ایران در حلقه آتش اردوغان
دشمن اصلی تهران فعلا دولت ترکیه است نه چین و روسیه
دیپلماسی ایرانی: سیاستگذاری عمومی، جهانی بیکران از اندیشهها و اقداماتی است که برای تغییر، اصلاح و بهبود شرایط یا وضعیت یک بازیگر (گروه، دولت، سازمان و ...) متمرکز و همسو میشوند تا آن بازیگر را برسایر بازیگران برتر سازد. در سیاستگذاری عمومی بهخصوص سیاستگذاری خارجی، داشتن راهبردهای از پیش تعیین شده، آزمون شده و فراگیر برای اجرای شوکآور و تکانهای شدید که سطحی وسیع از فضای اهداف و نیات سیاستگذار را پوشش دهد، اصلی بنیادین است که بر موفقیت سیاستگذار و سیاستش اثری بسیار مثبت دارد. سیاستگذاری که سیاستهای راهبردی خود را از پیش مهیا کرده و در اجرای آن نیز هیچ تردیدی ندارد، همواره دست برتر در معادلات را دارد. داشتن ابتکار عمل در معادلات بینالمللی و نظام جهانی ازجمله مؤلفههای موفقیت یک سیاستگذاری خارجی است که گاهی حتی با آتش افروزی و ستیزه جویی نامحدود نیز همراه میشود. رویکرد اجرای ابتکار عمل ستیزهجویانه و تنشآفرین را میتوان بخشی از یک سیاستگذاری تهاجمی و گسترشگرایانه دانست که در عصر کنونی همچنان کارگزاران بسیاری را به خود مجذوب کرده است. سیاستگذارانی که سیاست خود را مصداق این سخنان ریچارد نیکسون، رئیس جمهوری اسبق آمریکا میدانند: «از آن جایی که آتش افروز همیشه ابتکار عمل استراتژیک را در اختیار دارد، نسبت به آتشنشان نیز از موقعیت مطلوبتری برخوردار است.»1
یکی از سیاستگذارانی که سیاستهایش بر مبنای ابتکار عمل در آتشافروزی بنیان نهاده شده و طی یک دهه اخیر همواره به تنشآفرینی و آتشافروزی در نظام جهانی بهخصوص آسیای جنوب غربی پرداخته را میتوان دولت ترکیه به رهبری رجب طیب اردوغان دانست که سایه شوم سیاستگذاری سلطهجویانهاش بر منطقه سایه افکنده است. در چنین وضعیتی از سیاستگذاری تهاجمی دولت ترکیه طی یک دهه اخیر که بیشتر با هدف تهدید و انزوای ایران دنبال شده است، برخی شهروندان ایرانی با القای فضای رسانهای دولت ترکیه و تحریک مسایل قومگرایانه یا سرمایهگذاریهای خود در این کشور بهخصوص در بخش مسکن و کسب حق شهروندی ترکیه، به تطهیر اردوغان و حمایت از سیاستهای وی در منطقه حتی علیه ایران مشغول شدهاند. برخی رسانههای ایرانی و حتی سیاستگذاران ایران نیز از اتخاذ سیاست متناسب مقابل دولت اردوغان عاجز بوده و گویا ارادهای برای مقابله با سیاست تهاجمی وی ندارند. در حالی که بسیاری شهروندان ایرانی مدعی هستند که مسئولین ایرانی، ایران را به روسیه و چین، واگذار کردهاند شواهدی ظهور میکند که گویا ایران را به ترکیه واگذار کردهاند. این ادعا در موارد زیر مورد کنکاش قرار میگیرد:
یکم - انحراف ذهنی واگذاری ایران به چین و روسیه: طی چند سال اخیر همواره روسیه و چین به عنوان دو دولت دوست اما دشمن نیرنگباز در افکار عمومی ایران مورد حمله و خشم شهروندان ایرانی قرار داشتهاند.
طی چند قرن گذشته روسیه به عنوان یک دشمن استعمارگر و استکباری در همسایگی ایران مورد تنفر و خشم ایرانیان قرار داشته است. پیشینه این نفرت به صدههای گذشته، چنگاندازی روسیه تزاری به ایران بهخصوص اشغال و تصرف بخشهای وسیعی از شمال ایران طی دو قرارداد ترکمنچای و گلستان برمیگردد که داغی بزرگ بر تاریخ ایران بزرگ و حس ناسیونالیسم ایرانی است.
تنفر شهروندان ایرانی از دولت چین نیز طی سالهای اخیر گسترشی اجتنابناپذیر یافته و این کشور به عنوان یک دولت استعماری که در پوشش دوستی و همکاری با ایران، به غارت و استعمار ایران مشغول است در اذهان عمومی ایرانیان جا گرفته است. سند همکاری راهبردی 25 ساله ایران و چین را میتوان یکی از بارزترین مؤلفههای ذهنی شهروندان ایران در توضیح دشمنی دولت چین علیه ایران و تلاش چین برای استعمار ایران محسوب کرد.
طی چند سال اخیر همواره موجهایی از گسترش تبلیغ دشمنی دولتهای روسیه و چین علیه ایران، تحریک ایرانیان علیه این دو کشور در داخل و خارج ایران ظهور کرده و افکار عمومی ایران را علیه چین و روسیه برانگیخته است. در چنین شرایطی اما خلاف مواضع به شدت ضد ایرانی و تهاجمی دولت ترکیه علیه منافع راهبردی ایران در رسانههای ایرانی بهخصوص بخش دولتی آن، پاسخی محکم یا موضعی مقتدر علیه سلطهجویی دولت ترکیه ارائه نشده است!
در حالی که مواضع ضد ایرانی دولت ترکیه طی یک دهه اخیر بسیار شدیدتر و خساراتبارتر از برخی رویکردهای دولتهای روسیه و چین در 20 سال گذشته بوده است، شهروندان ایران و حتی بسیاری سیاستگذاران و کارگزاران ایرانی تنها به اعلام خشم و تنفر علیه چین و روسیه پرداخته و دشمنی دولت ترکیه علیه ایران را کتمان میکنند.
به نظر میآید انحرافی بزرگ در افکار عمومی ایران شکل گرفته که ریشه در سیاستگذاری عمومی ایران بهخصوص سیاستگذاری خارجی احساسی آن دارد که به صورت چرخهای از اعتماد مطلق یا دشمنی مطلق با برخی قدرتهای بزرگ منطقهای و جهانی درآمده و در چنین فرآیندی است که شهروندان ایرانی دچار یک اشتباه راهبردی در تشخیص دشمن، رقیب یا دوست کشور خویش شدهاند.
دوم - تهدید منافع راهبردی ایران و آتش افروزی اردوغان: برخی جلوههای ناراستی رویکرد دولتهای چین و روسیه نسبت به ایران را بهویژه در همراهی با تحریمهای آمریکا علیه ایران میتوان مشاهده کرد. اما رویکرد دولت ترکیه به رهبری رجب طیب اردوغان علیه ایران طی یک دهه اخیر بسیار فراتر از رقابت منطقهای یا رعایت تحریمهای غرب علیه ایران است.
دولتهای چین و روسیه طی یک قرن گذشته بهخصوص ده سال اخیر هیچ چشمداشتی به منافع راهبردی ایران و حتی تمامیت ارضی ایران نداشتهاند، اما دولت ترکیه در قالب سیاستگذاری عمق راهبردی خود نسبت به تمامیت ارضی ایران چشم طمع دوخته و تهاجمی سنگین را متوجه عمق راهبردی ایران در آسیای جنوب غربی از عراق، سوریه و آذربایجان تا افغانستان و یمن کرده است.
سیاست تهاجمی دولت اردوغان علیه منافع راهبردی ایران در عراق، سوریه، لبنان، افغانستان و برخی گستاخیهای و تهدیدات سرزمینی مسئولین ترکیه نسبت به ایران که اکنون به دولت دستنشانده الهام علیاف در جمهوری آذربایجان نیز سرایت کرده و دولت علیاف نیز به گستاخی و تهدید ایران سوق داده شده، مؤلفههای آتشافروزی دولت اردوغان در آسیای جنوب غربی است که حلقهای از آتش را در اطراف ایران فراهم کرده و فضای رقابتی میان ایران و ترکیه را به روند دشمنی دو کشور بدل ساخته است.
سیاست تهاجمی، آتشافروز و سلطهجوی دولت ترکیه را میتوان در چارچوب این اندیشه دیوید بن گورین، نخست وزیر اسبق اسرائیل بررسی کرد که میگوید: «سیاست منطقهای یک بازی برد یا باخت بدون حد وسط است.»2
سیاست منطقهای کنونی دولت ترکیه مصداق اندیشه بن گورین است که بدون هرگونه مماشاتی برای برقراری توازن و رعایت حد وسط سیاستگذاری خارجی خویش، تنها به دنبال برنده شدن در بازیهای منطقهای است حتی به قیمت آتش زدن آسیای جنوب غربی! سیاستگذاری تهاجمی و آتشافروز ترکیه در آسیای جنوب غربی که خود پیامد طرد دولت اردوغان از اتحادیه اروپا و ایالات متحده آمریکاست، بیشترین مشکلات و بحرانها را متوجه ایران کرده است. سیاست آتشافروز دولت ترکیه علیه ایران بسیار فراتر از برخی سخنان و تعاملات ظاهری میان ایران و ترکیه است که سیاستگذاران ایرانی را به خود مشغول کرده است.
*
زمانی که ابتکار عمل منطقهای به دست رجب طیب اردوغان و سیاستهای تهاجمی و آتشافروز دولت ترکیه افتاده است، افکار عمومی در ایران نیز با چنین رویکردی از تهاجم ضد ایرانی همراهی میکند! افکار عمومی منفعل ایران آنگونه که در قبال سیاستهای چین و روسیه، موضعی تهاجمی گرفته و این دو کشور را غاصب و مهاجم به ایران معرفی میکنند، در مقابل سیاست تهاجمی و آتشافروز دولت ترکیه، گستاخی و تهدیدهای مکرر مسئولین ترکیهای علیه ایران هیچگونه واکنش مناسبی نداشتهاند!
در شرایطی که بسیاری مسئولین ترکیهای، رسانههای رسمی و ... این کشور و سایر کشورهای منطقه با تحریک دولت ترکیه به سیاستهای ایران در منطقه حمله کرده و ضمن گستاخی نسبت به ایرانیان، به تهدید منافع ایران میپردازند، افکار عمومی بهخصوص رسانههای دولتی ایران از پاسخگویی مناسب به تهدیدات ترکیه امتناع میکنند.
**
شرایط آسیای جنوب غربی به شکلی است که جلوههای قرار گرفتن ایران در حلقهای از آتشآفروزیهای دولت ترکیه را میتوان مشاهده کرد. اردوغان و علیاف دو بازیگری که برای اسرائیل مشغول بازی هستند که صد برابر بدتر از سیاستگذاران اسرائیل هستند.
ابتکار عمل آتشافروزی دولت ترکیه در بازی منطقهای به گونهای است که در کوتاه مدت باخت ایران و بُرد ترکیه را نشان میدهد. در چنین وضعیتی است که نقش افکار عمومی بهویژه رسانههای ایرانی در تقابل با ابتکار عمل تهاجمی دولت ترکیه اهمیت مییابد. افکار عمومی و برخی رسانههای ایرانی و تحلیلگران آنها، آنگونه که نسبت به سیاستهای چین و روسیه حساس بوده و سبب ظهور موجهایی از خشم و تنفر از چین و روسیه میشوند، نسبت به تهدیدات، آتشافروزی و سلطهجویی دولت ترکیه حساس نبوده و گویا موافق با سیاستهای دولت اردوغان هستند! به صراحت میتوان ادعا کرد که ابتکار عمل تهاجمی و آتش افروز منطقه در دستان دولت ترکیه بوده و سکوت معنادار رسانههای ایرانی چنان شگفت است که هر تحلیلگری را به این شک و تردید میاندازد که گویا "بخشی از ساختار و کارگزاران ایرانی در تسلط ترکیه هستند!"
در شرایطی که تمامی منافع تقابل با ایران برای ترکیه و اردوغان منظور میشود و اردوغان سیاستگذار اصلی هر سیاست ضد ایرانی است که هر کجا سیاستگذار نباشد مجری و کارگزار سیاستگذاری ضد ایرانی است، میتوان به صراحت ادعا کرد که: برخی تحلیلگران یا سیاستگذاران ایرانی، ایران را به اردوغان بخشیدهاند و نه به چین و روسیه!
افکار عمومی و رسانههای ایرانی به تغییر بنیادین در راهبردهای خود نیاز دارند، راهبردی که بر واقعیات روز منطقه و نیرنگهای سیاستگذاران استوار باشد. راهبردی که بتواند واقعیت سیاست جهانی و منطقهای را به صورت شفاف تحلیل و توصیف و اعلام کند که دشمن اصلی ایران در حال حاضر چین، روسیه، آمریکا و حتی اسرائیل نیستند. بلکه دشمن اصلی ایران در وضعیت کنونی، دولت ترکیه و راهبرد ابتکار عمل تهاجمی، آتشافروز و سلطهجوی این کشور در آسیای جنوب غربی و مرزهای ایران است.
منابع:
1- نیکسون، ریچارد. ۱۹۹۹پیروزی بدون جنگ. ترجمه: فریدون دولتشاهی. تهران، اطلاعات،1374. ص 58
2- هینه بوش، ریموند و ساسان احتشامی. سیاست خارجی کشورهای خاورمیانه. ترجمه رحمن قهرمانپور و مرتضی مساح. تهران. دانشگاه امام صادق. 1390. چاپ اول. ص 544
نظر شما :