روابط ایران و چین و پیامدهای استراتژیک عمیقی که بر جا می گذارد
وحشت غرب از توافق راهبردی تهران و پکن
محسن بهاروند، معاون حقوقی و بینالمللی وزارت خارجه
دیپلماسی ایرانی: برنامه جامع همکاریهای 25 ساله ایران و چین نه فقط برای طرفین که از نگاه غربیها و اقمار آنها نیز واجد اهمیت است چنانکه جنگ روانی هماهنگی از طریق رسانههای خود از جمله بی بی سی و صدای آمریکا، سایتها و رسانه های خارج نشین کلید زدند و با القای شایعات و خبرسازی درصدد تحریک افکار عمومی با هدف تخریب روابط و همکاریهای ایران و چین برآمدهاند.
از دید غربیها گسترش روابط ایران و چین یک اقدام بزرگ استراتژیک است که از یک سو تامین انرژی چین را تضمین میکند و از سوی دیگر با انتقال سرمایه چین به ایران، تحریمها و تروریسم اقتصادی علیه کشور ما تا حد زیادی خنثی میشود.
این رویداد نشانه یک دیدگاه کلان استراتژیک و باطل کننده یک باور تاریخی است که ایران را همواره سهم غرب یا در معرض رقابت قدرتهای غربی میدانست که جایی برای چین و روسیه در آن نیست. این دو قدرت شرقی هم پذیرفته بودند که با ایران نمیتوان یک رابطه پایدار شکل داد. چنانکه فرازوفرودهای روابط ایران و غرب در در سالهای گذشته نیز به نوعی موید این واقعیت بود که به جای تمرکز بر اصلاح روابط با غرب باید به دنبال جایگزین برای آنها باشیم. تعلق تاریخی ایران به حوزه غرب به حدی طبیعی بود که حتی چین و روسیه هم به جای ایجاد یک رابطه مستحکم با ما بیشتر در تلاش برای بهبود روابط ایران با غرب و آمریکا بودند، نه اینکه درصدد جایگزینی آن باشند.
روی کار آمدن ترامپ باعث شد که او و دولتش دانسته یا ندانسته به جای همکاری با چین و روسیه به تقابل با آنها بپردازند. خروج آمریکا از برجام و سیاست فشار حداکثری و سیاستهای براندازانه بولتون و پمپئو باعث شد که ایران هم کورسوی امیدی که نسبت به حل اختلافات خود با غرب داشت را از دست بدهد و تصمیم بگیرد عادت دیرینه و سنتی خود مبنی بر نگاه به غرب را با سختی و کندی بسیار زیاد به فراموشی سپرده و تغییر رویکرد دهد. این یک تغییر شگرف و بزرگ است و ترک آن رویه تاریخی بسیار قوی و ریشه دار بسیار سخت خواهد بود.
با وجود اینکه ترامپ و مقامات دولت او مناسبات پیچیده و استراتژیک را ظاهرا درک نمی کنند، اما آیا سایر استراتژیستهای غربی و متفکرین آمریکایی حاضر خواهند بود در ایران با این موقعیت ژئوپلیتیک شگرف عقب نشینی کرده و این موقعیت بی نظیر را دو دستی به چین واگذار کنند؟ حضور چین در خاورمیانه و آن هم از طریق کشور ریشهدار و پهناوری مثل ایران تهدید و شکست بزرگی برای آمریکا محسوب می شود. منابع انرژی خلیج فارس و سواحل دریای عمان که یکی از موقعیتهای ویژه در غرب اقیانوس هند – میدان رقابتهای بزرگ و استراتژیک بین آمریکا و چین – حقیقتا یک زیان کلان برای آمریکاست.
در این صورت آیا انتظار می رود که آمریکا نسبت به همکاری چین با ایران سکوت و یا عقب نشینی کرده و به گوشه ای بخزد؟ واکنش اولیه غربیها به همکاری های ایران و چین اعم از اخبار، شایعه سازی و تحریک افکار عمومی نشان از نگرانی جدی آنها دارد. حال باید فکر کرد که راهبرد آمریکا برای جلوگیری از شکل گیری این همکاری استراتژیک چه خواهد بود؟ دولت آمریکا و اروپاییها شاید ورود به چنین مرحله ای را پیش بینی نمی کردند. شاید غرب آسیا و خاورمیانه اهمیت خود را برای آنها از دست داده است. شاید فکر می کردند راه گفت وگو و حل و فصل اختلافات با ایران اعمال فشار و آماده کردن ما برای امتیازدهی باشد که ایران تا این مرحله آنها را ناامید گذاشته و نتوانسته اند نتیجه مورد دلخواه خود را بگیرند. آمریکا با خروج از برجام و منع بهره برداری ما از فواید برجام سعی کرد با ایجاد فشار با ما گفت وگو کند.
اگر این دو فرض یعنی اهمیت فوق العاده ایران و عدم موفقیت فشارهای آمریکا برای گفت وگو را کنار هم بگذاریم باید بپرسیم پس گزینه و راهبرد بعدی آمریکا چه خواهد بود؟ در صورت صحت این فرضها آمریکا گزینه دیگری جز پیگیری سیاست براندازی نخواهد داشت. به نظر می رسد افراطی هایی مانند بولتون، پمپئو، نتانیاهو و تا حدی بن سلمان و بن زیاد مسیر دولت آمریکا را دقیقا در همین راستا ریل گذاری کردند. آنها افراد ساده لوحی مثل ترامپ را به این سو بردند که برای جلوگیری از باخت استراتژیک آمریکا از جمله در مقابل چین چاره ای جز مقابله تا حد درگیری نظامی یا براندازی وجود ندارد. چنانچه می بینیم آمریکا مقامات کلیدی ایران مانند رهبری معظم انقلاب، دکتر ظریف و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را تحریم کردند تا از نظام مشروعیت زدایی کرده و در غیاب افرادی مانند دکتر ظریف اصولا گزینه ها برای گفت وگو تضعیف و کم اثر شوند. شاید بتوان ترور شهید سردار سلیمانی را هم در این راستا تحلیل کرد. نشانه هایی برای درستی این تحلیل نیز وجود دارد. با سرعت گیری روابط ایران و چین عملیات روانی از طرق مختلف شکل گرفته و سلسله خرابکاریهایی صورت می گیرد که به احتمال زیاد منشا آن یا حداقل بخشی از آن مربوط به این تصورات دشمنان ایران است.
اگر گزاره های فوق را فرضهای نسبتا درستی بپنداریم باید در آینده نزدیک شاهد تشدید عملیات روانی، اقدامات خرابکارانه، ترور، جنگ سایبری و مانند این باشیم و باید نتیجه گرفت که درست است بخشی از خصومت آمریکا با ایران به خاطر مسائل خاورمیانه و امنیت رژیم صهیونیستی اسرائیل و دفاع کشورمان از حقوق مردم فلسطین است ولی بخش عمده این خصومت بیش از هر چیزی به خاطر اهمیت ژئوپلیتیک و استراتژیک خود ایران است. آمریکا مزایای استراتژیک ایران را از دست داده است. آنها برای جلوگیری از حضور رقیب خود در این منطقه و جبران شکست های خود به جای امتیازدهی به ایران راه را اشتباه رفته و برخصومت ورزی با کشور ما پرداختند. امتیاز استراتژیک کشور ما و رقابت بر سر این موقعیت ویژه امری است که تا حدودی مورد غفلت واقع شده است./انتشار هم زمان با ایران
نظر شما :