رستاخیز سایهها و اربابان وحشت
جهان جنگی شده است!
دیپلماسی ایرانی: وابستگی متقابل که یکی از مؤلفههای جهانی شدن محسوب میشود در عصر کنونی بر سیاستگذاری جهانی اثرگذاری فراگیری داشته و جهان را به بازی وابستگی بدل کرده است. اگر چه بخش عمده وابستگی متقابل در حوزه اقتصاد و بازرگانی مورد بحث و تحلیل قرار میگیرد، اما این نظریه بر کل فرآیند سیاستگذری عمومی اثرگذاری دارد.
در جهانی که همه چیز آن چنین به یکدیگر وابسته شده و تشکیل یک دهکده جهانی را میدهند، مکاتب فکری همواره در حال سیاستگذاری و مدیریت جهان و افکار عمومی هستند. مکاتب فکری، ایدئولوژیهای سیاسی و مدیریتی که ادعای کنترل و مدیریت جهانی دارند و به دنبال تسلط مطلق بر جهان هستند.
سیاستگذاری عمومی را میتوان فرآیندی برخاسته از همان مکاتب فکری و مدیریتی دانست که هرگز نابود نشده و نمیمیرند، بلکه به کما رفته و در فرصتی دیگر با فراهم شدن شرایط لازم، دوباره احیا می شوند و قدرتنمایی میکنند. مکاتبی مانند کمونیسیم، نازیسم، فاشیسم، ناسیونالیسم و ... که برخی ادعا دارند که نابود شده و مردهاند، به واقع در کما بودهاند و اکنون برخی از آنان در حال احیا و رستاخیز مجدد هستند.
سیاستگذاران و تحلیلگرانی که با استناد به نظم نوین جهانی پساجنگ جهانی دوم و نظریه پایان تاریخ فرانسیس فوکویاما، مدعی بودند کمونیسم، فاشیسم، نازیسم و ... سقوط کردهاند و مردهاند، اکنون بر ابطال نظریات و تحلیلهای خود واقف شدهاند. همانگونه که سیاستها نمیمیرند بلکه به کما رفته و در زمان مناسب احیا میشوند، مکاتب و ایدئولوژیها نیز نمی میرند و در زمان مناسب احیا میشوند، رستاخیز خواهند داشت.
اکنون در آغازین دهههای قرن بیست و یکم احیا یا رستاخیز سیاستها و الگوهایی را شاهد هستیم که چندین دهه از مرگ آنها سخن گفته شده است. سیاستها و الگوهایی که در کما بوده و مانند سایهای تاریک بر نظم نوین غربی سنگینی داشتند و اکنون احیا شدهاند و به جای ایجاد جنگ جهانی جدید، جهان را جنگی و خشن کردهاند.
رستاخیز سایههای فکری و اجرایی الگوهای جهانبینی و مدیریتی گذشته با رهبری سیاستگذارانی جدید و پرانرژی در سراسر جهان، بار دیگر جهان امن پسا کمونیسم، نازیسم، فاشیسم و ... را به لرزه درمیآورند و سیاستگذاری عمومی جهانی را با چالشهای بنیادین روبهرو کرده است.
رستاخیر سایهها و اربایان وحشت که به جنگی شدن جهان یاری میرساند را میتوان به گونهای کوتاه، در محورهای زیر تحلیل کرد:
یکم - رستاخیر فاشیسم و رونق نازیسم در اروپا: اربابان وحشت که اکنون از سایه خارج شده و جهان را با چالشهای جدید مواجه ساختهاند، بازهم از قلب اروپا سربرآورهاند!
افزایش گرایشهای افراطی چپ و راست در اروپا که با مؤلفههای بیگانهستیزی، بیگانههراسی، ضدیت با مهاجرین، ترویج برتری نژادی، نفی نظام سرمایهداری و ... همراه است، بار دیگر ترس از ظهور دولتهای نازی و فاشیست در دهه 1920 اروپا را در افکار عمومی ایجاد کرده است.
پیروزی احزاب تندروی راستگرا در قلب اروپا مانند حزب فاشیستی برادارن ایتالیا به رهبری خانم جرج ملونی، حزب حاکم در لهستان، حزب حاکم در مجارستان، احزاب راستگرای فرانسه، راستگرایان افراطی آلمان و ... که همگی دارای گرایشهای مذهبی و ایدئولوژیک ملیگرایی شدید بوده و ضدیت خاصی با مهاجرین شرقی دارند، اعلام رسمی خروج اربابان وحشت از کمای چند دههای اخیر است که خود رستاخیز فاشیسم و نازیسم در اروپای کنونی را سبب خواهد شد.
دوم - سرنگونی نظام روسیه و احیای کمونیسم: یکی دیگر از مؤلفههای خروج مکاتب افراطی از کمای چند دهه اخیر را میتوان آینده جنگ کنونی اوکراین و چشم انداز نظام روسیه دانست که میتواند رستاخیز کمونیسم در جهان را موجب شود.
جلوه بارزی از جهان جنگی را میتوان در جنگ اوکراین 2022 مشاهده کرد که در یک سوی آن روسیه و تعداد معدودی دوستان و متحدین پوتین قرار دارند و در سوی دیگر آن اردوگاه بزرگ غرب بهخصوص اتحادیه اروپا، ایالات متحده امریکا و برخی متحدین شرقی این طیف هستند. چنین شرایطی میتواند در نهایت به زوال و فروپاشی نظام کنونی روسیه و پیامد خطرناک آن یعنی خروج کمونیسم از کمای کنونی منجر شود و جهان را بار دیگر با آشوبی بزرگ مواجه کند.
زوال نظام کنونی روسیه و فروپاشی آن میتواند پیامدهایی مانند پیمان صلح ورسای 1919 داشته باشد و شهروندان روسیه را به یک رستاخیز جهانی تحریک کند، همانگونه که پیمان ورسای در سال 1919 تحریک و تقویت حس ملیگرایی شدید شهروندان آلمان و در نهایت ظهور حزب نازی، رهبری آدولف هیتلر و جنگ جهانی دوم را سبب شد، فروپاشی نظام کنونی روسیه نیز میتواند به ظهور یک استالین جدید و فراگیری کمونیسم منجر شود.
جهان جنگی که اکنون در آن گرفتار شدهایم، با تحریک حس ملیگرایی در روسیه و چین میتواند رستاخیز کمونیسم جهانی را به دنبال داشته باشد.
*
سیاستگذاری خارجی که در عصر کنونی دارای ماهیت جهانی بوده و بر وابستگی متقابل میان بازیگران و ساختارهای جهانی متکی است، دنیا را با وضعیت "جهان جنگی" روبهرو ساخته است!
جهان جنگی که دارای مفهوم و مؤلفههای فراتر از جنگهای جهانی است، چهار گوشه جهان را درگیر سیاستهای قدرتطلبانه و گسترشگرایانهای کرده که خود پیامد خروج اربابان سایه از کمای گذشته است. اربابان وحشت که با عناوینی مانند کمونیسم، فاشیسم، نازیسم، امپریالیسم و ... طی چند دهه اخیر به کما رفته بودند اکنون از کما خارج شدهاند و در تقابل با ارباب وحشت دیگر یعنی کاپیتالیسم به مسیر رستاخیز سایهها وارد شدهاند.
شرایط کنونی جهان بهویژه جنگ اوکراین و سنگربندی نظم نوین شرقی در مقابل نظم نوین غربی که استاندارهای غرب و اروپا را به چالش کشیده است، فرصتی را برای سایر بازیگران فراهم کرده است تا مشکلات سیاسی، اقتصادی، مرزی و ... خود را با توسل به زور و تهاجم به رقیبان و دشمنان خویش، پیگیری و حل کنند!
**
اکنون جهان نه در آستانه جنگ جهانی سوم، بلکه به گونهای خطرناک به "جهان جنگی" بدل شده است. جهان جنگی که مانند نمایش خروسهای جنگی است و تنها برای تحقق نیات، اهداف و رضایت برخی سیاستگذاران جهانی، چنین وضعیت فاجعهباری یافته است.
اکنون که جهان جنگی شده است، هر تحول شدید مانند زوال و فروپاشی قدرتهای بزرگ منطقهای و جهانی مانند روسیه، چین، ایران، ترکیه و ... میتواند سبب رستاخیز اربابان وحشت و سایه شود تا بار دیگر وحشت کمونیسم، فاشیسم، نازیسم و ... بر جهان مسلط شود و جهان به درون عصر تاریکی نوین فرو رود. پس لازم است تا سیاستگذاران و تحلیلگرانی که از زوال و فروپاشی نظامهای خاص مانند روسیه، چین، ایران و ... سخن گفته و حمایت میکنند در نیات و اهداف چشمانداز خود دقت بیشتر و دوراندیشی کنند.
نظر شما :