مشکلات خاورمیانهای که سلیمانی حل کرد
فرماندهای توانمند در برابر مشکلآفرینیهای امریکا
نویسنده: حسن حسن
دیپلماسی ایرانی: ژنرال قاسم سلیمانی مردی بود که چشماندازی تازه را برای خاورمیانه ترسیم کرد. مهارت ویژه او کنترل چیزی بود که با عنوان "بازیگران غیردولتی" در خاورمیانه شناخته میشوند و شامل گروههای شبهنظامی فرقهگرا هستند. اهمیت این گروهها در 20 سال گذشته افزایش چشمگیری داشه و دیپلماتها و سیاستمداران سنتی را هم در خود جای داده است. سلیمانی در راستای منافع ایران هم از آنها بهرهبرداری و هم آنها را تقویت کرده است.
نبود ژنرال سلیمانی شاید در کوتاه مدت به آمریکا کمک کند اما همچنین نشان خواهد داد که چالشی که منطقه در آینده نزدیک به ایالات متحده اعمال میکند چقدر عمیق بوده و چرا دشمنان امریکا، ایران یا روسیه، هنوز در توان افکنی از مزایای چشمگیر و غیرقابل پیشبینی برخوردارند.
خاورمیانه مدرن چرخشی مداوم از توازن بین رژیمهای رسمی در پایتختهایی نظیر تهران، دمشق و ریاض و گروههای شبهنظامی و نیروهای محلی بوده است که کنترل بیشتر سرزمینها را در اختیار داشتهاند. برای یک دیپلمات یا استراتژیست سنتی این چشمانداز پیچیده میتواند پرآشوب و غیرقابل مدیریت به نظر برسد، اما برای ژنرال سلیمانی این یک فرصت بود.
ژنرال سلیمانی از طریق رهبری یک واحد جنگ نامتقارن قدرتمند با نام نیروی قدس سپاه و روابطش با شبکهای از رهبران شبهنظامی به موفقترین شخص منطقه در مدیریت ترکیب پیچیده قدرتهای دولتی و غیردولتی حاکم بر خاورمیانه امروز تبدیل شد. قدرت او یعنی این که ایران موفق شد درحالی که رقبای منطقهای و فرامنطقهای آن شکست خوردند.
جنگ ایران و عراق، اشغال عراق توسط آمریکا و ظهور داعش در عراق و سوریه از عوامل موفقیت و برتری ایران در زمینه جنگ نیابتی بود. تلاش سایر کشورها از جمله ترکیه و عربستان سعودی برای رقابت با ایران در این عرصه شکست خورد چرا که این کشورها از متخصصان فنون جنگی و استراتژیستهایی شبیه سلیمانی برخوردار نبودند که بتوانند با ایران رقابت کنند. ایران برای ایجاد و حفظ نیروهای نیابتی، عملیات اطلاعاتی بسیار ماهرانهای داشت.
در میان متحدان منطقهای آمریکا فقط قطر در این زمینه به ایران شباهت دارد و تلاش کرده با بازیگران غیردولتی در گستره منطقه پیوند برقرار کند. اما حتی این کشورهم بیش از جنگ نیابتی فعال به برخورداری از نفوذ و "قدرت نرم" تمایل نشان داده است. سایر متحدین مانند مصر و اسرائیل – که از سوی همسایگانش دشمن به شمر میرود – خارج از این چشمانداز قرار دارند و خارج از مرزهایشان هیچ همپیمان غیردولتی ندارند.
بنابراین در بازار روبه رشد و پرسود بازیگران غیردولتی، ایران یک کارآفرین زیرک و بی رقیب بوده است. مرگ سلیمانی حکومت ایران را از عاملی دانا و باهوش که قادر به تصرف فرصتها و گرایشهای تاریخی بود، محروم کرده است. مرگ او دست کم در کوتاه مدت ضربهای جدی به بلندپروازیهای منطقهای تهران است اما ایران هنوز در این عرصه برتری پایداری دارد که به ویژه در غیاب هر رقیبی میتواند از فرصتهای موجود به نفع خودش بهرهبرداری کند.
با توجه به ادامه تقلای دولتهای مرکزی، بازیگران غیردولتی تا آیندهای دور از ویژگیهای برجسته در چشمانداز منطقهای خواهند بود و حتی در برخی کشورها میتوانند بر سیاست قدرت سلطه پیدا کنند – به ویژه در کشورهایی مانند لیبی، افغانستان و یمن که با گذار سیاسی روبه رو بودهاند.
ایالات متحده آمریکا بدون شناخت آموزههای خیزش ژنرال سلیمانی نمیتواند با هیچ مقدار از پشتیبانی نظامی و اقتصادی منطقه را به ثبات برساند. به عبارتی، تصمیمهای سیاسی آمریکا و زیرکی و هوش سلیمانی با هم میتواند منطقه را بسازد: واشنگتن خلاءها را ایجاد کرد و ژنرال سیلمانی منابع پرکردن آنها را در اختیار گرفت. آنچه آمریکا نیاز دارد، توانایی راهبری به شیوه ژنرال سلیمانی است: سخن گفتن با زبان شورشگران همزمان با به دست گرفتن رشتههای کنترل یک گنجینه ملی.
یکی از مشکلات آمریکا برای ایجاد ثبات در خاورمیانه این است که دشمنانش برای زنده نگهداشتن بیثباتی انگیزه کافی دارند. قدرتهای رقیب، مانند ایران و روسیه، در زمینه شبهنظامیان محلی که به آنها اهرم میدهند، سرمایهگذاری گستردهای انجام دادهاند. مشکل دیگر آمریکا سیاستهایی است که به خود این کشور آسیب وارد میکند، مانند خروج نیروهای آمریکایی از روسیه که اعتبار آمریکا به عنوان یک متحد ثباتزا را کاهش داد. حل مشکل فقط مستلزم بصیرت و سرمایهگذاری نیست بلکه ثبات و پایداری در این مسیر را نیز میطلبد.
منبع: پولتیکو / تحریریه دیپلماسی ایرانی
نظر شما :