روسیه در مدیترانه (بخش سوم)
جغرافیا، بزرگ ترین دشمن جاه طلبی های روسیه در همه ادوار
نویسندگان: یوجین رومر و ریچارد سوکولسکی
دیپلماسی ایرانی: استراتژی روسیه در دریای مدیترانه بخشی جدایی ناپذیر از استراتژی این کشور در صحنه وسیع تر اروپاست که از دیرباز صحنه اصلی پیروزی ها و عقب ماندگی های سیاست خارجی این کشور بوده. موقعیت غالب اروپا در دستور کار سیاست خارجی روسیه محصول فرهنگ استراتژیک این کشور است که به نوبه خود توسط جغرافیا، میراث تاریخی و جهان بینی نخبه گرایی که غرب را تهدیدی برای نظم سیاسی داخلی می داند، شکل گرفته است. درک وضعیت فعلی روسیه در مدیترانه بدون نگریستن به آن در مقیاسی گسترده تر و باتوجه به پس زمینه دخالت چند صد ساله این کشور در منطقه و عقب نشینی از آن در یک چهارم قرن پس از پایان جنگ سرد، غیرممکن است.
ادامه چالش های قدیمی پس از سال 1945
با سقوط امپراتوری های استعماری اروپا پس از جنگ جهانی دوم و شروع جنگ سرد، مدیترانه شاهد گسترش بی سابقه حضور نظامی، دریایی، دیپلماتیک و اقتصادی اتحاد جماهیر شوروی بود. نیروی دریایی شوروی اولین قدم ها را برای حضوری مستمر در این منطقه در اواخر دهه 1950 برداشت و این حضور را در تمام مدت جنگ سرد حفظ کرد. فهرست کشورهای مشتری روسیه یا شرکای آن در سراسر مدیترانه در آن زمان شامل آلبانی، الجزیره، مصر، لیبی و سوریه بود.
رقابت بین ایالات متحده و اتحاد جماهیر شوروی برای به دست آوردن شریک و مشتری در میان کشورهای دوران پسااستعماری در آفریقای شمالی و خاورمیانه در دهه های 1960 و 1970، همانند تنش های دو ابرقدرت در دوران جنگ های عرب و اسرائیل در سال های 1967 و 1973، مورد توجه بسیاری قرار گرفت. با این حال، اغلب انگیزه های رهبری شوروی برای یافتن جایگاهی در مدیترانه در بستر بن بست جنگ سرد در صحنه اروپا، نادیده گرفته شد: هواپیماهای مستقر در ناوها و زیردریایی های هسته ای ایالات متحده در مدیترانه تهدیدی مستقیم برای شوروی بودند.
حضور شوروی در مدیترانه تحت تاثیر بسیاری از محدودیت های وحشت آور و ناامیدکننده برای رهبران نظامی و دیپلمات های امپراتوری روسیه قرار داشت. توانایی نیروی دریایی شوروی برای استقرار و تداوم حضور دائمی در نتیجه جغرافیا و سیاست محدود بود. ترکیه که اکنون به عضوی از سازمان متخاصم ناتو تبدیل شده، تنگه ها را کنترل می کرد و شرکای منطقه ای شوروی هم در حمایت از حضور آن چندان قابل اعتماد نبودند.
نیروی دریایی شوروی در سال 1961 در نتیجه اختلافات ایدئولوژیک بین این کشور و آلبانی، مجبور شد پایگاه ولور را که در دهه 1950 به آن دسترسی پیدا کرده بود، ترک کند. مصر برای مدتی یکی از متحدان نزدیک و مشتری اتحاد جماهیر شوروی قلمداد می شد، اما انور سادات، رئیس جمهوری وقت آن، در سال 1972 به ارتش شوروی دستور داد تا کشورش را ترک کنند چرا که حمایت مسکو را ناکافی می دانست. معمر قذافی در لیبی هم اگرچه به اتحاد جماهیر شوروی اجازه داده بود از پایگاه هوایی پیشین ایالات متحده، ویلوس، استفاده کنند و مقامات آمریکایی باور داشتند در صورت درگیری بین ناتو و اتحاد جماهیر شوروی، لیبی با استفاده شوروی از میدان های هوایی لیبی موافقت خواهد کرد، نهایتا یک مشتری ناآرام و دشوار بود. او مستاقانه از شوروی اسلحه می خرید و از این کشور مشاوه نظامی می گرفت. بدین ترتیب، سوریه تنها شریک قابل اعتماد شوروی در مدیترانه قلمداد می شد که اساسا توانایی فراهم آوردن شرایط برای حضور بزرگ نیروی دریایی یا نظامی شوروی در منطقه وسیع تحت سلطه ایالات متحده و شبکه ای از متحدان و شرکای آن از ترکیه گرفته تا اسپانیا را نداشت.
ترکیب جغرافیای دشوار، به ویژه از نظر دسترسی به دریای مدیترانه که توسط دو متحد ناتو (اسپانیا در غرب و ترکیه در شرق) و یک شریک ایالات متحده (مصر در جنوب) کنترل می شد، و نبود امکانات کافی به این معنا بود که حضور محدود نظامی شوروی، به ویژه نیروی دریایی آن، در حالت پایدار باید روی ماموریت اساسی احتمال جنگ با ناتو و حمله احتمالی به سرزمین های اصلی شوروی، متمرکز می شد.
اتحاد جماهیر شوروی همچنین در تلاش برای گسترش شبکه ارتباطی خود در سراسر مدیترانه، ابزار گسترده حضور دیپلماتیک، نفوذ سیاسی، کمک های اقتصادی، فروش اسلحه و مشاوران نظامی و غیره، را به کار گرفت. به مشتریان واقعی و احتمالی کمک اقتصادی و مقادیر زیادی سخت افزار نظامی ارائه می داد که اغلب با وام هایی همراه بودند که احتمال بازپرداخت آنها اندک بود. مسکو به این کشورهای شریک و مشتری مشاوران خود و گاها نیروی نظامی اعزام، و در مواقع بحران و درگیری از شرکای خود به لحاظ دیپلماتیک و نظامی حمایت می کرد و به دانشمندان، مهندسان و پزشکان آنها در دانشگاه های شوروی آموزش می داد. اتحاد جماهیر شوروی در همه جا و همه وقت در تلاش برای نفوذ در منطقه مدیترانه با تکیه بر جنبش های چپ دوست و احزاب کمونیست (یا هر دولت یا جنبشی که با اتحاد جماهیر شوروی بدون توجه به گرایش های ایدئولوژیکی آن دوست می شد)، بود و سیاست های صلح آمیز با هدف تضعیف حضور نظامی ایالات متحده و بر هم زدن انسجام ناتو را پیش می برد.
کشورهای پسااستعماری آفریقای شمالی در ابتدا از حمایت اتحاد جماهیر شوروی استقبال می کردند و به نظر می رسید نامزدهای امیدوار کننده ای برای ایجاد شبکه مشتری ها در مدیترانه برای مقابله با موقعیت مسلط ایالات متحده هستند، اما با گذشت زمان ثابت شد که آنها شرکا و مشتری های قابل اعتمادی نیستند: مصر و لیبی از حمایت شوروی ناامید شده بودند؛ الجزایر اگرچه خرید عمده اسلحه داشت و سایر کمک ها را از اتحاد جماهیر شوروی دریافت می کرد، تمایلی به عضویت در اردوگاه آن نداشتند و جنبش عدم تعهد را در پیش گرفتند و از رقابت مسکو و واشنگتن سود برد؛ تونس، گرچه در جنبش عدم تعهد بود، از روابط نزدیک با غرب طرفداری می کرد. وضعیت در امتداد حاشیه شمالی مدیترانه حتی مشکل سازتر بود. از اسپانیا تا ترکیه، همه خط ساحلی به جز یوگسلاوی و آلبانی بخشی از سرزمین های ناتو قلمداد می شد و این در حالی بود هیچ کدام از این دو کشور نمی توانستند متحدی قابل اعتماد برای رویارویی اتحاد جماهیر شوروی با ناتو باشند.
به طور کلی، به رغم جاه طلبی ها و سرمایه گذاری های بزرگ و حتی موفقیت های گاه به گاه، تلاش های اتحاد جماهیر شوروی برای دستیابی به یک حوزه نفوذ در مدیترانه در بهترین حالت نتیجه ای متوسط و اغلب ناامید کننده داشتند. در دوران جنگ سرد، ترکیبی از جغرافیا و رقابت شرق و غرب جاه طلبی های شوروی را مهار کرد و آنچه که یک حضور ثابت و مداوم دریایی به شمار می رفت، در سال 1993 پایان یافت. (این مطلب ادامه دارد.)
منبع: کارنگی اهداء برای صلح بین المللی / تحریریه دیپلماسی ایرانی 34
نظر شما :