آیین فرستادگی و مهمانداری نیکو باید آموخت
کلید زبان، مهمترین رسالت و سرمایه ایرانزمین
نویسنده: دکتر احسان اقبال سعید، نویسنده و روزنامه نگار
دیپلماسی ایرانی: انسان از باب احتیاج و هم طبع «جماعت خواهش» از همان طلوعش بر خاک خواهان و محتاج دیگری و نوعی از آمد و شد یا داد و ستد با آن دیگری بوده است. در همان روزگار بدوی هم نوع بشر پوستین به بر و رقعه نهان کرده در میان کمر راهی سرزمینهای تازه میشد تا یا پیغامی ببرد یا نان و امنی بیابد برای جان یا مردمان سرزمیناش.
خسرو پرویز، شهریار خیره سر ساسانی به گاه گرفتار آمدن در آتش شورش امیران سپاهش خود در جامهی فرستاده به دربار روم رفت و مدد طلبید و سرنوشت خود و تخت کیانیاش را باز از نو رقم زد.
پیشتر در هجمه خانمانبرانداز مغول نوع مواجهه امیران مرزدار خوارزمشاه با فرستادگان خان مغول میتوانست به گمان برخی اهل نظر سرچشمه چپاول و تطاول ایران را نگشاید اما طمع در جان و بیشتر مالالتجاره چنگیزیان خاک ایران را زیر سم ستوران مور و ملخ مغول قرار داد و آتشی به جان ملک و رعیت انداخت که تا سالها لهیب میداد و میسوزانید.
در جهان جدید که پیوستگی و غموض غریب و رو به فزونی بر زندگی بشر حاکم است و به روایت مولانا راوی سترگ حکایت انسان حقیقت چون آینهای بشکسته و هر تکه در کف کس یا جماعتیست. حشرو نشر ناگزیر و البته مطبوع آدمیان و امرا در قامت دولتها تفسیر میشود. مفهومی به نام سیاست خارجی یا تنظیم و ترمیم رابطه دستگاه سیاست خارجی کشورها با یکدیگر حائز اهمیت رو به تزاید است.
ایران زمین با دیرپایی تاریخی و طعم طمعی که هماره در کام اغیار برای چیرگی و «کنام پلنگان و شیران» نمودنش از درازنای تورانیان تا عبرانیان و البته امریکاییان وجود داشته ناگریز و ناگزیر باید به دنبال مرام و مشی یگانه و توامان انسانی و جهانی در سوخت یا ساخت با عالم اطراف خویش باشد و بوده است هم.
در این گستردگی آرا و نظرات اهل دانایی، قلم به دست بر این باور است که از دو سرچشمه جوشان میتوان اساس خانه روابط خارجه ملک را برافراشت و طاق این بنای برازنده را هم بر تربیت بهترین فرزندان ایران زمین برای جلوهگری بیشتر در میان و میانهی عالم و عالمیان بود. ایران شیعی با هویت یگانه و راه استوار و چراغانش بیتردید در مسیر سعادت ابدی نوع بشر و انسان ایرانی هم به راه تظلمخواهی و مشعلداری این راه پرسنگلاخ از جفا و باورهای به فرعونیات و اسرائیلیات درون را تا انتها ادامه خواهد داد اما نیکو پیمودن تا رسانیدن پرچم به پرچمدار میتواند اسباب تامل و قلم چرخانیدن باشد. به روایت شیخ اجل و رند عالم سوز در گلستان پربهایش باید فرستادگان را نکو داشت که مخبرین و مبلغین بیمزد و مقرری مملکت خواهند بود.
در این میان اما راه به افراط هم نباید رفت و مسیر محبت را به وادادگی تعبیر کرد و چنان جهانگرد را در محبت مجانی فشرد که باور بهرهبرداری استعماری در خاطرش آید و گمان کند «در سرزمین پرشیا آداب چاکری خوب میدانند!» باید نیک و لب گشاده بود اما به بها و نه تنها به بهانه چشمان رنگ دریا یا این که مهماناند. دیگر اینکه برای خوشایند و ترسیم نمای کارت پستالی به قامت آنچه نیستیم درآییم. اینکه نوعی از زیست و زمانه که خودمان هم تنها در اوراق و شهرک سینمایی غرالی به چشم دیدهایم بر تن هر هرکول و دماغ به تیغ سپردهای را تمبان گلگلی و سبیل آویخته در حال خوردن دمنوش ترسیم کنیم که دیگران خوششان بیاد. آن من دیگر ما نیستیم و پس از چندی با نشستن لهیبها نه آن جذابیت انحصار به فرد را در کنار داریم و گردن فرازیمان هم از میان خواهد رفت.
کار بدستان مراوده با دول دیگر هم باید آراستگی و بیان نیکو برازندهی اصالت سرو ممزوج الهی ـ ایرانی خود را بیآرایند اما در تشابه به اطوار غیربومی و افتادن در دام صحنهآرایی و ظاهرآرایی هم نباید افتاد که سفره را از نگار پر و از محتوای گوارا به تمامی تهی میسازد.
دیگر آن که با وجود مشی بازنگری خواه در مراودات خارجه که ریشه در نارضایی از نظم «نایب حسین خانی» موجود و تمنا و تلاش برای تغییر در مسیر کرامت انسان و پرچمداری فروافتادگان اما به سخن طلایی «با دوستان مروت و با دشمنان مدارا» هماره در این سالیان سرزمین ما آغازگر هیچ پرخاش و درشتی نبوده و تیشه بر هیچ ریشهای نزده که زیست مسالمتجویانه و خیرخواهانه را برای دگران نادلپسند هم پسندیدهتر میداند، حکایت دوستان که خود پیداست در این میان.
این ملت و ملکداران هم به حکم گام زدن در مسیر آخرین ذخیره عدلافروز الهی برای چرخاندن چرخ به کام اندیشه انسانیـ الهی خود نهایت مساعی را بکار بسته و میبندد اما این به معنای فروگذاشتن گزاره فوق نبوده و نیست که حتی در این سالها باز با مواجهه با شیران نر خونخواره نه تسلیم و نه رضا که تنها دفاع مشروع از خود را پیشه کرد نه چون دیگر دل به طاغوت و طاعون ثروت و لذتدادگان ویران کردن داشتههای دیگران برای نان و نام خود. رسانیدن این پیغام و گشودن قفل از ذهنها با کلید زبان مهمترین رسالت و سرمایه توامان است.
نظر شما :