اسرائیل به دنبال گرفتار کردن آمریکا در منجلاب ناامنی منطقه
آیا آمریکا به دنبال گره زدن امنیت خود به امنیت جمعی با کشاندن دیگر کشورها به خاورمیانه است؟!
گفت وگو از عبدالرحمن فتح الهی، عضو تحریریه دیپلماسی ایرانی
دیپلماسی ایرانی – بعد از تلاش های فراوان واشنگتن برای تشکیل ائتلاف دریایی نظامی برای فشار به ایران در تنگه هرمز و خلیج فارس، پنج شنبه گذشته نیروی دریایی سلطنتی بریتانیا فرماندهی این ائتلاف دریایی به رهبری آمریکا در خلیج فارس را برعهده گرفت. به موازات آن فرانسه از آغاز به کار ائتلاف دریایی مستقل اروپایی متشکل از فرانسه، المان، دانمارک و هلند با هدف تضمین آزادی تردید دریایی در خلیج فارس و تلاش برای تنشزدایی با ایران خبر داد. این در حال است که وزارت دفاع کره جنوبی 21 ژانویه/ اول بهمن عنوان کرد که یگان و ناوگان "چئونگ هائه" را به دریای عمان گسیل کرده است و دیروز یکشنه نیز توکیو عنوان کرد ناوشکن "تاکانامی" از بندر "یوکوسوکا" در جنوب توکیو با260 نیروی نظامی ژاپنی راهی دریای عمان شد. در این میان سوالی که در ذهن شکل میگیرد این است که به فاصله کوتاهی از ترور سردار سلیمانی و پاسخ موشکی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، ایا این تحرکات به معنای افزایش تنش و پررنگ شدن فشارهای نظامی بر جمهوری اسلامی ایران در منطقه صورت گرفته است؟ آیا حضور دیگر بازیگران و کشورهای منطقهای و فرامنطقهای در آب های خلیج فارس و تنگه هرمز به معنای درگیر کردن منفعت دیگر کشورها در تقابل با تهران است؟ در این شرایط وضعیت امنیتی و نظامی خلیج فارس و کل خاورمیانه چه اقتضائاتی پیدا می کند؟ بررسی بیشتر این موضوع در گفت وگوی دیپلماسی ایرانی با صباح زنگنه، کارشناس و پژوهشگر مسائل منطقه پی گرفته شده است که در ادامه از نظر می گذرانید:
بعد از طرح ایالات متحده آمریکا درخصوص تشکیل ائتلاف نظامی دریایی در تنگه هرمز و خلیج فارس موسم به "ائتلاف نیروی نگهبان" به منظور اسکورت و حفاظت از نفتکشها و کشتیهای تجاری، پنج شنبه گذشته، کاخ سفید در یک اقدام عجیب رسما رهبری این ائتلاف دریایی را بر عهده نیروی دریایی بریتانیا قرار داد. بر این اساس در یک مراسم رسمی در بحرین جیمز پارکین، ناخدای نیروی دریایی سلطنتی بریتانیا از پنج شنبه گذشته جایگزین آلوین هولسی، دریادار آمریکایی در فرماندهی ائتلاف دریایی متشکل از هفت کشور در آبهای جنوبی ایران شد. به موازات آن امانوئل ماکرون، رئیسجمهور فرانسه که از چندی پیش ایده تشکیل ارتش واحد اروپایی را مطرح کرده و در نخستین گام پیشنهاد کرده است که ائتلافی دریایی متشکل از کشورهای اروپایی و شرکای این کشورها، مستقل از ائتلاف مد نظر آمریکا تشکیل شده و در خلیج فارس گشتزنی کند با حضور هلند، دانمارک و آلمان و البته به رهبری فرانسه از هفته گذشته رسما آغاز به کار کرد. پیرو این نکات برخی معتقدند که اساساً این تحرکات، چه در چارچوب تغییر رهبری ائتلاف دریایی از آمریکا به بریتانیا و چه حضور ائتلاف های مستقل دیگر در تنگه هرمز و خلیج فارس به رهبری فرانسه با برنامهریزی کاخسفید صورت گرفته است. چرا که بعد از رادیکال شدن فضای سیاسی، امنیتی و نظامی منطقه با ترور سردار سلیمانی و حمله موشکی سپاه پاسداران به پایگاه نیروهای نظامی آمریکا در عین الاسد و اربیل، ایالات متحده سعی دارد به جای درگیر کردن مستقیم خود با جمهوری اسلامی ایران، منافعش را در قالب گره زدن امنیت خود به امنیت دیگر کشورها با کشاندن آنها به معرکه خاورمیانه و به خصوص تنگه هرمز و خلیج فارس تامین کند. آیا تحرکات اخیر با این نیت صورت گرفته است؟ آیا ایالات متحده آمریکا سعی دارد به جای درگیر کردن خود با ایران، کشورهای دیگر را به عنوان بازیگران جبهه و پیشانی در درگیری با ایران مطرح کند و خود را در سایه این تنش ها قرار دهد؟
شاید در وهله اول به نظر بیاید که با تغییر شرایط امنیتی و نظامی منطقه بعد از ترور سپهبد حاج قاسم سلیمانی و پاسخ موشکی قاطع و کوبنده سپاه پاسداران در حمله به پایگاه عین الاسد و اربیل، آمریکا به دنبال آن باشد که به جای درگیر کردن خود با جمهوری اسلامی ایران، بازیگران دیگری را قربانی این تنش بکند و با ایجاد یک اجماع بین المللی، تهران را به یک درگیری بزرگتری بکشاند. اما من معتقدم که شرایط کنونی و تحولاتی اخیری که شما به آن اشاره کردید معلول دلایل دیگری است. چون آمریکا به واسطه برخی تحولات دیگر مجبور شده است دست به تغییر فرماندهی ائتلاف دریایی بزند و نهایتا بریتانیا را به عنوان رهبری ائتلاف نظامی دریایی در خلیج فارس مطرح کند و آن شرایط به وضعیت بریتانیا بعد از خروج از اتحادیه اروپا باز می گردد. به هر حال اکنون وضعیت این کشور در دوران پسابرگزیت به گونه ای است که لندن، هم در نسبت با اتحادیه اروپا، هم با ناتو و هم در منطقه خاورمیانه با یک وضعیت جدیدی روبه رو است. از این رو ایالات متحده آمریکا به دنبال تقویت بریتانیا بعد از این جدایی از اتحادیه اروپا است. پیرو این نکته آمریکا سعی کرده است با سپردن رهبری ائتلاف دریایی به نیروی دریایی بریتانیا تا حدی از تضعیف جایگاه این کشور در ناتو و منطقه جلوگیری کند. چرا که به هر حال دونالد ترامپ به شدت از مسئله خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا استقبال کرد و خواهان پایان دادن به عمر این اتحادیه است. با این تفاسیر بدیهی است سیاست بوریس جانسون نزدیکی معناداری با نگاه دونا لدترامپ داشته باشد. اتفاقاً همین نگاه دونالد ترامپ در خصوص مخالفت و انتقاد جدی به اتحادیه اروپا و ساختار ناتو باعث اتفاق دیگری شده است که شما به آن اشاره کردید و آن ایجاد ائتلاف جدید اروپایی در خلیج فارس بود که مستقل از ائتلاف مد نظر امریکا است و رهبری آن را هم فرانسه بر عهده دارد. در این خصوص نگاه ترامپ به اتحادیه اروپا در طول سه سال گذشته موجب شد که رشد ادعای فرانسوی ها در انجام و پیگیری یک نوع اقدام، برنامه ریزی و طرح چند جانبه در سطح اتحادیه اروپا برای حمایت از منافع کشورهای عضو این اتحادیه شکل بگیرد. ما در طول ماه ها و سال های گذشته شاهد تقابل جدی کلامی و مواضع مکرون با دونالد ترامپ در خصوص وضعیت اتحادیه اروپا، به خصوص از نظر امنیتی و نظامی و همچنین مسئله ساختار ناتو بودیم که حتی در مقاطعی کار به تنش و انتقاد از همدیگر کشیده شد. همین نگاه سبب شد که اکنون فرانسه در یک اقدام برای عملی کردن نگاه خود برای تشکیل یک نیروی نظامی مستقل اروپایی، فارغ از ناتو و حمایت آمریکاییها، یک ائتلاف نظامی را در منطقه حساسی مانند خلیج فارس و تنگه هرمز شکل دهد تا یک رژه، مانور و خودنمایی از توان امنیتی و نظامی مستقل اروپایی در برابر آمریکایی ها داشته باشد. یعنی اکنون فرانسویها با این اقدام خود یک چنگ و دندان به آمریکا نشان داده است.
اما در مجموع من بر این باور که نوع سیاست ها و رفتارهای مخرب ایالات متحده آمریکا در طول سه سال گذشته که ناشی از نگاه دونالد ترامپ است باعث شده که شرایط منطقه اکنون، هم به ضرر ایالات متحده آمریکا و هم به ضرر کشورهای خاورمیانه که همسو با سیاستهای کاخ سفید هستند، رقم بخورد. یعنی بعد از اقداماتی که آمریکا در یمن، سوریه و به خصوص عراق در ترو سردار سلیمانی انجام داد سبب ایجاد فضای جدیدی از تنشها، برخوردها و رفتارهای جدیدی از بازیگران منطقه خاورمیانه شده است. بدیهی است این فضا تهدید جدی برای اهداف و منافع آمریکا و همچنین کشورهای همسو با واشنگتن در منطقه است. لذا این وضعیت می تواند معادلات را در منطقه و حتی در جهان پیچیده تر و بغرنج تر کند.
با توجه به نگاه و ارزیابی شما آیا می توان گفت که یک افتراق و انشقاق دیپلماتیک و سیاسی میان کشورهای حاضر در خلیج فارس و ائتلاف های کنونی نظامی دریایی حاضر در این منطقه شکل گرفته است و یا اینکه در نهایت همه این بازیگران علیرغم تمام نگاه های متفاوت و سیاستهای گاه متضاد با همدیگر یک هدف مشترک را در تقابل با جمهوری اسلامی ایران و محدود کردن تهران در منطقه استراتژیک تنگه هرمز و خلیج فارس دنبال کرده و ذیل یک چتر واحد عمل می کنند، کما این که به گفته فلورنس پارلی، وزیر دفاع فرانسه میان دو ائتلاف هماهنگی و تماس برقرار خواهد بود تا از ایمنی تردد اطمینان حاصل شود؟
به نظر می رسد با توجه به اقتضائات سیاسی، دیپلماتیک، نظامی و امنیتی میان کشورهای حاضر در این ائتلاف ها هنوز یک چتر واحد عملیاتی شکل نگرفته باشد. اگرچه من معتقدم یک درک مشترکی از تنوع تهدیدات و مخاطرات در منطقه میان اعضای این ائتلاف ها وجود دارد. اما در عمل هر کدام از این کشورها و ائتلاف ها به دنبال حفظ منافع خود هستند.
علاوه بر ائتلاف نظامی دریایی مدنظر ایالات متحده آمریکا که متشکل از هفت کشور انگلیس، آمریکا، بحرین، امارات عربی متحده، عربستان سعودی و آلبانی و ائتلاف نظامی دریایی اروپایی با حضور هلند، دانمارک، آلمان و فرانسه در تنگه هرمز کشورهای دیگر مانند کره جنوبی و ژاپن نیز نیرو و ناوهای خود را به این منطقه اعزام کرده اند. در این راستا وزارت دفاع کره جنوبی 21 ژانویه/ اول بهمن عنوان کرد که یگان و ناوگان "چئونگ هائه" که از سال ۲۰۰۹ در خلیج عدن مستقر بود به تنگه هرمز گسیل کرد. اگر چه که سئول عنوان کرد که این اقدام با اطلاع قبلی به جمهوری اسلامی ایران صورت گرفته است و کره جنوبی قصد ندارد به ائتلاف دریایی مد نظر آمریکا بپیوندد. کما این که دیروز یکشنه نیز توکیو عنوان کرد ناوشکن "تاکانامی" از بندر "یوکوسوکا" در جنوب توکیو با260 نیروی نظامی ژاپنی راهی دریای عمان شد. در این راستا وزارت دفاع ژاپن نیز به سان کره جنوبی عنوان کرد که این ناوشکن از تنگه هرمز، جایی که تمرکز عملیات های ائتلاف آمریکا است، دور خواهد ماند. آیا این دست از مسائل نشان میدهد که این کشورها نیز در نهایت با حضور خود در منطقه خلیج فارس، خواه ناخواه به تحقق برنامههای آمریکا و کشورهای منطقه ضد جمهوری اسلامی ایران کمک کرده اند و یا این که ژاپن و کره جنوبی علیرغم اقتضائات سیاسی، دیپلماتیک و اقتصادی خود و وابستگی جدی که به آمریکا دارند، به صورت جداگانه و منفک از واشنگتن در منطقه حضور دارند. کما این که دیروز یک شنبه وزارت دفاع کره جنوبی اعلام کرد که ناو چئونگ هائه در 18 ژانویه/ 28 دی به لنج کوچک 50 تنی ایرانی با نام "السهیل" در دریای عمان کمک کرده است؟
بدیهی است که در طول ۶۰ سال گذشته ایالات متحده آمریکا سوء استفاده های گسترده نظامی، اقتصادی، سیاسی از کره جنوبی و ژاپن کرده است. کما این که در طول سال های متمادی ایالات متحده آمریکا تعداد زیادی از نیروهای نظامی خود را در این کشورها مستقر کرده است و از امکانات و منابع مالی و سرمایه های اجتماعی و سرزمینی آنها نهایت سوءاستفاده را کرده است. در کنار آن و در تحولات بزرگی مانند تقابل ایالات متحده آمریکا با چین، واشنگتن از این کشورها نهایت بهره برداری را در راستای منافع خود داشته است و کماکان نیز خواسته ها و مطامع واشنگتن از توکیو و سئول روز به روز در حال افزایش است. پیرو این نکته اخیراً دونالد ترامپ از مقامات کرهجنوبی یک باج خواهی به مبلغ 5 میلیارد دلار به سبب هزینه حضور نیروهای نظامی آمریکا در این کشور ر مطالبه کرد و رئیس جمهوری امریکا صرحتا سئول را تهدید کرد که اگر کره جنوبی امسال 5 میلیارد دلار به ما ندهد، ما هم 7 هزار نیروی کرهای را که در پادگانها و مراکز نظامی آمریکا در این کشور مشغول فعالیت هستند را اخراج خواهیم کرد. شاید این سیاست باج خواهانه آمریکا و دونالد ترامپ در طول سه سال گذشته از جانب وی پی گرفته شده است برای کشورهای ضعیفی مانند بحرین، امارات متحده عربی و یا عربستان سعودی کارساز باشد، اما برای کشورهایی مانند کره جنوبی و ژاپنی که پایه های اقتصاد قدرتمندی در جهان دارد و رقم بزرگی از اقتصاد جهان را به خود اختصاص داده اند، این قیبل تهدیدها چندان قابل تحمل نخواهد بود. چون یقیناً پذیرش این نوع تهدیدها باعث زیر سوال رفتن وجه، حیثیت و استقلال توکیو و سئول خواهد شد. لذا ژاپن و کره جنوبی به تدریج سعی دارند از اطاعت محض ایالات متحده آمریکا دور شوند و به نظر می رسد که پیگیری این سیاست اکنون در اتاقهای فکر سئول و توکیو در حال پیگیری است. اگر چه که در این میان شاید ژاپن و کرهجنوبی نتوانند به سرعت و در کوتاه مدت تغییر رفتار جدی در برابر رفتار مستبدانه ایالات متحده آمریکا داشته باشند. یقیناً با همین نگاه کرهجنوبی و ژاپن سعی کردند ضمن آن که مخالفت صریح، جدی و آشکاری با درخواست و فشارهای ایالات متحده آمریکا مبنی بر حضور در ائتلاف دریایی نظامی مدنظر واشنگتن در تنگه هرمز و خلیج فارس نداشته باشند، این حضور به صورت مستقل از ائتلاف آمریکایی، منفک از نگاه کاخ سفید و صد البته بدون ایجاد درگیری و تنش با بازیگر قدرتمندی مانند جمهوری اسلامی ایران باشد تا ژاپن و کره جنوبی بتوانند یک موازنه ای از مطالبات و انتظارات تهران و واشنگتن را داشته باشند.
به اقدامات، تصمیمات و رفتارهای مخرب ایالات متحده آمریکا در طول زمامداری سه سال گذشته دونالد ترامپ در منطقه اشاره داشتید که موید وضعیت جدید کنونی است. در این راستا اگرچه بعد از ترور سردار سلیمانی و پاسخ موشکی ایران، تنش تهران - واشنگتن تا مرز جنگ نظامی پیش رفت، اما در نهایت به نظر میرسد که هم ایالات متحده آمریکا و هم جمهوری اسلامی ایران به دنبال مدیریت شرایط و جلوگیری از وقوع یک جنگ نظامی هستند. با این وجود بسیاری معتقدند شرایط امنیتی، سیاسی و نظامی منطقه بعد از تحولات اخیر خود به خود به سمتی کشیده خواهد شد که وقوع تنش نظامی اجتنابناپذیر است. آیا در سایه اقداماتی مانند تغییر فرماندهی ائتلاف دریایی در خلیج فارس و مهمتر از آن رونمایی از طرح معامله قرن میتوان عنوان کرد که دونالد ترامپ به دنبال افزایش تنش در منطقه خاورمیانه و شکلگیری یک جنگ نظامی، آن هم در آستانه انتخابات ریاست جمهوری است؟
شاید دونالد ترامپ به دنبال تنش و جنگ نظامی در منطقه خاورمیانه نباشد وبه خصوص با ایران نباشد. اما با توجه به اقتضائات نابه سامان و به شدت متزلزل سیاسی و امنیتی رژیم صهیونیستی و به خصوص وضعیت ناامید کننده بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر رژیم غاصب صهیونیستی در آستانه سومین انتخابات پارلمانی در سرزمین های اشغالی، آمریکا ناچار است برای حفظ امنیت صهیونیستها در منطقه تلاشهای خود را به کار گیرد و خود را درگیر منجلابی از ناامنی ها در منطقه بکند که یقینا منافع کاخ سفید را تحت الشعاع قرار می دهد. یعنی اکنون صهیونیستها در درون سرزمینهای اشغالی به گونه ای است که برای حفظ امنیت آن ها، امریکا مجبور است امواج از ناامنی را در منطقه شکل دهد. چون اسرائیل در حال تلاش برای تسلط بر سرزمین های بیشتر، در حال برنامه ریزی برای جابه جایی جمعیت های زیادی از فلسطینیان و اعراب به کشورهای همسایه فلسطین و در حال طراحی و برنامه ریزی برای انجام تغییرات ژئوپلیتیک، ژئواکونومیک، ژئوکالچریک و ژئودموگرافیک هستند. بدیهی است که این تغییرات تبعات سنگین امنیتی برای صهیونیستها در پی خواهد داشت. اما با توجه به ضعف و ناتوانی های این رژیم که اکنون بیش از گذشته پررنگ شده است سبب شده تا اسرائیل اکنون بیش از هر زمان دیگری به آمریکایی ها متوسل شود و البته در این میان نیم نگاهی هم به برخی کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس دارد تا بتواند بخشی از نیرو و سرمایه این تغییر و تحولات را از ناحیه این کشورها تامین کند. از اینرو صهیونیستها با علم به اینکه دونالد ترامپ در آستانه انتخابات ریاست جمهوری بیش از پیش به آرای لابی صهیونیستها نیاز دارد، سعی می کنند تا واشنگتن را نسبت به انجام برخی برنامه ها، طرح ها و اقدامات تحریک آمیز در منطقه وادار کنند و از آن سو کشورهای مرتجع منطقه را نیز به سمت حمایت بیشتر از برنامهها و اهداف خود بکشانند. خوب طبیعی است که این شرایط تبعات جدی در خصوص افزایش ناامنی ها، بغرنج تر شدن و پیچیده تر شدن وضعیت در منطقه را در پی خواهد داشت. اگرچه که شاید آمریکا و کشورهای عربی منطقه خواهان آن نباشد، اما چون تداوم حیات اسرائیل تنها در سایه افزایش ناامنی در منطقه محقق خواهد شد. لذا اسرائیل، آمریکا را تحریک میکند تا ائتلاف خود را در منطقه خلیج فارس و دریای عمان برای تقابل هرچه بیشتر با ایران راه اندازی کند، معامله قرن را رونمایی کند و به تبع آن کشورهای عربی منطقه را به سمت افزایش سرمایه گذاری برای پیگیری این طرح ها در تقابل با ایران بکشاند.
در لابه لای سخنانتان به وضعیت جدید بریتانیا بعد از خروج از اتحادیه اروپا اشاره داشتید. در این راستا بسیاری معتقدند اگرچه بریتانیا برای پر کردن خلاء اقتصادی، نظامی و سیاسی خود به دنبال همسویی بیشتر با ایالات متحده آمریکاست. اما در آن سو همین شرایط سبب شده است که لندن در آینده توجه بیشتری به کشورهای دیگری در اقصی نقاط دنیا داشته باشد تا بتواند از ظرفیت آنها نیز برای پر کردن این خلاء نهایت استفاده را ببرد. این شرایط موید وضعیت جدیدی است که میتواند لندن را به سمت توجه بیشتر به تهران وادار کند. شما تا چه اندازه از این تحلیل را نزدیک به واقعیت می دانید؟ آیا بعد از خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا این کشور توجه بیشتری برای به ایران خواهد داشت و یا به واسطه پررنگ شدن همسویی و همگرایی با ایالات متحده به سمت تقابل هر چه بیشتر با جمهوری اسلامی ایران خواهد رفت؟
در شرایط واقعی و به خصوص طی هفته ها و ماه های اخیر انگلستان رفتار، واکنش، تصمیم و مواضع درست، منطقی و عقلانی در برابر جمهوری اسلامی ایران اتخاذ نکرده است و در عمل حمایت خود را از اقدامات ایالات متحده آمریکا، طرحهای رژیم صهیونیستی و نیز برنامههای کشورهای عربی منطقه در تقابل با ایران داشته است. لذا در نگاه واقع بینانه به نظر نمیرسد که این کشور بخواهد در سایه همگرایی بیشتر با ایالات متحده آمریکا به دنبال نزدیکی با جمهوری اسلامی ایران باشد. با این وجود باید دید که بریتانیا در فصل جدید خود بعد از خروج این کشور از اتحادیه اروپا که در نهایت به کاهش امکانات اقتصادی، افزایش تنش ها، محدودیت ها، بدهی به کشورهای اتحادیه اروپا و صد البته افزایش اعتراضات مردمی ایرلند و اسکاتلند برای استقلال و جدایی از بریتانیا خواهد انجامید، کماکان لندن به سیاستهای تفرقه انگیزانه و خباثت آمیز خود را در مقابل جمهوری اسلامی ایران ادامه خواهد داد و یا این که در نهایت به سمت پیگیری سیاست منطقی تر که در اثر شناخت واقعی از تحولات منطقه صورت گرفته است، پیش خواهد رفت؟! اما قطعا، هم انگلستان و هم ایالات متحده آمریکا در برابر سلسله تحولات گسترده ای قرار دارند. لذا بعید به نظر میرسد که لندن و واشنگتن بتوانند خود را با واقعیت ها تطبیق دهند و در نهایت سیاست درستی را در برابر ایران اتخاذ کنند.
نظر شما :