اما و اگرهای جدی در مبارزه دولت با استعمارگری ایالات متحده؟!
بازگشت همه تحریم های آمریکا علیه ایران فقط بخشی از یک جنگ روانی است
گفت و گو از عبدالرحمن فتح الهی، عضو تحریریه دیپلماسی ایرانی
دیپلماسی ایرانی: با بازگشت همه تحریم های حوزه کشتیرانی، پولی و انرژی ایران طی بیانیه دیروز وزارت خزانه داری آمریکا شرایط برای تدوام جنگ تمام عیار سیاسی و اقتصادی ایران و امریکا شگل گرفته است. دیپلماسی ایرانی برای بررسی اقتضائات آینده این تنش، گفت وگویی را با احمد بخشایش اردستانی، دکترای علوم سیاسی دانشگاه "نیو ساوت ولز" استرالیا، نماینده مجلس نهم و عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس و کارشناس مسائل بین الملل و پژوهشگر حوزه امنیت ترتیب داده است که در ادامه می خوانید:
دیروز (جمعه) دولت دونالد ترامپ، رئیسجمهوری آمریکا بازگشت تمام تحریمهایی که بعد از توافق هستهای سال ۲۰۱۵ میلادی لغو شده بود را اعلام کرد. در همین حال، وزارت خزانهداری آمریکا طی بیانیه ای از افزوده شدن ۷۰۰ نفر به فهرست سیاه تحریمهای ایران خبر داد. با این حال و به موازات این بیانیه مایک پمپئو، وزیر امور خارجه آمریکا از معافیت هشت کشور مانند هند، کره جنوبی، ژاپن و چین از تحریمهای نفتی ایران خبر داده است. ارزیابی شما از مجموعه این وضعیت و مواضع آمریکا چیست؟
من بر این باورم که بیانیه دیروز وزارت خزانه داری آمریکا برای بازگشت تمام تحریمهای نفتی و پولی علیه ایران، درست ۴۸ ساعت قبل از ۱۳ آبان نشان از اهمیت این روز برای خود آمریکایی ها هم می دهد، چرا که ترامپ با این مسئله نشان داد که برای او هم ۱۳ آبان مهم است. البته این نکته از آن سو این سیگنال را به ایران میدهد که باید تهران هم در تقابل با فشارهای آمریکا چه راهکاری را پیش بگیرد. اما باید این را هم گفت که بیانیه دیروز وزارت خزانه داری آمریکا قبل از این که ماهیت تحریم های اقتصادی را داشته باشد، یک اقدام با صبغه جنگ روانی است. به بیان دیگر آمریکا پیش از این که و بیش از این که به دنبال جنگ اقتصادی با ایران باشد به دنبال جنگ روانی است. چون قبل از این پمپئو و منوچین، وزیر خزانهداری قول داده بودند تا ۱۳ آبان، یعنی روز مبارزه با استبداد آمریکایی فروش نفت ایران به صفر برسانند، ولی در بیانیه دیروز شاهد بودیم که ۸ کشور از این تحریمها معاف شدند، چراکه بستر عملیاتی آن وجود نداشت. واقعیت این است که اوپک اکنون نزدیک به ۳۳ میلیون بشکه نفت در روز می فروشد و عربستان هم به دنبال جایگزینی بازار نفت ایران است، اما ریاض و دیگر بازیگران تا چه مدت میتوانند بازار نفت ایران را به کنترل خود درآورند؟! پس وضعیت در میدان واقعی علیه برنامه های آمریکاست. چین، هند، کره جنوبی و دیگر کشورها یا باید نفت خود را از آمریکا وارد میکردند یا دیگر کشورها؛ در این فرصت کوتاه عملا بستر چنین مسئله ای وجود نداشت. دومین مسئله به وضعیت قیمت حاملهای انرژی به خصوص بنزین در داخل آمریکا بازمیگردد. اکنون خود قیمت بنزین به یک پارامتر مهم در سیاست های داخلی آمریکا و دیپلماسی ترامپ بدل شده است. در سال های اخیر حدود ۶۵ درصد قیمت بنزین در داخل امریکا افزایش پیدا کرده است، لذا با التهاب در بازار نفت این قیمت روز به روز افزایش پیدا میکند. پس آمریکا به دنبال این است که با یک سیاست تدریجی به مقابله با تهران برخیزد. چرا که حذف بازار نفت ایران باعث افزایش جدی قیمت نفت و متعاقب آن حاملهای انرژی مانند بنزین خواهد شد، آن هم در شرایطی که سهشنبه هفته جاری انتخابات میاندورهای کنگره برگزار می شود و این مسئله میتواند تأثیر سوئی بر جناح جمهوری خواه داشته باشد. اتفاقاً همین معافیت ۸ کشور از تحریم های آمریکا نوعی جنگ روانی است، چرا که عدم قطعیت در اعمال تحریمها و تداوم نگرانی از آینده ایران سبب فشار روانی بیشتر بر جامعه و کشور خواهد شد. این هدف دونالد ترامپ و آمریکاست. اما در این میان یک پیروزی دیگر هم را برای ایران رقم خورد و آن هم مسئله سوئیفت است. چرا که زمانی که آمریکا سوئیفت را برای رابطه با ایران تهدید کرد، کشورهای اروپایی و ایران به دنبال ساز و کار جدی برای ایجاد یک بستر مناسب پولی و بانکی بودند. آمریکا هم با اشراف بر این واقعیت، با تغییر موضع اعلام داشت به جز شرکتها و اشخاصی که در لیست 700 نفری تحریمی قرار دارند، سوئیفت می تواند روابط پولی و بانکی خود را با ایران داشته باشد. پس این تغییر موضع و عقب نشینی نشان از شکست آمریکا دارد. البته این را هم بگویم که بخشی از این تبلیغات روانی در داخل و توسط عوامل غیر مستقیم به خصوص در دولتمردان هم شکل گرفته است؛ از خود آقای رئیس جمهور تا دیگر وزراء.
با توجه به مجموعه شرایطی که از فردای 13 آبان اعمال خواهد شد بسیاری معتقدند که کانون اثرگذاری این تحریمها به بهمن ماه و یا اواخر سال جاری شمسی بازمیگردد در سایه جمله معروف جان بولتون که تهران جشن چهلمین سالگرد انقلاب خود را نخواهد دید آیا واقعا می توان گفت وضعیت به این سمت پیش میرود؟
خیر این همان جنگ روانی است که پیشتر به آن اشاره داشتم. در طول این ۴۰ سال آمریکا هر روز، هر ماه و هر سال به نابودی جمهوری اسلامی ایران و شکست آرمانهای انقلاب اندیشیده است، اما ما در این ۴۰ سال شاهد بودیم که برنامههای آمریکا یکی پس از دیگری در قبال تهران و انقلاب اسلامی ایران شکست خورده است. اکنون هم دونالد ترامپ قول داده بود تا ۱۳ آبان فروش نفت ایران را به صفر برساند، اما اکنون این وعده 13 آبان به بهمن ماه و یا اواخر سال جاری به شمسی رفته است. مطمئن باشید در بهمن ماه یا اسفند ماه و یا سال بعد و سال های بعد هم این داستان تکرار خواهد شد. البته من منکر فشار و سختی های موجود در جامعه نیستم. اما این که این فشارها باعث شکست جمهوری اسلامی ایران و بازگشت از آرمانهای انقلاب شود تقریباً محال است. آمریکا همواره سعی داشته است ایران را از هر طریقی شکست دهد. امریکا بعد از ناکامی در جنگ عراق سعی داشت ایران را منزوی کند. بعد از ناکامی از آن سعی کرد ایران را منفعل کند. اکنون هم قول عقب نشینی ایران از برنامه های خود را داده اند. این رویه ثابت آمریکا در طول این ۴۰ سال بوده است. تنها ابزار آمریکا در طول این سالها تحریم بوده است. این چیز جدیدی نیست. اتفاقا پیش از ۱۳ آبان تمام تحریمهای آمریکا اعمال شده است. لذا ۱۳ آبان و بیانیه وزارت خزانه داری آمریکا تنها همان اقدام ترامپ برای جنگ روانی است.
در سایه قانون کاتسا که به مادر تحریمها معروف شده، به نظر شما اقتصاد دولتهای نهم و دهم با دولت های یازدهم و دوازدهم در تقابل با تحریم ها چه تفاوتهایی کرده است؟
در دولت های نهم و دهم علیرغم این که کل جامعه جهانی ایران را منزوی و تحریم کرده بود و تهران ذیل قطعنامههای شورای امنیت، سازمان ملل و شورای حکام روزگار سختی را میگذراند، اما دولت برخی راه گریزهایی را برای دور زدن تحریمها داشت. از جمله حضور در بازار سیاه نفت، تهاتر نفتی و کالایی، استفاده از صندوق های پولی و یا جابه جایی چمدانی پول. هر چند که اقتصاد ما از قِبل آنها ضرباتی جدی هم خورد، اما گذران امور می شد. اکنون دولت آقای روحانی چون تمام بار خود را برای به سرانجام رسیدن برجام داشت، عملا برای تحریم هیچ راهکاری ندارد. کاتسا هم راه هر گونه دور زدن تحریمی را بسته است. در اینجا تنها راه دور زدن تحریم ها همان سازوکار ویژه اروپاست که نوعی تهاتر کالایی است. یعنی تهران نوعی خط تهاتر کالایی - نفتی خاص را با قاره سبز داشته باشد که می تواند به دیگر کشوهای جهان هم سرایت کند. پس در دولت آقای روحانی هم راه دور زدن تحریم وجود دارد، اما باید اروپایی ها هم تا اندازه ای کمک کنند و مضاف بر آن کالاهای اساسی و داروهای مورد نیاز ایران قدری با افزایش قیمت هم روبه رو خواهد شد. اما این که این شرایط طبق گفته جان بولتون به جایی برسد که ایران جشن چهل سالگی پیروزی انقلاب خود را نبیند به یک حرف خنده دار شبیه است. ملت ایران و اقتصاد ایران بسیار بزرگتر از آن است که بتوان با این شرایط آن را از بین برد. این را هم باید گفت که اگرچه به انفعال دولت و رفتار رئیس جمهور در این مدت نقد جدی وارد است، اولی ما اکنون در داخل جناح اپوزیسیونی هم نداریم که بتواند بستر گسترش تفکرات آمریکا را در کشور داشته باشد. تنها بستر ترویج تهدید آمریکا وضعیت نامناسب اقتصادی و معیشتی مردم است که بخشی از آن ناشی از تحریمها و بخشی ناشی از بیتدبیری ها است. لذا اگر این شرایط ادامه پیدا کند امکان دارد وضعیت داخل کشور قدری با اما و اگر همراه باشد. پس در سایه گسل اقتصادی و اجتماعی جدی در ایران، اکنون شرایط به جایی رسیده که سخنان و مواضع دولت مردان و مسئولین برای مردم خریداری ندارد؛ این تنها بخش نگرانکننده قضیه است. البته این مسئله مختص به دولت نیست، بلکه عدم مبارزه با فساد در قوه قضائیه و عدم نظارت درست مجلس هم مزید بر علت شده است.
آیا عدم ثبات سیاسی داخلی و چیزی به نام گسل میان دولت و حاکمیت مازاد بر شرایط اقتصادی و اجتماعی و معیشتی مردم، نمیتواند پتانسیلها در تقابل با آمریکا را تحت الشعاع قرار دهد؟
ببینید مسئله اینجاست که دولت آقای روحانی به ویژه از دولت دوازدهم نوعی عدم تحرک و انفعال را در پیش گرفته است و بسیاری از کارشناسان دلایل متعددی را در این رابطه مطرح کرده اند، اما دلیل هرچه که باشد مهم این است که دولت در پیشانی مبارزه با تحریم ها قرار دارد و این رفتار روحانی و به خصوص بخش اقتصادی کابینه قابل قبول نیست، اما اینکه گسترش میان دولت و حاکمیت و شرایط اقتصادی و معیشتی سبب شود تا ثبات سیاسی داخلی پتانسیل مبارزه ما را با آمریکا کم کند، بسیار بعید است. اما باز تاکید میکنم بی اثر شدن و عدم پذیرش حرف دولت مردان و مسئولین نظام یکی از تهدیدهای جدی است که انقلاب اسلامی را دچار چالش کرده است و همین مسئله از دلایل شکاف بین مسئولین و جامعه شده است. اگر این وضعیت ادامه پیدا کند دولت یا باید استعفا دهد و یا این که انتخابات زودهنگام داشته باشیم. البته مقام معظم رهبری تاکنون حمایت خود را از دولت داشته اند.
اما خود برنامه ریزی برای عدم کفایت روحانی یا نفس استعفا و انتخابات زودهنگام نشان از تاثیر جدی تحریم های آمریکا و پیروزی سیاست های ترامپ ندارد؟ آیا در طول ان 40 بعد از بنی صدر تغییر دولت، استعفای رئیس جمهوری، عدم کفایت و یا انتخابات زود هنگام نشانه منفی در وجهه جمهوری اسلامی نخواهد بود؟
در اینجا دو مسئله مطرح است. اول این که در هر جای جهان زمانی که دولت نتواند کار را به درستی انجام دهد استعفا می کند و بعد انتخابات برگزار می شود. همین سال گذشته در انگلستان بعد از برگزیت دولت کامرون نتوانست امور را اداره کند و استعفا کرد. از سوی دیگر این مواضع مطرح شده به معنای تهدید واقعی دولت نیست، بلکه تحریک روحانی است که حداقل در قبال شرایط کاری بکند، نه این که کسی تلاش جدی و واقعی برای حذف او داشته باشد. البته من از زمان دولت یازدهم و نوع چینش کابینه تا به امرزو اعلام کرده ام که این دولت توان و عملکرد مناسب ندارد. دولتی که با فشار آقای ناطق نوری، اصلاح طلبان، لاریجانی و دیگر افراد به یک شرکت سهامی و کابینه سهامی بدل شد، مطمئنا توان مباره با تحریم ها را ندارد.
راهکار اساسی کشور چیست. در دوره احمدی نژاد از هر طریقی که می شد به فکر بقای خود بودیم، بعد هم روحانی با شعر مذاکره کار را به جایی رساند که منتظر اقدام قاره سبز هستیم. این اختلاف دو نگاه اقتصاد آزاد و نهادگرایی که در دوره هاشمی رفسنجانی تا به امروز بر کشور سایه انداخته است تا چه زمانی تداوم خواهد داشت، اساسا این دعوای زرگری تا کجا ادامه خواهد داشت؟
ببینید مسئله مهمی که باید مد نظر قرار دهیم این است که نطفه انقلاب اسلامی سیاسی، دینی و فرهنگی بوده و نگاه اقتصادی در آن غالب نیست. این مشکل ما در این 40 سال بوده است. لذا آمریکا هم با اشراف بر این واقعیت ما را از طریق اقتصادی تحت فشار قرار داده است. ما در این 40 سال از مسیر سیاست به اقتصاد نگاه کرده ایم و این مولود تمام مشکلات ما و همان دعوای رزگری مد نظر شما است. لذا در طول این 40 سال اقتصاد ایران نه سوسیالیستی شده است و نه لیبرال. تا زمانی هم که همین رویه ادامه داشته باشد، این دعوا ادامه دارد. شما ببیند که نظام ما در قبال مسائل سیاسی و امنیتی چگونه سریع و قاطع عمل می کند. اما در قبال فسادهای سیستماتیک انفعال جدی دارد. در صورتی که در آمریکا هر گونه تهدید اقتصادی با جدیت برخورد می شود، اما در حوزه سیاسی هر گونه اظهارنظری آزاد است. ما باید این نگاه را داشته باشیم و اقتصاد را به تراز اول کشور برگردانیم.
با این وصف راه حل نهایی ما با آمریکا چیست. کتاب ناتمام تنش تهران و واشنگتن کی بسته خواهد شد؟
این سوال شما بسیار سخت است، اما جواب من آسان و ساده است. ما در این 40 سال با دو مسئله استبداد و استعمار مبارزه کردیم. انقلاب اسلامی، محمدرضا پهلوی را که نماد استبداد بود، برداشت و از آن سو به جنگ آمریکا که نماد استعمار بود، رفت. در آستانه 40 سالگی انقلاب تا کنون آمریکا حاضر به رسمیت شناخت توان و قدرت ایران در منطقه نیست. لذا دعوای ما بر سر هیمنه ایالات متحده بر منطقه خاورمیانه است. پس این راه باید تا ناامیدی آمریکا یا شکست ما ادامه پیدا کند. چون بحث تفاوت ماهیت نظام ها در دو کشور است. البته در دوره روحانی ما نیم چرخشی هم داشتیم و برجام را در سایه مذاکره شکل دادیم البته من مخالف برجام نیستم ومعتقدم که در جای خود هم بسیار مفید بود اما این دولت همه چیزش را به توافق هسته ای گره بزند اشتباه بود. خوب در این راستا هم نهایت کار دولت امروز به کجا رسید؟! تحریم های بیشتر 13 آبان ماه و لیست 700 تایی از اشخاص و شرکت هایی که باید ذیل نگاه آمریکا محروم از هر روابط تجاری باشند. حالا آقای روحانی به دنبال برجام 2، 3 و4 است که چه شود؟! باز تحریم بیشتر؟! من معتقدم دولت باید جوان شود. تا کی دولتی باموی سفید داشته باشیم؟! این تفکرات قدیمی مال گذشته است. دنیای امروز آدم های خود را طلب می کند. بازنگری در تمام نهادهای انتخابی و انتصابی باید در اولویت باشد. عدم چرخش قدرت باید متوقف شود. تا کی اشخاص از این پست بعد از چند سال به پست دیگر می روند؟ با این روال می توان ساختار داخلی در مبارزه با امریکا را قوی کرد.
آیا مضاف بر وضعیت نامناسب معیشتی مردم این را هم قبول ندارید که جامعه در قبال دیپلماسی ما در خاومیانه معترضند و این اعتراضات که در دی ماه سال گذشته نمود بیشتری داشته شرایط داخلی را بسیار شکننده کرده است. به طوری که آقای روحانی رسما اعلام داشت ایران از دی ماه سال گذشته دچار تغییری جدی شده است؟
ما در داخل دو خط فکری مقابل هم داریم. خط فکری مقاومت و دیگری خط سازش لیبرالی دولت. اکنون دولت در سایه شکست خود تمام بار ناکامی را به دوش نهادهای دیگر و دیپلماسی ما در خاورمیانه انداخته است که چرا که در سوریه، عراق، یمن و دیگر جاها نیرو و موشک داریم. سوال من اینجا است چرا آمریکا از هزاران کیلومتر آن طرف تر در خاورمیانه پایگاه های دائمی نظامی عریض و طویل دارد؟ چرا؟ بودجه نظامی این میزان از فعالیت ها و دخالت های نظامی کاخ سفید در این کشورها چقدر است؟ چرا آمریکا در عراق و سوریه به عنوان امنیت ملی خود حق دخالت دارد اما ما در کنار مرزهای خود نباید هیچ دخالتی در تحولات خاورمیانه داشته باشیم؟ همین سیاست ها کار را به جایی رسانده که محمد بن سلمان در کمال وقاحت و به شنیع ترین وضع یک روزنامه نگار منتقد را در خاک کشور دیگر طوری از میان می برد که حتی جنازه ای هم از او پیدا نمی شود.
اما توان نظامی و اقتصای و حتی جمعیتی ایران با آمریکا قیاس مع الفارغ است؟
من که نگفتم بودجه 700 میلیارد دلاری سال 2018 وزارت دفاع آمریکا را برای خودمان تصویب کنیم. من می گویم به وسع سیاسی و متناسب با توان نظامی و امنیتیمان باید برای حفاظت از خود فعال باشیم. پس دولت تنها به دنبال این فکر است که بگوید عامل شکست برنامه های اقتصادی دخالت سپاه و دیپلماسی منطقه ای ما در خاورمیانه است.
آیا در بحبوحه مذاکرات برجامی موشک شعار نویسی معنایی جز این می دهد که کار به جایی برسد که همه تحریم های ما در 13 آبان ماه باز گردد. چرا این میزان از متولی گری در سیاست خارجی داریم؟
مگر دولت فکر لیبرال و اقتصادی لیبرال را ترویج نکرد؟ خوب زمانی که این دولت تا این میزان از خط قرمزها را درنوردید، یقینا نهادهایی مانند سپاه هم در قبال اولویت های جمهوری اسلامی متعهدند. مگر امام (ره) سیاست کلی نظام را در قبال اسرائیل تبیین نکردند. آن زمان امام فرمودند که اگر هر نفر یک سطل آب به اسرائیل بپاشد، آب آن را با خود خواهد برد. چطور آن جمله خوب است، اما شعار مبارزه با اسرائیل روی موشک بد است؟! البته من نمی خواهم همه مواضع این طرف را درست بدانم. باید همه چیز درست تحلیل و تبیین شود.
کسی با داشتن موشک مخالف نیست، مسئله دیپلماسی موشکی ما است. چرا باید دم به دقیقه توان خود را به نمایش بگذاریم. این رفتار مغایر با اصول حفاظتی ما نخواهد بود که همه برگ های خود را رو کنیم. آیا همه کشورهای جهان همه جنگ افزارهای خود را نمایش می دهند؟
ایران در طول تاریخ ثابت کرده که کشوری آفندی نبوده بلکه پدافندی عمل کرده است. ما هیچ گاه به کشوری حمله نمی کنیم و تنها دفاع از خود و مظلوم را جایز می دانیم. نمایش ما تنها به این دلیل است که توان خود را در بومی کردن همه دانش ها نشان دهیم. بومی کردن دانش هسته ای، دانش موشکی، دانش پزشکی و دیگر دانش ها. از طرف دیگر کشوری مانند آمریکا آیا بر توان نظامی ما اشراف ندارد؟! یعنی اگر ما نمایش موشکی نداشته باشیم، واشنگتن نمی داند که ما تا چه اندازه آماده ایم؟! باور کنید اگر نمایش هم ندهیم فردا اعلام می کنند که ایران به دنبال تولید سلاح های کشتار جمعی است تا سناریوی صدام را بر سر ایران پیاده کنند. مضافا آیا برنامه فوق محرمانه هسته ای اسرائیل سبب شده است تا کسی منکر در اختیار داشتن کلاهک های اتمی متعدد تل آویو شود؟! شما همین دیروز در رای گیری سازمان ملل هم دیدید که به جز اسرائیل و آمریکا همه کشورها به لغو تحریم های ایالات متحده نسبت به کوبا رای مثبت دادند. این نشان از واقع بینی جهان در سال های اخیر دارد. حضور ترامپ اکنون منشا خیر شده و جهان جرات تقابل با کاخ سفید را دارد. همین کوبا از دوره کندی تا به امروز تحریم های شدیدی را تحمل کرده اما در حوزه آموزش و بهداشت رشد قابل توجهی دارد، چرا دولت ما با این توان بالای خود نمی تواند حداقل مانند کوبا عمل کند. آیا پتانسیل عمل، نه وجه شخصیتی روحانی از کاسترو هم کمتر است؟
از دید شما تفاوت تنش آمریکا و ایران در آستانه 40 سالگی انقلاب، آن هم با عامل این سطح از تحریم های جدی در فردای 13 آبان 1397که کمتر از 24 ساعت با آن فاصله داریم، چیست؟
13 آبان 1397 در راستای 22 بهمن ماه امسال تغییری در مبارزه ما با استکبار ایجاد نکرده است. تنها تفاوت به شرایط داخلی ما باز می گردد. من نمی خواهم به صورت صریح کسی از دولت از خود رئیس جمهوری تا وزرایش را متهم به جاسوسی کنم، چون به پیگرد حقوقی منجر خواهد شد، اما زمانی که در پرونده هسته ای و بانک مرکزی جاسوس داریم، امکان وجود آن در دولت هم دور از ذهن نیست. مضافا بر آن زمانی که با روی کار آمدن احمدی نژاد برخی از دولتمردان کنونی دریافتند که امکان دارد در آینده دیگر به طور کامل در حاشیه بروند، حضور خود در دولت روحانی را بستر مغتنمی برای کسب قدرت سیاسی و اقتصادی در آینده دیدند. از این رو ایران در فردای 13 آبان و متعاقبش در 22 بهمن ماه امسال همچنان به جنگ با استکبار خواهد رفت. تنها دولت است که دیگر ایمانی به شعارهای انقلاب ندارد و به سمت اشرافی گری حرکت کرده است. تفاوت دیگر هم به تقابل جدی کشورهای عربی در راستای سیاست های کاخ سفید برای فشار بر ایران بازمی گردد که در آستانه 40 سالگی انقلاب تحولات منطقه را تحت تاثیر قرار داده است.
با این وصف بلوغ انقلاب در 40 سالگی با انحراف مواجه خواهد بود؟
خیر. در کتاب "کالبد شکافی 4 انقلاب" می خوانیم که هر انقلابی یک دوره فرودی دارد. یعنی نهادهای انقلابی کماکان کار خود را ادامه می دهند. اما فضای انقلابی مانند روزهای اول وجود ندارد. پس انقلاب ایران هم مانند هر انقلابی از فرانسه تا روسیه و انگلستان با این رویکرد مواجه است. مبارزه ما هم با این بیانیه های دیروز خزانه داری آمریکا و تحریم های ثانویه 13 آبان ماه کم نمی شود، بلکه پررنگ تر می شود. ما 40 سال خون دادیم آیا باید در قبال این شهدا بی تفاوت عمل کنیم؟ پس هر سال باید انقلاب خود را برای پیش بینی تهدیدها و انحراف ها کالبد شکافی کنیم.
نظر شما :