بررسی انتخاباتی که رویدادی تاریخی است

آیا لویاتان می آید؟

۰۱ تیر ۱۴۰۰ | ۱۰:۰۰ کد : ۲۰۰۳۴۱۷ اخبار داخلی خاورمیانه انتخاب سردبیر
نویسنده خبر: صلاح الدین خدیو
صلاح الدین خدیو در یادداشتی برای دیپلماسی ایرانی می نویسد: یا دولت منتخب می تواند لویاتان شود. با منطق یا من یا هیچ کس، لویاتان درست نمی شود. فکر می کنم اگر فقط یکی از شعارهای آن یعنی ترادف ایرانی بودن با داشتن شناسنامه ایرانی عملی شود، می توان خوش بین بود. این سخن و الزامات و تالیهای منطقی آن یعنی عزم و اراده شایسته گزینی منهای ملاحظه مذهب و زبان و قومیت و عقیده و موقعیت اجتماعی و اقتصادی. باید منتظر ماند و دید. این دولت هیچ فرصتی برای اشتباه و تکرار گذشته ندارد. یک انگیزه رایج در این انتخابات، عجالتا آمدن لویاتانی عامل و بصیر بود.
آیا لویاتان می آید؟

دیپلماسی ایرانی: بهار سال 1357 چند ماە قبل از انقلاب ایران در جایی نزدیک به مرز سه کشور ایران و عراق و ترکیه، کشتاری غریب و خونبار رخ داد. حدود هزار نفر از پیشمرگان یک حزب کُرد که پس از قرارداد الجزیره و شکست جنبش کردستان تازه قد علم کرده بود، بدست نیروهای حزب رقیب و و عشایر کرد ترکیه ای متحد آنها، قتل عام و اسیر شدند.

قضیه از این قرار بود که آن زمان تنها دولتی که حاضر به پشتیبانی از جنبش نوپا و کم رمق جدید کردها بود، دولت سوریه بود که رئیس آن یعنی حافظ اسد با صدام حسین پدرکشتگی و عداوت شخصی داشت.

از بخت بد حزب تازه تاسیس که به زعم خود از ققنوس شکست جنبش عظیم قبلی برخاسته و سردمدار "انقلاب نوین خلق کردستان" بود، مرزهای سوریه مکانی دور از دسترس و عمدتا پایگاه اجتماعی حزب کهنه کار رقیب بود. از این رو آنها تصمیم گرفتند با گسیل عمده نفراتشان به آنجا، به یک شاهراه ارتباطی با دمشق دست یابند و از کمک های تدارکاتی آن بهره مند شوند. حزب قدیمی در این زمان دستش برای قیام بسته بود: عمدتا به این دلیل که صدها هزار پناهنده مقیم  ایران، وبال گردنش شده و دولت شاهنشاهی پذیرایی از آنها را منوط به ترک مخاصمه با عراق و زمین گذاشتن سلاح هایشان کرده بود. این موقعیت بغرنج همزمان آنها را   نگران از کف رفتن جایگاه یگانه شان در میان کردها و سردمداری حزب جدید می کرد. از این رو خاتمه یا تضعیف جنبش مسلحانه حزب رقیب، هرچند باعث تقویت دشمن اصلی یعنی صدام می شد، اما از منظری دیگر ضرورتی استراتژیک بود. گویا پس از این کشتار، یک رهبر این حزب گفته بود: اگر خودمان هم نتوانیم انقلاب کنیم، دستکم می توانیم نگذاریم دیگران انقلاب کنند! این سخن عملا در ادوار و دهه های بعد به منطق سیاسی کردهای عراق تبدیل شد. گو اینکه در جریان رفراندوم  استقلال، این بار حزب دوم با استدلالی مشابه به تسویه حساب متقابل پرداخت. این منطق سیاسی که طنینی قبیله گرایانه و پیشامدرن و خالی از تعهد به خیر عمومی و مصلحت جمعی دارد، آشکارا منطق اصلی سیاست ایران در دو دهه گذشته بوده است. اگر خودمان قادر به انجام اصلاحات نیستیم، نمی گذاریم دیگران هم موفق شوند. اگر قرار است در این کشور حکمرانی خوب پیاده شود، باید بوسیله جناح و گروه ما باشد، یا ما یا هیچ کس و ...

این البته به معنای صدور کیفرخواست علیه یک جناح و تبرئه مثلا جناح اصلاح طلب نیست که از رهگذر وضعیت ایجاد شده در سال های اخیر، مخصوصا صبغه های پررنگ قدرت طلبی و رانت جویی یافته بود و احیانا مانند رقیب جایی که دستش می رسید، انحصارطلبی هم می کرد.

و الحاصل اما مردم از این بازی خسته شدند. درصدی کنج عزلت برگزیده و ایمانشان را به صندوق رای از دست دادند و دسته ای هم درست مانند ایران صد سال پیش که همه منتظر منجی قدرتمندی برای اصلاح کشور بودند، دل به قسمی اقتدارگرایی سپرده و عطای اصلاح طلبی را به لقایش بخشیدند. 

آنچه رخ داد، به نوعی سرگذشت سیاست مدرن هم است. همو که توماس هابز انگلیسی در قرن هفده در لویاتان آن را به رشته تحریر درآورد. وقتی جنگ همه علیه همه مغلوبه می شود، مردم تصمیم می گیرند قدرت های پراکنده و منفرد موجود در اجتماع را تجمیع و آن را به دست موجودی خیالی به نام لویاتان بسپرند. لویاتان اسم رمز دولت مطلقه است که قرار است در ازای این واگذاری، امنیت را تضمین کند.

مردم با لویاتان قرارداد نمی بندند، بلکه میان خودشان عهدی می بندند و به دولت اعتماد می کنند. نکته ظریف اینجاست که در قرارداد اجتماعی که پس از هابز آمد و قانون اساسی و دولت ملی از ره آوردهای آن است، طرفین قرارداد مردم و دولتند، اما در لویاتان هابز آحاد جامعه با هم هستند. قرارداد اجتماعی مبنای دولت دموکراتیک است که پس از دولت مطلقه ای آمد که لویاتان ایده اصلی آن است.

فکر می کنم مساله این انتخابات، نه دولت دمکراتیک، بلکه لویاتان و تجمیع قوا به هدف افزایش کارامدی و عبور از بحران های گوناگون جاری بود. 

در تجربه جوامع توسعه یافته، دولت مطلقه نقطه آغاز و دولت دمکراتیک غایت است. حتی هابز هم علیرغم ذهنیت مستبدش، در حاشیه به نوعی به امکان عصیان علیه لویاتان ناکارامد و کاذب الوعد اشاره کرده است.

در تاریخ معاصرمان شاهد دو انقلاب و دو جنبش اجتماعی بزرگ عمدتا ناکام برای نیل به این آرمان بوده ایم. 

آیا دولت منتخب می تواند لویاتان شود. با منطق یا من یا هیچ کس، لویاتان درست نمی شود. فکر می کنم اگر فقط یکی از شعارهای آن یعنی ترادف ایرانی بودن با داشتن شناسنامه ایرانی عملی شود، می توان خوش بین بود. این سخن و الزامات و تالیهای منطقی آن یعنی عزم و اراده شایسته گزینی منهای ملاحظه مذهب و زبان و قومیت و عقیده و موقعیت اجتماعی و اقتصادی. 

باید منتظر ماند و دید. این دولت هیچ فرصتی برای اشتباه و تکرار گذشته ندارد. یک انگیزه رایج در این انتخابات، عجالتا آمدن لویاتانی عامل و بصیر بود.

صلاح الدین خدیو

نویسنده خبر

کارشناس مسائل بین الملل و پژوهشگر مسائل کردی

اطلاعات بیشتر

کلید واژه ها: لویاتان ایران جمهوری اسلامی ایران کردها کردستان انتخابات 1400


( ۵ )

نظر شما :

فدوی ۰۱ تیر ۱۴۰۰ | ۱۰:۴۸
جالب بود . و البته همراه با یک تلخی زیر پوستی ... آیا رجل سیاسی ما واقعا خواهند فهمید . اغلب نمی فهمند چون داخل بازی هستند مانند بازی شطرنج که گاهی اوقات گشایشی جذاب را بازیکن آماتور که الان تماشاچی است می بینند و بازیکن حرفه ای که یک سمت صفحه نشسته نمی بیند . چرا ؟ چون تماشاچی نهایت انگیزه اش تماشاست اما بازیکن ، کف انگیزه اش برد است . نه تمام آن 17 میلیون طرفدار سر سخت اصولگراها هستند و نه بقیه طرفدار اصلاح طلبها . واقع امر آنست که سرطانی فوق العاده بدخیم به جان سیاسیون کشور افتاده که تصور می کنند انتقاد از طرف مقابل برای آنها نزد مردم مقبولیت می آورد و کاری نمی کنند جز نق زدن و انتقاد کردن که آن نیز ناشی از پایین بودن درک سیاسی آنها و ورود شانسی و شایدم با پارتی آنها به عرصۀ سیاست باشد در حالی که اصلا وجاهت این امر را ندارند . هنوز رییسی نیامده که اصلاح طلبها مانند شکارچی که طعمه به چنگ آورده است به جان دولت نیامده اش و خودش افتاده اند و البته مشابه همین را در هشت سال قبل داشتیم و فقط جاها عوض شده است ... یه عاقل هم پیدا نمی شود بگوید که بابا اگر سیل خشم مردم در خیابانها جاری شود از راست ترینتان تا چپ ترین و از اصلاح طلبترین تا اصول گراترین را از دم تیغ خواهند گذراند . خدایا به سیاسیون ما بفهمان که از حریفانشان بهتر و از مردم کوچه و بازار دانا تر نیستند .
خسرو ۰۲ تیر ۱۴۰۰ | ۱۲:۱۳
خدیو دل شکسته از در گیری های دو حزب بارزانی و طالبانی و قدرت طلبی همیشگی شان --آرزومند وحدت همگی احزاب تجزیه طلب در چهار کشور ایران و ترکیه و عراق و سوریه و تاسیس کشور کردستان با پشتیبانی غربیها و بازیگران جهانی است و با این فکرو آرزو عمر گرانمایه را می گذراند در حالی که قواعد بازی سیاست را میداند و به مراتب باسوادتر از اسلام ذوالقدرپور است و میداند که چهار کشور فوق جوامع و سیاست مداران منعطفی دارند و با شل کن سفت کن های متوالی کنترل را اعمال خواهند کرد و مجوز تجزیه را نخواهند داد هنوز که هنوز است صدها هزار پناهنده کرد عراقی ( که جناب خدیو یاد آوری کرده اند )که قبل از انقلاب به ایران آمده اند بر نگشته اند و تازه ادعای مالکیت دارند کسانی که در بلبشوی اول انقلاب بدون طی روال قبول تابعیت شناسنامه ایرانی گرفتند -- ایا پناهندگان افغانی اینقدر راحت تو انستند تبعه ایران شوند؟ شایسته گزینی بدون ملاحظه مذهب و زبان و قومیت عالی است ولی در چنین حالتی از رانتهای قومی و مذهبی که الان از آنها سود می برید نمی توانید بهره مند شوید مثال بارز آن ریاست جمهوری عراق و... تا شهر و دانشگاهی که شما ...
ایرونی ۰۳ تیر ۱۴۰۰ | ۱۰:۲۴
گویی اسلحه دست گرفتن و تهدید مردم با پرچم یک کشور تاسیس نشده در شهرهای غرب کشور در چهار سال گذشته زیر زبان بعضی ها خوب مزه کرده است. دوست دارند باز هم ادامه دهند.
کوروش ۰۳ تیر ۱۴۰۰ | ۱۵:۵۶
درمورد بقیه کشورها مطمئن نیستم ولی سران ترک با حمابتی که ترکیه از داعش و نژادگرایی میکند مطمینا سلامت عقلی ندارند. جالب است عده ای قومگرای بیسواد که افغانهای مهاجر را عامل حاکمیت‌ برای بالا بردن جمعیت فارس زبان مبدانستند و به آنها حمله میکردند حالا نگران همان عده شده‌ اند. چقدر آدمهای شریفی بودید شما خبر نداشتیم! الان حتی کردها و بقیه جمعیت مرز غربی کشور هم عده وسیعی را به کردستان عراق فرستاده اند برای کار. کردهای عراقی که زمان صدام آمدند چرا باید در ابران باشند وفتی جمعیت وسیعی از کردستان ایران در اقلیم هستند!؟ اگر هستند معرفی کنید ما هم با آنها اشنا شویم.