جنگ با ایران در راستای منافع ترامپ قرار ندارد
تلاش برای موازنه سازی امنیتی تل آویو در برابر تهران
دیپلماسی ایرانی – ۱۳ آگوست ۲۳ مرداد ماه در یک بیانیه از توافق امارات متحده عربی و اسرائیل برای عادی سازی مناسبات سخن گفت؛ توافقی که قرار است هفته آینده (25 شهریورماه) در حضور دونالد ترامپ به امضای طرفین برسید. در کنار آن طی هفته های اخیر و بعد از عادی سازی مناسبات دیپلماتیک ابوظبی و تل اویو شاهد حضور برخی از مقامات کاخ سفید با محوریت جارد کوشنر، داماد، مشاور ارشد ترامپ در امور خاورمیانه و معمار عادی سازی مناسبات کشورهای عربی با اسرائیل در عربستان سعودی، بحرین و عمان به منظور عادی سازی مناسبات منامه، ریاض و مسقط با اسرائیل بودیم. مجموعه این تحولات نشان از این دارد که یک پروژه کلان و بلندمدت برای ایجاد ائتلافی امنیتی ضد تهران در دستور کار است. دیپلماسی ایرانی برای بررسی این مسئله، گفت و گویی را با قاسم محب علی، سفیر اسبق ایران در مالزی و یونان، رئیس سابق اداره کل خاومیانه وزارت امور خارجه و کارشناس مسائل خاورمیانه و جهان عرب ترتیب داده است که در ادامه از نظر خواهید گذراند:
بعد از عادی سازی مناسبات امارات متحده عربی و اسرائیل شاهد بودیم که هفته اول ماه جاری میلادی سپتامبر، جارد کوشنر، داماد، مشاور ارشد ترامپ در امور خاورمیانه و معمار عادی سازی مناسبات کشورهای عربی با اسرائیل به همراه آوی برکوویچ، نماینده ویژه آمریکا در مذاکرات بینالمللی در سفر به کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس با محوریت بحرین، عربستان و عمان در تلاش برای ایجاد مناسباتی مشابه میان تلآویو با منامه، ریاض و مسقط است. پیرو این تلاش ها دونالد ترامپ، رئیس جمهور آمریکا روز چهارشنبه به صورت تلفنی با سلطان هیثم بن طارق آل سعید، حاکم عمان پیرو عادی سازی مناسات با اسرائیل گفت وگو کرد. حال سوال اینجا است که آیا تلاش واشنگتن برای وادار کردن دیگر کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس به منظور عادی سازی مناسبات دیپلماتیک خود با اسرائیل یک پروژه برای موازنه سازی امنیت با جمهوری اسلامی ایران تلقی شود. خصوصا که عده ای بر این باورند با حضور ایران در جنگ سوریه و نفوذ تهران تا پشت دیوارهای مرزی سرزمینهای اشغالی سبب شد که معادله موازنه امنیت در منطقه خاورمیانه به سود محور مقاومت با مرکزیت جمهوری اسلامی تغییر پیدا کند. اما بعد از برقراری روابط دیپلماتیک امارات متحده عربی و اسرائیل به نظر می رسد که این معادله موازنه امنیت قدری تغییر پیدا کرده و یا خواهد کرد. چرا که فارغ از محکوم کردن یا نکردن اقدام ابوظبی و خائن نامیدن امارات، واقعیت آن است که در نهایت با باز شدن پای تلآویو در کنار مرزهای ایران، موازنه امنیت بین دو طرف (تهران و تل آویو) اقتضائات جدیدی پیدا کرده است. ارزیابی شما در این خصوص چیست؟ آیا گفته های یکشنبه هفته جاری مایک پمپئو، وزیر امور خارجه ایالات متحده در گفت وگو با شبکه فاکس نیوز مبنی بر اینکه اسرائیل و امارات متحده عربی هر دو ایران را تهدید بزرگی برای خود میدانند و از این رو به دنبال ایجاد یک ائتلاف امنیتی هستند، نشانه ای بر این نیست که با باز شدن اسرائیل در کنار مرزهای ایران این موازنه امنیتی به هم خورده است؟
این نکته از چند بعد قابل بررسی است؛ اول اینکه قطعاً عادی سازی مناسبات امارات متحده عربی و اسرائیل می تواند به عنوان یک برگ برنده در انتخابات ریاست جمهوری ایالات متحده آمریکا برای دونالد ترامپ عمل کند؛ فردی که وضعیت چندان مطلوبی در این فاصله کوتاه تا برگزاری انتخابات ندارد. لذا به هر میزان که دونالد ترامب بتواند برگ برنده های بیشتری را به دست آورد، هم از یک میتواند حمایت جدی تر لابیهای صهیونیستی را از خود داشته باشد و هم از آن سو افزایش این برگ برنده های انتخاباتی ذیل عادی سازی مناسبات دیگر کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس با اسرائیل، عملاً می تواند جایگاه او را در انتخابات پیش رو تغییر دهد. بنابراین دونالد ترامپ تلاش جدی دارد تا بتواند در فرصت کوتاه مانده تا برگزاری زمان انتخابات این عادی سازی مناسبات دیپلماتیک انجام شود. اما نکته مهمتر اینکه نباید از نگاه دور داشت به گزاری است که شما در سوالتان به آن اشاره کردیم حقیقت ماجرا نیز همین است چون آمریکا اسرائیل و دیگر کشورهای عربی با عادی سازی مناسبات دیپلماتیک و کشورهای حاشیه خلیج فارس عملاً سعی دارند موازنه امنیت در منطقه آن هم در کنار مرزهای ایران تغییر پیدا کند. در همین راستا بود که وزارت اطلاعات رژیم صهیونیستی اخیرا در گزارشی یازده صفحه ای عنوان داشت که سه کشور عربی دیگر بهجز امارات، از جمله عربستان سعودی، بحرین و عمان تمایل دارند با این رژیم همکاری نظامی، اطلاعاتی و تجاری رسمی داشته باشند. پس تلاش برای تحقق پروژه تغییر موازنه امنیت در سایه عادی سازی مناسبات دیگر کشورها با اسرائیل در برابر ایران جدی است. در این راستا تل آویو علاوه بر پیگیری ایجاد تنش هر چه بیشتر در مناسبات واشنگتن و تهران به دنبال افزایش و پررنگ شدن گسل مناسبات ایران و اعراب از طریق پررنگ کردن تهدید جمهوری اسلامی و تشدید گزاره ایران هراسی در منطقه است و از آن سو این شرایط به همان اندازه که شکاف تهران، هم با واشنگتن و هم با همسایگان عربی حاشیه خلیج فارس را جدی تر می کند، می تواند باعث نزدیکی مناسبات اعراب و اسرائیل شود. اتفاقا در سایه پیگیری و تداوم همین شرایط بوده است که اسرائیل توانسته به سه خواسته عمده خود در این سه سال حضور ترامپ در کاخ سفید برسد. یعنی انتقال سفارت آمریکا از تل آویو به بیت المقدس و به رسمیت شناختن قدس اشغالی به عنوان پایتخت اسرائیل، انضمام جولان اشغالی و همچنین تلاش ها برای الحاق بخشی از کرانه باختری به سرزمین های اشغالی، ذیل معامله قرن که البته سومین مورد به دلیل آشفتگی وضعیت سیاسی درون سرزمین های اشغالی، وضعیت شکننده ترامپ و نتانیاهو و نیز میزان و حجم گسترده مخالفت های منطقه ای و جهانی با الحاق بخش های از کرانه باختری به اسائیل تا کنون محقق نشده است.
در صورتی که اگر طی این سال ها مناسبات اعراب با ایران مناسب بود و یا این میزان از همسویی جامعه عربی با تلاشهای آمریکا وجود نداشت، عملاً صهیونیست ها فرصت انجام چنین اقداماتی را نداشتند. به عبارت دقیق تر در همین دو سه سال گذشته به واسطه همین شرایط حاکم بر روابط ایران و کشورهای عربی حلشیه خلیج فارس و تشدید تنش تهران – واشنگتن به راحتی تل آویو توانسته شرایط را به نفع خود تغییر دهد. البته این بازی تنها به سود اسرائیل نبوده است. چون از طرف دیگر خود آمریکاییها هم به واسطه همین شرایط و تداوم تنش اعراب با ایران ذیل پیگیری پروژه ایران هراسی بود که توانستند برخی اقدامات را در فلسطین انجام دهند. در این راستا از دهه ۹۰ میلادی روسای جمهور ایالات متحده به دلایل گوناگون از انتقال سفارت از تل آویو به قدس اشغالی خودداری میکردند، اما در سایه این میزان از تنش میان اعراب و ایران، ترامپ توانست سفارت را به بیت المقدس انتقال دهد و گام های بعدی را هم صورت دهد. به عبارت دیگر علاوه بر تنش ایران و اعراب، جنگ سوریه، جنگ یمن، وضعیت لیبی، مصر، عراق و غیره راه و بستر هموارتری برای منافع آمریکا و اسرائیل شکل داد. از این رو به روشنی می بینید که صهیونیستها در سایه افزایش تنش و جنگ هستند که می توانند به اهداف خود دست پیدا کنند. پس بدیهی است که واشنگتن سعی داشته و دارد با حضور مرتب و مداوم جارد کوشنر، مایک پمپئو و مایک پنس و دیگر مقامات کاخ سفید در کشورهای حاشیه خلیج فارس ایران را به دشمن شماره یک امنیت و صلح خاورمیانه تبدیل کند تا از این طریق تهران به عنوان دشمن مشترک کشورهای عربی منطقه و نیز اسرائیل بدل کند. از این منظر ایالات متحده در تلاش است با تعریف دشمن مشترک برای رژیم صهیونیستی و برخی کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس شرایط را برای نزدیکی آنها به یکدیگر فراهم کند تا در نهایت پروسه عادیسازی روابط میان اعراب و اسرائیل به سرانجام برسد. در این صورت عملا موازنه امنیت بر ضد تهران خواهد بود. تا همین جای کاری اکنون علاوه بر عادی شدن روابط امارات و اسرائیل، عربستان و بحرین نیز به شرکتهای هواپیمایی اسرائیل اجازه دادند تا از حریم هوایی این دو کشور برای عبور به سمت شرق قاره آسیا استفاده کنند.
یعنی شما سهمی هم برای رفتارها و تحرکات تهران در به وجود آمدن این شرایط و تغییر موازنه امنیت ذیل پیگیری عادی سازی مناسبات کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس با اسرائیل قائلید؟
به هر حال نباید این نکته را هم نادیده گرفت که اگرچه که بخشی از شرایط کنونی به واسطه فشارهای اسرائیل و ایالات متحده آمریکا بر کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس تحقق پیدا کرده است، اما تحرکات و رفتارهای تهران در جنگ سوریه و به خصوص جنگ یمن و همچنین اقدامات صورت گرفته در لبنان و عراق نیز سبب شد که کشورهای حاشیه خلیج فارس به جای اسرائیل، ایران را تهدیدی جدی برای امنیت خود تلقی کنند. متاسفانه این گزاره با نقش آفرینی ایران در جنگ یمن به شدت پررنگ تر شد. چون اگرچه ما شاهد تجاوز گسترده امارات متحده عربی، بحرین و عربستان سعودی به یمن بودیم، اما ایران به جای مدیریت و پایان دادن به جنگ عملاً به گونه ای رفتار کرد که به عنوان دشمن شماره یک امنیت ریاض، منامه و ابوظبی بدل شود. قطعا این مسئله باعث شد که کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس هر چه بیشتر در مسیر ریلگذاری شده دونالد ترامپ در جهت عادی سازی مناسبات با اسرائیل قرار گیرند. اکنون مسئله جنگ یمن بسیار جدی و پیچیده شده است. چرا که طی اتفاقات روزهای اخیر بعد از حملات انصارالله به فرودگاه آبها در عربستان به نظر می رسد که کانون تنش و بحران از یمن خارج شده و مجددا به عربستان و تا اندازه ای امارات متحده عربی نیز انتقال پیدا کرده است. لذا گسترش ناآرامی به عربستان و امارات می تواند دایره این جنگ را وسیع تر و نگرانی های امنیتی را به شدت پررنگ تر کند. پیرو این واقعیت به هر میزان که جنگ یمن تداوم و تشدید پیدا کند و دایره ناامنی به داخل عربستان و امارات کشیده شود قطعا در آن سو بستر هر چه بیشتر، بهتر و مناسب تری برای همسویی این کشورهای حاشیه خلیج فارس با اسرائیل به وجود خواهد آمد و عملا ائتلافی جدی در برابر ایران و آن هم در کنار مرزهای کشور شکل خواهد گرفت. خصوصا که مسئله امنیت انتقال انرژی یکی از مهمترین مقوله هایی است که می تواند تحت الشعاع گسترده تر شدن جنگ یمن قرار گیرد و نگرانی هایی را برای دیگر کشورهای جهان هم شکل دهد. در این صورت امکان دارد این جنگ از حالت کوچک و کم شدت به یک جنگ منطقهای بدل شود. به موازات این امر و در آن صورت این ائتلاف ضد ایران از حالت منطقه ای به حالت فرامنطقه ای و بین المللی بدل خواهد شد که می تواند کشورهای بیشتری را در مسیر ضدیت با تهران سوق دهد. آن هم در شرایط حساس دیپلماتیک کنونی که ترامپ و کاخ سفید به هر دری می زنند تا بتوانند تحریم های تسلیحاتی را ذیل فعال سازی مکانیسم ماشه در شورای امنیت سازمان ملل محقق کنند. البته باید به این نکته هم اشاره داشت که هر چند بسیاری از تحلیل ها بر حمایت تهران از انصارالله و حوثیها حکایت دارد، اما به نظر نمی رسد که ایران هم خواستار گسترده تر شدن این جنگ باشد، همانگونه که در عربستان سعودی هم چنین علاقه ای وجود ندارد. البته این امکان وجود دارد با وسعت یافتن این تنش عربستان پای ایالات متحده آمریکا را به منطقه برای درگیر شدن با ایران باز کند، چرا که ریاض توانایی تقابل با ایران را ندارد. از طرف دیگر اگر منافع بین المللی هم به خطر بیفتد علاوه بر آمریکا دیگر قدرت های جهانی هم به این منازعه وارد خواهند شد.
پس از نگاه شما آیا ایالات متحده آمریکا در صورت گسترش جنگ یمن مطابق با نگاه ریاض، منامه تل آویو وارد فاز تنش نظامی با ایران خواهد شد؟
این میل در عربستان سعودی و امارات متحده و همچنین اسرائیل وجود دارد، اما تا چه اندازه این تمایل در سران و مقامات کاخ سفید، به خصوص ترامپ وجود داشته باشد، جای تردید و سوال است. چرا که منافع ترامپ در شرایط کنونی آستانه انتخابات اقتضا نمیکند وارد جنگ با تهران شود.
حتی با روی کار آمدن الیوت آبرامز به عنوان جانشین برایان هوک در گروه اقدام ایران؟
اگر چه که برخی از کارشناسان و تحلیلگران معتقدند که با روی کار آمدن الیوت آبرامز به جای برایان هوک می توان برخی نگاه ها را به این سمت برد که امکان تحقق گزینه نظامی، ولو به صورت محدود علیه تهران وجود دارد، اما باز تاکید دارم که منافع ترامپ در شرایط کنونی آستانه انتخابات اقتضا نمیکند وارد جنگ با تهران شود. از طرف دیگر ایالات متحده آمریکا از همان ابتدا مخالف یکه تازی سعودیها در تجاوز به یمن بود. از این رو بازی پیچیده ای را در پرونده یمن شروع کرد. به عبارت دیگر اگرچه اکنون واشنگتن از تداوم جنگ یمن سود میبرد و مرتب سلاحهای خود را به ریاض می فروشد، اما در عین حال با فعال کردن دیگر بازیگرهای بین المللی مانند کشورهای اروپایی و سازمان ملل در پرونده جنگ یمن سعی شده است تا عربستان هم با دست باز و خیال راحت به تجاوز علیه یمن ادامه ندهد. به عبارت دیگر آمریکا و کشورهای اروپایی علیرغم منافع بسیار زیادی که از عربستان می برند چندان تمایلی ندارد که همه تخم مرغ های خود را در سبد سیاست های محمدبنسلمان بگذارند. در کنار آن وضعیت منطقهای عربستان سعودی در میان همسایگان عربی خود هم چندان مناسب نیست، به گونهای که تنش در شورای همکاری خلیج فارس هم اجازه مانور عمل بالایی به ریاض نمی دهد. در این راستا عمان سیاست مستقل خود را پیگیری میکند. قطر گسل جدی با ریاض و ابوظبی پیدا کرده است و کویت هم چندان همسویی جدی با سیاستهای عربستان و حتی تلاشی برای عادی سازی مناسباتش با اسرائیل هم ندارد. تنها امارات و بحرین هستند که اکنون همسویی کامل و جدی با عربستان دارند و این نمی تواند وزن ریاض را در منطقه افزایش دهد. با این شرایط حتی اگر سعودی ها خواهان درگیر شدن آمریکا با جمهوری اسلامی ایران در سطح تنش نظامی باشد به این معنا نیست که واشنگتن حتی با روی کار آمدن الیوت آبرامز حاضر به انجام چنین کاری در راستای سیاستهای بنسلمان باشد.
در طی گفت وگو با شما از تاثیر ایران هراسی بر نزدیکی نگاه کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس با اسرائیل به منظور عادی سازی مناسباتشان سخن گفتید. فارغ از این که تهران در هم پیشبرد این گزاره تا چه اندازه دخیل بوده است، سوال مهمتر اینجا است که اساسا پروژه «ایران هراسی» تا چه میزان به اولویت جهان عرب بدل شده است؟
با توجه به واقعیت ها هنوز ایران هراسی در جهان عرب به صورت کامل به امری پذیرفته شده بدل نشده است. ولی باید به این نکته اذعان داشت که اکنون دیگر مسئله آرمان فلسطین آن اهمیت را برای جهان عرب ندارد و با همین برنامه ریزی ها و تلاش ها سعی شده است با ایجاد یک محور عربی - اسرائیلی و پررنگ کردن سیاست ایران هراسی، مقوله آرمان فلسطین کم کم رنگ ببازد و تهدید ایران برای اسلام و جهان عرب به اولویت این کشورها بدل شود. در این راستا متاسفانه تاکید مجدد دارم که برخی از سیاست ها و مواضع ما هم به این مسئله دامن زده است و سبب شده تا محور عربی - اسرائیلی فرصت و بستر بیشتری برای اتحاد و ائتلاف سازی علیه ایران پیدا کنند. از طرف دیگر برخی از کشورهای عربی مانند عربستان سعودی نیز اکنون نیاز جدی به حمایت آمریکا دارند. لذا سعودی ها به دنبال گرفتن حمایت جدی از دونالد ترامپ هستند و به این وسیله سعی می کنند با یک نقش پدرخواندگی در جهان عرب و پیگیری معامله قرن مسئله فلسطین را به حاشیه برده و به جایش ایران را به عنوان تهدید و مسئله اول جهان عرب بدل کنند. لذا با پیگیری این سیاست از طرف ریاض و کشورهای عربی همسو یقیناً اسرائیل نیز بستر لازم را برای تثبیت موقعیت و حاکمیت خود بر مناطق اشغالی از صحرای سینا و بلندی های جولان تا غزه و کرانه باختری رود اردن و حتی تا عمق کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس و کنار مرزهای ایران پیدا خواهد کرد.
اما نکته مهمتر ناظر بر این واقعیت خواهد بود که ذیل نکاتی که شما گفتید اساساً صلح و امنیت در خاورمیانه به واسطه تغییر در موازنه امنیت به کجا خواهد کشید؟
به نکته بسیار مهمی اشاره داشتید. ایالات متحده آمریکا در کلان نگاه خود و استراتژی که تعریف کرده است سعی می کند با عادی سازی روابط میان اعراب و اسرائیل، مناسبات منطقه را به نفع امنیت رژیم صهیونیستی به پایان برساند. در این رابطه کاخ سفید تلاش دارد با کاهش نقش خود و افزایش نقش اعراب و اسرائیل باعث کاهش هزینههای نظامی، سیاسی و مالیش در این منطقه شود. لذا در آینده ای نزدیک ما شاهد کاهش نقش فیزیکی آمریکا در غرب آسیا خواهیم بود. چون که امریکا با کاهش نقش فیزیکی خود به دنبال افزایش نفوذ دیپلماتیک و سیاسی برای عادی سازی روابط اعراب و اسرائیل است تا این بازیگران نمایندگان برنامه های کاخ سفید در خاورمیانه باشند. چرا که در کلان نگاه خود، آمریکا برنامه به مراتب بزرگ تری برای تقابل با روسیه و به خصوص چین را در سر دارد که روز به روز به رقبای سرسختی برای آمریکا بدل شده اند. اما برای این کار باید جمهوری اسلامی ایران از سر راه نقشه های ایالات متحده آمریکا حذف شود. چرا که سیاست، نگاه و رفتار تهران در خاورمیانه به عنوان یکی از بزرگترین سدهای عبور آمریکا از خاورمیانه و غرب آسیا بدل شده است. در این راستا به نظر میرسد که دو نگاه متفاوت در دو جبهه کاملا متناقض، شرایط حساسی را برای این منطقه از آسیا رقم خواهد زد. پیرو این نکته کاخ سفید سعی دارد تا محور مناسبات ایران و اعراب را بحرانی کرده و آن را تداوم بخشد و به موازاتش بستر و فضا را برای عادی سازی مناسبات اعراب و اسرائیل شکل دهد. به تبع این نکته یقینا ایالات متحده سعی خواهد کرد تا نفوذ ایران در سوریه، عراق، لبنان، یمن و فلسطین و نیز همراهی حماس، جنبش جهاد اسلامی، حشد الشعبی، انصارالله، حزب الله و دیگر گروهها را با عادی سازی روابط اعراب و اسرائیل مهار کند.
نظر شما :