تلآویو به رویارویی مستقیم با تهران علاقه مند شده است
دیپلماسی، امنیت و اشراف اطلاعاتی در روابط ایران و اسرائیل
دیپلماسی ایرانی: داشتن اطلاعات واقعی از اهداف و برنامه های دولت هایی که در جنگ یا مذاکره هستند اهمیت غیر قابل کتمانی دارد. "اشراف اطلاعاتی" در واقع کمک می کند که آمادگی برای مواجهه با برنامه های حریف از قبل وجود داشته باشد.
اسرائیل بنا به ادعای خود و تایید بسیاری از کارشناسان منطقه خاورمیانه یکی از وسیع ترین سیستم های جمع آوری اطلاعات در جهان که ناشی از حضور "یهودیان" در بسیاری از مراکز ثروت، قدرت و مراکز خبری جهان است را در اختیار دارد. این توانایی جدا از همکاری های اطلاعاتی با کشورهای عمدتا غربی و بکارگیری ابزارهای پیشرفته و ماهواره هاست.
اسرائیل از آغاز روی کار آمدن ترامپ، و در راستای سیاست هایش تلاش کرد ضمن به رخ کشاندن "اشراف اطلاعاتی" خود، اسناد و مدارکی دال بر "برنامه های اتمی پشت پرده" ایران در حمایت از سیاست های ترامپ را نیز به جهانیان ارائه دهد.
در نبرد اطلاعاتی بین ایران و اسرائیل این کشور توانسته در سه سال گذشته فشار زیادی را بر ایران تحمیل کند. قتل دانشمندان اتمی، سرقت آرشیو اسناد اتمی، ارائه گزارش به سازمان ملل توسط نخست وزیر این کشور از مراکز مخفی "ادعای" نگاهداری اسناد و تجهیزات اتمی گوشه ای از این اقدامات است.
تا چند سال پیش "سازمان مجاهدین خلق" در همکاری با اسرائیل به عنوان ویترین خارجی کار افشای اطلاعات امنیتی و نظامی و حتی اتمی ایران را به عهده داشت اما از سه سال پیش به این طرف خود اسرائیل رسما افشای این اطلاعات را به عهده گرفته که حاکی از علاقه مندی آن رژیم به رویارویی مستقیم با ایران است.
روابط ایران و اسرائیل از اول انقلاب در یک مسیر خصومت آمیز حرکت کرده و این روابط بعد از روی کار آمدن "ترامپ" نیز در حال تجربه شرایط حادتری است. این رژیم در کنار علاقمندیش به تغییر نظام سیاسی در ایران دو استراتژی مقابله همه جانبه با گسترش نفوذ سیاسی ایران در خاورمیانه و نیز جلوگیری از دستیابی این کشور به تکنولوژی های راهبردی ازجمله توانایی موشکی و اتمی را در دستور کار خود دارد.
اما مقابله با نفوذ ایران در منطقه تحت عنوان "جلوگیری از حضور سازمان یافته ایران در سوریه" با حملات هوایی و موشکی به مراکز مربوط به سپاه قدس در آن کشور شکل گرفته است که بنا به ادعای احتمالا اغراق آمیز خودشان تا کنون بیش از دویست هدف نظامی ایرانی در سوریه را نابود کرده اند، تا بنا بر ادعای خود جلوی ارتباط زمینی از تهران تا بیروت را گرفته و زنجیره حمایت تسلیحاتی ایران از "مقاومت " را سد کند.
در یک ماه گذشته حملات اسرائیل به مراکزی در جنوب دمشق، بخش هایی در شمال و غرب عراق، بیروت و دره بقاء همگی با این ادعا انجام شده است که "عناصر متحد با ایران" در حال آماده سازی یا انتقال تسلیحات برای حمله به اسرائیل بوده اند. طبق گزارش های خبری و فیلم های موجود در همه این عملیات ها انفجارات بزرگ و زنجیرواری که حاکی از انهدام انبارهای مهمات است ثبت شده است.
آیا این اهداف مورد حمله دقیقا همانهایی است که اسرائیل از آن نام می برد یعنی سیستم تسلیحاتی موشکی و پهبادهای مهاجم، یا فقط انبار تسلیحات متعارف موجود در هر قرارگاه نظامی است؟ پاسخ به این سئوال به ارزیابی از "اشراف اطلاعاتی" اسرائیل از این اهداف بر می گردد.
اگرچه "حملات اسرائیل علیه اهداف متعلق و وابسته به سپاه پاسداران در سوریه حالا دیگر به یک خبر عادی تبدیل شده است"، اما عمق این واقعیت خطرناک نباید لحظه ای مورد چشم پوشی قرار گیرد.
می توان توصیف های زیر را در ارتباط با عملیات اسرائیل قابل تصور دانست که دور از واقعیت هم نیست:
اول، اهداف مورد اثابت واجد ارزش زیادی نبوده و در راستای سیاست های کلان علی رغم حتی تلفات جانی قابل اغماض است.
دوم، تحرک های اسرائیل برای وادار کردن ایران به واکنشی است که در دستور کار فعلی سیاست های کشور نیست.
درست است که "نتان یاهو" برای پیروزی در انتخابات آینده حاضر است جنگ خارجی برای اسرائیل تدارک ببیند، اما تحرکات اسرائیل در دوسال گذشته و خصوصا طی یک ماه اخیر با حمله به پنج پایگاه "مرتبط به ایران" و کشتن تعدادی از رزمنگان و متعاقب آن مواضع سیاسی مقامات ارشد صهیونیستی از منظر برآوردهای سیاسی نوعی عرض اندام اطلاعاتی است. بیانات تند "نتان یاهو": "که ایران را در هرکجا دنبال کرده و خواهیم زد" و یا اینکه "دامنه این حملات به هرجایی که نیروهای نظامی و امنیتی اسرائیل صلاح بدانند، گسترش خواهد یافت"، جلوه ای از این خود نمایی است. این مواضع با گسترش عملیات اسرائیل به اهداف "مرتبط با ایران" در عراق شکل منطقه ای و جدی تری به خود گرفته است. و نهایتا در تخریب زیرساختهای نقطه مرزی "البوکمال " و بار دیگر با حمله به پایگاه های حشد الشعبی در عراق خود را بیشتر عیان کرد.
ظرفیت و توان اطلاعاتی کشورها بایکدیگر متفاوت است. در مورد ایران، با توجه به محدودیت های همه جانبه خصوصا از نظر تکنولوژیک نمی توان انتظارات ماورایی در این رویارویی خطرناک داشت. اما جلوگیری از "اشراف اطلاعاتی" دشمن اهمیت بسیار زیادی دارد و مقابله با آن باید به طور جدی در بازنگری بی ملاحظه در کلیه ترتیبات، تشکیلات، استعداد و فرایند تصمیم گیری و اجرا در دستور کار قرار داشته باشد.
جامعه اطلاعاتی کشور به این نکات واقف هستند که اگر اهداف تعیین شده کشور و ابزار تحقق آن توسط "دشمن" کشف شده باشد شرایط نوینی به ساختار "امنیت" و "دیپلماسی" کشور تحمیل می شود که نتایج اسف بار و زنجیره واری را به دنبال خواهد داشت.
معادله حاکم بر رابطه ایران و اسرائیل به تغییرات سیاسی در امریکا گره نخورده است. این معادله به توازن قوای دو کشور، قدرت دستیابی به اهداف و اطلاعات و یا ممانعت از دستیابی به این اهداف مربوط می شود.
در انتها مثال زیر قابل توجه است: جناب "سید حسن نصرالله"، رهبر حزب الله طی پیامی تلویزیونی به اسرائیل هشدار می دهد که در پاسخ به تهاجم اسرائیل و شهادت افراد حزب الله به زودی به آن کشور حمله انتقامی خواهد کرد. اسرائیل مرز را تخلیه و آماده مقابله می شود. لاجرم باید کلیه امکانات نظامی، تکنولوژیک و اطلاعاتی خود را از هوا و زمین برای عقیم کردن این حمله و ناکارآمد کردن آن به کار گیرد، اما سه روز بعد حزب الله یک ماشین فرماندهی اسرائیل را هدف قرار می دهد. بازخوانی سیاسی این عملیات چنین است: اول، اراده حمله به اسرائیل وجود دارد. دوم، اسرائیل "اشراف اطلاعاتی" روی سلسله مراتب تصمیم گیری و اجرا در حزب الله ندارد. اینکه آیا کسی کشته شده یا نه از اهمیت نازل تری برخوردار است.
این شرایط قدرت "دیپلماسی" را چند برابر می کند.
نظر شما :