دومینو تکراری روابط در روندهای تاریخی (بخش نهم)
روابط ایران و اروپا پس از انقلاب اسلامی؛ بین اعتماد و انتفاع
دیپلماسی ایرانی: روابط ایران و اروپا بعد از پیروزی انقلاب اسلامی تنگناهای منحصر به فردی را شاهد بوده که دلیل عمده آن عدم پذیرش واقعیات جدید بعد از انقلاب توسط اروپایی ها و دشمنی با نظام جمهوری اسلامی بوده است. اگر چه اروپائیان در مراحل اولیه با نهضت اسلامی و مردمی در ایران همرایی نسبی کردند ولی با تثبیت اولیه نظام اسلامی، تدوین قانون اساسی و اعلام آرمان ها و راهبردهای ایران انقلابی بویژه شعار "نه شرقی و نه غربی" توامان با صدور انقلاب اسلامی و حمایت از مستضعفین و نهضت های آزادیبخش بویژه نهضت های اسلامی و مبارزات ملت فلسطین؛ اروپا همراه با دو قطب اصلی جنگ سرد مواضع جدیدی را نسبت به ایران اتخاذ کردند که نماد اولیه آن را با شروع جنگ تحمیلی عراق و حمایت برخی از کشورهای اروپایی بویژه فرانسه از عراق شاهد بودیم.
از مهمترین موضوعات این دوره میتوان به برنامههای دول اروپایی در تبعیت از امریکا در اعمال مقررات محدود کننده علیه کشورمان تحت لوای موضوعات چالشی حقوق بشر، تروریسم، برنامه صلح آمیز هسته ای، توان نظامی و دفاعی بویژه ظرفیت موشکی و پهپادی، بحران های متنوع خاورمیانه ای بویژه موضوع فلسطین و حمایت از عراق در جریان جنگ عراق علیه ایران اشاره کرد، به طور کلی روابط ایران و اروپا در دوران پسا انقلاب اسلامی را می توان از دو دیدگاه ایرانی و اروپایی به شرح ذیل تقسیم بندی کرد:
1: دیدگاه ایرانی:
الف: دوره پیروزی انقلاب اسلامی تا پایان جنگ تحمیلی؛ دوره ای که برای ایران حفظ تمامیت ارضی در مواجهه با تجاوزات ارتش بعثی و امنیت ملی در مقابله با گروه های معاند بویژه منافقین (مجاهدین خلق) و گروه های کرد از اهمیت راهبردی برخوردار بودند.
ب: دوره ریاست جمهوری حجت الاسلام رفسنجانی که برای ایران تقویت ثبات داخلی و گسترش تعاملات بین المللی با هدف جبران خسارات جنگ تحمیلی و سازندگی کشور از ویژگی مهم و خاصی برخوردار بود.
ج: دوره اصلاحات و گفت وگوی تمدن ها که حجت الاسلام محمد خاتمی با شعاری نو و دنیا پسند برای معرفی وجه جدیدی از ایران در عرصه بین المللی بویژه حوزه یورآتلانتیک تلاش می کرد.
د: دوره تشدید تلاش های ایران برای پیشرفت ملموس در صنعت هسته ای و اتخاذ رویکرد تهاجمی با دول حامی رژیم صهیونیستی و الویت دادن به گسترش روابط با شرق آسیا و آمریکای لاتین
ه: دوره تدبیر و امید با رویکرد دستیابی به توافق با قدرت های بزرگ جهانی در برنامه صلح آمیز هسته ای که نتیجه راهبردی آن نهایی شدن توفق نامه با گروه 1+5 تحت عنوان برجام در سال 1394 بود.
2- رویکرد اروپایی:
الف: دوره جنگ سرد تا فروپاشی کمونیسم؛ در این برهه اروپا بین دو جناح جنگ سردی تقسیم شده بود که از طرفی هر کدام نوعی گرایش به ایران به دلیل شعار نه شرقی و غربی داشتند و از طرف دیگر قاره سبز در عرصه بین المللی از وزن و جایگاه اتحادیه ای برخوردار نبود، در عین حال که اروپا گرفتار منازعات داخلی بویژه در منطقه بالکان (جنگ بوسنی و بحران کوزوو) بود.
ب: دوره پسا جنگ سرد تا حادثه 11 ستامبر 2001 که طی آن اولویت اروپا رسیدگی بیشتر به موضوعات داخلی و گسترش اتحادیه به بخش شرقی قاره کهن معطوف بود؛ در عین حال که ضمن توجه به بسط همکاری های اقتصادی و صنعتی توامان با رویکردی انتقادی به کلیت روابط با ایران نگاه می کرد.
ج: دوره 2001 میلادی تا شروع بحران سوریه که در این دوره تلاش اروپا بر تشدید فشار بر ایران توامان با رویکرد تشدید فشار آمریکا در موضوعات حقوق بشری، هسته ای و هولکوست متمرکز بود.
د: آخرین دوره که تلاش راهبردی اروپا بر نهایی شدن توافق هسته ای و به نوعی جلوگیری از شروع بحرانی جدید در خاورمیانه بین ایران و آمریکا متمرکز بود، توافقی که در نهایی کردن آن روسای سیاست خارجی اتحادیه نقش قابل توجهی ایفاء کردند.
اروپایی ها در جنگ تحمیلی همه گونه کمکی را حتی نسیه به صدام کردند؛ آلمان ها به عراق در تولید بمب شیمایی کمک کردند، موضوعی که همچنان ابعاد خطرناک آن مورد توجه سازمان های مردم نهاد و انساندوستانه هم در ایران و هم در اروپاست؛ فرانسوی ها مدرنترین موشک ها و هواپیماهای جنگی به بغداد گسیل داشتند و کشورهای کمونیستی سابق هم میلیاردها دلار سلاح سبک و سنگین و تجهیزات لجستیک به صدام جنایتکار دادند بطوریکه با فروپاشی کمونیسم اعلام شد کشورهای این منطقه بیش از 12 میلیارد دلار از عراق طلب فروش سلاح نسیه داشتند، طلب هایی که با مجموع طلب های کشورهای غرب اروپا بیش از 35 میلیارد دلار بالغ می شد و اروپا در دوره پسا صدام در کنفرانس باسازی عراق مجبور شد تحت لوای کلوب پاریس عمده این طلب ها را فراموش کند. این در حالی بود که همین کشورها علیرغم مبادله میلیاردی کالا به کشورمان برای فروش نقدی سلاح های متوسط و مهمات سبک به ایران هزار و یک شرط داشتند.
موضوع بعدی بسیار مهم در تعاملات ایران و اروپا ماجرای سلمان رشدی است که ابعاد منفی این موضوع هم همچنان کم و بیش در افکار عمومی ایران و جهان اسلام پایدار است؛ شکی نیست که در این موضوع نیز انگلیسی ها بیشترین نقش را داشتند.
در دوره پس از جنگ تحمیلی نیز روابط ایران و اروپا بیشتر تحت تاثیر عوامل بیرونی و ثانویه بویژه فشارهای آمریکا و رژیم صهیونیستی بوده است و اگر چه دولت سازندگی هاشمی حداکثر تلاش را برای گسترش همه جانبه روابط با اروپا به کار برد ولی رشته هایش با یک ترور مشکوک در آلمان و قضیه مشهور میکونوس به پنبه تبدیل شد؛ طرفین سفرای خود را فراخواندند و گفت وگوهای انتقادی نیز نتیجه ملموسی برای روابط دو جانبه نداشت. دو دهه از پیروزی انقلاب اسلامی و یک دهه از پایان جنگ تحمیلی و رهبری حضرت آیت الله خامنه ای می گذشت و ایران به مرحله ای از ثبات برتر و امنیت داخلی رسیده بود و می خواست تصویری جدید در عرصه بین المللی به نمایش بگذارد.
پیروزی غافلگیرکننده پرزیدنت خاتمی در انتخابات ریاست جمهوری سال 1376 فرصتی برای اروپایی به وجود آورد تا بخشی از یخ های روابط را ذوب کند و پس از رایزنی های مکرر متقابل در دوره دولت خاتمی با شعار گفت وگوی تمدن ها روابط به سمت عادی شدن برگشت. با همه این احوال که در این دوره شاهد بیشترین مراودات سیاسی بین اروپا و ایران بودیم؛ این مرحله نیز از قوام و ثبات قابل توجهی برخوردار نبود و با روی کارآمدن دولت آقای احمدی نژاد و طرح موضوعات مهم ایران چون هسته ای و هولوکوست مجددا اروپایی ها به روابط با ایران اخم کردند و تعاملات اروپا با ایران به دلیل تحریم های ظالمانه شورای امنیت و فشارهای همه جانبه امریکا بر دول اروپایی بویژه صاحبان سرمایه و صنایع به حداقل ممکن دوره پسا انقلاب اسلامی کاهش یافت.
نظر شما :