حمله ۱۴ آوریل؛ ترکیب ظریف بازدارندگی و عملگرایی
پیام ایران به اسرائیل: از این پس دیگر میزنیم
دیپلماسی ایرانی: «حمله نظامی ایران به خاک رژیم اسرائیل»! این عبارتی است که اگر چندی پیش آن را می شنیدیم گمان می بردیم شد آنچه نباید می شد؛ جنگی منطقه ای و چه بسا جهانی آغاز شده تا خاورمیانه و خلیج فارس را به یک وضعیت آخر الزمانی نزدیک کند و به دوره جدیدی از ائتلاف سازیها و بلوک بندیها و البته جنگی فرسایشی شکل دهد؛ اما چنین نشد. جمهوری اسلامی ایران در پاسخ به حمله اول آوریل رژیم اسرائیل به کنسولگری ایران در سوریه، بیش از 300 موشک و پهپاد روانه سرزمینهای اشغالی کرد تا یک پیام روشن به اسرائیل بدهد؛ از این پس دیگر می زنیم؛ آن هم نه از طریق نیروهای جبهه مقاومت، بلکه مستقیم از خاکمان به سرزمینهای اشغالیتان!
حمله ایران به اسرائیل که به روایت رسانه های غربی «بی سابقه» و به زعم مقامات کشور خودمان «محدود» و «هدفمند» بود، از جهات مختلفی قابل تحلیل است. در درجه نخست هدف این حمله «بازدارندگی» و «نمایش قدرت و امکانات» بود؛ در چند سال گذشته رژیم اسرائیل بارها به مواضع و نیروهای ایران در کشورهای منطقه حمله کرده و به جز نابودی تجهیزات لجستیکی، بسیاری از مستشاران و فرماندهان نظامی ایران را نیز که به صورت قانونی در کشورهای منطقه حضور دارند را به شهادت رسانده است؛ سیاست ایران تا پیش از 14 آوریل، صبر استراتژیک و بیشتر تلافی و بازدارندگی به صورت غیر مستقیم بود؛ اما با گستاخ تر شدن رژیم اسرائیل و حمله به یک مکان دیپلماتیک و دارای مصونیت بین المللی، ایران به این جمع بندی رسید که باید رویه خود را تغییر داده و به بازدارندگی مستقیم در برابر این رژیم بپردازد.
با این وجود در این مسیر موانع بسیاری پیش رو بود، از یکسو دولت راستگرای نتانیاهو در باتلاق جنگ غزه گرفتار شده و به تدریج حمایتهای بین المللی خود برای تداوم این جنگ را از دست می دهد، در نتیجه چشم انتظار فرصتی است تا خود را از این مهلکه برهاند و با فراگیرتر کردن جنگ، بار دیگر به سمت سیاست مظلوم نمایی و جلب کمکها و حمایتهای بین المللی باز گردد. از سوی دیگر، حتی بعد از حمله اسرائیل به کنسولگری ایران، کشورهای غربی به ویژه آمریکا و تروئیکای اروپایی، بر اساس سیاست سنتی خود، به حمایت از این رژیم ادامه دادند و نه تنها جلوی صدور هر نوع قطعنامه ای را در شورای امنیت علیه این رژیم گرفتند، بلکه با موضع گیریهای رسمی و غیر رسمی خود به ایران اطلاع دادند که در هر مقابله احتمالی، پشت اسرائیل خواهند بود(کما اینکه به وعده خود عمل کردند و مراقبت جانانه ای از سرزمینهای اشغالی به عمل آوردند).
در چنین شرایطی، به نظر می رسد هدف ایران طراحی یک حمله ویرانگر و پرتلفات که به نتانیاهو فرصت مظلوم نمایی و توسعه جنگ را بدهد و پتانسیل تحریک افکار عمومی جهانی را داشته باشد، نبوده؛ بلکه هدف صرفا بازدارندگی و نمایش قدرت بوده است. از این منظر با نمایش پر تعداد موشکها و پهپادهای ایران در آسمان اسرائیل که به گفته خبرنگار بی بی سی در فاصله بسیار نزدیکی به زمین قرار داشتند و باعث رعب و وحشت فراگیر در بین ساکنان سرزمینهای اشغالی شدند، ایران به خوبی به هدف خود دست یافته است. ضمن اینکه نگه داشتن حمله در این سطح(بدون تلفات)، سبب کنترل تنشها در منطقه گردید و شرایط را به گونه ای مساعد ساخت که آمریکا بتواند جلوی زیاده خواهی اسرائیل در پاسخ به حمله ایران را بگیرد و اعلام کند در واکنش تلافیجویانه احتمالی تل آویو مشارکت نخواهد کرد. بر این اساس به نظر می رسد رویکرد تصمیم گیران ایران در نوع حمله به اسرائیل، دارای بن مایههای قوی عملگرایی و توجه به مقدورات و محذورات داخلی و بین المللی کشور بوده است.
مسأله مهم دیگر در رابطه با این حمله، نحوه مواجهه رژیم اسرائیل با آن است؛ مقامات این رژیم در رجزخوانی های تبلیغاتی خویش مکرراً بر این نکته تأکید می کنند که 99 درصد موشکهای ایرانی را ردیابی و منهدم کرده اند؛ به فرض اینکه چنین ادعایی صحیح باشد چند نکته قابل تأمل پیرامون آن وجود دارد. نخست اینکه طبق گفته وزیر امور خارجه کشورمان، ایران از 72 ساعت پیش از حمله، زمان عملیات علیه اسرائیل را به کشورهای منطقه به ویژه آنها که میزبان پایگاههای آمریکا هستند، اطلاع داده بود؛ اقدامی که ظاهراً هدف آن انتقال خبر به آمریکا و ممانعت از درگیر شدن این کشور در جنگ از طریق پایگاههای نظامیاش در منطقه بوده است. بنابراین رژیم اسرائیل و متحدانش به طور کامل از زمان دقیق حمله ایران مطلع بوده اند و جای شگفتی نیست که با بالابردن همه سطوح امنیتی، آمادگی کاملی برای مواجهه با حملات ایران داشته اند(ضمن اینکه این اطلاع رسانی نیز نشان می دهد هدف ایران گرفتن تلفات و ویران سازی گسترده در اسرائیل نبوده است).
اما نکته جالب تر این است که با وجود اطلاع از زمان حمله ایران و با هزینه های هنگفتی که رژیم اسرائیل برای گنبد آهنین و تجهیز نظامی خود انجام داده، باز هم نتوانست به تنهایی از عهده مقابله با ایران برآید و چتر حمایتی فراگیر و همزمان آمریکا، انگلیس، فرانسه و اردن بود که این رژیم را از زیر ضربات کوبنده موشکها و پهپادهای ایرانی نجات داد. وابستگی نظامی- دفاعی رژیم اسرئیل به همپیمانانش در حالی است که بودجه نظامی این رژیم در سال 2023، 31 میلیارد دلار و در سال 2024، 37 میلیارد دلار (بدون احتساب کمکهای نظامی و مالی آمریکا) بوده است. مقایسه این هزینهها، با بودجه نظامی جمهوری اسلامی ایران که در سال ۱۴۰۲ ۵.۵ میلیارد دلار و در سال ۱۴۰۳ ۶.۶ میلیارد دلار است، به خوبی ضعف پایه ای رژیم اسرائیل و تفاوت بین قدرت بومی و درون زا و قدرت عاریتی را نشان می دهد.
اما فراتر از اسرائیل، حمله 14 آوریل برخی نکات در رابطه با کشورهای منطقه را نیز روشن ساخت. کشورهای عرب حوزه خلیج فارس به روال سابق خویش، موضعی محافظه کارانه در قبال این حمله در پیش گرفتند. در پی اخطار ایران مبنیبر احتمال حمله به پایگاههای منطقهای آمریکا در صورت مداخله مستقیم این کشور، تنها قطر و کویت اقدام به بستن حریم هوایی خود کردند. شورای همکاری خلیج فارس و البته در رأس آن، عربستان سعودی به صورت خاص تنها بر اهمیت خویشتنداری جهت حفظ امنیت و ثبات منطقهای و جهانی تاکید کردند؛ موضعی که با توجه به سابقه این کشورها در دشمنی با ایران، به نسبت قابل قبول تلقی می شود.
اما موضع و رویکرد روسیه و چین نیز قابل تأمل است؛ روسیه که خود مسئولیت پدافند هوایی سوریه را بر عهده دارد و می توانست با استفاده از امکانات و اختیارات خود در این کشور، مانع حمله هوایی رژیم اسرائیل به کنسولگری ایران و اتفاقات بعدی از جمله حمله 14 اکتبر ایران شود(مسأله ای که باید به جد به آن ورود و پرداخته شود)؛ در فردای بعد از حمله ایران، مواضعی نسبتاً مثبت در قبال کشورمان در پیش گرفت. هر چند مقامات این کشور، محکوم نکردن حمله ایران به اسرائیل را نه به دلیل اتحاد استراتژیک با کشورمان و بر حق بودن موضع ایران در دفاع مشروع از خود، بلکه به دلیل «محکوم نکردن حملات اوکراین به روسیه توسط اسرائیل» معرفی کردند؛ اما این کشور در کنار چین موضع گیری خوبی در نشست اخیر شورای امنیت پیرامون «وضعیت خاورمیانه» داشت و هر دو قدرت به اصلاح شرقی، به درستی بر برخوردهای دوگانه غرب با نقض حقوق بین الملل و محکوم نکردن اسرائیل به دلیل حمله به کنسولگری ایران که سبب حمله 14 اکتبر ایران شد، تأکید کردند.
با این وجود جمهوری اسلامی ایران در موقعیت خطرناک و شکننده کنونی منطقه به چیزی بیش از حمایتهای لفظی نیاز دارد؛ برای تحقق این امر لازم است موافقتنامه جدید همکاریهای بلندمدت ایران و روسیه که به طور مشخص به همکاری در حوزههای امنیتی، اطلاعاتی، سایبری و دفاعی اشاره دارد و از سال 1400 در حال به روز رسانی و اصلاح است، هر چه سریعتر نهایی شده و به تصویب دو کشور برسد. از سوی دیگر، سازمان همکاری شانگهای نیز هر چند هنوز یک معاهده دفاعی چندجانبه بهشمار نمیرود و نمی تواند کارکردی همچون ناتو داشته باشد، اما عضویت کامل ایران در این سازمان، فرصت مناسبی در اختیار کشورمان قرار داده تا به منظور تقویت همکاری ها در حوزه نظامی و مشورت منظم در قالب های دوجانبه و چندجانبه در مورد مسائل امنیتی با کشورهای عضو این سازمان به ویژه چین و روسیه گام بردارد. بی شک این مسأله ای است که ایران برای مواجهه بلند مدت با اسرائیل و ایجاد بازدارندگی همه جانبه به آن نیاز دارد و باید بکوشد تمامی فرصتهای بالقوه این توافقات و سازمانها را به صورت بالفعل درآورد و یک چتر امنیتی – اطلاعاتی قوی تر و مطمئن تر برای خود ایجاد کند.
نظر شما :