ما و کشمیر، تاملی بر ضلع ایدئولوژی گرایی در سیاست خارجی
جامو و کشمیر موضوع مورد مناقشه هند و پاکستان در دهههای گذشته بوده و گاه این تنش به جنگ انجامیده و همواره سبب شده روابط دو کشور ملتهب باشد.
اصل ۳۷۰ قانون اساسی هند به کشمیر نوعی خودمختاری داده تا هم از سودای جداسری بیفتند و هم بهانهای برای تنش نباشد. هر چند برخی معتقدند دولت هند به کشمیریها امتیازاتی داده بود و خودمختاری به مفهوم مصطلح به حساب نمیآمد.
با این حال همین را هم «نارندرا موندی» نخست وزیر کنونی هند و رهبر حزب ملی گرای هندوی «بهاراتیا جاناتا» یا «بی جی پی» بر نتافته و برچیده و به سوی مسیری گام بر میدارد که فضا را در هند بر غیر هندوها تنگ میکند. در این نگاه هند تنها از آن «هندوها» و «هندوستان» است و جایی برای مسلمانان نیست.
در این گفتار، اما نمیخواهم به این مناقشه تاریخی بپردازم که از زوایای مختلف قابل بررسی است و در مطالب دیگر اشاره خواهد شد.
انگیزه این نوشتار بحثی دیگر و معطوف به داخل است.
در تمام سالهای گذشته همواره از زبان منتقدان شنیده ایم که سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران بر سه پایه استوار است: ایدیولوژی گرایی، آمریکا ستیزی و فلسطین محوری.
هیچ اتفاقی، اما پایه «فلسطین محوری» را سُست نکرده و ایران هیچ گاه پشت فلسطین را خالی نکرده و به مذهب فلسطینیها کار نداشته است. چندان که حماس (حرکت مقاومت اسلامی) و جهاد اسلامی شیعه مذهب نیستند.
آمریکا ستیزی نیز رنگ نباخته ودر اکثر قریب به اتفاق موارد موضع ما عکس مواضع آمریکا بوده است و تنها در موارد معدودی مانند صدام حسین و طالبان، ایران عکس مواضع آمریکا را اتخاذ نکرده است.
نکته جالب، اما «ایدیولوژی گرایی» است. چرا که بر پایه «ایدیولوژی گرایی» در مناقشات خارجی باید ببینیم کدام طرف مسلمان است و کدام طرف غیر مسلمان و طبعا جانب مسلمانان را بگیریم. اما در عمل منفعت بینی و مصلحت سنجی میچربد.
کما این که در ماجرای چچن به صرف این که آنان مسلمان اند هواداری نمیکنیم و علیه روسیه موضع نمیگیریم. یا در بحران قره باغ میان ارمنستان و جمهوری آذربایجان بر اساس ایدیولوژی گرایی، ایران باید جانب مسلمانان را میگرفت نه ارمنیهای غیر مسلمان را، اما در عمل به ارمنستان نزدیک تریم تا جمهوری آذربایجان. هر چند رابطه خوبی با این کشور هم داریم.
حالا داستان کشمیر است. اگر ایدیولوژی گرایی میچربید ایران باید سفت و محکم طرف کشمیر میایستاد که به لحاظ فرهنگی و زبانی هم اشتراکاتی داریم.
در خبرها، اما میشنویم مقامات ایران طرفین را به خویشتن داری دعوت میکنند و مقامات ایران با هر دو طرف در تماس هستند.
بر این اساس میتوان گفت سیاست خارجی ایران کاملا ایدیولوژی گرا نیست چرا که اگر چنین بود در مناقشه چچنیها با روسها جانب چچنیها را میگرفت و در ماجرای قره باغ این قدر به ارمنستان نزدیک نبودیم و در بحث کشمیر هم تنها به دین و مذهب مردمان ساکن شمال غربی هند توجه داشتیم که غالبا مسلمان اند نه به روابط مان با هند و منافع مان خاصه در این وضعیت تحریمی.
هر چند دلیل دیگری هم درباره احتیاط ایران در قبال ماجرای کشمیر وجود دارد و آن همانا بحث «خودمختاری» است که باز مجال دیگری میطلبد.
منبع: عصر ایران
نظر شما :