جابهجایی بحران از مسائل سیاسی به تغییرات اقلیمی
انباشت بحرانها در آسیای جنوب غربی و هشدار انقلاب اقلیمی برای ایران
دیپلماسی ایرانی: شرایط جهان به گونهای است که دیگر نباید نگران انقلابهای ناب سیاسی همراه با تغییرات بنیادین و خشونتآمیز بود. اما رویکردی جدید از انقلابهای خاص در عصر کنونی ظهور یافتهاند که بسیار اثرگذارتر از انقلابهای سیاسی پیشین هستند، اینگونه انقلابهای جدید بیشتر بر مسائل بهداشت، سلامت، تغییرات اقلیمی، آب و هوا و ... استوار بوده و علم سیاستگذاری عمومی و سیاستگذاران سراسر دنیا را با چالشهای بزرگ و عمیق مواجه ساختهاند.
سیاستگذاران ارشد و مدعیان حکمرانی جهانی نیز با چالش انقلابهای نوین روبه رو بوده و در برابر آنها به زانو درآمده و هزینههای هنگفت جانی و مالی را پرداخت کردهاند. یکی از اینگونه انقلابهای نوین جهانی را میتوان "کروناویروس" دانست که طی دو سال اخیر به تغییرات بنیادین در سراسر جهان منجر شده، بسیاری اصول روابط بینالمللی، سیاستگذاری عمومی، حکمرانی مطلوب و ... را دستخوش تغییر نموده و دگرگون ساخته است.
بزرگترین و بنیادیترین انقلاب یکصد سال اخیر را میتوان انقلاب کروناویروس نام نهاد که علاوه بر تلفات بسیار زیاد انسانی، روش و مسیر زندگی بشریت را با دگرگونیهای کمنظیری مواجه ساخته است. کروناویروس به انقلاب فراگیر جهانی تبدیل شده که روابط سیاسی داخلی و خارجی تمامی دولتهای جهان را با تغییراتی اساسی همراه کرده است.
انقلاب کروناویروسی در سپهر سیاسی داخلی دولتهای بزرگ مانند آمریکا، انگلیس، آلمان، فرانسه، برزیل، هند و ... را میتوان در نافرمانی مدنی شهروندان این دولتها و اعتراض شدید آنان نسبت به محدودیتهای کرونایی مشاهده کرد که در واقع با افزایش بیسابقه قدرت و سلطه دولتها بر شهروندان همراه بوده است.
یکی دیگر از گونههای نوین انقلابهای اثرگذار قرن 21 را میتوان در تغییرات شدید اقلیمی و پیامدهای آن بر حکمرانی و سیاستگذاری در بسیاری از کشورها و مناطق جهان، مشاهده کرد که نتایج ناخوشایند آن در بحرانهای سیاسی و اجتماعی کنونی جهان قابل بررسی است.
تغییرات اقلیمی، آب و هوایی منطقهای و جهانی علاوه بر خسارات جانی و مالی فراوان، سپهر سیاسی جهانی را نیز دستخوش تغییرات اساسی کرده و چالشهای بیشماری در داخل کشورها و روابط میان دولتها به وجود آورده است.
آسیای جنوب غربی یکی از مناطقی است که طی یک دهه اخیر به شدت درگیر انقلابهای اقلیمی بوده است. برخی جلوههای انقلاب اقلیمی و انباشت بحرانهای ناشی از آن در منطقه و ثأثیر آنها بر سیستم سیاسی و اجتماعی را میتوان چنین برشمرد:
یکم - تغییرات اقلیمی و پیامدهای داخلی: تغییرات اقلیمی که بر میزان شدت آنها در چند دهه اخیر افزدوه شده، طیف گستردهای از تحولات، رویدادها و حوادث پیشبینی شده یا نشده را دربرمیگیرد که اکنون بهمثابه انقلابی جهانی علاوه بر خسارات جانی و مالی، اصل بقای بشر را نیز در معرض خطر قرار داده است.
تغییرات اقلیمی در قالب یک دوره خشکسالی، کمبود آب یا بیآبی متوالی، افزایش سالانه دمای هوا، افزایش آلودگی هوای شهرهای بزرگ، وقوع سیلها و طوفانهای شدید و گسترده و ... ظهور کرده و اثرات بیسابقهای را بر سپهر سیاسی کشورها و دولتهای سراسر جهان دارند. این تغییرات اقلیمی بهخصوص تغییرات آب و هوایی که محیط زیست انسان را به محیطی سختتر و نابسامان تبدیل کرده است، اکنون به چالشی بزرگ برای مشروعیت و بقای دولتها بدل شده اند که بسیار فراتر از تحولات سیاسی و اجتماعی عمل میکنند.
چنین روندی را میتوان در تمامی کشورهای جهان مشاهده کرد، اما اثرگذاری انقلابی تغییرات اقلیمی بر سپهر سیاسی در کشورهای جهان سوم بهخصوص در آسیای جنوب غربی و بهویژه کشورهایی مانند: ایران، عراق، لبنان، مصر، سودان، سوریه و ... که دارای حکمرانی شکننده و تنشآمیز هستند، بیشتر بوده و تغییرات اقلیمی به راحتی میتواند به جنبش یا انقلاب سیاسی و اعتراضی بدل شود.
کمبود آب و قطع برق در ایران، کمبود آب و برق در عراق، کمبود سوخت در لبنان، مشکل آب و نان در مصر، مشکل آب در سودان و ... که با موجهایی از خشکسالی شدید و گرمای بیسابقه هوای این کشورها همراه شده است، مؤلفههای انقلاب تغییرات اقلیمی هستند که شرایط لازم برای وقوع اعتراضات گسترده و شدیدی را فراهم کرده که انقلابهای سیاسی و اجتماعی را نیز در پی خواهند داشت.
اینگونه تغییرات اقلیمی بهخصوص در کشورهایی که از اقتصادهای کمتر توسعه یافته یا جهان سومی رنج میبرند، اثرات زیانبار بیشتری دارند. حوادث اقلیمی مانند: سیلهای گسترده در بهار 1399، خشکسالی دورهای، آتشسوزیهای گسترده جنگلها، کاهش منابع آب و کمبود آب شرب و کشاورزی، افزایش دمای هوا و ... که پیامدهای گسترده سیاسی، اجتماعی و اقتصادی چون قطعی آب، برق، سوخت و انرژی را در پی دارند، سبب ایجاد و افزایش نارضایتی شدید شهروندان ایرانی طی یک دهه اخیر بهخصوص دو سال گذشته شده است.
کمبود و قطعی برق در زمستان 1399 که اتفاقی بیسابقه قلمداد میشد، با بهانه افزایش مصرف برق یا وجود مزارع استخراج رمزارزها (ارزهای دیجیتال) پوشش داده شدند اما اکنون در تابستان 1400 با قطعیهای مکرر و طولانی مدت برق و حتی کمبود آب شرب و کشاورزی در بسیاری نقاط ایران است که تغییرات اقلیمی و آب و هوایی ایران به چالشی بزرگ برای حکمرانی ایرانی و سیاستگذاران ارشد آن بدل شده است.
با افزایش قطعی برق و خاموشیهای مکرر در تابستان 1400 در سراسر ایران، شاهد خیزش موجی از نارضایتیهای شدید شهروندان و ابراز این نارضایتیها به صورت تجمعات و حتی شعار علیه مسئولین کشور هستیم که خود نمادی از نابسامانی حکمرانی در کشور و جلوهای از تأثیر تغییرات اقلیمی بر سپهر سیاسی و اجتماعی ایران است. این رویکرد اعتراضی که بخشی از حقوق مدنی شهروندان ایرانی است در مسائلی مانند آتشسوزیهای شدید و دامنهدار جنگلهای زاگرس بهخصوص شهرستان گچساران، بیآبی و قطع آب در استان خوزستان و سایر نقاط ایران قابل مشاهده و حتی ظرفیت تبدیل به بحران شدید و گسترده امنیتی نیز دارند.
دوم - سیاستگذاری خارجی تهاجمی برای گریز از انقلاب داخلی: بحرانهای اقلیمی ناشی از تغییرات اقلیمی و آب و هوایی که محیط زیست حهانی و زیست بشر را تهدید میکند، چنان گسترده و شدید شدهاند که برخی سیاستگذاران ارشد در سراسر جهان برای گریز از پیامدهای انقلابی اینگونه تغییرات اقلیمی، به سیاستگذاری خارجی تهاجمی و ستیزهجویانه روی میآورند.
تغییرات اقلیمی شدید و فراگیر که خود را در خشکسالیهای طولانیمدت و کمبود غذا، افزایش دما و گرمای شدید هوا در سراسر جهان، کمبود آب شرب و کشاورزی، حتی کمبود یا قطع جریان انرژی برق و ... نشان میدهند، سبب شده است تا نشانههای ظهور انقلابهای سیاسی و اجتماعی در بسیاری کشورها نمایان شود. در چنین شرایطی است که سیاستگذاران ارشد این کشورها برای مدیریت، کنترل و سرکوب اعتراضات برآمده از تغییرات اقلیمی، به سیاستگذاری تهاجمی در سیاست خارجی و روابط بینالمللی خود متوسل می شوند!
توسل به سیاستگذاری خارجی تهاجمی علاوه بر انحراف اذهان شهروندان به بحرانهای خارجی و بینالمللی، میتواند فضایی امنیتی نیز بر داخل این کشورها حاکم کند و برای استفاده دولت از زور و سرکوب علیه منتقدین و ناراضیان از مشکلات و بحرانهای تغییرات اقلیمی مانند: قطع برق، قطع آب و ... مجوزهایی اضطراری نیز صادر کند. این وضعیت مصداق این جمله دیوید هاروی نظریهپرداز مسائل اجتماعی و سیاسی است که میگوید: «رژیم، از بحرانها منتفع میشود.»1 بنابراین دولتها از بحران تغییرات اقلیمی برای تهدید شهروندان خود بهره میبرند. چنین رویکردی در سیاستگذاری خارجی که خود پیامد ناتوانی در مقابله یا همسازی با تغییرات اقلیمی است، آتش جنگهای منطقهای و جهانی را شعلهور ساخته است. تهدیدهای شدید در ماجرای سد النهضه (گرند اتیوپین رنسانس) اتیوپی میان مصر و اتیوپی را میتوان جلوهای بارز از این سیاستگذاری دانست که بحران داخلی جنگ تیگرای در اتیوپی را کمرنگ کرده و دولت مصر را در مقابله با اعتراضات داخلی شهروندانش قویتر ساخته است.
*
انباشت بحران های گوناگون از کروناویروس تا تغییرات اقلیمی شدید مانند خشکسالی، کمبود آب، قطع برق و سوخت به همراه ستیزههای قومی و مذهبی مانند طالبان، داعش و ... در آسیای جنوب غربی سبب شده است تا شرایط فاجعهباری در این منطقه فراهم شود و ظهور انقلابهای سیاسی و اجتماعی را شتاب بخشد. چنین شرایطی سبب شده است تا یک جابهجایی بزرگ در بحرانهای منطقهای و جهانی رخ دهد و تغییرات اقلیمی به جای مسائل سیاسی در صدر چالشهای اصلی سیاستگذاران و رهبران دولتها قرار گیرد.
جریان جهانی تغییرات اقلیمی به گونهای است که از قدرتهای بزرگ جهانی مانند ایالات متحده آمریکا، چین، روسیه تا کوچکترین کشورهای جهان را درگیر کرده است. تغییرات اقلیمی بهخصوص گرمای شدید و کم آبی پایدار طی سالهای اخیر موجب شده تا فرآیندهای سیاسی و مناسبات قدرت تحت تأثیر تغییرات اقلیمی قرار گیرند. سپهر سیاسی عصر کنونی به شدت تابع تغییرات اقلیمی و آب و هوایی شده است.
**
ایران نیز یکی از کشورهایی است که با انبوهی از مسائل و مشکلات بحرانزای اقلیمی مواجه است. ایران علاوه بر تحریمهای فراگیر آمریکا، اقتصاد ناتوان و بیرمق خود با روندی از تغییرات شدید اقلیمی روبه رو شده است.
ناتوانی دولت ها در مسئلهیابی و حل مسائل اصلی ناشی از تغییرات شتاب یافته اقلیمی، موجهایی از نارضایتی و اعتراض شهروندان ایرانی را موجب شده و پرستیژ بینالمللی ایران برای نمایش منطقهای و جهانی قدرت ایران را زیر سوأل برده است.
کشورها و دولتهای طرفدار ایران در منطقه نیز همگی با چنین بحران هایی مواجه هستند. کشورهای عراق، لبنان، سوریه و حتی افغانستان که اکنون با احیای طالبان به نقطه اوج بحران رسیده است، همگی درگیر چالشهای عمیق تغییرات اقلیمی هستند.
سیاستگذاران ارشد ایرانی که طی چند سال اخیر در مقابل پیشبینی وضعیت کنونی، سکوت کرده و سیاستگذاری مناسب و کارآمدی برای جلوگیری از شرایط کنونی بهخصوص مقابله با بحران آب و قطع برق نداشتند، کشور را در یک فرایند آشکار از انقلاب اقلیمی قرار دادهاند که نتایج آن بر اقتصاد، سیاست داخلی و خارجی ایران آثار زیانباری دارد. در صورت ادامه شرایط کنونی در ادامه سال 1400 و حتی تابستان سال آینده، ظهور و بروز ناآرامیهای شدیدتر سیاسی، اجتماعی و اعتراضات گسترده در ایران اجتنابناپذیر خواهد بود.
بنابراین رؤسای قوای سهگانه حاکم بر سیاستگذاری عمومی ایران باید با یک تغییر اساسی و بنیادین، چالشهای تغییرات اقلیمی و آب و هوایی را در اولویت دستورکار دولت سیزدهم قرار دهند و با برطرف کردن نابسامانیهای کنونی که پیامد سیاستگذاری نامناسب در مواجهه با تغییرات اقلیمی است، مسیر ظهور و بروز انقلاب اقلیمی در ایران را مسدود کنند.
منابع:
1- هاروی، دیوید. امپریالیسم جدید. ترجمه حسین رحمتی. تهران. اختران. 1398.چاپ دوم، ص 130
نظر شما :