احتمال خروج تدریجی ایران از پروتکل الحاقی
نگرانی بایدن نسبت به ایران از ترامپ و اوباما بیشتر است
دیپلماسی ایرانی – با مشخص شدن اعضای تیم سیاست خارجی و امنیتی دولت جو بایدن به نظر می رسد که اکنون نگاه و راهبرد دولت جدید ایالات متحده نسبت به جمهوری اسلامی ایران و به خصوص برجام روشن باشد، اما در این بین مواضع متعدد، متنوع و گاه متضاد اعضای کابینه بایدن سبب شده تا نتوان با قاطعیت در خصوص راهبرد دیپلماتیک دولت جدید امریکا سخن گفت. خصوصا که تحلیل های متفاوت و گستردهای از سوی کارشناسان و ناظران پیرامون برنامه های دولت جو بایدن در قبال برجام مطرح شده است. دیپلماسی ایرانی برای بررسی بیشتر این مسئله، گفت وگویی را با امیرعلی ابوالفتح، کارشناس و تحلیلگر مسائل آمریکا پی گرفته است که در ادامه میخوانید:
جیک سالیوان، مشاور امنیت ملی رئیس جمهوری آمریکا عنوان داشت که ایران یکی از مواردی است که با آنچه دولت ترامپ کرد اختلاف واقعی و عمیق داریم. در ۴ سال اخیر برنامه هستهای ایران به طرز چشمگیری جلو رفت، برنامه موشکی و نقش منطقهای هم به همین منوال. لذا اولویت بازگرداندن چهارچوب های هستهای یا همان برجام است. این در حالی است که آنتونی بلینکن، وزیر امور خارجه ایالات متحده آمریکا در اولین نشست خبری خود پیرامون همین اولویت برجامی اظهار کرد که موضع بایدن بسیار شفاف است. اگر ایران به تعهدات خود ذیل توافقنامه هستهای عمل کند، آمریکا نیز برمیگردد. اگر ایران به برجام برگردد و پایبند باشد، ما یک تیم تخصصی برای گفتوگو درباره بازگشت به این توافق تشکیل میدهیم. آن زمان همراه با متحدان خود از برجام به عنوان سکویی برای حل موضوعات دیگر استفاده خواهیم کرد. اما تا آن زمان فاصله زیادی وجود دارد؛ حال سوال اینجاست آیا این مواضع متشتت و حتی متناقض و متضاد اعضای تیم سیاست خارجی و امنیتی دولت جو بایدن در قبال ایران و به خصوص برجام نشان از اختلاف دیدگاه این افراد است و یا این مواضع دو یا چندگانه با هدف یا اهدافی برنامه ریزی شده مطرح می شوند؟
من بر این باورم که اکنون مواضع دو یا چند گانه ای در خصوص برجام از طرف تیم سیاست خارجی و امنیتی دولت جوبایدن وجود ندارد، بلکه سخن اصلی در این رابطه، هم توسط رئیس جمهور آمریکا و هم توسط وزیر امور خارجه ایالات متحده به صراحت بیان شده است. واشنگتن برای بازگشت به برجام نیازمند آن است که تهران گام اول را بردارد و از تمام اقدامات کاهش تعهدات هستهای خود باز گردد و بعد از راستی آزمایی و تضمین آژانس بین المللی انرژی اتمی، تلاش ها برای بازگشت آمریکا به برجام و لغو تحریم ها صورت خواهد گرفت. البته در این بین احتمالاً نگاههای متفاوتی در مورد کیفیت و نحوه این اقدامات میان اعضای کابینه جو بایدن وجود دارد و این مسئله بسیار طبیعی است. اما در اصل این که گام اول را جمهوری اسلامی ایران بردارد و از تمام اقدامات کاهش تعهدات هسته ای بازگردد اختلاف نظر در دولت بایدن وجود ندارد.
با این حال به نظر می رسد که نگاه های فرابرجامی جدی هم در فحوای کلام این افراد وجود دارد. برداشت شما در این خصوص چیست؟
بله نگاه های فرابرجامی هم وجود دارد. چون همانگونه که اشاره کردم آمریکا با بازگرداندن ایران از تمام گام های کاهش تعهدات هسته ای به دنبال گرفتن تضمین از جمهوری اسلامی ایران است که تهران در مسیر مذاکره و اعتماد سازی قرار گرفته و با این نگاه سعی می کند دیگر مسائل و اهداف فرابرجامی به خصوص مسئله توان موشکی و نفوذ منطقه ای ایران را هم به سرانجام برساند. البته در این بین به نظر میرسد که اعضای کابینه جوبایدن عجلهای برای حل و فصل این مسائل و مذاکره با جمهوری اسلامی ایران ندارند، ولی آنگونه که در سوال اول اشاره کردید و جیک سالیوان هم بر آن تاکید داشت فعلاً اولویت دولت جوبایدن مسئله برجام است، نه توان موشکی و نفوذ منطقه ای.
ولی در این بین برخی از کارشناسان و ناظران معتقدند که دولت جو بایدن به دنبال پیش شرط های موشکی و منطقه ای در کنار برخی محدودیت های بیشتر هسته ای برای بازگشت آمریکا به برجام و لغو تحریمهاست، اگرچه ذیل تحلیل شما برخی هم بر این باورند که دولت جو بایدن ابتدا با حل و فصل مسئله برجام سعی میکند مذاکرات شبیه به برجام را در خصوص توان موشکی و نفوذ منطقه ای ایران در دستور کار قرار دهد. شما کدام یک از این دو سناریو را نزدیک به واقعیت می دانید؟
همانگونه که اشاره کردم و آنگونه که از مواضع بلینکن و جیک لیوان پیدا است اولویت ایالات متحده آمریکا توافق هسته ای است. لذا دولت بایدن با حل و فصل برجام و اعتمادسازی در مسیر مذاکره به دنبال برجام های موشکی و منطقه ای است. اما همان طور که اشاره کردم دولت جو بایدن عجلهای برای حل و فصل این مسائل و حتی اولویت خود در قبال ایران یعنی برجام ندارد. بلکه سعی می کند در یک پروسه مدت دار و به صورت کاملاً جدی این پرونده را به سرانجام برساند. به هر حال واقعیت این است که در طول چهار سال گذشته دولت دونالد ترامپ اقداماتی را در قبال جمهوری اسلامی ایران انجام داده است که تنش های سیاسی و دیپلماتیک بین جمهوری اسلامی ایران و ایالات متحده آمریکا در طول ۴۰ سال گذشته به اوج خود رسانده است. لذا نمی توان در یک فاصله کوتاه زمانی شاهد کاهش تنش ها و آغاز مذاکرات برجامی و فرابرجامی بود. خصوصاً اینکه همین حالا هم اختلاف نظرهای جدی در رابطه با توافق هسته ای بین تهران و واشنگتن وجود دارد.
شما به زمان دار بودن اعتمادسازی و پروسه مذاکره ایران و آمریکا اشاره کردید و همچنین عنوان داشتید که دولت جو بایدن عجله ای برای حل و فصل این مسائل ندارد. پیرو این نکات به نظر می رسد که اکنون چالشها و بحرانهای داخلی در ایالات متحده آمریکا از تداوم شیوع کرونا و چالشهای معیشتی و اقتصادی گرفته تا بحران های سیاسی و اجتماعی ناشی از اقدامات دونالد ترامپ، به خصوص بعد از حمله به کنگره و نیز احتمال بحرانی تر شدن اوضاع با در پیش بودن استیضاح رئیس جمهور سابق این کشور به نظر میرسد که دولت کنونی، نه تنها در صد روز اول کاری، بلکه در ماه های پیش رو بیشترین تمرکز را بر مسائل داخلی بگذارد. با این تفاسیر آیا سایه سنگین بحرانهای داخلی بر سر دولت جو بایدن اجازه می دهد آنگونه که باید تمرکز جدی روی مقوله سیاست خارجی داشته باشد یا پرونده ایران و برجام در اولویت های بعدی قرار می گیرند؟
همانگونه که اشاره کردید اکنون چالش ها و مشکلات داخلی در ایالات متحده آمریکا سایه جدی بر دیگر مسائل به ویژه در حوزه سیاست خارجی انداخته است. بنابراین دولت جو بایدن سعی میکند با مدیریت مسائل داخلی و به خصوص کنترل بیماری کرونا وضعیت داخلی را تا اندازه ای تعدیل کند. ضمن این که باید گفت هر زمان که دولت تازه ای در آمریکا روی کار بیاید اولویت خود را به حل و فصل مسائل داخلی علی الخصوص در حوزه اقتصادی می دهد. پس طبیعی است که اکنون جو بایدن بیشترین تمرکز را بر مسائل داخلی ایالات متحده آمریکا بگذارد. آن هم دولت جو بایدنی که با چالش ها و بحران های به مراتب جدی مواجه است که باعث خواهد شد بیشتر تمرکز و توان دولت بایدن صرف حل و فصل مسائل داخلی شود، اما تمام این مسائل سبب نمی شود که ایالات متحده آمریکا از پرداختن به مسائل سیاست خارجی و دیپلماتیک غافل شود. به هر حال اتفاقات و تحولاتی که حول پرونده ایران و به خصوص برجام روی می دهد سبب شده است که مسئله ایران به یکی از سه اولویت بسیار جدی در حوزه دیپلماسی دولت جوبایدن بدل شود. چرا که گذشت زمان در این رابطه لزوما به نفع ایالات متحده آمریکا نیست. به این معنا که شاید آمریکاییها به دلایل مختلف و به خصوص سایه سنگین مسائل داخلی عجله ای برای حل و فصل برجام و دیگر مسائل مربوط به ایران نداشته باشند و کماکان با پیگیری سیاست فشار حداکثری و تشدید تحریم ها خواهان افزایش محدودیت ها بر ایران باشند، اما این مسئله لزوماً به معنای آن نیست که تهران هم در مسیر واشنگتن گام بردارد و نهایتاً به مصالحه و مذاکره بینجامد. شما در سوال نخست اشاره داشتید به اعترف خود جیک سالیون در ۴ سال اخیر برنامه هستهای ایران به طرز چشمگیری جلو رفته است، برنامه موشکی و نقش منطقهای هم به همین منوال. این موضع مشاور امنیت ملی رئیس جمهوری آمریکا است. اکنون علاوه بر گام های کاهش تعهدات برجامی و آغاز غنی سازی ۲۰ درصد، توان موشکی ایران، هم به لحاظ کیفی و هم به لحاظ کمی ارتقا پیدا کرده، ضمن اینکه نفوذ منطقهای ایران در منطقه خاورمیانه به شکل پررنگی افزایش یافته است. این ها علاوه بر آن است که به اعتراف و گفته صریح خود آمریکاییها و آژانس بین المللی انرژی اتمی، ایران در آستانه رسیدن به توانایی ساخت سلاح هسته ای قرار دارد. به هر حال در کنار افزایش میزان اورانیوم غنی شده اکنون ایران به فکر افزایش درصد غنی سازی است. در کنار آن استفاده از اورانیوم فلزی نیز نگرانی های جدی را در میان کشورهای اروپایی و ایالات متحده آمریکا ایجاد کرده است، به گونهای که برخی معتقدند نقطه گریز هستهای ایران به کمتر از یک ماه رسیده است. به همین دلیل اگر جو بایدن با گذر زمان چاره برای برجام پیدا نکند با محدودیت های بیشتری در خصوص مذاکره با ایران مواجه خواهد داشت. به ویژه اگر جمهوری اسلامی ایران از سوم اسفند مسئله توقف اجرای داوطلبانه پروتکل الحاقی را در دستور کار قرار دهد. بنابراین قطعا ایران و مسئله برجام یکی از اولویت های جدی در سیاست خارجی ایالات متحده آمریکا است که باید به فوریت مدیریت شود.
اکنون که تیم سیاست خارجی و امنیتی کابینه جوبایدن با روی کار آمدن افراد چون جیک سالیوان، مشاور امنیت ملی کاخ سفید، آنتونی بلینکن، وزیر امور خارجه، وندی شرمن، معاون وزارت امور خارجه و رابرت مالی، مسئول امور ایران مشخص شده است به نظر می رسد که فضا به سمت مذاکره و تعدیل تنش ها پیش رود به ویژه که این افراد در دوران مذاکرات برجامی هم حضور داشتند. اما بر خلاف تصور و در صحنه عمل با مواضع این افراد به نظر میرسد که بازی برجامی بایدن به مراتب پیچیده تر از دوره دونالد ترامپ است. ارزیابی شما در این رابطه چیست؟ آیا حضور این افراد در تیم سیاست خارجی و امنیتی کابینه بایدن به معنای آمادگی آمریکا برای مذاکره با جمهوری اسلامی است و یا اینکه دولت بایدن سناریوی دیگری برای ایران در نظر گرفته است؟
در حوزه سیاست خارجی و امنیتی ایالات متحده آمریکا باید افراد را به دو دسته تقسیم کرد؛ دسته اول افرادی هستند که در سمت هایی قرار میگیرند که نقش اصلی در تدوین سیاست خارجی ایالات متحده آمریکا ایفا می کنند. یعنی در فرآیند تصمیمگیری دیپلماتیک آمریکا بسیار موثرند. افرادی نظیر وزیر امور خارجه، وزیر دفاع و یا مشاور امنیت ملی کاخ سفید. اما افرادی هم وجود دارند که بر کرسی هایی تکیه می زنند که نقش چندان مهمی در تدوین استراتژی سیاست خارجی ایالات متحده آمریکا ندارند و سمت های آنها بیشتر به عنوان هماهنگ کننده قلمداد می شوند. این افراد در حقیقت نه طراح، بلکه مجری سیاستهای کلان ایالات متحده آمریکا هستند. افرادی مانند رابرت مالی، نماینده امور ایران در آمریکا جزء این دسته است. پس حضور افرادی مانند مالی در کابینه جو بایدن نقش چندان جدی در تغییر راهبردهای آمریکا در قبال ایران ندارد. متاسفانه در فضای سیاسی و رسانه ای ایران به اشتباه و بیش از اندازه روی آغاز به کار رابرت مالی مانور داده شده است. چرا که این افراد بیشتر مجری سیاست های کاخ سفید اند و از اثرگذاری بالایی در تغییر رفتار ایالات متحده آمریکا نسبت به جمهوری اسلامی ایران برخوردار نیستند. نباید وزن و جایگاه افراد را بیش از آنچه که هستند نشان دهیم. اما در آن سو یقیناً حضور آنتونی بلینکن به جای مایک پمپئو و یا حضور جیک سالیوان به جای جان بولتون میتواند در تغییر نگاه آمریکا نسبت به جمهوری اسلامی ایران موثر باشد. اما مجموعه این نکات به معنی آن نیست که سیاست و راهبرد ایالات متحده آمریکا در دوره جو بایدن تفاوت بنیادینی با دولت دونالد ترامپ خواهد داشت. یعنی همان گونه که دولت دونالد ترامپ نگرانی جدی در قبال فعالیتهای هستهای، توان موشکی و نفوذ منطقهای ایران داشت، دولت جو بایدن نیز همین نگرانی ها را البته با درجه و شدت بیشتر دارد. چرا که در مدت همین چهار سال نفوذ منطقه ای و توان موشکی ایران افزایش پیدا کرده است، ضمن اینکه از ۱۸ اردیبهشت ماه سال ۱۳۹۸ با آغاز گام های کاهش تعهدات برجامی و نیز از چند هفته پیش با مصوبه مجلس مبنی بر اقدام راهبردی برای لغو تحریم ها، فعالیت های هسته ای دوباره از سر گرفته شده است. پس نگرانیهای دولت بایدن به مراتب بیشتر از ترامپ و حتی دولت اوباما است. به همین دلیل اعضای تیم سیاست خارجی و امنیتی جو بایدن که زمانی در دولت باراک اوباما حضور داشتند، رفتارهای به شدت متفاوتی از آن دوران (مذاکرات برجامی) خواهند داشت. چون ایران اکنون ایران زمان باراک اوباما نیست.
آیا افرادی چون جیک سالیوان، مشاور امنیت ملی کاخ سفید، آنتونی بلینکن، وزیر امور خارجه، وندی شرمن، معاون وزارت امور خارجه و رابرت مالی، مسئول پرونده ایران صاحب تفکر، اندیشه ای خاص، تئوری و تز دیپلماتیک هستند؟ آیا می توان این افراد را هم وزن کسانی چون جیمز بیکر، وزیر ماور خارجه دولت بوش پدر، مادلین آلبرایت، وزیر ماور خارجه بیل کلینتون، کاندولیزا رایس، وزیر امور خارجه بوش پسر و یا پیشتر کسانی چون زبیگنیِف برژینسکی، مشاور امنیت ملی دولت کارتر و یا هنری کسینجر، وزیر امور خارجه، مشاور امنیت ملی و نیز رئیس شورای امنیت ملی در دوره ریچارد نیکسون و جرالد فورد دانست؟
به سوال بسیار مهمی اشاره کردید به نظر من چون خود جو بایدن سال ها در حوزه سیاست خارجی و دیپلماسی آمریکا فعال بوده است و مدت ها رئیس کمیته سیاست خارجی مجلس سنای ایالات متحده آمریکا بوده، افرادی را برای تیم سیاست خارجی و امنیتی خود انتخاب کرده است که صاحب اندیشه، تز، ایدئولوژی و تفکر خاصی نیستند، بلکه این افراد بیشتر بروکرات قوی هستند. پس به هیچ وجه نمی توان کسانی نظیر جیک سالیوان، آنتونی بلینکن، وندی شرمن، رابرت مالی و دیگر اعضای کابینه بایدن را صاحب تفکر، اندیشه ای خاص، تئوری و تز دیپلماتیک دانست و یا آنها را هم وزن کسانی چون جیمز بیکر، مادلین آلبرایت، کاندولیزا رایس، برژینسکی و یا هنری کسینجر تلقی کرد.
ذیل تحلیل شما آیا حضور کسانی نظیر جیک سالیوان، آنتونی بلینکن، وندی شرمن، رابرت مالی در تیم سیاست خارجی بایدن به عنوان بروکرات نشان از ترس رئیس جمهور بایدن برای حضور افراد صاحب تفکر در کابینه اش است؟
عدم حضور افرادی هم تراز و هم وزن کسانی چون جیمز بیکر، مادلین آلبرایت، کاندولیزا رایس، برژینسکی و یا هنری کسینجر در کابینه جو بایدن لزوما به معنی ترس و نگرانی وی تلقی نمی شود. به هر حال این افراد بیشتر در دوره ریاست جمهوری فعالیت داشتند که خود آن روسای جمهور دیپلمات قوی و یا فردی آشنا به سیاست خارجی نبودند، اما زمانی که خود جو بایدن مدتهای زیادی در حوزه دیپلماسی فعال بوده است، بیشتر سعی میکند از بروکرات های قوی در تیم سیاست خارجی و امنیتی خود استفاده کند که مجری نگاه های دیپلماتیک او باشند تا از اختلاف نظر و چند دستگی جلوگیری شود.
به توقف اجرای داوطلبانه پروتکل الحاقی اشاره داشتید. به هر حال در مقابل این مواضع ایالات متحده آمریکا، دولت روحانی طبق مصوبه مجلس موسوم به اقدام راهبردی برای لغو تحریمها ضمن آغاز غنیسازی ۲۰ درصد در مجتمع غنیسازی شهید علیمحمدی (فردو) نیم نگاهی هم به توقف اجرای پروتکل الحاقی دارد. در این رابطه ذیل آنچه که محمدجواد ظریف، وزیر امور خارجه در نشست خبری با سرگئی لاوروف، همتای روس خود در مسکو و نیز علی ربیعی، سخنگوی دولت عنوان داشته اند اگر تا ۲۱ فوریه (سوم اسفند) تحریم لغو نشود، اجرای پروتکل الحاقی متوقف میشود. به باور شما این اقدامات به افزایش توان چانه زنی دیپلماتیک و بیشتر شدن برگ های برنده ایران در برابر ایالات متحده آمریکا و اروپاییها خواهد انجامید و یا با ایجاد حساسیت های جدی در طرف های برجامی و آژانس بین المللی انرژی اتمی، تشدید تنش ها و افزایش فشار بر تهران را به دنبال خواهد داشت؟
قطعا در نگاه اول این اقدام سبب افزایش تنش می شود. اما نکته اصلی به هوشمندی ایران باز می گردد. من معتقدم چون توقف اجرای داوطلبانه پروتکل الحاقی حساسیت جدی را در طرف های برجامی، ایالات متحده آمریکا و مهمتر از آن آژانس بینالمللی انرژی اتمی و شورای حکام بر خواهد انگیخت بنابراین جمهوری اسلامی ایران با هوشمندی سیاسی و دیپلماتیک به صورت تدریجی این مسئله را در دستور کار قرار خواهد داد. یعنی تهران از سوم اسفند و به یکباره از پروتکل الحاقی خارج نخواهد شد. امکان دارد که در خصوص صدور روادید برای برخی از بازرسان آژانس شروط و محدودیت هایی قائل شود. یعنی همان گونه که در بخشهای فنی هسته ای، ایران گام به گام کاهش تعهدات برجامی را در دستور کار قرار داد اکنون گام به گام کاهش محدودیتهای بازرسان آژانس بینالمللی انرژی اتمی و توقف اجرای پروتکل الحاقی در پیش خواهد گرفت که با شوک دیپلماتیک روبه رو نشود.
نظر شما :