نگاهی به ناسیونالیسم کور در افغانستان
ایران ستیزی کابل خوش خدمتی به کیست؟!
نویسنده: محمدمهدی بندرچی، کارشناس ارشد مطالعات منطقه ای
دیپلماسی ایرانی: آیا تحرکات اخیر افغانستان در حد یک واکنش سیاسی و کنسولی علیه ایران است؟ افغانستان مشغول تست زدن معادلات برای تعریف ایران به عنوان یک دشمن ملی برای افغانی هاست. این خاصیت کشورهایی است که قادر به تعریف ملت یکپارچه نیستند. در ادبیات امروز روابط بین الملل حکومت های ضعیف را حکومت های ضعیف افغان مانند (weak Afghan – like states) می نامند. روند نظم جهانی هم به سمت اضمحلال این حکومت ها حرکت می کند. دلیل اینکه افغانستان مثال این ضعف شده، فقدان هویت یکپارچه برای پهنه متکثّر آنهاست. حاکمانی که به دنبال ناسیونالیسم ملی یا هویتی هستند چاره بی چارگی خود را در تعریف دشمن خارجی می دانند. حاکمیّت افغانستان در پی تعریف ایران به عنوان دشمن افغانی هاست. آنها قبل از توسعه این فراگرد باید از خود بپرسند آیا ایران دشمن خوبی برای افغانی هاست؟
با استفاده از تئوری های رئالیسم کلاسیک در روابط راهبردی، شاهد خیزش جدید ناسیونالیسم هستیم. البته ریشه این خیزش در برهم خوردن نظم جهانی است. نظمی که با حمله بوش به خاورمیانه رخ داد. آمریکا در پی نوزایی خاورمیانه در گام بعد بود. با پیروزی حزب الله در مقاومت 33 روزه این نوزایی عقیم ماند. خورشید قدرت ایران در چهره سردار سپاه قدس تلألؤ بیشتری یافت. اینجا بود که معادلات منطقه برهم خورد. در عزیمت به هژمونی منطقه ای، ایران با سرعت جلو افتاد. اگر مرشایمر را می پسندیم این تنها هژمونی ممکن الوصول را می توانیم نقطه جوش تحرکات منطقه ای و تراژدی بازی قدرت های بزرگ بدانیم. هرکس در این میانه کوشید تا دو عمل سلبی و ایجابی را در قبال ایران به انجام برساند. یکی از قدرت گیری ایران جلوگیری کند و دیگر آن که خود را بالا بکشد. در جایگاه هژمونی سه نقطه مد نظر قرار دارد. برتری هسته ای، استحکام برتری نظامی و سهم جدی بین المللی در ابعاد اقتصادی سه ضلع هژمونی است. ضمن احترام به هموطنانی که مع الأسف در جنبش سبز از دنیا رفتند و یا حتی به زندان افتادند باید بدانیم که کارشان باعث پریدن دو ضلع این مثلث شد. آنگاه رقبای سیاسی خارجی برای ارتقاء وجه ایجابی خود به سمت توسعه ناسیونالیسم رفتند. امتداد استراتژیک خاورمیانه باعث تکرار این فرآیند در روسیه هم شد. در تلویزیون، همان مجری – کارگردان ضدآمریکایی برنامه ای داشت که ورود روسیه با دیانت مسیحیت ارتدوکس را در سوریه مبدأ تحولات منتهی به ظهور منجی عالم (عَجّلَ اللهُ تَعالی فَرَجَهُ الشّریفَ) معرفی می کرد. در حالیکه بسیار پیش از ورود روس ها به شام، پوتین برای تعریف هویت روسی عنصر ارتدوکس را تزریق کرده و پرورده بود. توسعه ارتدوکسی ربطی به دیانت برتر یا مقبول تر در آن بلاد مثل تشیع در اینجا ندارد. در این فرآیند هویت سازی که حتی دینِ سازگار هم تزریقی است، دلیل شدت گرفتن دشمنی شدید و خفیف روس ها نسبت به آمریکا و چین نیز همین نیاز ساختمان ناسیونالیسم به وجود دشمن خارجی است.
در مدل کیسینجری یا تحلیل جورج کِنان برخاستن نوین ناسیونالیسم به دنبال هویتی ملی یا منطقه ای (national or regional identity) خواهد بود. آنها در خصوص چین می گویند این هویت از طریق دشمنی با آمریکا شکل خواهد گرفت. آنها می خواهند مثل شوروی کنترل ملی (national control) را با نمایش تهدید دشمن خارجی به یکپارچگی برسانند. حکومت داران ضعیف هم گیوه کشان در همین راه می دوند. به دلیل ناتوانی از تعریف هویت ملی و با تکثر حل ناشدنی قومیت ها می خواهند دشمنی خارجی را سَبیل نجات خویش قرار دهند. اتفاقات ناشایستی که در عراق رخ داد و ابداً در شأن شیعیان سیدالشهدا خصوصاً روحانیان مدعی پیروی از یک مرجع محترم نبود، ریشه در همین تعریف دشمن خارجی داشت. حال که قاسم سلیمانی به شهادت رسیده است و ایران در عراق به سیاست کاهش تأثیر پرداخته، آیا عراقی ها قادر به حل مشکلات خویش هستند؟ بقول قرآن قُل فَانتَظِروُا إنّی مَعَکُم مِنَ المُنتَظِرین.
با توصیف فوق نیازی به تحلیل رخدادهای اخیر افغانستان نیست. واضح است که حکومتداری ضعیف می کوشد ایران را دشمن ملت معرفی کند. سیری در فضای مجازی نشان می دهد که چطور افغانی ها ایران را دشمن می خوانند. البته نیاز است که نهادهای اطلاعاتی ایران هوشیار باشند تا رفتارهای مجازی مهاجرین را به دقت رصد کنند. ممکن است تعدادی در داخل ایران این دشمن سازی را ترویج و نهادینه کنند. اقدام جدی در این صورت بسیار ضروری است. هتاکی جوانان افغانی به ایرانی ها در فضای مجازی نشان می دهد که چطور هویت خود را فارسی دری و مثلاً زبان ایرانی ها را عرب زده می خوانند. این حاکی از تعریف مختصات هویتی برای افغانی ها و نقشه راه برای تاختن بر هویّت ایرانی است. تا جایی که اگر ایران به ضعف شاه سلطان حسینی برگردد ممکن است نیازمند تبرزین نادرشاهی دیگر باشیم. جهت گیری های دیپلماتیک کابل در قبال تهران هم خالی از سوء نیت نیست. تشکیل هیأت نمایندگی از افراد پشتون می تواند بازتاب تعمّد دولت کابل در مسأله سازی باشد. به هیچ وجه سفیر کابل نمی تواند مشکلات مهاجرین را حل کند. خود مهاجرین بهتر از نمایندگی های سیاسی قادر به تعامل با ایرانیان هستند. تزریق زور سیاسی تأثیر که نداشته هیچ، اوضاع را بدتر می کند. مشکلات افغانستانی های ایران به ساختار شخصیتی خود آنها بر می گردد. در منطقه ای که اصالت این نگارنده به چند صدسال در آن می رسد اصلاً کودک کار ایرانی نداریم. تمام کودکان کار اینجا افغانی است. پدرانی هستند که اعتیاد را از افغانستان آورده و کمپ ترک در ایران کمی بهبودشان بخشیده است. کودکان متعدد در یک خانواده به اجبار وارد کارهای پست می شوند. زایمان به هیچ وجه محدود شدنی نیست. به دخترک معصوم و باهوش افغان می گویم بعد کرونا به مدرسه می روی؟ میگوید نه. می پرسم عروسی داشتید؟ می گوید پسرعمویم بود با یک نفر از تاکستان ازدواج کرد. در حالیکه من می دانم ازدواج خواهر بزرگترش بود که تازه پنجم ابتدائی را تمام کرده است. اینها مربوط به ساختار ایران نیست. منکر نیستم که بهتر از این هم می شود آدمسازی کرد ولی وقتی پدر جوان افغانی هنوز این چنین وابسته به ساختارهای سرزمین پدری است ایران چه می تواند بکند؟
دردناک ترین قسمت این فرآیند دشمن سازی و عداوت بازی،کار ایرانی نمایان خائنی است که در شبکه های وابسته آتش تهیّه می ریزند. این دیگر دشمنی با نظام یا حتی اسلام نیست. خیانت به انسانیت است. خیانتی که فراتر از فروختن میهن است. اگر آتش بیشتری افروخته شود همین مهاجرین که حاضر نیستند به کشورشان برگردند در صورت بازگشت، قادر به کسب همین شرایط ایران هم نیستند. بانویی که اینجا کم کم کار کرد و با کمک های مردم بچه هایش را سامان داد می گفت اگر به افغانستان برگردم قادر به یافتن همین کار در خانه ها یا زمین های کشاورزی و محصول پاک کنی هم نیستم. خائنین سعودی اینترنشنال انگار برای نوع انسان هم ارزش قائل نیستند ولی می کوشند برای ایرانیان آزادی و رهایی به ارمغان آورند. حمله به مهاجران ایرانی در جوار افغانی های عازم اروپا نقطه اتصال این خیانت های رسانه ای با تحریک پذیری زخم خوردگان سال ها بی حکومتی افغانستان است. اگر حاکمیت افغانستان هم به دنبال شبکه های خارجی و روزنامه های فارسی عربستانی می خواهد ائتلاف استراتژیک خود را با اعراب مستحکم کند باید بداند دشمن خوبی را انتخاب نکرده است ولو انتخابی فرد توصیه کرده باشد. از دست رفتن اتحاد با ایران دردهای عراق را کاهش نخواهد داد حال همسایه خراسان را چطور متحد و شکوفا خواهد کرد؟! ایران دشمن خوبی نیست بلکه دوستی با ایران به نفع همگی خواهد بود. از دست رفتن قلاب های استراتژیک در زمانی که حکومت های ضعیف دچار تکانه شوند عامل هلاکت خواهد بود. کمک های شهید سلیمانی به کردها در لحظات مرگ آفرینی خلیفه داعشی درس بسیار معتبری است. شاید هم وعده های سعودی باعث شده است تا حاکمان افغانستان آینده نزدیک را سرشار از قوت ببینند. در حالی که آمریکا با ضعف مفرط مواجه شده آیا این رؤیا تعبیر شدنی است؟
نظر شما :