دیپلماسی موازی، یک دروغ توهینآمیز
روسیه طناب نجات ایران نیست / دولت دست از لجاجت بردارد
عبدالرحمن فتح الهی – اساسا سیاست نگاه به شرق به خصوص روابط مسکو – تهران اگر چه در پرونده سوریه تا به اندازه ای مثبت ارزیابی می شود، اما نگرانی های جدی از همراهی روسیه با ایران در دوران تحریم ها وجود دارد که می تواند سیاست چند سال اخیر نگاه به شرق را که در دستور سیاست خارجی کشور قرار دارد، ناکارآمد کند. همین نگرانی سبب تحرکات دیپلماتیک تهران برای نزدیکی هر چه بیشتر به روسیه شده است. چرا که برخی بر این باورند با از میان رفتن برجام و بازگشت تحریم ها شرایط و بسترهای همکاری میان دو کشور با اما و اگرهایی روبه رو خواهد شد که بسترهای نزدیکی مواضع مسکو به واشنگتن را سبب خواهد شد. دیپلماسی ایرانی بررسی روابط تهران – مسکو در دوران تحریم ها و نیز تحلیل دلایل تحرکات دیپلماتیک اخیر کشور در قبال روسیه را در گفت وگویی با محمدصاق کوشکی پی گرفته است که در ادامه می خوانید:
در بستر بازگشت دور اول تحریم های آمریکا در مرداد ماه ما شاهد جولان دیپلماتیک تهران در خصوص نزدیکی بیشتر به مسکو برای مقابله با فشارهای کاخ سفید هستیم. در سایه این مسائل اساسا سیاست نگاه به شرق به خصوص پررنگ کردن مناسبات دیپلماتیک با روسیه تا چه اندازه می تواند به ایران در شرایط کنونی کمک کند؟
کارنامه روسیه در قبال جمهوری اسلامی ایران کاملا مشخص است. لذا ما هیچ گاه نمی توانیم روسیه را به عنوان یک دوست، متحد و شریک راهبردی خود قلمداد کنیم. بعید هم می دانم که کسی به واقعیات کنونی در صحنه دیپلماسی آشنا باشد و در عین حال به منافع کلان کشور و نیز مبانی امنیت ملی کشور واقف باشد و چنین نگاه خوشبینانه و ساده لوحانه ای را در قبال روسیه داشته باشد. حالا ممکن است در این میان کسانی کارشناس نباشند، به اقتضائات حال حاضر در صحنه بین الملل تسلط نداشته باشند و یا از سر احساس و بدون تعقل سیاسی چیزهای را به زبان آورند، آن مساله دیگری است و در این مقال هم نمی گنجد، اما با نگاه درست و منطقی به منافع کشور و نیز در نظر داشتن امنیت ایران و با اندک آشنایی به روابط بین الملل می توان به این درک رسید که روسیه اساسا نمی تواند دوست و متحد استراتژیک ایران به شمار آید.
در خصوص پرونده سوریه چطور؟
اگر در پرونده سوریه روسیه به نحوی عمل می کند که به ظاهر متحد ما به نظر می رسد به واقع این گونه نیست. در پرونده سوریه برخی از مواضع ما با آن چیزی که منافع روسیه در سوریه را تامین می کند به یک هم پوشانی رسیده ایم. پس روسیه در سوریه حتی یک گام هم به سود ایران بر نداشته است. بلکه تمام اقدامات روسیه تلاش مسکو برای رسیدن به اهدافش بوده است، در عین حال که ما هم به دنبال منافع و اهداف خود برای حفظ امنیت ملی در سوریه گام برداشته ایم. اما روایت های ما و مسکو در سوریه به گونه ای بوده در برخی از مواقع به یک فصول مشترکی رسیده ایم. پس این مساله به معنای هم جهت بودن استراتژی تهران و مسکو در پرونده سوریه نیست. کما این که در سوریه هم نقاط اختلافی جدی با روس ها داریم.
اما اقدامات اخیر تهران در خصوص نزدیکی هر چه بیشتر روابطش با مسکو را نمی توان یک دستپاچگی دیپلماتیک تصور کرد که در نهایت بسترهای سوء استفاده بیشتر روسیه را در مقابله با آمریکا فراهم می کند؟
روسیه در شرایط فعلی در آستانه یک رقابت جدی با آمریکا قرار دارد. از این رو مسکو به دنبال امتیازگیری بیشتر از واشنگتن است. به تبع این مساله روسیه در بحران اوکراین، اروپای متحد و البته سوریه چالش های جدی را با آمریکا داشته و دارد. اما در آن سو روسیه در برخی از مواقع هم مانند دور پیشین تحریم های ایران با آمریکا همنوا بوده است. در چنین شرایطی جمهوری اسلامی ایران باید این پیش فرض را برای خود مطرح کند که روسیه یک معامله گر در روابط بین الملل است، نه یک دوست و متحد برای ایران. از آنجایی که روسیه همواره دوست دارد به عنوان رقیب جدی آمریکا خود را مطرح کند تا بتواند از واشنگتن امتیاز بگیرد، این نکته می تواند فرصت را برای تهران ایجاد کند که با استفاده از اهرم روس ها از آمریکایی ها امتیازات خود را بگیرید. البته این یک احتمال است، در شرایط کنونی دیپلماسی کشور می تواند جواب بدهد و یا احیانا هم ندهد. لذا این سیاست یک امر یقینی نیست. از این رو تحرکات اخیر دیپلماتیک کشور در خصوص روسیه نوعی آزمودن بخت ایران در شرایط کنونی، آن هم در آستانه بازگشت تحریم ها است. اما اگر با استفاده از اهرم روسیه بتوانیم امتیازاتی را از کاخ سفید بگیریم خوب منافع ما در این وضعیت تا حدودی تامین خواهد شد. اما اگر چنین هم نشد و روسیه تن به این کار نداد ما چیزی زیادی را از دست نداده ایم. این را هم باید گفت که تهران بنا ندارد امتیاز ویژه ای را هم به روسیه در قبال این کارها بدهد، چرا که امتیاز ویژه ای هم نداریم که بدهیم. ولی خوب روسیه نیز می تواند از طریق ایران به منافع خود در قبال رقابت با آمریکا دست پیدا کند. این تنها نکته ای است که میان تهران و مسکو قابل معامله است. به عبارت دیگر مسکو به ما کمک می کند که امتیازات بیشتری از آمریکا نصیب کشور شود و در آن سو هم روسیه از طریق ایران به قدرت بالای چانه زنی در مقابل آمریکا دست خواهد یافت. این یک بده بستان دیپلماتیک در شرایط کنونی است که احتمالا، تاکید دارم احتمالا، می تواند تا اندازه ای جوابگوی مشکلات کشور باشد. لذا امکان دارد که روسیه هیچ گاه به چنین برنامه ای از جانب ایران تن ندهد. در نتیجه باید مسکو را ترغیب کرد که حداقل در این شرایط یک شراکت مقطعی و تاکتیکی را با تهران داشته باشد.
در سایه همین نکته آخر شما و این که روسیه هیچ گاه دوست و متحد ایران به شمار نمی آید، آیا رفتارهای رسانه ملی، برخی روزنامه ها و یا حتی همین سفر اخیر آقای ولایتی در این خصوص نمی تواند دست پاچگی ایران را در نیاز مبرم کنونی تهران به مسکو نشان دهد که در نهایت موجبات باج گیری روسیه را فراهم آورد؟
ما تا کنون هیچ امتیازی به مسکو که نداده ایم.
اما این رفتارهای ما در داخل جدای از سفر آقای ولایتی از جانب روس ها که رصد می شود؛ در این شرایط حساس، چنین واکنش هایی را درست می دانید؟
بخشی از دیپلماسی به جنگ روانی باز می گردد. آن چه رسانه ملی و یا مطبوعات ما نشان می دهند الزاما به معنای نتایج و تصمیم نهایی در پروسه گفت وگو و مذاکره با روسیه نیست. مقامات و سران کشور پیام هایی را در قالب ماموریت دیپلماتیک آقای ولایتی به روسیه ارسال داشته اند. رسانه های داخلی و خارجی هم در این راستا بر اساس موازین و مواضع خود تلاش هایی را هم داشته اند، اما نهایتا آن پیام ها است که روسیه خود را با آن تنظیم می کند، نه واکنش رسانه ای و یا تیتر فلان روزنامه. چون روسیه می داند این سران ایران هستند که تصمیم گیری را بر عهده دارند، نه فلان روزنامه.
روزنامه با روزنامه هم فرق دارد. حضرتعالی سابقه حضور در کمیسیون امنیت ملی مجلس را که داشته اید، می دانید برخی مسائل می تواند چالش هایی را برای امنیت کشور ایجاد کند. همین سال گذشته روزنامه کیهان با تیتر جنجالی خود در خصوص حمله موشکی به دوبی و ابوظبی چالش های امنیتی را برای منافع ملی کشور ایجاد کرد؟
نه این گونه نیست. تا زمانی که رسانه ها در چارچوب کلی نظام بر اساس دیگاه های خود بحث جنگ روانی را پیش ببرند که اشکالی در آن وجود ندارد. در یک کشور آزاد هیچ گاه هیچ مقام دولتی نباید در خصوص تیتر یک روزنامه به کسی پاسخ گو باشد. در این راستا شاید کیهان دوست داشته باشد مواضع خود را در خصوص انصارالله یمن با یک تیتر اعلام دارد این مساله به این معنا نیست که رئیس جمهوری و یا یک مقام عالی در مقابل آن تیتر ها به کسی جواب پس بدهد. مگر ترامپ به کسی در مقابل تیترهای نیویورک تایمز یا واشنگتن پست جواب پس می دهد یا مقامات لندن در خصوص تیترهای تایمز و گاردین به کسی پاسخ می دهند که ما هم چنین عملی را انجام دهیم؟
اما تاثیرات سوء همین تیتر کیهان را که نمی توان منکر شد.
ببینید آن چیزی که در خصوص تیتر کیهان مورد بحث است این بود که جنجال های داخلی سبب شد تا همان مسائلی که شما به آن اشاره می کنید پیش آید. کیهان تصمیم گرفته در راستای وظیفه خبر رسانی خود بخشی از بیایه انصارلله یمن را به تیتر یک خود تبدبل کند این که اشکالی ندارد. از آن سو طرف اماراتی هم باید خود را در سطح رسمی وزارت امور خارجه با ما طرف شود، نه تیتر یک روزنامه. مگر روزنامه های اماراتی و دیگر کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس ده ها تیتر اهانت آمیز به سران و مقامات ایرانی نمی زنند، آیا تهران باید خود را یا تیتر یک روزنامه عربی طرف کند؟ پس مساله مهم این است که نحوه تصمیم گیری ایران با روسیه تابع تیتر روزنامه فلانی و یا رسانه ملی که نیست. لذا در این شرایط فارغ از مساله رسانه های داخلی باید به سمت برقراری یک معامله مقطعی و تاکتیکی با روسیه شویم. اگر ما بتوانیم منافع خود را به درستی تفهیم کنیم، آن هم در بستری که روس ها هم به دنبال منافع خود هستند، می توان شرایطی را پیش آورد که به تبیین منافع و اهداف مشترک دست یافت. مانند الگوی سوریه. ما تجربه موفق سوریه را با روسیه داشته ایم. چرا که در پرونده سوریه ما باجی به روسیه نداده ایم. بلکه معامله ای تاکتیکی بر اساس منافع و امنیت دو کشور تعریف شد. لذا تهران از امتیاز نظامی مسکو برای نابودی گروهای تروریستی حاضر در سوریه به منظور حفظ امنیت خود استفاده کرد، بی آن که امتیاز خاص و ویژه ای هم به روس ها داده شود. پس تکرار همین الگو برای خنثی کردن تهدیدات و فشارهای آمریکا در آستانه بازگشت دور اول تحریم ها می تواند موثر باشد. اما اگر ما هوشمندی دیپلماتیک خود را در این ماموریت جدی، آن هم در بستر شرایط حساس کنونی از دست بدهیم خوب یقنا روس ها بازیگران با هوشی هستند و امکان دارد که ایران را برای رسیدن به منافع خود دور زده و ما را قربانی معامله با آمریکا کند. ما در روابط بین الملل و دیپلماسی نباید به دنبال حق، دوستی و یا جوانمردی باشیم. عرصه دیپلماسی جای این مفاهیم نیست. بلکه هر بازیگری به دنبال کسب بیشترین منافع در بستر صرف کمترین هزینه است. پس در این شرایط هنرمندی دیپلماسی کشور این است که ما حوزه منافع مشترکی را با روسیه تعریف کنیم. اگر در ادامه روس ها به این برنامه ایران جذب شدند به صورت تاکتیکی و مقطعی با مسکو وارد معامله می شویم، در حدی که منافع دو طرف تامین شود. آنجایی هم که تضاد منافع شکل گرفت هر کشور به دنبال اهداف خود گام بر می دارد.
مساله تهاتر کالایی در وضعیت موجود تا چه اندازه می تواند در رفع مشکلات موثر واقع شود؟
باید واقعیات عرصه دیپلماسی را در نظر داشت. اکنون که دویست گزینه مقابله با تحریم های آمریکا پیش روی تهران که قرار ندارد. یکی از گزینه های ما اروپایی ها بودند که به صراحت اعلام داشتند نمی توانند در ادامه تضمینی جدی برای حمایت از ایران در مقابل تحریم های آمریکا بدهند. گزینه بعدی ما چین است که در سایه حجم روابط گسترده و پررنگ چند صد میلیارد دلاری با آمریکا حاضر به کنار گذاشتن واشنگتن نخواهد بود. در این میان تنها گزینه مقابله که فعلا در دسترس است، روسیه است. روسیه هم اکنون از جانب آمریکا مورد تحریم قرار دارد. این نقطه مشترک ما با روس ها است. خوب در این شرایط اگر در سایه تهاتر کالایی بتوانیم برخی از کالاهای خود را به روسیه صادر کنیم و در عوض کالاهی مورد نظر مصرفی داخل را هم تامین کنیم، آن هم به دلیل این که هر دو کشور توسط یک کشور ثالث به نام آمریکا مورد تحریم قرار گرفته است، می تواند به سود کشور باشد.
برخی از کارشناسان معتقدند که این دست از رفتارهای تهران می تواند توهین به جامعه و مردم باشد. چرا که مردم اکنون نباید دغدغه گرسنگی را داشته باشند که حالا باید به تهاتر و تامین کالاهای اساسی خود در مناسبات دیپلماتیک چشم داشته باشیم؟
مساله تامین کالا در این شرایط از طریق تهاتر کالایی با توهین آمیز بودن آن دو مساله کاملا متفاوت است. ما اکنون در سایه تهاتر با روسیه به دنبال حل مشکلات ناشی از فشارهای آمریکا هستیم.
خود این سیاست در این شرایط تا چه اندازه می تواند درست باشد؟
من هم قبول دارم که این شرایط غیر قابل قبول است و دولت در این شش سال فعالیتش در حوزه اقتصاد به شدت ناکارآمد بوده است. لذا اگر ما بتوانیم به عنوان کشور ایران و نه دولت روحانی یک پرونده و راهی را برای گشایش اقتصادی با روسیه باز کنیم، این امر نادرستی است؟ چرا باید مثلا صادرات یک میلیارد دلار سبزی و میوه ما به روسیه که به حوزه صاردات کشور کمک می کند بد و ناپسند باشد؟ در آن سو هم اگر برخی از کالاها، ماشین آلات و یا فناوری ها به کشور وارد شود، چه اشکالی را برای کشور ایجاد می کند؟ این یک فرصت مشترک برای صادرکنندگان و واردکنندگان دو کشور است که بتوانند شرایط را برای مقابله با تحریم ها فراهم کنند. اکنون تحریم هر دوی ما از سوی آمریکا می تواند یک نقطه اتصال برای ایجاد همان معامله مقطعی باشد که به آن اشاره داشتم. اما مساله مهتر این است که ما در این معامله هم ضرر نکنیم. کالایی را ارزان نفروشیم و یا کالایی را گران وارد نکنیم.
در دوران تحریم های ثانویه هم می توان روی این تهاتر کالایی با روس های حساب باز کرد؟
هیچ کسی ادعا ندارد که تهاتر کالایی ما با روسیه می تواند همه مشکلات تحریمی ما را در همه برهه ها حل کند. اما اگر بتوانیم یک دهم و یا یک صدم مشکلات خود را در یک مقطع هم با این راه حل برطرف کنیم باید برای عملی کردن آن راه حل اقدام کرد. پس تهاتر کالایی نمی تواند به صورت قطعی تحریم های ثانویه را هم رفع کند. اساسا هیچ کسی چنین ادعایی را نداشته است. ما اگر در سایه تهاتر کالایی هم فقط صد میلیون دلار هم کالا صادر کرده و به ازایش هم صد میلیون دلار کالا و خدمات دریافت کنیم، باز هم می توان به تهاتر کالایی به عنوان یک گزینه جدی برای دور زدن تحریم ها اندیشید. در این شرایط همین مثلا صد میلیون دلار با تحرک 20 کارخانه و 2 هزار کارگر که می شود؛ مگر اینها بد است؟ اما در نهایت و با تمامی نکاتی که گفتم تاکید دارم که روسیه طناب نجات ایران نبوده و نخواهد بود. منجی ما در دروان تحریم یک اقتصاد خود بنیاد است و لا غیر.
به واقع تا کی می توان به این شرایط ادامه داد؛ ما پس از گذر از سال های ابتدایی دهه 90 شمسی دوباره به همان نقطه ای که از آن می ترسیدیم بازگشتیم. آیا این بازگشت به عقب نمی تواند نوعی خیزش و اعتراض جمعی را نسبت به شرایط کنونی در داخل ایجاد کند. آیا نمی توان یک بار و برای همیشه پای میز مذاکره همه مشکلات خود را نه با آمریکا که با جامعه جهانی حل کرد؟
آقای روحانی سال 92 با این شعار روی کار آمد که من زبان گفت وگو با جامعه جهانی را می دانم و توان مذاکره با آنها را دارم. در همین رابطه وی اذعان داشت که چرخش سانتریفیوژها را متوقف می کنم، اما چرخ اقتصاد و معیشت کشور را به حرکت در می آورم. اکنون می بینیم که اتفاقا چرخ سانتریفیوژها متوقف شد، اما چرخ اقتصاد و معیشت کشور هم به حرکت در نیامد. پس پاسخ این سوال نزد دولت و شخص حسن روحانی است، نه من. در همین مسیر آقای روحانی سال 96 هم در مناظرات به صراحت گفتند که مشکل هسته ای کشور حل شده است. آفتاب برجام تابیدن گرفت؛ باران رحمت توافق هسته ای شروع شد و باغ مذاکرات در حال میوه دادن است. لذا این سوالات که وضعیت نابه سامان ما تا کجا یارای این شرایط خواهد بود را باید از این دولت پرسید. آقای روحانی و دکتر ظریف به عنوان عاملان برجام و حامیان آنها باید به ملت پاسخ دهند که در این 6 سال چه کرده اند.
اما جناب کوشکی اگر یک دهم آن میزان از حمایت هایی که از دولت نهم و به ویژه دولت دهم از روحانی می شد ما امروز به این شرایط نمی رسیدیم. بسیاری معتقدند که نقش عوامل فرادولتی در دو جنون ارزی اخیر را نمی توان نادیده گرفت؟
این کمک ها را چه کسانی و چه نهادهایی باید انجام می دادند؟ همان نهادهای فرادولتی امروز به چه جرمی مقصرند؟ این نهادها فاز اول و دوم پالایشگاه نفت خلیج فارس را بدون گرفتن ریالی از دولت ساختند. طرح لوله کشی غدیر را در اقدامی ضربتی 40 روزه به سرانجام رساندند. اتفاقا این نهادها در دولت آقای روحانی هم فحش خوردند و اهانت شنیدند و هم مورد هجمه شدید و آماج اتهامات عجیب و غریب قرار گرفتند. دولت تفنگ به دست جمله کیست؛ جز روحانی؟ همین نهادها اکنون بیش ار 30 هزار میلیارد تومان از دولت طلبکارند، اما تا کنون بابت آن فشاری به دولت نیاورده اند. اتفاقا در آن سو به دولت هم مالیات خود را هم داده اند. آقای روحانی گفتند که من با مذاکره با جهان مشکلات کشور را حل می کنم.
اتفاقا مشکل همین جا است که دیپلماسی موازی این نهادها سبب بر باد رفتن برخی دستاوردهای دولت شده است.
دیپلماسی موازی یک دروغ توهین آمیز است. آیا این نهادها به صورت مستقل و سرخود با سران آمریکایی مذاکراتی انجام داده اند. هر کسی از جمله شخص روحانی اگر توان انجام کاری را نداشته باشد که خود را مقصر و ناتوان معرفی نمی کند، بلکه زمین، زمان، آسمان، دریا و خورشید و فلک را مقصر می داند، جز خودش. آقای روحانی در یک ساده لوحی و خوش باوری به جامعه جهانی برنامه مذاکره با غرب را مبنای حل مشکلات کشور قرار داد. حال پس از 6 سال محروم کردن توان داخلی از به دست گرفتن چرخ اقتصاد و تولید کشور و نا امید شدن از جامعه جهانی همه را مقصر تمامی برنامه های غلط خود می داند، الا خودش. لذا به همه ارگان ها و نهادها اتهاماتی وارد می کند تا بتواند از زیر تمامی ناکارآمدی ها و ناتونی های خودش که شرایط کشور را به این حال و روز رسانده است شانه خالی کند.
جناب کوشکی منظور از دیپلماسی موازی همین نقاط قرمزی است که مدام در مذاکرات سایه می اندازد. در همین رابطه برخی افراد که مسئولیتی در سیاست خارجی ندارند به راحتی با اظهارات خود شرایط و دستاوردهای مذاکرت را بر باد می دهند. از سوی دیگر ما که نمی توانیم خطوط قرمز دیپلماسی منطقه ای، توان موشکی و یا حقوق بشری خود را نادیده بگیریم؟
در این رابطه اگر همین امروز جمهوری اسلامی ایران تمامی توان موشکی خود را از کار بیندازد. اسرائیل را هم به رسمیت بشناسد و سفارت تل آویو را در تهران افتتاح کند. یقین بدانید که جامعه جهانی و به خصوص آمریکا باز به فشار و تحریم علیه ایران مبادرت خواهند ورزید. چرا که طرف ما همان کسانی هستند که ما در سایه مذاکرات برجام را پذیرفتیم، اما آنها به وعده های خود عمل نکردند. نه یک دیپلمات کارکشته، بلکه کدام انسان عاقلی دوباره حاضر به مذاکره با این دولت خواهد بود. با کدام تضمین؟ تنها مقصر مشکلات امروز جامعه ایران در همه ابعادش تنها شخص حسن روحانی و دولت ایشان است که نگاه کودکانه، غیرعلمی و ساده اندیشانه اش به مسائل دیپلماتیک و روابط بین الملل بستر ایجاد این مشکلات را برای کشور فراهم آورد.
اکنون بحران داخلی فرا دولتی است و نگرانی جامعه از فردا می تواند آبستن هر حادثه ای در داخل را ایجاد کند.
اگر آقای روحانی و کابینه اش دست از لجاجت برداشته و به داخل نگاهی درست داشته باشند، یقین بدانید که نگرانی کشور نسبت به تحریم ها به شدت کاهش پیدا خواهد کرد.
نظر شما :