از برجام تا لیگ قهرمانان آسیا؛
منافع ملی؛ از این توافق تا آن توافق!
دکتر اعظم ملایی- محقق و پژوهشگر روابط بین الملل
دیپلماسی ایرانی: در ماه ها و هفته های اخیر به ویژه بعد از راه اندازی مکانیسم ماشه توسط سه کشور اروپایی، شمارش معکوس برای پایان کار برجام آغاز شده و بسیاری از تحلیل گران معتقدند که با اقدامات متقابل ایران و پاسخ اروپا دیگر جانی در پیکر بی رمق این توافق جهانی باقی نمانده است. اما این نخستین دور انتقادات به برجام نیست، از همان ابتدای شکل گیری این توافق، بسیاری از مخالفان داخلی به دلیل امتیازاتی که ایران به زعم آنها در برابر هیچ داده بود و ضمانتهایی که نگرفته بود بر این توافق خرده گرفتند و دمی از انتقاد و تلاش برای نابودی آن از پای ننشستند؛ بی آنکه طرحی جایگزین معرفی کنند و یا توضیح دهند در صورت عدم توافق با قدرتهای جهانی ایران چه راهی برای گریز از تبعات فشارها، تحریمها و سایر محدودیتهای بین المللی داشت.
در یک هفته اخیر، اما با ایجاد چالشی جدید برای عرصه ورزشی ایران که مربوط به حوزه سیاسی نیست، اما اغراض سیاسی بسیاری پشت آن نهفته است، بار دیگر کلید واژههای طلایی و پر تکرار عرصه سیاسی - اجتماعی ایران یعنی غرور ملی، مذاکره، کوتاه نیامدن در برابر زورگویی و قلدری، توافق، گرفتن ضمانت و الفاظی از این دست به نقل محافل رسانه ای کشور تبدیل شده است.
قضیه از آنجا آغاز شد که بعد از هدف قرار گرفتن و سقوط هواپیمای اوکراینی در اثر یک اشتباه دردناک نظامی در ایران، کنفدراسیون فوتبال آسیا، با ارسال نامهای به فدراسیون فوتبال رسما اعلام کرد که به خاطر بروز شرایط امنیتی جدید، نمایندگان ایران در لیگ قهرمانان آسیا، حق میزبانی از رقابتهای خود در داخل خاک ایران را ندارند!
باز هم همان چالش و معمای همیشگی در عرصه داخلی ایران ایجاد شد؛ چرا که از طرفی نمی شد زیر بار حرف زور و ظلم مقامات یک سازمان جهانی رفت و از طرف دیگر علایق میلیونها هوادار ایرانی و البته جریمهها و محرومیتهای ناشی از نادیده گرفتن رأی این سازمان قابل چشم پوشی نبود. به همین خاطر، رایزنیهای مقامات وزارت ورزش و فدراسیون با AFC و فیفا شروع شد. البته مثل همیشه کار از نشستهای رسانهای، تعریف خط قرمزها و خط و نشان کشیدنها شروع شد که محال است تیمهای ایران خارج از خانه بازی کنند و با تهدید تحریم بازیها در صورت پافشاری AFC بر تصمیم خود ادامه یافت، اما در نهایت با معامله کوالالامپور همه این سر و صداها تمام و قرار بر این شد که تیمهای ایرانی مسابقات رفت خود را در کشورهای ثالث برگزار کنند و میزبانی در سه دیدار پایانی مرحله گروهی منوط به بررسی شرایط آن زمان به این تیمها واگذار شود. هر چند کنفدراسیون فوتبال آسیا در آخرین نامه خود صراحتا اعلام کرد، ضمانتی برای برگزاری بازیهای برگشت در ایران در کار نیست و همه چیز « بستگی به شرایط» دارد.
هر چند همواره قرار بر این بوده که ورزش از سیاست جدا باشد و بنای نویسنده این سطور هم آمیختن این دو به یکدیگر نیست، اما نکات تشابه زیادی در این دو توافق(برجام و توافق کوالالامپور) وجود دارد که کلید درک بسیاری از مشکلات امروز ایران است و یک ذهن کنجکاو نمی تواند از آنها غفلت کند. در گام نخست ادعاها و تصمیماتی که منجر به بحران سازی برای ایران در هر دو مورد(پرونده هسته ای و میزبانی بازیهای آسیایی) شد، مسائلی کاملا غیر منطقی و ناشی از تلاش لابیهای منطقه ای و فرامنطقه ای برای ایجاد جو ایران هراسی بود. در هر دو پرونده بحث غرور ملی ایران و ایستادگی در برابر زورگویی نهادهای خارجی مطرح بود. در هر دو پرونده کشورمان در صورت بی توجهی به رای و قطعنامه سازمانهای بین المللی گرفتار تحریم و محرومیت می شد و در نهایت نیز مردم ایران از آثار این محرومیتها متضرر می شدند. بنابراین نتیجه این شد که در هر دو پرونده مقامات کشور تلاش کردند با طرف مقابل وارد مذاکره شوند و ضمن بده- بستانهایی، به توافقاتی برسند که ورزش و سیاست کشور از تحریم و محرومیت رهایی یابند. تشابه آخر هم اینکه در شرایط ضعف حقوق بین الملل و یکه تازی «قدرت» در مناسبات بین المللی، نه برجام و نه توافق کولالامپور از ضمانت اجرای کافی برخودار نیستند.
با وجود این تشابهات، برجام و توافق کوالالامپور نکات افتراق مهمی نیز دارند که پرداختن به آنها ما را به هدف اصلی نگارش این سطور نزدیک تر می کند؛ توافق برجام در ابتدای کار خود به یک معضل بزرگ امنیتی در عرصه سیاست خارجی ایران یعنی شکل گیری ائتلاف جهانی علیه کشورمان، جنگ احتمالی و تحریمهای فراگیر سازمان ملل علیه ایران پایان داد و حتی بعد از خروج آمریکا از این توافق نیز ایران را در موضع حق به جانب نگه داشت. این در حالی است که توافق کولالامپور نتوانست جو ایران هراسی و نگرانیها از وجود نا امنی در ایران را از بین ببرد.
نکته دیگر اینکه بحران هسته ای نه تنها امنیت وجودی ایران (به واسطه خطر قریب الوقوع حمله نظامی) بلکه به واسطه تحریمهای فراگیر سازمان ملل، کل سیستم بانکی، تجاری و اقتصاد ایران و بنابراین معیشت و زندگی کل مردم ایران را تهدید میکرد و بنابراین جای تردیدی باقی نمانده نبود که دیپلماتهای ایرانی باید برای نجات کشور کاری می کردند، این در حالی است که در قضیه محرومیت ایران از میزبانی مسابقات آسیایی، سطح آسیب زایی بحران در درجه بالایی قرار نداشت، طیف گستردهای از مردم را تحت تأثیر قرار نمی داد و طبق گفته مهدی علی نژاد، معاون وزیر ورزش در صورت ایستادگی ایران و تحریم بازیها میزان جریمه احتمالی نهایتا ۵۰ هزار دلار بود و البته این در حالی است که هزینه های بازی در لیگ قهرمانان خارج از خانه، ۱۰۰ تا ۱۵۰ هزار دلار است که این مبلغ هم باید از جیب ملت ایران پرداخت شود.
برجام با وجود همه شکستها و نا کارآمدیهایش توانست چهره ای صلح طلب و اهل دیپلماسی و گفت و گو از ایران به نمایش بگذارد و زبان یاوه گویانی که ایران را کشوری جنگ طلب معرفی می کردند ببند، در حالی که در خوش بیانهترین حالت باید گفت توافق کوالالامپور هیچ تأثیری بر بهبود وجهه و اعتبارایران در عرصه بین المللی نداشت و کمکی به حفظ غرور ملی ایرانیان نکرد.
با وجود ضعف پشتوانه و ضمانت اجرایی هر دو توافق، برجام قطعنامه و حمایت قویترین نهاد جهانی یعنی شورای امنیت سازمان ملل را پشت خود دارد و با این وجود به این روز افتاده، اما توافق کوالالامپور همین اندک پشتوانه را هم ندارد و اجرایی شدن آن منوط به این است که شیخ های عرب بهانه ای جدید نتراشند و مثلا با تعریف شرایط خاص که خارج از توان فدراسیون فوتبال و وزارت ورزش ایران باشد، میزبانی دور برگشت این بازی ها در کشورمان را با چالش روبرو نکنند!
با وجود همه این اوصاف، در تحلیل بازخوردهای این دو توافق باید گفت بر خلاف برجام، کسی مقامات ورزشی کشور و مقامات مذاکره کننده چهار تیم آسیایی را به خیانت و کوتاه آمدن در مقابل دشمن متهم نکرد و تهدیدی در کار نبود که مثلا در ورزشگاه بر روی مذاکره کنندگان سیمان بریزند. کسی نگفت چرا برای غرور ملی ایستادگی بیشتری نکردید، کسی نگفت چرا ورزش این کشور به جای اینکه مایه تفریح و آرامش مردم باشد و استرس آنها را کاهش دهد به یک چاه پرناشدنی تبدیل شده که مدام درآمدهای نفتی ناچیزمان را می بلعد! کسی نگفت چون منفعتی در این گفتار نبود، چون برای برخی نه غرور و منافع ملی، بلکه تنها اغراض و اهداف جناحی و حزبی مهم است و این اهداف در موضوعاتی سیاسی همچون برجام بهتر محقق می شود.
حال در شرایطی که برجام هنوز نفسهای آخر را می کشد و بار صلح و گفتوگو را بر دوش بیمار و نحیف خود حمل می کند، باید به دلواپسان و مدعیان سینه چاک رویارویی با دشمن گفت منافع، غرور و امنیت ملی بازیچه نیست، لطفا اولویتها را ببینید و برای منافع جناحی تیشه به ریشه ایران نزنید.
نظر شما :