ارزیابی سیاست خارجی ترامپ در قبال ایران
جایی که امریکا اشتباه کرد و ما بد عمل کردیم
نویسنده: روح الله سوری، کارشناس ارشد روابط بین الملل
دیپلماسی ایرانی: با روی کارآمدن دونالد ترامپ عمده کارشناسان بر این عقیدهاند که رئیس جمهوری جدید آمریکا با گسست و عبور از میراث دوران گذشته به ویژه آنچه در دوران ریاست جمهوری اوباما شاهد بودهایم سیاست خارجی ایالات متحده آمریکا را وارد دوران جدیدی کرده است. شاید این عقیده تا حدود زیادی درست باشد اگرچه با دقت و تمرکز دقیقتر بر سیاست خارجی ترامپ میتوان نشانههایی از تداوم برخی سیاستهای پیشین در سالهای پس از 2016 را به خوبی مشاهده کرد. به ویژه در رابطه با سیاست تمرکز بیشتر بر آسیای شرقی به جای خاورمیانه و یا حتی بعضا در تلاش آمریکا برای سهیم کردن بیشتر اروپا در موضوعات بینالمللی و کاسته شدن از بار مالی متحمل شده توسط آمریکا، به نظر میرسد میتوان بیشتر از تداوم سیاستها سخن گفت تا تغییر آنها، با این تفاوت که سیاست خارجی اوباما در بستر تقویت چندجانبهگرایی و همکاری آمریکا با دیگران تعریف شده بود در حالی که اکنون سیاست نخست آمریکای ترامپ در تعیین دستورکار بینالمللی از سوی آمریکا و همراهی بقیه کشورها با ایالات متحده آمریکا برای تامین منافع این کشور تعریف شده است.
موضوع مهم دیگر درکنار بحثها راجع به تداوم یا تغییر در سیاست خارجی آمریکا، میزان موفقیت رئیس جمهوری جدید ایالات متحده در پیشبرد اهداف سیاست خارجی این کشور است. شواهد زیادی وجود دارد که همگی بر عدم توفیق سیاست خارجی دونالد ترامپ در حوزههای مختلف دلالت دارند. به عنوان مثال در ارتباط با سیاست و رویکرد ترامپ نسبت به جمهوری اسلامی ایران باید گفت که ترامپ با خروج از برجام عملا اجماعی که اوباما موفق به ایجاد آن در میان اروپا و آمریکا شده بود را به طرز آشکاری خدشه دار کرده به طوریکه اروپا پس از خروج آمریکا از برجام انتقادات زیادی را متوجه این سیاست آمریکا کرده و تلاشهایی را نیز برای نجات برجام در اولویت قرار داده است. از نگاه بسیاری سیاست ترامپ در قبال ایران و برجام اکنون ایران را به شرایط پیش از برجام هدایت کرده و علی رغم ادعای آمریکا در رابطه با تاثیر تحریمها بر کاهش نقش منطقهای ایران نه تنها چنین کاهش نقشی را شاهد نیستیم که برعکس ایران همچنان به حضور خود در منطقه ادامه داده است به عنوان مثال میتوان به اختصاص 200 میلیون یورو از صندوق توسعه ملی به سپاه قدس در روزهای پس از ترور سردار سلیمانی اشاره کرد. منتقدان سیاست خارجی ترامپ افزایش تنشها در منطقه خلیج فارس و اثر این افزایش تنشها بر نظم و امنیت بینالمللی را از جمله مهمترین دلایل انتقاد خود به سیاست خارجی ترامپ عنوان میکنند.
عدم وجود سیاست مشخص از سوی ترامپ در برابر ایران یکی دیگر از انتقاداتی است که میتوان به رویکرد ترامپ نسبت به ایران وارد کرد. دونالد ترامپ از یک سو بر مذاکره تاکید دارد و از سوی دیگر با اعمال سیاست فشار حداکثری عملا مسیر مذاکره را با موانع مهمی مواجه کرده است که آخرین آن را باید در ترور سردار سلیمانی مشاهده کرد. به نظر میرسد کاخ سفید بین مذاکره با ایران، وارد شدن به یک جنگ محدود یا گسترده علیه ایران و یا تغییر رژیم در ایران هنوز به تصمیم مشخصی نرسیده است به طوری که از یک سو از مذاکره صحبت میکند و از سوی دیگر با ترور سلیمانی عملا دو کشور را تا آستانه یک جنگ پیش میبرد و از طرف دیگر نیم نگاهی هم به تغییر رژیم در ایران تحت تاثیر اپوزیسیون ایرانی نزدیک به خود دارد. مجموع این موارد باعث میشود که بتوان از نوعی سردرگمی و بلاتکلیفی کاخ سفید در برابر ایران سخن گفت.
اما آیا واقعا سیاست خارجی دونالد ترامپ در قبال ایران را همانطور که در بالا مورد اشاره قرار گرفت باید یک سیاست خارجی غیر منسجم و عاری از هرگونه توفیق درنظر گرفت. برای پاسخ به این سوال به نظر میرسد که باید اهداف راهبرد ترامپ در برابر ایران را با دقت بیشتری مورد توجه قرار داد. اگر هدف ترامپ را افزایش فشار اقتصادی بر ایران، افزایش بحرانهای داخلی و کاهش مشروعیت حکومت و همچنین نزدیک شدن اروپا به سیاستهای خود در نظر بگیریم آنگاه شاید بتوان از موفقیت آمیز بودن سیاست ترامپ در برابر ایران سخن گفت.
مهمترین مشکل سیاست خارجی ترامپ نسبت به ایران بعد از خروج آمریکا از برجام عدم همراهی کشورهای اروپایی با سیاستهای برجامی ترامپ بوده است. این مساله جدای از اینکه قادر به ایجاد نوعی مشروعیت بینالمللی برای ایران در قبال سیاستهای ترامپ میشد عاملی برای کاستن از قدرت مانور آمریکا در سیاستهای تخاصمی خود نسبت به ایران نیز بوده است. اما در حال حاضر شرایط به سمتی رفته که شاهد کمرنگ شدن شکاف میان اروپا و امریکا بر سر ایران هستیم، راهبرد کاهش گام به گام تعهدات هستهای از سوی ایران به منظور تغییر رفتار اروپا نتیجهای جز نزدیکی سیاستهای دو سوی آتلانتیک در قبال ایران به همراه نداشته است و این را شاید بتوان به هرحال نوعی موفقیت در رویکرد ترامپ نسبت به ایران در نظر گرفت. در واقع ترامپ با سیاست فشار حداکثری خود و ترغیب ایران به اتخاذ سیاستهای کاهش تعهدات، توانسته اجماع از هم گسیخته پس از روی کار آمدن خود را مجددا بازسازی کند که خروج احتمالی ایران از "ان پی تی" میتواند آخرین حلقههای زنجیر گسسته شده میان اروپا و آمریکا را به یکدیگر وصل کند.
در سطح داخلی، خروج آمریکا از برجام، اعمال فشارهای اقتصادی و بازگشت تحریمهای آمریکا، اقتصاد ایران را با مشکلات جدی مواجه کرده است. قرارگیری نارضایتیهای اقتصادی در کنار برخی نارضایتیهای سیاسی و اجتماعی عملا منجر به ایجاد بحرانهای متعددی در سطح داخلی شده است که نمونه واضح این مساله را میتوان در اعتراض بخشهایی از جامعه به افزایش قیمت بنزین، مشاهده کرد. در واقع تحت تاثیر این بحرانهای متعدد میتوان گفت که مشروعیت و مقبولیت دولت و حکومت تا حدود زیادی دچار مشکل شده است. آنچه به عنوان نتیجه باید مورد اشاره قرار داد این است که مقایسه وضعیت کنونی با شرایط 5 سال پیش بر این موضوع دلالت دارد که جمهوری اسلامی هم در بعد خارجی حمایت اروپا را به شکل گستردهای از دست داده و هم در سطح داخلی تحت تاثیر پیوند میان نارضایتیهای اقتصادی و نارضایتیهای سیاسی و اجتماعی با بحرانهایی مواجه شده که مستقیمترین اثر چنین وضعیتی، تاثیرگذاری منفی بر میزان مقبولیت و اعتماد داخلی است. آنچه لازم به تاکید است این است که احاله مسئولیت کامل چنین شرایطی به آمریکا تا حدودی بزرگنمایی نقش آمریکا و کمرنگ کردن نقش سیاستهای اتخاذ شده از سوی ایران است. تردیدی نیست که سیاستهای اتخاذی ایران چه در حوزه خارجی و چه در حوزه داخلی در شکلگیری شرایط کنونی نقش موثری داشته است. در سطح داخلی تحریمهای آمریکا و اشتراک نظری که در میان موافقان و منتقدان حکومت نسبت به نامشروع دانستن سیاستهای ترامپ وجود داشت میتوانست به عنوان عاملی مهم در بازسازی اعتماد میان مردم و حکومت از یک سو و همچنین اولویتدهی به سیاستهای اصلاح ساختاری اقتصاد در ایران مورد بهرهبرداری قرار گیرد. شفافسازی اقتصاد، مبارزه جدی با پدیده رانتخواری و کاهش برخی هزینهها مسائلی هستند که باید در فضای پس از خروج آمریکا مورد توجه جدی قرار میگرفت. در سطح سیاسی نیز فاصله گرفتن از سیاستهای خودی و غیرخودی و استفاده از پتانسیل تمام گروههای سیاسی و اتخاذ رویه مدارای بیشتر نسبت به خواستههای اجتماعی بخشهایی از جامعه، میتوانست در بازسازی اعتماد عمومی به شدت موثر واقع شود اما فقدان چنین رویکردی در سطح داخل در کنار سیاستهایی که نتیجه آن فاصله گرفتن اروپا از ایران و تقویت موضع آمریکا در برابر ایران شده باعث شده که با احتیاط بیشتری از عدم توفیق سیاست ترامپ در قبال ایران صحبت کنیم.
نظر شما :