود بخشد. هیچ رخدادی نمی تواند بیش از تحمیل یک شکست بلامنازع بر شریک ایران در غزه، تهران را با آسیب روبه رو کند.
از این گذشته، تهران با یک پسرفت ویرانگر راهبردی دیگر هم روبه رو می شود اگر اسرائیل، پس از دستیابی به اهداف نظامی اش علیه حماس، قادر شود که دلیری سیاسی و خرد راهبردی را برای پذیرش اصل "زمانبندی شده ی" پیشنهادی آمریکا برای ترسیم یک مسیر بدون بازگشت به سمت کشور فلسطینی فراهم آورد، گفت وگوهای همراه با حسن نیت را درباره عملیاتی کردن این شروط آغاز کند و در همین حال روابطش را با عربستان سعودی، که پیوندهای امنیتی اش با آمریکا را تحکیم کرده، عادی سازی کند.
همزمان آمریکا باید کارزارش علیه حوثی ها را از ماموریتی که هدف محدود دفاع از کشتیرانی بین المللی و کاهش توانمندی حوثی ها در دریای سرخ را دارد، به ماموریتی تغییر دهد که همچنین در پی تثبیت بازدارندگی با نابود کردن کادر رهبری حوثی ها از طریق حملات هوایی است. آمریکا تجربه عمیقی در چنین عملیاتی در یمن دارد چرا که سال ها این کار را علیه رهبران القاعده در شبه جزیره عربی انجام داده است. آمریکا باید این گونه ضربات را وارد کند تا حوثی ها برای همیشه حمله به کشتیرانی بین المللی را متوقف کنند.
آمریکا همچنین باید دکترین تازه ای را هم اعلام کند: هرگونه حمله ای به هر فرد آمریکایی توسط شرکا یا نیابتی های ایران، از این پس به عنوان حمله ای توسط خود ایران تلقی می شود و با پاسخ نظامی آمریکا روبه رو خواهد شد. دیرزمانی است که ایران، قادر بوده با مصونیت نسبی به آمریکایی ها حمله کند. هنگامی که سه سرباز آمریکایی اوایل سال جاری کشته شدند، واکنش آمریکا روشن بود و ایران با دستور توقف چنین حملاتی به نیروهای آمریکایی، واکنش نشان داد. این یک نمونه از پیاده کردن موفق بازدارندگی بود. واکنش های نظامی مشابهی می تواند و باید انجام شود اگر ایران تلاش کند که آمریکایی ها را بکشد و نه فقط وقتی موفق به این کار شده باشد. با تثبیت این نرمال تازه، آمریکا به شیوه موفقی قواعد بازی را به سود خودش دگرش می دهد و نیز پیشینه ای را بنا می گذارد که اسرائیل هم از آن پیروی کند.
منبع: شورای آتلانتیک / تحریریه دیپلماسی ایرانی/۱۱
انتشار این مطلب به معنای تایید آن از سوی دیپلماسی ایرانی نیست و صرفا برای آگاهی خوانندگان دیپلماسی ایرانی منتشر شده است.
نظر شما :