مناسبات تهران با دهلی نو نباید اثر سوئی بر روابط اسلام آباد بگذارد
قصور در توسعه داخلی بستر ناامنی های مرزی
گفت وگو از عبدالرحمن فتح الهی، عضو تحریریه دیپلماسی ایرانی
دیپلماسی ایرانی - بامداد روز سهشنبه (۲۴ مهر) در منطقه صفر مرزی "لولکدان" 14 نفر از نیروهای نظامی و امنیتی کشور در استان سیستان و بلوچستان توسط افراد مسلحی از جیش العدل ربوده شدند. این در حالی است که چندی قبل عمران خان، نخست وزیر جدید پاکستان با شعار ایران دوستی و احیای روابط تهران – اسلام آباد در این کشور روی کاری آمد. اما برخی هم بر این باروند که علیرغم این شرایط و تحول مثبت سیاسی داخلی پاکستان باید در پشت وقوع این دست از اتفاقات نقش ارتش را نباید نادیده گرفت. دیپلماسی ایرانی برای بررسی این حادثه و نقش دولت و ارتش پاکستان در حمایت و پیگیری این دست از اتفاقات گفت وگویی را با نوذر شفیعی، کارشناس مسائل غرب آسیا و پژوهشگر شبه قاره پی گرفته است که در ادامه می خوانید:
حادثه ربوده شدن 14 مرزبان ایران در مرز میرجاوه پس از فاصله کوتاهی از روی کار آمدن عمران خان به عنوان نخست وزیر جدید پاکستان، آن هم با شعار ایران دوستی و احیای روابط اسلام آباد - تهران را چگونه ارزیابی میکنید. آیا می توان شرایط جدید دولت اسلام آباد را در وقوع این دست حوادث بی تاثیر دانست؟
دلایل متعددی در مسئله ربوده شدن مرزبانان و نیروهای نظامی و امنیتی کشور میتوانند نقش آفرین باشند که یکی از این دلایل به اعمال اقتدار دولت مرکزی اسلام آباد بر می گردد. چرا که میتوان عنوان کرد دولت اسلامآباد تقریباً یک دولت ورشکسته است. منظور من از دولت ورشکسته دولتی است که توانایی برقراری اقتدار و امنیت خود را بر قلمروی ارضی خود را نداشته باشد. البته این یک نگاه خوشبینانه است و به موازات آن نگاه بدبینانه ناظر بر این واقعیت است که اسلام آباد اساساً میل و رغبتی به اعمال اقتدار خود بر سرزمین خود را ندارد و در سایه آن از این مسئله به عنوان یک متغیر میانجی در تسهیل ناامنی در مرزهایش به خصوص مرزهای مشترک با ایران سوء استفاده می کند. به عبارت دیگر پاکستان سرزمین خود را به محل و بستری البته ناآگاهانه و غیر عمد برای جولان عوامل عربستان سعودی قرار داده است تا علیه منافع و اهداف جمهوری اسلامی ایران مورد استفاده قرار گیرد.
اگر نگاه بدبینانه شما را نزدیک به واقعیت بدانیم، راهکار تهران در مقابل این سیاست اعمالی اسلام آباد چیست. آیا جمهوری اسلامی باید همین سیاست مماشات سیاسی و نرمش دیپلماتیک را برای دستیابی به امنیت در مرزهای شرقی خود بگیرد یا می توان برای تحقق این همه دست به اقدام دیگری زد؟
در این رابطه به نظر من حداقل ایران از پاکستان این انتظار را ندارد که چنین نقش منفی را در روابط دو کشور، آن هم به صورت عمد ایفا کند. چون اگر چنین نگاه بدبینانه ای و واقعیت داشته باشد، عملا کشوری که بیشترین ضرر و زیان را خواهد داشت خود پاکستان خواهد بود. به عبارت دیگر هر نوع کوتاهی و نقصان در روابط تهران - اسلامآباد بیشتر به زیان پاکستان خواهد بود. از سوی دیگر باید اذعان داشت که این زمینه های تعمیق و بسط روابط سیاسی و اقتصادی دو کشور اسلامی ایران و پاکستان آن قدر زیاد است که به هیچ عنوان جایز نیست هیچ کدام از طرفین دست به اقدامی تنش آفرین بزنند. از این رو یقیناً چنین حوادثی بر روابط دو کشور سایه خواهد افکند. لذا پاکستان باید بداند پاکستان که کمترین ناامنی در مرزهای خود با ایران و به موجبش کمترین عدم خویشتن داری از جانب جمهوری اسلامی می تواند مسائل و مشکلات جدی را برای کشوری مانند پاکستان ایجاد کند. فراموش نکنیم که ایران برای کشور پاکستان در حکم تنها پنجره به دنیای بیرون است. صرف نظر از قلمرو دریایی این کشور در حوزه مرزهای خاکی تنها مسیر تنفس اسلام آباد از طریق مرزهای ایران است، چرا که مرزهای محدودش با چین بستر ارتباط به جهان بیرون را به پاکستان نمی دهد و به موازاتش مرزهای گسترده شرقی این کشور با هند و مرزهای شمالیش با افغانستان، عملاً به محاصره پاکستان کمک کرده است. پس پاکستان تنها از طریق ایران میتواند به مرزهای خشکی دنیای بیرون راه داشته باشد. از سوی دیگر به لحاظ سابقه تاریخی ایران همواره در تنش سنتی هندوستان و پاکستان جانب اسلامآباد را گرفته است. حالا اگر پاکستان بخواهد در پرتو این مسائل به یک سلسله اقدامات تاکتیکی این چنینی دست بزند، مطمئنا اسلام آباد یک حامی قدرتمند خود را در منطقه غرب آسیا از دست خواهد داد که در نهایت یکی از بزرگترین خطاهای استراتژیک این کشور خواهد بود. لذا من معتقدم که در شرایط کنونی دولت پاکستان توان اعمال اقتدار خود را در مرزهای خود با ایران ندارد، نه این که میل و اراده ای از جانب دولت برای اعمال این اقتدار وجود نداشته باشد. از سوی دیگر این را هم باید گفت که چون مرزهای مشترک هند و افغانستان با پاکستان دچار تنش است، لذا ارتش و نیروهای امنیتی پاکستان بیشترین تمرکز خود را بر روی این مرزها گذاشته است و عملا مرزهای غربی با ایران را به حال خود رها کرده است. پس باید این واقعیت را در نظر داشت که قصد و عمدی در حمایت دولت پاکستان برای انجام اقداماتی در جهت ناامنی مرزهای مشترکش با ایران وجود ندارد.
اما نقش دیگر عوامل به خصوص عوامل داخلی را در به وقوع پیوستن این دست از اتفاقات چگونه ارزیابی می کنید؟
به نکته مهمی اشاره کردید. در این رابطه باید قبل از هر چیزی ایران سهم خود را در به وجود آمدن این گونه حوادث بپذیرد. دغدغه و نگرانی جدی امروز استان سیستان و بلوچستان به شرایط این استان باز می گردد که هر روز هم نگران کننده تر از قبل می شود. عدم توسعه نیافتگی نواحی شرقی کشور بستر را برای برخی سوء استفاده ها فراهم می کند. پس باید بپذیریم که در توسعه استان سیستان و بلوچستان قصور فراوانی داشته ایم که یکی از نتایج سوء آن به وقوع حوادثی از این دست می انجامد. در ادامه باید اذعان داشت که چنین شرایطی زمینه را برای سوءاستفادههای برخی قدرت های منطقه ای و فرامنطقه ای مانند عربستان سعودی، آمریکا و اسرائیل ایجاد خواهد کرد. پس یقین بدانید عربستان سعودی از قِبَل عدم توسعه نیافتگی استان سیستان و بلوچستان و متعاقبش نارضایتی مردم این استان کمال استفاده خود را خواهد برد. پس در درجه اول پیش از آن که دیگران را مقصر به وجود آمدن این دست از حوادث بدانیم باید سهم خود را بپذیریم. اگر ما بتوانیم توسعه را در استانهای مهمی مانند سیستان و بلوچستان به درستی پی بگیریم یقیناً زمینه را برای عدم تعمیم این نوع نگاه های منفی و نارضایتی ها را به بستر اجتماعی جامعه فراهم کردهایم. لذا در صورتی که ما توانستیم مسئله توسعه استان سیستان و بلوچستان را به طور کامل عملیاتی کنیم و بعد از آن شاهد چنین ناآرامی های بودیم، آن زمان جایز است که جمهوری اسلامی ایران، هم با عوامل داخلی ناآرامی به شدت برخورد کند و هم با عوامل و حامیان منطقه ای و فرامنطقه ای آن. پس باید اول بستر داخلی و بعد سواستفاده گر خارجی را به نام عربستان سعودی در به وجود آمدن این شرایط موثر دانست. از این جهت مه معتقدم که پاکستان در این مسئله کمتر دخیل است و بیشتر نقش آن به همان دولت ورشکسته ای باز می گردد که توان اعمال اقتدار خود را بر کلیه اراضیش ندارد. البته این واقعیت نافی وظایف دولت اسلام آباد در قبال حفظ امنیت مرزهای مشترک خود با دیگر کشورها به خصوص ایران نیست. لذا باید پاکستان هم در قبال وظایف خود به درستی عمل کند.
اگر شرایط بر همین منوال پیش رود تهران چه راهکاری را برای حفظ امنیت در مرزهایش می تواند در دستور کار داشته باشد؟
چنانی که پیشتر اشاره شد ما باید قصور خود و سوء استفاده کشوری مانند عربستان را از این کم کاریمان قبول کنیم. اما پاکستان نیز باید در قبال وظایف خود در حفظ امنیت مرزهای مشترکش به درستی عمل کند. ما باید بپذیریم که این دست از حوادث از داخل خاک پاکستان طراحی و عملیاتی میشود. پس ایران این حق را برای خود قائل است که که تحت عنوان دفاع مشروع از خود، حملات پیش دستانه یا تحت هر عنوان دیگری اقدامات متقابلی را برای حفظ امنیت مرزهایش در داخل خاک پاکستان داشته باشد، بدون این که پاکستان این حق را داشته باشد که ممانعتی در انجام این عملیات ها داشته باشد.
اگر این دست از رفتارهای اسلام آباد می تواند به انشقاق جدی یکی از مهمترین همسایگانش یعنی تهران بیانجامد، آن هم بعد از انتقادات شدید کاخ سفید و شخص ترامپ به نقش مخرب پاکستان در ایجاد ناامنی در افغانستان و از دست دادن حمایت غرب، چرا این کشور به این ناامنی ها پایان نمی دهد؟
ببینید پاکستان به اندازه کافی با مشکلات داخلی گوناگونی مواجه است. از سوی دیگر اسلام آباد چالش های متعددی در حوزه منطقه و فرامنطقه ای بهخصوص از ناحیه افغانستان و هندوستان در پیش رو دارد. چنانی که شما اشاره داشتید اخیراً هم روابط واشنگتن - اسلام آباد دچار تیرگی شده است. پس باید پاکستانیها از این خواب غفلت بیدار شوند. چرا که برای همه مسجل شده که آمریکا بین پاکستان و هندوستان، دهلی نو را برگزیده است و از این مرحله به بعد کاخ سفید به اسلام آباد یک نگاه ابزاری دارد، نه یک نگاه استراتژیک. نگاه راهبردی آتی آمریکا معطوف به هندوستان است. پس اگر پاکستان به دنبال حفظ نفوذ و ثبات خود در منطقه است باید با جمهوری اسلامی ایران روابط نزدیکی را داشته باشد، همان طور که بنای ایجاد روابط جدی با مسکو و پکن را دارد.
به نظر شما بستر های این نزدیکی در روابط اسلام آباد با تهران چیست؟
ایران و پاکستان جدای از این که دو کشور مسلمان و همسایه همدیگر محسوب می شوند، نوعی متحدان طبیعی نیز به شمار می آیند. چرا که در شرایط منطقه ای تهران واسلام آباد به طور طبیعی در یک جبهه قرار گرفته اند. لذا پاکستان باید به این نکته توجه داشته باشد که تحت تاثیر برخی اقدامات کشورهای عربی منطقه خلیج فارس قرار نگیرد. تمامیت ارضی و حفظ ثبات در کل خاک این کشور مسئله ای نیست که بتوان آن را بازیچه برخی از برنامه های کوته نظرانه برخی از کشورها قرار داد. دلارهای نفتی کویت، عربستان و امارات متحده عربی بعد از مدتی قطع خواهد شد، اما آن چیزی که تغییر نخواهد کرد همسایگی ایران و پاکستان است. لذا این روابط نباید از طرف ایران از طرف اسلام آباد دچار خدشه شود. در این صورت دو کشور در معرض یک آسیب راهبردی قرار خواهند گرفت.
با توجه به این که در سفر اخیر عمران خان، نخست وزیر پاکستان به عربستان سعودی و امارات متحده عربی، اسلام آباد درخواست ریاض و ابوظبی برای حضور در جنگ یمن رد کرد. در سایه این نکته آیا دولت جدید پاکستان به دنبال ایجاد یک فاصله معنادار با عربستان و امارات متحده عربی و تحولی در روابط تهران و اسلام آباد است؟
عمران خان این نیت مثبت را برای بازسازی و گسترش روابط خود با ایران را دارد. بر اساس سیاستهای اسلام آباد و نیز حسن نیتی که عمرانخان در قبال تهران دارد به نظر می آید که نخست وزیر جدید پاکستان تمایلی به ایجاد تنش و حتی شکل گیری کدورت در روابط دو کشور ندارد. اما مسئله مهم به این باز می گردد که تنها تصمیمگیرنده سیاست های اسلامآباد شخص نخست وزیر نیست. در این کشور حرف اول را ارتش پاکستان و بعد از آن هم نیروهای مذهبی موثر هستند. شخصیت ها و احزاب سیاسی فرصت بروز و ظهور کمتری را در پاکستان دارند. بنابراین توجهات باید از روی عمران خان در جایگاه نخست وزیر پاکستان برداشته شود. البته یقینا نقش و کارکرد او در تعمیم و گسترش روابط تهران - اسلام آباد بنا به دلایل متعدد موثر و کارساز است. مضافا این که در ساختار ارتش پاکستان هم نگاه مثبتی به جمهوری اسلامی وجود دارد. ولی در این میان ممکن است که بخشی از این ساختار و بدنه ارتش تا حدودی ممکن است تحت تاثیر جریانهای افراطی و رادیکال دینی نگاهی منفی را به روابط تهران و اسلام آباد داشته باشند. البته این نوع نگاه بدون شک نگاه اشتباهی است. چرا که این نگاه مثبت در گسترش روابط ایران و پاکستان نباید تحت الشعاع این عوامل مقطعی قرار گیرد. در این رابطه من یقین دارم که مقام معظم رهبری نگاه ویژه ای به توسعه روابط با پاکستان دارند. چرا که در زمان به شهادت رسیدن دیپلماتهای ما در مزارشریف در زمان به شهادت رسیدن دیپلماتهای ما در مزارشریف که می توانست روابط ایران و پاکستان را به طور کلی قطع کند، شخص رهبری برای روابط دو کشور آن قدر اهمیت قائل بود که که اجازه ندادند که این حادثه کمترین اثر سویی را بر روابط ایران و پاکستان بگذارد. هرچند که این مسئله به صورت یک گلایه قدیمی از جانب ایران وجود دارد. پس باید در این نگاه تهران و اسلام آباد چنین نقاط عطفی در تاریخ دو کشور برجسته شود. در این راستا پاکستان باید به یاد بیاورد زمانی که جامعه جهانی به دلیل آزمایش های هسته ای تنش های سیاسی و دیپلماتیک با این کشور داشت، شخص آقای کمال خرازی در سمت وزیر امور خارجه به پاکستان سفر کرد و این آزمایش ها را به اسلام آباد تبریک گفت. مضافا این که ایران اولین کشوری بود که پاکستان را به رسمیت شناخت و پاکستان نیز اولین کشوری بود که جمهوری اسلامی ایران را به رسمیت شناخت. پس همه علائم، علائم مثبت و دلگرم کننده ای برای تعمیق هرچه بیشتر روابط دو کشور است. لذا هر دو کشور و خصوصاً پاکستانی ها در این شرایط نباید اجازه دهند که منافع کلانشان قربانی برخی سیاست های مقطعی بازیگران فرامنطقهای شود. البته این نگاه باید در تهران هم حاکم باشد. به عبارت دیگر تهران هم در مناسبات خود باید به گونه ای رفتار کند که اسلام آباد برداشت سوئی را از نزدیکی تهران و دهلی نو نداشته باشد. ما باید در عین این که روابط خود را با کشور مهم و استراتژیکی مانند هندوستان حفظ و تقویت کنیم، نباید این روابط طوری پی بگیریم که اثرات سویی را بر کشور ثالثی داشته باشد. سیاست خارجی و دیپلماسی جمهوری اسلامی ایران باید یک سیاست خارجی فعال، هوشمندانه، منعطف و همه جانبه باشد.
نظر شما :