سیاست های شکست خورده امریکا در خاورمیانه
با این رفتارها منطقه امن نمی شود
دیپلماسی ایرانی: تصمیم ایران در مورد تلافی حمله اسرائیل به ساختمان بخش کنسولی سفارتش در دمشق از طریق شلیک دهها موشک و پهپاد نشان دهنده سوء مدیریت دولت جو بایدن در کنترل وضعیت خاورمیانه است. مقامهای آمریکایی که تا روز قبل از حمله ۷ اکتبر حماس خود را قانع ساخته بودند که منطقه "آرامترین وضعیت خود در طی چند دهه گذشته را دارد، " پس از تحولات اخیر به نحوی عمل کرده اند که بدتر شدن اوضاع را سبب شده است. قویترین استدلالی که یک نفر میتواند در دفاع از آنها بیان کند این است که آنها در به وجود آوردن این وضعیت تنها نبوده اند و دولتهای ترامپ، اوباما، بوش و کلینتون نیز اقدامات نادرستی را در دهههای گذشته انجام داده اند.
واکنش دولت بایدن به حمله ۷ اکتبر حماس ۳ هدف عمده را دنبال میکرد. اولا، واشنگتن به دنبال رساندن پیام حمایت راسخ خود به اسرائیل بود. این کار از طریق حمایتهای لفظی، ملاقاتهای منظم با مقامهای ارشد اسرائیلی، دفاع از تل آویو در برابر اتهام ارتکاب نسل کشی، وتوی قطعنامههای آتش بس در شورای امنیت و تامین تسلیحات مرگبار مورد نیاز اسرائیل انجام گرفته است. هدف دوم واشنگتن تلاش برای جلوگیری از تشدید بیشتر جنگ غزه بوده است؛ و در نهایت سومین هدف این بوده که تل آویو را مجاب به اقدامات خویشتن دارانه کند و ضمن محدود کردن آسیبهای وارده به شهروندان فلسطینی، لطمه به وجهه و اعتبار ایالات متحده را نیز به حداقل برساند.
این سیاست شکست خورده است، زیرا اهداف آن فی الذات با یکدیگر در تناقض اند. حمایت بی قید و شرط از اسرائیل موجب شده تا رهبران این کشور انگیزه چندانی برای تبعیت از درخواستهای واشنگتن مبنی بر خویشتن داری نداشته باشند، بنابراین تعجبی ندارد که آنها این درخواستها را نادیده بگیرند. غزه ویران شده، دست کم ۳۴ هزار نفر (شامل بیش از ۱۴ هزار کودک) جان باخته اند و مقامهای آمریکایی اذعان دارند که غیرنظامیان با خطر گرسنگی مواجه اند. شبه نظامیان حوثی در یمن که خواستار برقراری آتش بس در غزه هستند، همچنان به هدف قرار دادن کشتیرانی بین المللی در دریای سرخ ادامه میدهند، منازعه محدود بین اسرائیل و حزب الله همچنان ادامه دارد و خشونتها در کرانه باختری بالا گرفته؛ و حالا ایران هم به تلافی حمله اول آوریل اسرائیل دست به حمله مستقیم به خاک اسرائیل زده و احتمال یک جنگ گسترده را افزایش داده است.
تصمیم ایران برای تلافی حمله به ساختمان کنسولی اش که به کشته شدن ژنرالهای ایرانی منجر شد، میتواند تعجب کسی را برانگیزد؟
بر اساس مفاد کنوانسیونهای ژنو، جمعیت تحت اشغال متخاصمانه حق مقاومت در برابر نیروی اشغالگر را دارد. با توجه به اینکه اسرائیل از سال ۱۹۶۷ تاکنون کرانه باختری و بیت المقدس شرقی را تحت اشغال خود دارد، و با استعمار ساکنین این مناطق بیش از ۷۰۰ هزار شهرک نشین غیرقانونی را در آن مناطق مستقر و هزاران فلسطینی را کشته است، تردیدی نیست که این اقدامات مصداق بارز "اشغال متخاصمانه" محسوب میشود. مقاومت در برابر اشغال اقدامی مشروع تلقی میشود و کمک به جمعیت تحت اشغال لزوما نادرست نیست، حتی اگر ایران این کار را به دلایل خودش و نه از سر دلسوزی بای فلسطینیان انجام داده باشد.
همین طور اقدام ایران در تلافی حمله اسرائیل به ساختمان کنسولی اش و کشته شدن دو ژنرال ارشد این کشور فاقد شواهدی دال بر تجاوزگری ذاتی است، به خصوص از این جهت که تهران بارها این سیگنال را ارسال کرده که تمایلی به یک جنگ گسترده ندارد. در حقیقت اقدام تلافی جویانه ایران به شکلی انجام گرفت که هشدارهای قابل توجهی به اسرائیل بدهد و به نحوی طراحی شده بود که نشان دهند تهران خواهان تشدید بیشتر تنش نیست. همان گونه که مقامهای امریکایی و اسرائیلی معمولا پس از توسل به زور اظهار میدارند، ایران هم صرفا تلاش داشته "بازدارنگی خود را مجددا برقرار کند.
نباید فراموش کرد که ایالات متحده دهه هاست مقادیر زیادی تسلیحات روانه خاورمیانه کرده است. این کشور سالانه میلیاردها دلار تسلیحات نظامی پیشرفته در اختیار تل آویو قرار میدهد و مدام این موضع خود را تکرار میکند که حمایت واشنگتن از تل آویو بی قید و شرط است.
این حمایت حتی با بمباران و گرسنگی دادن به غیرنظامیان در غزه متزلزل نشده است. وقتی اسرائیل به ساختمان کنسولی ایران حمله کرد واشنگتن حتی پلک هم نزد، در حالی که این کشور حمله اخیر اکوادور به سفارت مکزیک در کیتو را محکوم کرده بود. در عوض مقامهای ارشد پنتاگون راهی بیت المقدس شدند تا حمایت خود از تل آویو را نشان دهند و جو بایدن بار دیگر تاکید کرد که تعهدش به امنیت اسرائیل "آهنین" است. در این وضعیت تردیدی نیست که مقامهای اسرائیلی معتقدند میتوانند توصیههای ایالات متحده را نادیده بگیرند.
حمایتهای سخاوتمندانه و بی قید و شرط ایالات متحده از اسرائیل در طی دهههای گذشته اسرائیل را قادر ساخته تا هر آنچه میخواهد انجام دهد و این منجر به اتخاذ سیاستها و رفتارهایی در قبال فلسطینیان شده که در طول زمان به سمت افراطی گری میل کرده است.
این وضعیت ناخوشایند به ایران اجازه داده تا خود را قهرمان آرمان فلسطین جا بزند، به دستیابی به سلاح هستهای نزدیک شود و تلاشهای آمریکا برای منزوی ساختنش را ناکام بگذارد. اگر کمیته روابط عمومی آمریکا و اسرائیل (آیپک) و متحدانش با خود بیاندیشند، از اقداماتی که کمک کرده اند اسرائیل آنها را انجام دهد پشیمان خواهند شد.
در مقابل، آن دسته از ما که از برخی از اقدامات اسرائیل انتقاد کرده اند، و به غلط به عنوان یهودی ستیز لقب گرفته اند، در حقیقت سیاستهایی را توصیه میکردند که برای آمریکا و اسرائیل بسیار بهتر بودند. اگر به توصیههای ما عمل میشد، اسرائیل امروز امنتر بود، دهها هزار فلسطینی همچنان زنده بودند، ایران از دستیابی به بمب دورتر بود، خاورمیانه تقریبا قطعا آرامتر بود و اعتبار ایالات متحده به عنوان مدافع حقوق بشر و نظم قاعده محور همچنان دست نخورده باقی مانده بود. در نهایت، اگر سرزمینهای اشغالی اکنون بخشی از دولت فلسطینی بود، ایران دلیلی نداشت که به کرانه باختری سلاح قاچاق کند و مقامهای ایرانی انگیزه چندانی نداشتند که به این فکر کنند که در صورت دستیابی به بازدارندگی هستهای کشورشان امنتر خواهد بود.
اما تا زمانی که یک تغییر بنیادین در سیاست آمریکا در قبال خاورمیانه رخ ندهد، این احتمالات امیدوارکننده همچنان دور از دسترس خواهند ماند و اشتباهاتی که ما را به این نقطه رسانده بارها و بارها تکرار خواهند شد.
منبع: فارن پالسی / تحریریه دیپلماسی ایرانی/۱۱
نظر شما :