جغرافیای رویارویی آنکارا - ریاض گسترش می یابد
خیز بلند ترکیه به سمت نفوذ در یمن
دیپلماسی ایرانی: بحران یمن با ورود به سال ششم تجاوز سعودی در قالب ائتلاف، ابعاد پیچیده ای بخود گرفته است. انسجام در جبهه صنعاء و استفاده از روش های مختلف و حصول به پیروزی های متنوع میدانی در عرصه نظامی - سیاسی، ائتلاف با قبایل و موفقیت های در دسترس در جبهه راهبردی مأرب به همراه توسعه حملات موشکی و پهبادی به مراکز حساس نفتی و نظامی در خاک سعودی، متعاقب بوده است با انشقاق در جبهه دشمنان و مخالفان خارجی و داخلی صنعاء. به عبارت بهتر اینکه همانطور که در این سال ها جبهه صنعاء، خود را به انحاء مختلف تقویت کرده است شکاف ها و تعارضات پدید آمده در جبهه مقابل نیز آشکارتر شده است؛ از این رو نتیجه این شکاف های ساختاریِ تعارض در جبهه مقابل صنعاء و دولت نجات ملی با هدایت انصاراالله، افزایش تعدد بازیگران در یمن با اهداف و برنامه های جداگانه است.
واقعیت این است که افزایش تعداد بازیگران در جغرافیای میدانیِ فعالیت در یمن، در دو بعد بازیگران داخلی و خارجی قابل رویت و رصد کردن است. در ارتباط با افزایش تعدد بازیگران داخلی با گرایشات مختلف در یمن باید گفت که شاخص شناخته شده این بازیگران، نقش گرا بودن و درون نقش پذیر بودن آنها است. به بیان دیگر اینکه شکل گیری بسترهای جداسازی اهداف و برنامه های بازیگران متحد در جبهه مخالفان صنعاء، علاوه بر اینکه نقش های گذشته درون ساختاریِ تعریف شده(به عنوان زیر مجموعه دولت مستعفی هادی)، به همان قوت قبلی باقی است و بصورت نمایه گذاری شده تداوم دارد، نقش های جدیدی نیز برای آنها تعریف شده و به آنها افزوده شده است؛ به بیانی دیگر اینکه، بازیگران داخلی افزون بر کارکرد گذشته، تعاریف کارکردی جدیدی نیز شامل می شوند که با ویژگی ها و شاخص های درون گروهی این بازیگران همراه است. و از نقش پذیر بودن آنها برای قبول مسئولیت های خود تعریفی نو و حرکت در مسیر منافع و برنامه های تازه توسط این جریانات بدون وابستگی در چارچوب اتحاد و یا ائتلاف در گذشته حکایت دارد.
از جمله بازیگران مهم داخلی در این عرصه گروه اخوانی اصلاح «التجمع الیمنی للاصلاح» است که تا پیش از این به عنوان بخش مهمی از دولت مستعفی هادی ایفای نقش می کرد. در واقع از حزب الاصلاح به عنوان متحد راهبردی دولت مستعفی هادی حتی در دوران بحران دولت مستعفی در چند ماهه اخیر نام برده می شود که استان راهبردی مأرب به عنوان پایگاه سنتی آنها، تحت نفوذشان قرار دارد. با این حال شکاف رو به گسترش در جبهه عدن این حزب را به حفظ جایگاه سیاسی خود در چارچوبی جداگانه از دولت مستعفی هادی در عرصه تحولات یمن سوق داده است که روز به روز در حال ضعیف تر شدن است. به همین سبب بروز شکاف گسترده در میان این جریان اخوانی (اصلاح) با منصور هادی و سعودی، آنها (اخوانیها) را به سمت اتخاذ تصمیمات و اقدامات خود محورانه در یمن بدون وابستگی به دولت مستعفی هادی و ریاض سوق داده است.
نکته مهم درباره حزب اصلاح، گرایش اخوانی آن است. و نکته مهم تر در این باره وجود زمینه های لازم برای حضور بازیگران خارجی بیشتر در میدان بحرانی یمن است. از آنجایی که آنکارا در سال های گذشته همواره تلاش کرده است با سیاست فراگیر مداخله نظامی و غیر نظامی، محوری را بر پایه اصول تبینی سه گانه اسلام گرایی اخوانی، نژاد محوری و رویکرد توسعه گرایانه با محوریت راهبرد نفوذ و عمق استراتژیک در منطقه را به اجرا در بیاورد، از هرگونه فرصت و موقعیت تقارن گونه ای که در مناطق آشوب با اصول راهبردی سه گانه آنها مطابقت پیدا کند، بهره خواهد برد. پس با این رویکرد راهبردی آنکارا و بر مبنای سه اصل ذکر شده، یمن می تواند گزینه مناسبی برای آنها باشد.
قابل ذکر است که این سه مؤلفه راهبردی که تدوین و اجرای آنها به مثابه موتور محرکه رفتارهای اردوغان برای فعالیت در عرصه خارجی است، همگی در خدمت راهبرد شناخته شده نوعثمانی گری آنکارا و احیا وجوه قدرت(حوزه خارجی) و اقتدار(حوزه داخلی) امپراطوری عثمانی در شمایل جمهوری ترکیه در دنیای امروز است. از این رو آنکارا در ذیل یک راهبرد هوشمندانه در مناطق مورد نظر برحسب مولفه های ذکر شده به سمت نفوذ و بازیگری در آن مناطق گام بر می دارد. بطوریکه در مناطقی که غلظت های نژادی به عنوان عمال محرک وجود داشته باشد با رویکرد حمایت نژادی وارد عمل می شود(جمهوری آذربایجان و یا حمایت از ترکمن های عراق)، در شرایطی که نیاز به استفاده از گزاره های ایدئولوژیکی بار شده از مفاهیم و متغیرهای سیاسی – ارزشی – دینی باشد از مبانی و ظرفیت های ایدئولوژیکی اخوانی بهره خواهد برد(حمایت از قطر در نبرد با چهار کشور تحریم کننده عربی در چند سال گذشته و حضور در یمن در آینده نه چندان دور با وجود اخوانی های اصلاح)، و در مواردی که نیاز به فعالیت براساس فضای محیطی باشد از تئوری عمق استراتژیک استفاده خواهد کرد(حضور فیزیکی در سوریه در سال های اخیر نمونه واقعی این مورد است). در واقع استفاده از راهبردهای مزبور در ذیل متنوع سازی مسیرهای حصول به منافع حداکثری ترکیه در عرصه فعایت های خارجی و منطقه ای سیاستگذاری شده است. به عبارت دیگر اینکه فعلیت بخشی به اهداف و برنامه های منطقه ای از سوی آنکارا بر حسب شرایط، مکان و نحوه استفاده از ابزار و بکارگیری آنها در جغرافیای های مورد نظر متفاوت است.
با این اوصاف باید گفت که در یمن نیز حضور اخوانی ها و همبسته بودن گرایشات نظری - کنشی آنها با ترکیه به عنوان مرکز و منبع گسترش و صدور باورهای اخوانی می تواند روند حضور ترکیه در یمن را به عنوان یک بازیگر خارجی تسهیل کند. در واقع آنکارا با توجه به حضور حزب اصلاح و جایگاهی که این تجمع یمنی در معادلات قدرت در یمن دارد می تواند بدون هرگونه آماده سازی فضا و بدون هیچ گونه محدودیتی در این باره، وارد کارزار یمن شود. و منافع خود را در این کشور بحران زده جستجو کند و در آینده یمن سهم خواهی هایی داشته باشد.
از سوی دیگر نباید فراموش کرد که تعارضات میان آنکارا با ریاض در جبهه های مختلف قطر، لیبی و حوزه مدیترانه که با قتل خاشقچی در دو سال گذشته به اوج خود رسید، یمن را به یک فرصت طلایی برای آنکارا در جهت فشار قرار دادن ریاض تبدیل خواهد کرد. بطوریکه حضور ترکیه در یمن به عنوان منطقه ای که سعودی آن را عمق امنیتی خود تعریف می کند، می تواند یک چالش امنیتی خطرناک برای سعودی باشد و معادلات میدان بازی میان ترکیه و سعودی را به طرز خارق العاده ای به سود آنکارا تغییر دهد.
به علاوه، با توجه به اینکه حزب اصلاح به عنوان متحد تأثیرگذار دولت مستعفی که در حمایت ریاض قرار دارد، در این سال ها زیر نظر دولت مستعفی به ایفای نقش پرداخته است؛ با چرخش این حزب به سمت فعالیت جداگانه از دولت مستعفی در یمن، مطمئناً از دامنه تأثیرگذاری ریاض در یمن کاسته خواهد شد؛ چرا که با جدایی از دولت مستعفی، عملاً دولت مستعفی دامنه کنش وزی هایش به شدت محدودتر از شرایط کنونی خواهد شد. از این رو با کم شدن حوزه فعالیت دولت مستعفی و تضعیف روز افزون آن با این اقدام اخوانی های اصلاح، از حدود فعالیت ریاض در یمن نیز به تبع کاسته خواهد شد. به علاوه اینکه با جدایی اخوانی های اصلاح از دولت مستعفی هادی و چرخش آنها به سمت آنکارا، مشکلات ریاض در یمن نیز با ضریب افزایش چند برابری همراه خواهد شد. بطوریکه ریاض از این به بعد باید در میدان های نبرد در یمن، با یک بازیگر خارجی دیگر یا وارد معامله شود یا به نبرد بپردازد و این به معنای این خواهد بود که اخوانی ها می تواند با هرگونه کنش و اقدامی در این باره، شرایطی به مراتب بدتر از اکنون را در یمن به ریاض تحمیل کنند.
بنابراین با توجه به آنچه گفته شد، پیوند میدانی آنکار با اخوانی های یمن نه تنها به اهداف دوگانه آنها در یمن کمک خواهد کرد بلکه این ظرفیت را بطور بالقوه در خود دارا است تا ریاض را با یک چالش امنیتی به واسطه تعارض با آنکارا روبرو کند. و به علاوه اینکه موقعیت آنها را در یمن شکننده تر از شرایط فعلی کند. و در عرصه منازعات منطقه ای با ترکیه، آنکارا را در موقعیتی برتر از ریاض قرار دهد.
نظر شما :