دلایل عقب افتادگی اجتماعی در جوامع غیردموکراتیک

چرا جامعه ما دموکراتیک نمی شود؟

۲۸ فروردین ۱۳۹۹ | ۰۹:۰۰ کد : ۱۹۹۰۷۵۱ نگاه ایرانی خاورمیانه
دکتر محمود سریع القلم در یادداشتی می نویسد: آیا تابه حال فرصت کرده اید به این مسئله فکر کنید که چرا افراد روحانی از هر جناح و گرایشِ فکری که باشند در نهایت با یکدیگر احساسِ قرابت و هم اندیشی می کنند؟ شاید یک علتِ تعیین کننده این باشد که: «متون مشترک خوانده اند.» کتاب ها، رساله ها، ادبیات و مفاهیم مشترک دارند. اگر هم اختلاف نظر داشته باشند، مکانیسم های تعامل و تحمل را در میان خود عادی – سازی کرده اند.
چرا جامعه ما دموکراتیک نمی شود؟

نویسنده: محمود سریع القلم، استاد دانشگاه و کارشناس ارشد روابط بین الملل

دیپلماسی ایرانی: جوامعی که فرهنگِ عمومی آنها بیشتر مُتکی بر فرهنگ شفاهی است، فراز و نشیب های فراوانی را تجربه می کنند. اما وقتی ابزارِ تعاملِ فرهنگی میان اِلیت ها (افراد تصمیم گیرنده و اثرگذار) هم شفاهی باشد، فراز و نشیب، جای خود را به بحران ها و تَکَرّر بحران ها می دهد. منظور از ابزارِ تعاملِ فرهنگی چیست؟ با یک مثال به تجزیه این موضوع می پردازیم. آیا تابه حال فرصت کرده اید به این مسئله فکر کنید که چرا افراد روحانی از هر جناح و گرایشِ فکری که باشند در نهایت با یکدیگر احساسِ قرابت و هم اندیشی می کنند؟ شاید یک علتِ تعیین کننده این باشد که: «متون مشترک خوانده اند.» کتاب ها، رساله ها، ادبیات و مفاهیم مشترک دارند. اگر هم اختلاف نظر داشته باشند، مکانیسم های تعامل و تحمل را در میان خود عادی – سازی کرده اند.

دموکراسی هم متون و ادبیات و مفاهیم خود را دارد. طی چند قرن، این ادبیات ساخته و پرداخته شده و حلقه های وصل فکری اِلیت ها شده اند. اِلیت ها که شامل نویسندگان، خبرنگاران، سیاستمداران، هنرمندان و کارآفرینان می شود، نیاز به متون و ادبیاتِ مشترک دارند تا بتوانند از حکمرانی و اثرگذاری خود جواب بگیرند. تاریخ شوروی نشان می دهد که مارکسیسم فقط ذهن های اعضای حزب کمونیست شوروی را شکل نداده بود، بلکه در دانشگاه ها، مطبوعات، صنعت، دانشمندان و حتی شهروندان عادی حکّ شده بود. متون و مفاهیمی مشترک، کُلیه ساز و کارهای یک نظام اجتماعی، اقتصادی و سیاسی را به هم تنیده بود. همین تجربه در غرب اروپا و شمال آمریکا پیرامون دموکراسی از ژان بُدَن (۱۵۹۶-۱۵۳۰) شروع شد و همچنان با نوشته های فراگیر یورگن هابرماس ( -۱۹۲۹) در حال تکامل است. هرچند دموکراسی  Applicationهای مختلف در فرانسه، آلمان، انگلستان، ایتالیا و آمریکا عرضه کرده ولی در عمومِ این کشورها از مبانی و مفاهیم مشترکی برخوردار است.

 

چگونه می توان صاحب دموکراسی شد و رفتارِ و اندیشه های دموکراتیک داشت ولی در میان صدها اثرِ جدی، حداقل متونِ زیر را نخواند:
 
 Social Contract (1762)
Jean-Jacques Rousseau
 
The Federalist Papers (1780)
Alexander Hamilton
 
Democracy in America (1835)
Alexis de Tocqueville
 
On Liberty (1859)
John Stewart Mill
 
Democracy and Education (1916)
John Dewey
 
Capitalism, Socialism and Democracy (1942)
Joseph Schumpeter
 
The Origins of Totalitarianism (1951)
Hannah Arendt
 
A Preface to Democracy (1956)
Robert A. Dahl
 
Social Origins of Dictatorship and Democracy (1966)
Barrington Moore Jr.
 
The Wheels of Commerce (1979)
Fernand Braudel
 

تصور کنید حدود بیست تا سی هزار نفر از اِلیت یک کشور از مجموعه سیاستمداران، نویسندگان، دانشگاهیان، دانشمندان، خبرنگاران و کارآفرینان، این کتب (و امثال آنها را) از طریق نظام آموزشی – دانشگاهی در کلاس درس و با استاد خوانده باشند. چنین ادبیات مشترکی به نظام فکری و استنباطی مشترکی می انجامد. مطالعه تاریخ اروپا، آمریکای شمالی و ژاپن نشان می دهد، باورهای مشترکِ اِلیت ها به تدریج به فرهنگ عمومی تبدیل می شوند. متون مشترک اِلیت به یک جهان بینی مبدل و سپس آگاهانه و ناآگاهانه به صورت استنباط های عمومی ظاهر می شوند.

وقتی تاریخِ اجتماعی و سیاسی جامعه خود را مطالعه می کنیم، در هیچ مقطعی در درون اِلیت ها، انسجام فکری مشاهده نمی شود. از قاجار به بعد، هر گروه اِلیت را که بررسی می کنیم، از جریان های فکری مختلف تشکیل شده که هریک باورهای خود را دارند و در مدارهای خود زندگی و عمل می کنند. طی یک قرن گذشته، چندین دسته از ادبیات و بعضاً در تضاد با یکدیگر وجود داشته است. در دوره پهلوی، ادبیات اِلیت سیاسی، باستان گرایی بود در حالی که بخش قابل توجهی از نویسندگان و دانشگاهیان، به ادبیاتِ چپ معتقد بودند و هم زمان، فعالینِ اقتصادی به آمیخته ای از لیبرالیسم و تجارتِ سنتی باورداشتند؛ هرچند از سال ۱۳۱۳ تا ۱۳۲۰ و ۱۳۴۸ تا ۱۳۵۷، کلیه استنباط ها، سیاست گذاری ها و مدیریت کلان، در دو فرد خلاصه می شد. در مقام مقایسه، قابل توجه است که بخش اعظمِ اِلیت فرانسه از دانشکده ای فارغ التحصیل شده اند که در آن اقتصاد، سیاست و حقوق تدریس می شود (Sciences Po). این در حالی است که ادبیات، متون و کتب مربوط به دموکراسی در ۱۲۰ سالِ گذشته تاریخ اجتماعی و سیاسی ما، در دوائری محدود مطرح بوده و در هیچ مقطعی به ادبیاتِ مُسلط (Mainstream) در میان نویسندگان، خبرنگاران، سیاست مداران، دانشگاهیان و کارآفرینان تبدیل نشده است. مطالعات، تدریس و سخنرانی های پراکنده در مورد دموکراسی به انسجام و اجماعِ فلسفی و مفهومی و در نهایت عملکردی اِلیت ها منجر نمی شود.

طی قرنِ گذشته، به چهار دایره چپ، دینی، ملّی و دموکراتیک در صحنه اجتماعی و سیاسی می توان اشاره کرد. هرچند در بعضی مفاهیم، هم پوشانی هایی میان این چهار دایره قابلِ تصور است، ولی در مجموع، مستقل از یکدیگر عمل کرده اند و از همه مهمتر، هر کدام متون و ادبیات و کتب خود را داشته اند. به عنوان مثال، هرکدام از این جریان ها به یک سوالِ کلیدی پیرامون توسعه یافتگی، پاسخ هایی دارند که قابل جمع کردن و تبدیل آنها به یک خط مشی در حکمرانی نمی شود. آیا در جهانی که زندگی می کنیم و در این منظومه ای که باید جامعه ای را مدیریت کنیم اصولاً باید «تولید ثروت» بشود یا خیر؟ دلیل اصلی فَرازُ و نشیب های دائمی در حوزه سیاست گذاری و قطع و وصل نظام های سیاسی در جامعه ما، حاکی از فقدانِ اجماع در ادبیاتی است که مجموعه نظرات نخبگان را یکجا جمع کند. کدام وجوهِ استنباطی مشترکی می تواند میان یک تحصیل کرده اقتصاد دانشگاهِ Cambridge انگلستان و شاغل در سازمان برنامه و بودجه از یک طرف، و نماینده مجلس با تحصیلات حوزوی از طرف دیگر وجود داشته باشد؟ این دو عضوِ اِلیت کشور، دو نوع ادبیات و متون خوانده اند و از واژه ها و مفاهیمی مانند توسعه، فرهنگ، ارتباطات بین المللی، تولید ثروت و دیپلماسی، تلقیّات بسیار متفاوتی دارند که بعضاً ممکن است حتی یک نقطه مماس هم نداشته باشد. در نهایت، وقتی ده پانزده هزار نفری که اِلیت را تشکیل می دهند از چندین منبع متفاوتِ استنباطی برخوردار باشند، به کلی گویی، ابهام گویی، تغییرِ موضع روزانه، فراز و نشیب های دائمی و عملکردهای موازی و متناقض متوسل می شوند.

دموکراسی نسبت به انسان، جامعه، زمان، تولید، رسانه، قدرت، مصلحتِ عامه، ثروت یابی، آزادی، سازماندهی اجتماعی و نظام بین الملل نظر خاص خود را دارد. هرچند این تعاریف و نظرات، مطلق نیستند ولی از اصول ثابتی برخوردارند. به عنوان مثال، دموکراسی، اصالت اندیشه های متفاوت را می پذیرد و «حقِ» انسان ها می داند که دیدگاه های متفاوت داشته باشند. بسیاری از جهان بینی های جهان سومی، این حق را به رسمیت نمی شناسند. خاطرم هست فردی در داوس ۲۰۱۵  (Davos) که از طرف دفترِ صدراعظمِ آلمان آمده بود در ضمنِ گزارشی در مورد یک میلیون مهاجر سوری گفت که دولت آلمان با دانشگاهِ الازهر مصر قرارداد بسته است تا ۱۲۰ مُفتی برای مهاجرین مسلمانِ سوری تربیت و به آلمان اعزام کند. این اقدام قبل از آنکه یک سیاست گذاری باشد، یک طرز تفکر نسبت به حقوق مذهبی مسلمانان مهاجر در آلمان است.

یکی از دلایل مهمی که جامعه ما دموکراتیک نمی شود عدمِ تسلطِ طیف وسیعی از نویسندگان، خبرنگاران، دانشگاهیان، سیاستمداران و کارآفرینان به زبان های مهم خارجی مانند انگلیسی، فرانسه و عربی است. مطالعه متون و ادبیات هر موضوعی به زبان اصلی آن به هیچ وجه قابل مقایسه حتی با بهترین ترجمه های آنها نیست. روح واژه ها و مفاهیم در ترجمه از میان می رود و معلوم نیست خواننده متن ترجمه شده تا چه میزان با دقت و فرموله بندی نویسنده آشنا می شود. به موازات مطالعه و درک دقیقِ متون و ادبیات یک جهان بینی، اعتقاد پیداکردن و درونی کردن (Internalization) فرهنگ آن متون، خود زاویه ای دیگر از سختی های عملیاتی کردن آن جهان بینی است. به عبارت دیگر، مطالعه متون دموکراسی با رفتار دموکراتیک دو موضوع متفاوت است. با بررسی نظام های دموکراتیک به نظر می رسد مادامی که سیستمِ حقوقی دموکراتیک ایجاد نشود، رفتار دموکراتیک فرصت ظهور پیدا نمی کند.

ژاپن و آلمان هر دو مانند یک سیستم عمل می کنند. نظام استنباطی و فکری در هر دو کشور تحت تأثیر باورهای مشترک در لایه های مختلف اِلیت های این دو کشور است. باورهای مشترک به نوبه خود متأثر از ادبیات و متون مشترک و نظام آموزشی یکپارچه است. واژه دموکراسی در جامعه ما عمدتاً در سخنرانی ها و به صورت شفاهی مطرح می شود و پشتوانه تاریخی و مطالعاتی قابلِ اتکا ندارد. حتی اگر فرض کنیم طی دهه های آینده، ادبیات آن بیشتر مطالعه شود، چالشِ بعدی، رفتار دموکراتیک است. تا زمانی که در یک جامعه، نظام حقوقیِ دموکراسی (حتی مانند کره جنوبی و شیلی) استقرار پیدا نکند، انتظارِ رفتارِ دموکراتیک، غیر واقع بینانه خواهد بود. در سال ۱۳۸۰ به یک فعال سیاسی این نکات را اشاره داشتم: شما که در پی توسعه سیاسی یا دموکراسی هستید، یا با متون دموکراسی آشنا نیستید و یا این جامعه خود را نمی شناسید. نمی شود با باورهای ۵ درصد اِلیت یک کشور، دموکراسی به پا کرد. دموکراسی یک پروسه طولانی آموزش، مطالعه و درک مشترکی از مفاهیمِ دموکراتیک را می طلبد. تکثر و بلکه تضاد فکری وسیعی در بینِ اِلیت این جامعه وجود دارد. اعتقاد به دموکراسی مابین اِلیت بسیار اندک است و سازوکار حقوقی آن وجود ندارد. با سخنرانی و میتینگ نمی شود به دموکراسی دست یافت. ابتدا ادبیات و متون آن باید در مجموعه اِلیت مورد پذیرشِ تعهدآور قرار گیرد.

به علاوه این جامعه، فرهنگِ انباشته شده ای در ناخودآگاه خود دارد که نیازمند تحولِ جدی آموزشی است تا فرهنگ دموکراتیک را بپذیرد و از یک نسل به دیگری منتقل کند. بی دلیل نیست که طی ۱۲۰ سال گذشته، پروژه های مشروطه خواهی، آزادی سیاسی، دموکراسی خواهی و اصولاً تحولِ ساختاری یکی پس از دیگری ناتمام و ناکام مانده اند. یک دلیلِ کانونی، ناآشنا بودن اکثریتِ فعالین با ادبیاتِ تئوریک تغییر و ساختارسازی است. اِلیت و جامعه ای که با کتاب خواندن و همگانی کردن اندیشه تغییر به صلح نرسد، نمی تواند در انتظارِ تحول باشد. کافی است با دقت و جزئیات، تاریخ ژاپن و کره جنوبی را مطالعه کنیم. بی دلیل نیست که می گویند یک فرد مساوی است با آنچه خوانده است.

کلید واژه ها: دموکراسی جوامع دموکرات جوامع دموکراتیک در بررسی جنبه های مختلف دموکراسی و جوامع دموکراتیک ایران خاورمیانه کشورهای توسعه نیافته


( ۲۵ )

نظر شما :

دکتر کورش کامبیزآریا ۲۸ فروردین ۱۳۹۹ | ۱۱:۰۰
ایران دمکراتیک نمیشود چونکه امر تجدد در این کشور توسط بیسوادی به نام رضا پالانی پایه ریزی شده
صدرا ۲۸ فروردین ۱۳۹۹ | ۱۱:۵۲
سلام. -معنی سیستم حقوقی دموکراتیک چه هست؟ -سهم الیت از علت نرفتن ما بسوی دموکراسی معلوم شد. سهم مردم از این علت این سرگردانی چی هست؟
خسرو ۲۸ فروردین ۱۳۹۹ | ۱۸:۵۸
بی سوادی در ایران غوغا می کند ، توجه نمایید که سواد در دنیای امروز خواندن و نوشتن به زبان فارسی نیست بلکه خواندن و فهم زبانهای مرجع جهانی است و حتی مطالعه کتاب هست که 99درصد ایرانیان هیچ کتابی ، حتی قرآن و نهج البلاغه هم نمی خوانند تیراژ کتابها را ببینید حداکثر 2000 جلد ، باید تحول فکری صورت بگیرد
فدوی ۲۸ فروردین ۱۳۹۹ | ۱۹:۰۶
جناب سریع القلم : ما فکر تکثر در تفکر نداریم ... ما در چغرافیا ، اقیلیم ، زبان ، مذهب ، همسایگان و ... نیز تکثر و تفاوتهای فاحشی داریم که هر یک به تنهایی می تواند سلب پیشرفت کند ... همه خبر داریم که در مجلس و دولت یک دعوای زیرپوستی ولی بسیار مخوف برای جذب ثروت و قدرت بیشتر توسط قومیت ها وجود دارد که علنی نمی شود اما هست ... این نمونه ای از خروار بود ... به جای آنکه جنوب و جنوب شرق کشور آبادترین نقات باشد که همه می دانیم چرا ، جاهای دیگر آبادتر هستند و ... هنوز هم ما در دوران قبیله قومیت و نفر و نفرها زندگی می کنیم ...
فدوی ۲۸ فروردین ۱۳۹۹ | ۱۹:۰۸
جناب کورش خان ، رضا پالانی یا هر اسمی ، خوب یا بد ... باید بدانیم که الان سر سفره کارهای این مرد نشسته ایم .. عراق را ببینید ، رییس فلان قبلیه از نخست وییر قویتر است ... کاری که پهلوی ادل انجام داد ، جذف این خان ها بود که اگر بودند الان اوضاعی چون عراق داشتیم ... هر چند نوز هم ایران قبیله ای اداره می شود اما خیلی کمتر از دوران قاجار .
ابراهیم قدیمی ۲۸ فروردین ۱۳۹۹ | ۲۰:۳۶
دموکراتیک برداشت های مختلفی دارد.جمهوری دمکراتیک المان خود را دموکراتیک میدانست.یا جمهوری دمکراتیک کنگو.نظر شما بر چه نوع دمکراتیکی است؟ دمکراتیک یا به تعبیری لیبرالیسم وحکومت مردمی از نوع سرمایه داری ان بافعالیتهای الیت ها که از هرنوعی بودند بر ضد دیکتاتوری سلطنتی در اروپا بوجود امد. کرامول در انگلستان ویا انقلاب کبیر فرانسه که هر دو انها به دیکتاتوری دیگری منجر شدندکه بسیار هراسناک بودند.لیبرالیسم سیستم مناسب جامعه صنعتی نیست .چنانچه ما جامعه صنعتی ومصرفی تولیدات صنعتی مورد نظرمان باشد یا نباشد.جامعه صنعتی تولید ومصرف نیاز به نظم صنعتی ومصرفی دارد.نظم ولیبرالیسم در مقابل همدیگر قرار گرفته اند.جامعه لیبرالیسم غربی به حال نگاه میکند وبه اینده نظر ندارد.این قاطر چموش ولگد زن از ان من (سرمایه وهدایت تولید ومصرف)این گربه مئو مئو کن نازی ) ( حالی خوش باش ) از تو.جوامع لیبرالیسم اینده نگر نیستند .شما امروز سیستم های دمکراتیک سرمایه داری را با سیستم های دمکراتیک غیر سرمایه داری در مقابل مسائل عمومی واجتماعی مقایسه کنید..ایران یک کشور با هدایت مردمی وفرهنگی مذهبی همواره بوده است.این صحیح است که در دوران گذشته سعی در حذف مدیریت مذهبی سنتی ایران شد ولی طبعا موفقیتی نداشت ونمی توانست داشته باشد.جوامع مذهبی هزاران سال جوامع را هدایت کرده است.این صحیح که پیشرفت صنعتی وعلمی نداشته است ولی انرا پایدار نگاهداشته است. جوامع صنعتی در اصطلاح دوکراتیک سرمایه داری در این یکی دوقرن چه فجایعی که برپا نکردند.زمانیکه افلاطون مدینه فاضله را شرح دا د وحتی حاکم فیلسوف شاه تعیین کرد از او سئوال کردند تو میتوانی این مدینه را برپا کنی ؟ پاسخ داد بر چنین زیر بنائی خیر. فرهنگ یک جامعه مانند کیفیت اب یک استخر بزرگ اب است.کیفیتی دارد وورودی وخروجی وسیستم تصفیه.ورودی وخروجی ان معادل کیفیت متوسط اب است ولی ورودی همواره با ازدیاد جمعیت بسیار بیشتر است. ایران جنگ دوم پانزده میلیون ایران امروز هشتاد وپنج میلیون. سیتم تصفیه ای دارد که اموزش از طرق مختلف است.اموزش هم بامعلمینی با همین کیفیت اموزش داده میشود.انها قادر به اموزش کودکان نیز نیستند چه برسد بزرگسالان.در ضمن تهدید خارجی همواره برای کشورهائی نظیر ما وجود دارد.لذا در کشورهای نظیر ما شما نمیتوانید با فراموش کردن فرهنگ عمومی وخطر خارجی مدیریتی مسئولیت پذیر واموزشی باتوجه به زیر بنای فرهنگی جامعه نشر دهید. سیستم فعلی ایران دمکراتیک ترین شیوهای بود که میتوانست شکل پذیرد.ولی باید گفت در بعد اقتصادی فعالیتهای دمکراتیک ما بسیار ضعیف بوده است.اگر ما سرمایه را نیز شخصی ومتعلق به فرد پس ازپرداخت مالیات بدانیم در مرزهای داخلی کشور میتواند شخصی وفعال باشد ونه در خروج از مرزها.خروج وورود سرمایه مطمئنا باید با مجوزهای مجلس شورای اسلامی برطبق در خواست دولت باشد که نیست.زمانیکه سرمایه خارج میشود مانند ان است که صد تانک وسربازازمملکت فرار میکنند. زمانیکه وارد میشودعکس ان است اگر اسب تراوا نباشد
تقی ۲۸ فروردین ۱۳۹۹ | ۲۱:۲۶
مشکل این مملکت از امثال ایشان نشئت میگیرد که قائل به دمکراسی غربی و فرد گرایی و منفعت طلبی هستند و نمونه بارز این تفکر در دولت جناب روحانی تداعی نموده است که چند سال است جولان سرمایه داران و شیفتگان غرب شده است و جناب سری القلم در راس مشاوران این دولت قرار دارد و با اجرای تفکرات ایشان ملت به فلاکت گرفتار شده اند و مملکت جولانگاه دلالان و رانتخواران و نفوذیها گشته است.
ali ۲۹ فروردین ۱۳۹۹ | ۱۱:۱۰
دمکراسی دیکتاتوری خاموشه ... الان کشورهایه دمکرات دارن از نقص های این سیستمه غیره عقلی میگن ما تازه میخوام به این سیستم غیره مدرن برسیم!!!!
دکتر کورش کامبیزآریا ۲۹ فروردین ۱۳۹۹ | ۱۳:۴۵
‌آقای فدوی پهلویچی، این جنابعالی هستید که بر سر سفره دیکتاتوری ای که صدسال پیش اربابتان انگلیس برای ایران پهن کرد نشسته اید و غول بیابانی دزد بی فرهنگ و دانشی را که استعمار بر ایران مسلط کرد تقدیس می کنید من صد سال است سوگوار پانزده سال دمکراسی احمد شاهی اواخر قاجار هستم. بر این سفره استبداد انگلیسی گسترده شده با کودتای ۱۲۹۹ حضورتان و خورد و نوشتان مدام باد!
گروهبان گارسیا ۲۹ فروردین ۱۳۹۹ | ۱۸:۳۲
جناب دکتر کامبیزآریا، مرقوم فرمودین اینهایی که صد ساله سر سفره رضا پالانی نشستن خورد و نوششان مستدام باد. قربونت برم دکتر سر سفره رضا پالانی چیزی جز حلیم کلاغ و کباب سگ پیدا نمیشه که! پس این بدبختا چه خورد و نوشی کردن این صد سال؟
ممقانی ۳۰ فروردین ۱۳۹۹ | ۲۲:۳۲
چطور دموکراتیک باشیم وقتی در سطح یک رسانه و سایت ( دیپلماسی ایرانی) که همگی داعیه آزادی و ... داریم نمی توانییم دموکراتیک باشیم پس از این جا خودتان حساب اش را برویید یک سایت فقط حوزه نظری و اندیشه ورزی هست و هنوز میدان عمل نیست ، ما در میدان نظری و تضارب آرا مخالف را بر نمی تابیم به فرمایش امام عاشقان : إِلَهِی مَنْ کَانَتْ مَحَاسِنُهُ مَسَاوِیَ، فَکَیْفَ لا تَکُونُ مَسَاوِیهِ مَسَاوِیَ، وَ مَنْ کَانَتْ حَقَائِقُهُ دَعَاوِیَ، فَکَیْفَ لا تَکُونُ دَعَاوِیهِ کسی که حقیقت ادعا هست پس ادعاهایش چه خواهد شد در کامت قبلی متذکر شدیم که هر آرمانی هزینه پردازی می خواهد خواهشا بپرسید از این جریان فکری که چقدر حاضرند به خاطر آرمانش هزینه بپردازد چند ماه زندان کمیته مشترک دارد چند ماه جبهه ای و جنگی بود کدام فرزندش را به خاطر میهن و کدام جانش را در طبق اخلاص قرار داده بهشان خاطر نشان کنید برود کتاب خاطرات عزت شاهی را بخواند کتاب خاطرات احمد احمد را بخواند کتاب پایی که جا ماند و کتاب پسر ایرانی و....و آخر سر کتاب در خدمت و خیانت روشنفکران و کتاب غربزدگی جلال احمد را
علي ۳۱ فروردین ۱۳۹۹ | ۰۱:۱۷
جناب دکترکورش قدری تاریخ مطالعه کنید وکتب توصیه شده دکترسریع القلم رامطالعه فرمایید تابدانید چگونه مشروطه تبدیل به مشروعه شد
احمد شاه روحت شاد ۳۱ فروردین ۱۳۹۹ | ۱۱:۰۱
سال دمکراسی احمدشاهی - واقعا به نکته خوپانزدهبی اشاره کردید جناب دکتر کامبیزآریا. مسخره اینجاست که طرفداران دیکتاتوری پهلوی به این دوره درخشان تاریخ ایران از بابت دمکراسی به چشم ضعفی برای قاجاریه نگاه میکنند و از آن به عنوان حکومت خانخانی یاد کرده و برهم زدن اساس این دموکراسی و استقرار مجدد استبداد در ایران را اصلی ترین افتخار رضاخان میدانند.
علی ۰۲ اردیبهشت ۱۳۹۹ | ۰۰:۱۶
جالب است نظرات پهلوی گرایانه وپان هرچه باشد درج می شود ولی نظرات کارشناسی حذف می گردد تا الیتهایی مثل شما هستند وضع این سرزمین همینطورکه ، نه بدتر خواهدشد. یارو نوشته ما سر سفره کی روش و رضا پالانی وحتماٌ پسر احمقش نشستیم البته این را هم باید گفت که منظور ایشان از "ما " به طور یقین پانها هستند نه ایرانی ها