از سیاست های اشتباه ترامپ تا عدم درک واقعیت ها
چرا فشار حداکثری امریکا محکوم به شکست است؟
نویسنده: دکتر سید وحید کریمی، کارشناس روابط بین الملل
دیپلماسی ایرانی: طنزی از چرچیل در مورد امریکایی ها نقل است که می گوید؛ امریکایی ها راه درست را انتخاب می کنند اما؛ بعد از آنکه از رمق افتادند. طی یک قرن گذشته از تاریخ روابط بین الملل، قدرت امریکا هم خوب بوده و هم بد بود که متاسفانه برای منطقه غرب آسیا بیشتر بد بود. از قدرت امریکا برای شکست فاشیسم و نازیسم و گروه های تروریستی افغانستان و صدام حسین خوب استفاده شد اما در نادیده گرفتن حقوق فلسطینی ها و حمایت از اشغال و اخیر و "بسط اشغال" توسط اسراییل با حمایت امریکا بسیار سرزنش کننده است. متحدین اروپایی امریکا نیز اعتراض کردند. کتاب جان بولتون، مشاور امنیت ملی اسبق کاخ سفید بیانگر اشتباهات متعدد در سیاست خارجی دولت امریکا و خود شیفتگی دونالد ترامپ، رئیس جمهور در راهبرد سیاست خارجی این کشور است. نقش کادر دولت ترامپ در "خروج بی مورد" امریکا از توافق بین المللی "برجام" را که جان بولتون در کتاب خود به صراحت تشریح می کند قابل درک منطقی برای هیچ سیاستمدار هوشمند و محقق روابط بین الملل نیست. فقدان شناخت از منطقه "جنوب غرب آسیا" و عدم ارزیابی از توانایی اخلاقی/آگاهی مردم منطقه، فقدان شناخت از مردم ایران و خصوصیت حکومتی و آموزه های انسانی/اسلامی و مخالفت "بی ربط" امریکا با مقررات حاکم بر جامعه جهانی و برنامه ریزی جامعه جهانی برای "حذف امریکا" در معادلات دو جانبه و بین المللی از دلایل شکست فشار حداکثری امریکا بر جمهوری اسلامی ایران است. به دلایل متعدد شکست فشار حداکثری امریکا اشاره می شود:
1- بدیهی است از این پس منطقه "جنوب غرب آسیا" جایگاه جدید، فعال و تاثیرگزار در سیاست بین الملل خواهد داشت و بر خلاف گذشته، آن منطقه قبلی خاورمیانه با نگاه تقسیم بندی "گرین ویچ" انگلیس نخواهد بود. در نگاه جدید؛ جنوب غرب آسیا از بخش غربی چین در شرق، و حوزه مدیترانه در غرب و بخش های جنوبی شوروی سابق در شمال و محیط اقیانوس هند در جنوب؛ با محوریت جمهوری اسلامی ایران مد نظر خواهد بود. علاوه بر توجه به مردم و جغرافیای کشورهای یمن، لبنان و سوریه و مردم تحت ظلم در اقصی نقاط جهان؛ جمهوری اسلامی برای حل بحران لیبی با روسیه و ترکیه در حال رایزنی و تبادل نظر است. دیپلماسی و توجه به حل مشکلات منطقه در دستورکار روزانه سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران قرار دارد و همین امر باعث می شود فشار حداکثری امریکا نه تنها بی تاثیر بلکه احساس نشود.
2- ظاهرا امریکایی ها هنوز بیداری/آگاهی مردم منطقه را باور ندارند. حزب الله بخشی از مردم در کشور لبنان است و اگر بجای دولتمردان فرانسه، تاثیرگزار در تشکیل دولت هستند؛ امری در راستای رشد و بلوغ سیاسی و مشارکت مردمی و در عین حال اجرای دمکراسی در کشور لبنان است. در سوریه دولت با رای مردم و به صورت مشروع حاکم است و این درحالی است که کشورهای فرانسه/انگلیس/امریکا با دخالت نظامی نامشروع در صدد بهم ریختن سیستم حکومتی در سوریه هستند. چرا باید مردم یمن از حق تشکیل دولت مردمی برخوردار نباشند و با اقدام نظامی مشترک امریکا/انگلیس/عربستان سعودی بمباران شوند؟
3- مخالفت امریکا با چند جانبه گرایی در توافقات بین المللی حتی در زمینه حفظ محیط زیست، تلاش دولت ترامپ برای تمدید تحریم تسلیحاتی با نادیده گرفتن تعهد قبلی دولت امریکا، ایجاد تنش با چین، آلمان و اتحادیه اروپایی و تعداد کشورهای دیگر و خروج از سازمان های بین المللی مثل سازمان جهانی بهداشت، اجرای سیاست تبلیغی "کودکانه" با کره شمالی و آنچه جان بولتون در کتاب خاطرات سیاسی به آن اشاره کرده که شخص رئیس جمهور امریکا فقط در فکر منافع شخصی است، جایگاه دولت و کشور امریکا به عنوان الگو را با هاله ای از ابهام مواجه کرده است. متحدین امریکا از جمله کشورهای اروپایی نه تنها با دولت ترامپ در امریکا اختلاف نظر دارند بلکه به نقل از خانم مرکل، صدراعظم آلمان؛ "اروپا باید به فکر آینده خودش و بدون اتکا به امریکا و رهبری امریکا باشد. "
4- سیاست افراطی در گرایش مذهبی ترامپ و توجه به افراد خانواده و "قشر خاص سفید مذهبی طرفدار اسراییل" در جامعه امریکا و حمایت نامشروع دولت وی د "بسط اشغال" توسط اسراییل و شعله ور کردن آتش نژادپرستی و ایجاد شکاف اجتماعی در داخل امریکا که برای دهه ها مهاجرین را جزیی جدایی ناپدیر از "کشور مهاجران" می پنداشت، جایگاه امریکا از نظر اخلاقی و پذیرش بین المللی در اذهان عمومی در نازل ترین سطح بعد از تاریخ پیدایش امریکا قرار داده است. کشورهای دیگر به خواسته های نا مشروع و غیر منطقی امریکا توجه نمی کنند و در دیدار های خصوصی ناخرسندی خود را ابراز می دارند.
5- استفاده از زور، تطمیع و تهدید و ترور توسط دولت ترامپ در امریکا، نخبگان و اندیشمندان موسسات مطالعاتی امریکا در روابط بین الملل را در مسیر جدید توجه به اخلاق در روند سیاسی دولت ها در امریکا در رفتار سیاست بین الملل قرار داده است. کافی است به انبوهی از مقالات استیفن والت، ریچارد هاووس در مورد اشتباهات سیاست خارجی ترامپ توجه شود. پرفسور والت سیاست خارجی ترامپ را به یک آشفته بازار با غرایض شخصی شخص رئیس جمهور تشبیه می کند. "جوزف نای" خواستار توجه و رعایت اخلاق در سیاست خارجی امریکا شده است. آیا این درخواست به عنوان پدیده جدید و دیر هنگام و در عین حال عقب افتادگی سیاستمداران امریکایی نیست؟ کافیست توجه ای به تبعات زیست محیطی و اجتماعی تجاوزات امریکا به کشورهای عراق، سوریه و لیبی داشته باشیم. "جوزف نای" با احتیاط می گوید هرچند دوره ریاست جمهوری ترامپ به پایان نرسیده است تا قضاوت کنیم اما، با اشاره به خروج دولت ترامپ از توافق جهانی آب و هوا؛ تلویحا منتقد دولت ترامپ است. امریکا دیگر امریکا نیست و صحبت از افول امریکاست. جوف نای در کتاب جدید خود تحت عنوان "اهمیت اخلاق در سیاست خارجی" خطاب به سیاستمداران امریکایی، آنها را به توجه کردن به نظرات اخلاقی نخبگان امریکایی تشویق می کند. "ریچارد هاووس" معتقد است امریکا چهل سال است که ایران را تحت تحریم قرار داده اما ایران مقاوم تر شده است. باربارا اسلاوین معتقد است فشار حداکثری امریکا نتیجه معکوس داشت و امریکا نقش رهبری را از دست داده است. "بن رودز"، از مشاوران کاخ سفید در دولت قبلی امریکا در فرازی از خاطرات سیاسی می نویسد: "در گذشته هیچگاه دخالت رییس کشور دیگری در سیاست خارجی امریکا قابل تصور نبود اما اینگونه به نظر می رسید نتانیاهو عملا عضوی از اعضای کنگره است و سیاست خارجی کاخ سفید را تحت الشعاع قرار می دهد." آیا این خود نشان از آغازی برای افول هویت امریکایی نیست؟
6- قدرت تسلیحاتی جمهوری اسلامی ایران در بالابردن توان نظامی موفق بود و طبق گزارشات آشکار؛ در دریا، صحرا و برد موشکی و ایجاد پایگاه دایمی در دریاهای آزاد که از اقیانوس هند شروع شده است به درجه خودکفایی رسیده است. "کلوپ جدید" با شعاع سرزمینی از چین تا ونزوئلا در حال شکل گیری است. قدرت تامین امنیت ارسال نفت به ونزوئلا نشان از ترفیع قدرت بازدارندگی جمهوری اسلامی در مقابل امریکا و تلاش برای ارتقا از قدرت منطقه ای به قدرت بین المللی دارد. با دعوت از کشورهای در حال مبارزه با امریکا در اقصی نقاط جهان، حذف امریکا از معادلات بین المللی قابل حصول و دست یافتنی است. فعال کردن همکاریهای کشورهای همفکر در داخل سازمان های منطقه ای موجود مانند اکو، سازمان کشورهای اسلامی، جنبش عدم تعهد و گروه 77 و همکاری نو بنیاد 4 کشور ترکیه، مالزی، قطر و ایران در دستورکار سیاست خارجی جمهوری اسلامی برای درانزوا قرار دادن امریکا قرار دارد. در همین رابطه مراودات با همسایگان دنیایی است پرهیاهو و جمهوری اسلامی ایران برداشتن تدریجی درخواست ویزا و مرزها در بین کشورهای همسایه که قبلا برقرار بوده در منطقه جنوب غرب آسیا در دستورکار دارد. توسعه همکاری های کشورهای قاره آسیا با محوریت کشورهای چین و روسیه و هند از پتانسیل بالا برای همکاری قرار دارد.
7- منفی بودن جایگاه کشورهای تحت قیمومیت امریکا در منطقه از دیگر عوامل شکست سیاست فشار حداکثری امریکا برای انزوای جمهوری اسلامی ایران است. در اذهان عمومی منطقه و بین الملل رژیم های قبیله ای عربستان، کویت، امارات و اردن از خاصیت مشروعیت و هویت و نقش و آینده ای مشعشع برخوردار نیستند و بعضا طرفین یکدیگر را مورد تحقیر قرار می دهند و به عنوان "پادو" در دوشیدن مالی و سوءاستفاده مشغولند.
8- از منظر اقتصادی ایران کشوری با منابع سرشار است. "برایان هوک" به نقش ایران در پیشرفت دیگر کشورها اعتراف دارد. ایشان غافل از آموزهای اسلامی برای هم سطح سازی سطح زندگی بین همسایگان است. درسال 1357 با وقوع انقلاب اسلامی در ایران، کشور ترکیه یکی از بدهکارترین و فقیرترین کشورهای جهان بود اما همکاری دوجانبه و عدم نیاز ویزا برای شهروندان دو کشور باعث گردید تا دو کشور از منابع یکدیگر بهره مند شوند. ترفیع جایگاه و قدرت همسایگان افتخاری برای جمهوری اسلامی در راستای همکاری منطقه ای و مراودات سازنده است. همین امر بیانگر وضعیت خوب اقتصادی ایران است. "مواسات" که از سوی رهبر انقلاب ایران به مردم توصیه شد؛ از آموزهای اسلامی است و مردم مسلمان جنوب غرب آسیا به آن اعتقاد دارند. البته آقای ترامپ و پمپیو و هوک از درک موضوع غافلند. محققی از فرانسه با هدف "چرا تحریم ها در ایران تاثیرگزار نیست؟" به ایران آمده بود؛ یافته های وی شامل؛ توجه جدی مردم به خانواده، اقوام و همسایه ها، ذخیره ثروت و توجه به دو امر سلامت و امنیت بود. محاصره "شعب ابی طالب" علیه پیامبر اسلام (ص) درس مقاومت در مقابل تحریم و از آموزه های غنی اسلامی است و وجود مرجعیت و رهبری در هدایت جمعی جامعه اسلامی و تثبیت "مبارزه به عنوان اعتقاد مذهبی" باعث گردیده تا مقابله با فشار حداکثری بخشی از زندگی روزمره تلقی شود و مردم توجه می کنند و هم گوش می دهند. متاسفانه آقایان ترامپ، پمپیو، هوک و مشاوران آنها، فاقد درک قابلیت اعتقادی نهفته در بینش اسلامی در بین مردم منطقه هستند.
قبل از تولد کشوری با مهاجرین سفید اروپایی بنام امریکا، سعدی شاعر نامی ایرانی گفت؛ بنی آدم اعضای یک پیکرند؛ که در آفرینش زیک گوهرند. وقت آن رسیده دولت جدید امریکا که با زمستان امسال در کاخ سفید مستقر خواهد شد، طنز چرچیل را به واقع بینی تغییر دهد و قبل از آزمایش سیاست های بیهوده وقت گیر، کج راهه غیر اخلاقی، سیاست مبتنی بر واقعیت را در دستورکار قرار دهد. امریکا باید جمهوری اسلامی ایران را به صورت آنچه هست؛ بپذیرد.
نظر شما :