برای مهار؛ امریکا را بهتر بشناسیم
طرحی نوین برای سیاست خارجی دولت ۱۴۰۰
دیپلماسی ایرانی: سیاست خارجی آمریکا را از دید و عینک لندن مطالعه می کنم و نتایج بهتری در ارزیابی سیاست خارجی آمریکا در خاورمیانه دارم. اروپا به خاورمیانه نزدیکتر و خطر بیشتری احساس می کند و با توجه به فرصت های "چند جانبه" گرایی کاخ سفید؛ سیاسیون انگلیسی با مهارت، آمریکا را "درگیر"(1) مناقشات در خاورمیانه می کنند که برای انگلیس اولویت دارد. نظریه "اغفال" (2) روسای جمهور وابسته به متحدین در کاخ سفید توسط نخست وزیران انگلیس یک واقعیت قابل اثبات است. کلا "چین شناسی" را هم از زاویه دید نخبگان کشور هند مطالعه می کنم؛ پاکستان و هند را هم از زاویه دید هر دو می بینم. مقالات زیادی در رسانه ها و موسسات مطالعاتی انگلیس در مورد سیاست خارجی امریکا تدوین می شوند؛ اگر در نگاه ما به امریکا تاثیر و تغییر ایجاد کند و در مورد امریکا شناسی مطالب جدید داشته باشد؛ به نظرم ادامه و اگر نه؛ به شناخت مستقیم از منابع امریکایی که؛ به نظرم اشتباه است ادامه دهیم. منظورم الزاما مطالعه کشورها از دید کشور دشمن یا رقیب نیست؛ روابط بین الملل از دید نخبگان انگلیس جالبتر، دقیق تر و با توجه به قدمت تجربه انگلیسی ها که؛ "آفتاب در سرزمین های ملکه هرگز غروب نمی کند"، به "واقع گرایی" نزدیکتر است چون؛ انگلیسی ها خودشان را در رقابت با آمریکا می دانند و با چسبیدن به رقیب؛ مثل خواجه نصیر طوسی که به مغول ها چسبید و موفق بود؛ انگلیس موفق بوده و هست. توصیه وینستون چرچیل به سیاسیون انگلیسی، ادامه راه خواجه نصیر طوسی بود؛ "اگر به آمریکا بچسبند؛ موفق هستند."
انگلیس با "موج سواری" (3) بر "قدرت سخت" امریکا؛ که در برنامه سیاست خارجی دولت آقای بوریس جانسون، نخست وزیر فعلی انگلیس آمده؛ در حال بازگشت مجدد اما مخرب تر است و برای خاورمیانه و جمهوری اسلامی ایران برنامه دارند؛ منتهی پشت نقاب دولت دمکرات جو بایدن در کاخ سفید پنهان است. در برنامه سیاست خارجی دولت جانسون آمده است که؛ "با خروج از اتحادیه اروپایی، آزادیهای بیشتری در سیاست خارجی پیش روی انگلیس قرار گرفته که باید از فرصت استفاده کرد" و توصیه شده (با هدف اغفال) "نزدیکترین متحد به امریکا خواهند بود" و به روایتی دیگر "درهم تنیده گی" (4) با امریکا را تشدید کنند چون، قدرت سخت امریکا بازوی قدرتمند سیاست خارجی انگلیس خواهد بود. (5) لذا تعمق و تامل بیشتری در راهبرد سیاست خارجی جمهوری اسلامی می طلبد. روزگار بر خاورمیانه در حال وخیم تر شدن است و مسئولیت خطیری بر دوش نخبگان است تا صلح و آرامش را به "مردم خسته خاورمیانه "که اکثرا مسلمان هستند، بازگردانیم. طراحی نوین در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران ضروریست.
خواجه نصیر طوسی، اندیشمند اسلامی - ایرانی و وینستون چرچیل، سیاستمدار و نخست وزیر اسبق انگلیس، در اندیشۀ سیاسی نشان دادند که توان بهره برداری از قدرت برتر زمان خود را دارند. خواجه نصیر با تدبیر، از قدرت لجام گسیختۀ مغول برای از بین بردن دشمنان اسلام استفاده کرد و وینستون چرچیل نیز با ترفند، از قدرت نظامی امریکا، برای منافع انگلیس در چندین دهه گذشته بهره برد. تدبیر سیاسی خواجه نصیر مهییج و خطرناک بود زیرا مغول ها وحشی و بی سواد بودند اما ترفند سیاسی چرچیل، به دلیل بی تجربگی روسای جمهور امریکا، در مقایسه با عصر خواجه، با تدبیر بود. خواجه در مقابل ارابۀ نظامی مغول ها قرار گرفته بود و اندیشه ای جز کنار آمدن نداشت. اما چرچیل، قدرت اقتصادی و نظامی خفتۀ امریکا را در راستای منافع انگلیس به حرکت درآورد. خواجه بر مبنای "تصحیح" مغول ها اقدام کرد و چرچیل در راستای "اغفال" سیاستمداران امریکا حرکت کرد. خواجه سرداران مغول را مسلمان کرد و چرچیل، سیاستمداران امریکایی را انگلیسی کرد. هدف این مقاله مقایسه سیاست خواجه نصیر طوسی با وینستون چرچیل و ارایه طرحی نو برای سیاست خارجی جمهوری اسلامی است.
قدرت تخریب مغول؛ هم بد بود و هم خوب استفاده شد و به همین ترتیب قدرت امریکا، به گفته انگلیسی ها، هم می تواند خوب و هم بد باشد. خواجه از قدرت مغول برای از بین بردن ظلم استفاده کرد. اما چرچیل، بعد از جنگ جهانی دوم، از قدرت امریکا برای افزایش جنگ و تجاوز و ایجاد بحران استفاده کرد. بررسی شصت سال بعد از جنگ جهانی دوم مناقشات جنگی در جهان بیانگر این امر است که تجاوز دو کشور اروپایی انگلیس و فرانسه به دیگر کشورها، بیشتر از امریکا بوده است. (6)
در قرآن مجید؛ خداوند متعال، اشارات زیادی به جابجایی "قدرت" در مقاطع مختلف زمانی دارد. ایرانیان و رومیان و غلبۀ یکی بر دیگری و بالعکس، مثال بارز آن است. (7) اگر فرض کنیم کشور امریکا با جرایمی که متاسفانه علیه بشریت به خصوص در کشورهای اسلامی مرتکب شده و می شود، مغول زمان است؛ شاید بتوان با تدبیر سیاسی خواجه نصیر طوسی که در مهار مغول ها عمل کرد، بتوان آمریکا را مهار و تصحیح کرد و از قدرت امریکا استفادۀ بهتری به عمل آورد. خداوند متعال می فرماید؛ برخی ستمکاران را مقابل بعضی دیگر بر گماریم. (8) بعضی را به عذاب بعضی دیگر گرفتار می کنیم. (9) چه بسیار مردم مقتدری در شهر و دیارها بودند که ما به جرم ظلم و ستمکاری آنها را در هم شکسته و هلاک ساختیم و قومی دیگر به جای آنها آفریدیم. (10)
خواجه نصیر بجای مقاومت در مقابل ارابۀ نظامی مغول که کسی تاب مقاومت در برابر آن را نداشت، سوار بر آن شد و با درایت، تاثیرگذار بر سیاست خارجی دستگاه حکومتی مغول و نهایتا به نفع جهان اسلام و شیعه شد. خواجه "سیاست نفوذ" را برگزید تا حداقل ها را حفظ کند و بتدریج و هدفمند هدایت ارابۀ جنگی مغول را در دست گرفت. با تدبیر خواجه نصیر، طولی نکشید خلافت عباسی منهدم شد. خواجه در دربار مغول تقرب یافت و در هدایت قدرت مغول برای حمله به بغداد و سقوط حکومت عباسیان موثر بود. خواجه مغول های وحشی را به مدافع تشیع و پیشبرد علم تبدیل کرد. نوشته اند؛ اسلام از میان طوفان مغول، بی نهایت قوی بیرون آمد و مسیحیت بی نهایت ضعیف شد.
دلایل جایگزینی امریکا به جای اروپا هم قابل توجیه است. تاریخ سیاسی اروپا درخشان نیست. ظلم و فساد کشورهای رقیب اروپایی علیه یکدیگر و تجاوز به خارج از مرزهای اروپایی، تمامی صفحات سیاسی این قاره را سیاه کرده است. به ندرت می توان کشوری در آسیا، افریقا و امریکای لاتین یافت که از تجاوز کشورهای اروپایی در امان مانده باشند. کشور امریکا خود قربانی تجاوز کشورهای اروپایی بود. وقوع دو جنگ جهانی اول و دوم توسط اروپاییان سابقۀ منفی این قاره را رقم می زند. بدتر از همه؛ دامنۀ احساسات افراطی ناسیونالیستی در بین کشورهای اروپایی به خارج از اروپا نیز کشیده شد. شاید یکی از دلایل جایگزینی حاکمیت امریکا بر اروپا، ظلم و فسادی است که اروپاییان بر خود و دیگران روا داشته اند. اسنادی وجود دارد که بیانگر این امر است که اروپایی ها به دلیل رقابت و عدم همکاری که در بین سه کشور آلمان و فرانسه و انگلیس وجود داشت و دارد، هیچگاه قادر به تحمل یکدیگر نبوده و نیستند و لذا وینستون چرچیل با خاتمۀ جنگ جهانی دوم، سیاست متعهد کردن امریکا در تامین امنیت اروپا را عملی کرد. چرچیل؛ امریکا را پدر خوانده اروپا کرد. بوجود آوردن پیمان آتلانتیک شمالی ناتو، اقدام ظریفی بود تا امریکا را در اروپا زمین گیر کنند. هارولد مک میلان، نخست وزیر انگلیس در دهۀ 1960، در کتاب خاطرات سیاسی می نویسد: "هدف از تاسیس پیمان نظامی ناتو، 3 اصل: دور نگهداشتن شوروی از اروپا، متعهد کردن امریکا به اروپا و کنترل آلمان بود." (11)
در سیاست خارجی دولت آقای بوریس جانسون، نخست وزیر فعلی پیمان نظامی ناتو جایگاه ویژه ای دارد و در نظر است ناتو را در خلیج فارس فعال کنند و اجازه تشکیل ارتش مستقل اروپا با محوریت فرانسه در اتحادیه اروپایی را ندهند. انگلیس ضمن فعال کردن جامعه مشترک المنافع با بیش از عضویت 50 کشور، در نظر دارد اقدام مشترک نظامی پنج کشور نیوزلند و استرالیا و کانادا و انگلیس و امریکا، همگی مستعمره انگلیس را برای مهار کشورهای مخالف غرب فعال کند. "انگلیس جدید" معتقد است خروج از اتحادیه اروپایی به معنی "سیاست خارجی نوعی دیگر" که عریان تر و لجام گسیخته تر است را به مرحله اجر بگذارند. پرتاب ماهواره جاسوسی در سال 2022، ناو هواپیما بر جدید با بودجه بی سابقه بیش از 20 میلیارد پوند برای 4 سال آینده برای حضوری تهاجمی در جهان است. نشست تابستان امسال ناتو، با محوریت و تثبیت دیدگاه انگلیس بر روابط بین الملل با شرکت بیش از 50 کشور، فصل جدیدی در "سیاست خارجی تهاجمی انگلیس" خواهد گشود. روابط نظامی با هند و ژاپن، کره جنوبی، مالزی و تایلند، سنگاپور و فیلی پین، تاکید بر جایگاه ویژه کشورهای عمان و اردن و همکاری نظامی اطلاعاتی بیشتر با سوید و ایتالیا برای اقدامات مخرب در دریای شمل علیه روسیه و مدیترانه علیه اتحادیه اروپایی، حضور نظامی در خلیج فارس و دریای چین و اتحاد نظامی با نیجریه و اتیوپی و کنیا و غنا و درخواست پایگاه نظامی از نامیبیا برای رصد چین و غارت افریقا در تامین کاسته ها از درآمد قبلی در اتحادیه اروپایی و ورود بیشتر به پاکستان و دایمی بودن حضور در افغانستان همگی؛ بیانگر رویکرد تهاجمی و مخرب سیاست خارجی انگلیس در روابط بین الملل آینده نزدیک البته، با اتکا و "اغفال"؛ ناتو و امریکا به عنوان "قدرت سخت" می باشد. وزارت خارجه انگلیس را با وزارت توسعه خارجی ادغام کرده اند تا با "اغفال" و ظاهر کمک های مالی، نقابی خیرخواهانه برای ردگم کردن اذهان عمومی ارایه دهند.
تدبیر سیاسی چرچیل
قبل از جنگ جهانی دوم، انگلیس یکی از چند کشور قدرتمند جهان بود. بعد از جنگ، انگلیس تضعیف شد و چرچیل، به پیروی از خواجه نصیر، در صدد بهره برداری از قدرت برتر برآمد تا منابع سرشار امریکا را در راستای منافع انگلیس قرار دهد. چرچیل با تدبیر، قدرت برتر نظامی امریکا را به صورت هدفمند و با ایجاد سوءتفاهم بین امریکا و دیگر کشورها ی جهان، به نفع انگلیس رهبری و هدایت کرد. چرچیل در پاسخ به ژنرال شارل دوگل، رئیس جمهور اسبق فرانسه، که بعد از شکست آلمان، از وی خواسته بود به صورت مشترک در بازسازی اروپا همیاری کنند گفت: "در سیاست و استراتژی بهتر است کنار قوی قرار بگیری تا اینکه در مقابل آن بایستی. امریکایی ها منابع سرشاری دارند. آنها همیشه از این منابع در راستای منافع امریکا بهره برداری نمی کنند. من سعی دارم امریکاییها را ارشاد کنم. البته بدون این که منافع کشورم را نادیده بگیرم. من با روش پیشنهاد کردن به آنها، سعی دارم تا با نفوذ، امورات را در مسیر صحیح (انگلیسی) قرار دهم." (12) به نظرم؛ شاه بیت سیاست بین الملل همین جمله چرچیل است که از شارل دوگل، رئیس جمهور زمان جنگ فرانسه نقد شده است و چرچیل در هیچیک از کتاب ها و سخنرانی های خود به این "ترفند چرچیلی" اشاره نکرده است. تدبیر سیاسی چرچیل؛ استفاده از قدرت امریکا در شکست دادن آلمان و بعد از آن، قرار دادن امریکا در مقابل شوروی بود. بدین ترتیب دو دشمن قدر انگلیس، یعنی آلمان و شوروی، توسط قدرت سخت امریکا، اما به نفع انگلیس مهار شدند. اسنادی وجود دارند که چرچیل حتی برای ورود امریکا به جنگ جهانی دوم، کنگرۀ امریکا را اغفال کرد. (13)
وجه مشترک مغول و امریکا و تفاوت دیدگاه خواجه و چرچیل در سیاست
امریکا؛ مغول زمان است. هر دو؛ یعنی قوم مغول و امریکا، قادر به تجاوز و ایجاد مزاحمت برای دیگر کشورها بوده و هستند. در اذهان عمومی جامعۀ جهانی نام نیکو ندارند و در بین بردن بخشی از ظلم و فساد مشهورند. مغول و امریکا در راهبرد سیاست خارجی نشان دادند که تاثیر پذیرند؛ چنانچه مغول از خواجه نصیر و امریکا از نخست وزیران انگلیس تاثیر پذیرفتند. (14) امریکاییها اعتراف کرده اند که در جنگ عراق و ساقط کردن صدام که منجر به اشغال این کشور شد، مورد "اغفال" واقع شدند. (15) خواجه نصیر معتقد بود: سیاست یعنی تدبیر حیات جمعی و علم سازماندهی و سامان دهی، راهبردی و راهبری یک اجتماع سیاسی، اعم از شهر، کشور و جامعۀ جهانی و بین المللی که موضوع آن راهبری حیات جمعی از وضع موجود به وضع مطلوب است. (16) اما نگاه وینستون چرچیل به سیاست به گونه ای دیگر بود و معتقد بود؛ اگر کشورهای انگلیسی زبان؛ نیوزیلند، کانادا، انگلیس و امریکا دست به دست هم دهند؛ جهان از آن؛ آنان خواهد بود. سیاست در نظر خواجه نصیر طوسی سه منشا؛ غریزه، عقل و شرع دارد (17) و او توجه به اسلام و تشیع داشت. اما برای چرچیل، بنا به گفتۀ روزولت، فقط غریزی و برای تصاحب دنیا، حتی اماکنی که صخره باشند، بود. (18)
طرحی نوین برای سیاست خارجی دولت 1400
مغول واسطۀ از بین رفتن خلافت ظالمانۀ عباسی شد و امریکا نیز واسطۀ از بین رفتن حکومت های ظالمانۀ شوروی، میلوسویچ، طالبان و صدام شد و امریکا می تواند واسطۀ از بین رفتن اشغالگری و تصحیح سیاست های غلط اروپایی ها در جهان باشد. معتقدم؛ اگر نخبگان و اذهان عمومی در امریکا آگاه شوند، احتمالا با فشار به سیاستمداران، امریکا مخرب عمل نکند. آگاه سازی نخبگان و دولتمردان امریکایی کمک کننده به رشد و بلوغ سیاسی و تغییر رفتار امریکا خواهد شد و برای این هدف به عنوان "قدرت نرم" و بیداری امریکا باید تلاش کرد. همانطور که در انتخابات گذشته ریاست جمهوری امریکا شاهد بودیم، بی تجربگی رئیس جمهور امریکا در سیاست خارجی، همواره یکی از دغدغه های انتخابات ریاست جمهوری امریکا بود؛ هنوز هست و باقی خواهد ماند. "چند جانبه گرایی امریکا" در منظر سیاسی یعنی؛ خوش بحال انگلیس و اسراییل. سیاستمداران امریکایی در مقایسه با سیاستمداران اروپایی، از اطلاعات سیاسی و تجربۀ کمتری برخوردارند. سیاستمداران امریکایی به خاطر وسعت کشور امریکا و تنوع آب و هوایی، کمتر به کشورهای خارجی سفر می کنند و در نتیجه تجربه و اطلاعات کمتری دارند. حضرت علی (ع) می فرماید: "مردم دشمنند، آنچه را نمی دانند." (19) ناآگاهی کمک کننده به گمراهی است. مستند است سفیر انگلیس در تهران، مقامات سیاسی و نظامی و دیپلمات های امریکا در عراق را تغذیه می کند. انگلیس و اسراییل متحدین صادق برای امریکا نیستند. خواجه از قدرت مغول برای برچیدن بساط ظلم عباسیان استفاده کرد. در زمان حال نیز باید دیپلماسی جمهوری اسلامی ایران، این توان را در خود ببینیم که از قدرت امریکا برای رفع ظلم که توسط انگلیس بر مردم منطقه تحمیل شده است، استفاده کنیم. خداوند به حضرت موسی (ع) گفت: "به جانب فرعون روانه شو که طغیان کرده است." (20) باید در کاخ سفید، دربار مغول امروز، حضور داشت و نفوذ کرد و با تدبیر خواجه نصیر؛ قدرت سخت امریکا را به مدافع و گسترش عدالت تبدیل کرد.
امریکا در سال 1956 میلادی در بحران کانال سوئز که رژیم اشغالگر به همراهی انگلیس و فرانسه به کشور مصر حمله کردند، سه کشور متخاصم را محکوم کرد. ریچارد نیکسون، (21) معاون رئیس جمهور وقت امریکا، در نوامبر 1956 گفت: "برای اولین بار در تاریخ، ما (امریکا) سیاست خود از انگلیس و فرانسه در مورد آسیا و افریقا که بیانگر سابقۀ استعماری آنها است، جدا کردیم. سیاست مستقل امریکا تاثیر برق آسایی در سرتاسر جهان داشت و خواهد داشت." (22) متخاصمین با تحقیر خارج شدند و هر سه دولت سقوط کردند و آنتونی ایدین، نخست وزیر انگلیس بعد از استعفا، دق مرگ شد. در گزارش بیکر - همیلتون که امریکایی ها در خصوص حضور امریکا در عراق تهیه کردند، آمده است؛ "اطلاعات امریکایی ها از عراق 11% است." سوال این است که کسری 89% اطلاعات را چه کسانی غیر از رژیم اشغالگر و انگلیس که همواره در راستای سوءاستفاده از قدرت امریکا اقدام کرده اند، در اختیار امریکایی ها قرار می دهد. شکی نیست که این دو متحد در گمراه کردن امریکا اقدام می کنند و می بایست و می توان جلوی این کار را گرفت. بوش پسر در مورد تونی بلر، همتای انگلیسی که بشدت در افکار او تاثیرگذاشته بود می گفت: "من به قضاوت بلر اعتقاد دارم و ذکاوت اور را تحسین می کنم." (23) بلر، نخست وزیر وقت انگلیس در نشست سالانه سفرای انگلیس در لندن گفت: "باید نزدیکترین متحد امریکا باقی بمانیم و از طریق این اتحاد، در امریکا نفوذ و دستورکار سیاست خارجی امریکا را هر چه بیشتر گسترش دهیم و چنین سیاستی به صورت فزاینده به نفع انگلیس است." (24) چند سال بعد؛ تونی بلر، نخست وزیر اسبق انگلیس در کتاب خاطرات سیاسی خود نوشت باید به امریکایی ها گفت؛ "چه بکنند و چه نکنند!" ما در جمهوری اسلامی ایران باید دقت کنیم که "خسارت حاصله از اشتباه در سیاست خارجی، کمتر از خسارت جنگ نیست." (25) هزینۀ سیاست خارجی گزاف است و می توان و می بایست، با تعمق و تامل بیشتر در آستانه ورود به چهل سال دوم انقلاب، هزینه را کاهش دهیم.
هری ترومن، رئیس جمهور بعد از خاتمۀ جنگ جهانی دوم امریکا، قصد داشت بمب اتم که در انحصار امریکا بود را در اختیار سازمان ملل متحد قرار دهد تا برای اهداف صلح جویانه در اختیار تمامی کشورها قرار گیرد اما با تحریک کلمنت آتلی، نخست وزیر وقت انگلیس به حفظ انحصار امریکا اما؛ با مشارکت انگلیس ترغیب شد. در کودتا علیه مصدق در سال 1332، بارک اوباما، رئیس جمهور اسبق امریکا، در کتاب خاطرات سیاسی که چند ماه پیش منتشر شد؛ معترف است؛ آیزنهاور با اکراه در کودتا در ایران از چرچیل پیروی کرد. آیزنهاور نیازمند حمایت چرچیل در شورای امنیت برای جنگ کره بود و چرچیل نیز متقابلا درخواست حمایت آیزنهاور برای کودتا علیه مصدق کرد و گرفت. اسنادی وجود دارند که بیانگر نقش اصلی انگلیس است و هزینۀ آن توسط سازمان سیاه امریکا تامین شد. امریکا نقش دوم و اجباری در کودتا در ایران داشت.
در موضوع هسته ای ایران، جورج بوش پسر، ایران هسته ای را پذیرفته بود اما با هیاهوی انگلیس، امریکا به عدم پذیرش تحریک شد. بوش اعتراف کرده بود که برای جلوگیری از هسته ای شدن ایران از هیچگونه اهرمی برخوردار نیست و برای فشار به ایران متکی به اروپا است. (26) مگر در اقدام مشترک ترکیه و برزیل برای حل مشکل اتمی ایران با حمایت بارک اوباما، رئیس جمهور وقت امریکا اقدام نشد؟ مگر در تهران اعلام توافق و پیروزی نشد و مگر حمایت امریکا را نداشتند؟ مگر برزیل و ترکیه نگفتند امریکا از آنها خواسته است؟ چه نشد که نشد؟ انگلیس و ظاهرا پنج عضو دارای حق وتوی شورای امنیت، به اوباما اخطار دادند که چارچوب حل و فصل مشکلات خارج از آرایش شورای امنیت را مخدوش نکند. چون لابی نشد و شاید اصلا در جریان نبودیم؛ اوباما مجبور به عقب نشینی شد و دولت آقای دکتر احمدی نژاد؛ درست همانطور که مرحوم دکتر محمد مصدق، از رفتار امریکا متعجب شده بود؛ مجددا مات و مبهوت شدیم. توجه به روابط انگلیس با امریکا تحت لوای "رابطه ویژه" (27) با یک دنیا معنی و مفهوم؛ ضروریست. (28) انگلیس در هدایت سیاست خارجی امریکا نفوذ دارد و می توان "با فشار و (گیر دادن) به انگلیس؛ امریکا را مهار کرد." مکانیزم های اجرایی باید بعد از پذیرش فرضیه، با "خرد جمعی" تبیین و تعیین شوند. حضور رسمی دیپلماتیک جمهوری اسلامی ایران در واشنگتن نیز با دو هدف؛ پیشگیری از سوءاستفاده از قدرت سخت امریکا توسط دیگر کشورها و لابی ها علیه جهان اسلام و دوم؛ تلاش برای تغییر و تصحیح رفتار سیاست خارجی امریکا در راستای "بسط عدالت در روابط بین الملل" مد نظر خواهد بود. امام خمینی (ره) در مورد خواجه نصیر طوسی گفت: "خواجه نصیر نمی رفت (برای مغول ها) وزارت بکند، می رفت آنها را آدم کند، می خواست آنها را مهار کند." معتقدم می توان روش سیاسی خواجه نصیر طوسی را به دیپلماسی روز تبدیل و به عنوان رویکرد جدید سیاست خارجی با امریکا مورد آزمایش قرار داد. کجاست خواجه نصیر زمان؟
منابع:
1 - Engage.
2 -“Manipulation through Interdependency & Engagement”
http://irdiplomacy.ir/fa/news/2000498/%D8%A7%D8%BA%D9%81%D8%A7%D9%84-%D8%A7%D8%B2-%D8%B7%D8%B1%DB%8C%D9%82-%D9%88%D8%A7%D8%A8%D8%B3%D8%AA%DA%AF%DB%8C-%D9%85%D8%AA%D9%82%D8%A7%D8%A8%D9%84-%D9%88-%D8%AF%D8%B1%DA%AF%DB%8C%D8%B1%DB%8C-%D8%AF%D8%B1-%D9%85%D9%86%D8%A7%D9%82%D8%B4%D8%A7%D8%AA-%D8%A8%DB%8C%D9%86-%D8%A7%D9%84%D9%85%D9%84%D9%84%DB%8C
4-Interdependence
5- https://www.chathamhouse.org/2021/01/global-britain-global-broker
7 - سورۀ رم
8- نولی بعض الظلمین بعضا بما کانوا یکسبون (انعام 129)
9 - و یذیق بعضکم باس بعض (انعام 65)
10- و کم قصمنا من قریه کانت ظالمه و انشانا بعدها قوما آخرین (انبیاء 11)
11- USA in, Russia out, German down
12 - The Complete War Memoirs of Charles de Gaulle, tr., from French by Simon & Schuster, vol. I to III, p. 727.
15 - گزارش کمیته سنای امریکا در خصوص عملکرد سازمان های جاسوس امریکا در جنگ عراق، 7 ژوییه 2044، صفحۀ 34. برای بررسی مبسوط مراجعه شود به کتاب: سید وحید کریمی، دکترین بلر برای بوش در جنگ عراق، نشر کویر، 1384.
16 - یوسفی راد، اندیشه های سیاسی خواجه نصیر طوسی، بوستان کتاب قم.
17 - همان.
18 - Thomas M Campbell & George C. Herring, Ed,. The Diaries of Edward R. Stettinius, jr., 1943 – 1946, (New Viewpoints – 1975, p. 215.
روزولت به چرچیل گفت: به خاطر غریزۀ 400 ساله که در خون تو وجود دارد درک این مطلب که یک کشور علی رغم توانایی نباید سرزمین دیگران را تصاحب کند، سخت است. اما باید بدانی عصر جدیدی در تاریخ روابط بین الملل گشوده شده است و باید خودت را با آن هم آهنک نمایی. (البته روزولت اشتباه می کرد و طی جنگ دوم فوت کرد و چرچیل با اغفال ترومن، جانشین روزولت که بی تجربه بود؛ موفق شد.)
20 - اذهب الی فرعون انه طغی (طه 24)
21 - در بحران کانال سوئز، ریچارد نیکسون معاون آیزنهاور بود. وی بعدا رئیس جمهور امریکا شد.
24 - Prime Minster’s speech at the Foreign Office conference, 10 Downing Street, January 7, 2003
27- Special Relationship
نظر شما :